انتظارات بیکران و دولت امید


این خرداد شاید یکی از بهترین خردادهای سالهای اخیر باشد. دستکم بدلیل تزریق امید و شادی در میان مردم افسرده و غمزده ایران. این شادی غیر منتظره هم از نظر فوتبالی و هم سیاسی باعث شده که غول خفته آرزوها بیدار شود و علاوه بر خواست های آینده، خواسته های گذشته و فراموش شده را هم طلب کند! این روزها شخصی پیدا نمی شود که خواسته ای و مطالبه ای از دولت جدید و شخص "روحانی" رییس جمهور جدید نداشته باشد. از درخواست آزادی زندانیان سیاسی و حقوق برابر زن و مرد تا رفع تحریم ها و مشکلات معیشتی و گرانی اجناس و اقلام.
انگار که حسن روحانی بجای کلید با چوب جادوی هری پاتر رییس جمهور شده است! یا به قول ظریفی، انگار بجای روحانیِ مستشار رهبر انقلاب، شاه برگشته است!

در این میان اپوزیسیون برانداز که علیرغم تشویق به تحریم با حضور مردم در انتخابات مواجه شده اند، اکنون برای اثبات حرفشان که "دیدید گفتیم همگی سروته یک کرباسند" شروع به درخواست مطالبات خارج از تصور و اختیارات رییس جمهور کرده اند و بدون توجه به عقب نشینی استراتژیک آیت الله خامنه ای و حکومت -درحالی که همچنان تمامی ابزارهای قانونی و فراقانونی را در اختیار دارند- سعی در بشکست رساندن دولت جدید و اثبات حرفشان دارند.
از سوی دیگر این عقب نشینی و سکوت حکومت و اصولگرایان که نتیجه فشارهای داخلی و خارجی بوده است. تا زمانی که مرز بندی حسن روحانی -و خصوصا ترکیب کابینه- مشخص نشود. همچنان ادامه خواهد داشت چرا که اینان تلاش بسیار دارند که در دولت جدید سهم بیشتری پیدا کنند و پیشاپیش آتش دشمنی را برپا نکنند. این سکوت به شرطی ادامه خواهد داشت که این گروه از دو جنبه امتیازهای اقتصادی و  رسوم مذهبی احساس خطر نکنند.

گمانه زنی های مختلفی برای ترکیب دولت آینده مشخص شده است اما فراغ از جناح بندی های سیاسی، این بازار و اقتصاد است که اولین پالس های تغیر را دریافت کرده و به شکل نوسانات قیمت منعکس میکند.
با این روند پیش بینی می کنم که گشایشی در بن بست هسته ای ایران پیدا خواهد شد چرا که مدتهاست طرف ایرانی -نظام- فهمیده است که "این تو بمیری از آن تو بمیری ها" نیست و باید کوتاه بیاید. و حالا که رای گیری انجام شده و فرد جدیدی آمده بهترین زمان و بهانه برای عقب نشینی یا تغیر استراتژی است، با حداقل ابراز عجز از تحریم ها.

امیدوارم این روند تغیرات -عقب نشینی- خصوصا در سیاست خارجی ادامه یابد، خصوصا که غرب همزمان تصمیم جدی گرفته است برای حداکثر تضعیف مثلث سوریه- حزب الله- ایران و در آخر سرنگونی اسد. که اگر این اتفاق بیوفتد از اساس دکترین سیاست خارجی ایران عوض خواهد شد و از تمرکز و دشمنی با اسراییل فاصله خواهد گرفت. (همین دور شدن از این تهدید مزایای بسیار زیادی برای ایرانیان خواهد داشت که در فرصتی دیگر به آن خواهم پرداخت).

پیام انتخابات ایران به خامنه ای و غرب


انتخابات این دوره هم برگزار شد و نتایج انتخابات با کمترین احتمال تقلب اعلام شد. دوست داشتم که با خیالی راحت، نتیجه انتخابات را تبریک بگویم به مردم ایران، اما فارغ از نتیجه انتخابات، تنها می توانم این شادی مقطعی را تبریک بگویم و نشانه خوبی بدانم از باز شدن اندکی فضای اجتماعی ایران.
اینکه چرا چندان از نتیجه انتخابات خوشحال نیستم برمیگردد به تعدادی عامل مانند: ذات اصولگرایی جناب حسن روحانی که تغییر چندانی در سیستم بوجود نخواهد آورد، و مهمتر از آن پیامی که آیت الله خامنه ای توانست به غرب منتقل کند با میزان مشارکت مردم و ایجاد فضای آزاد برای شادی های خیابانی بعد از انتخابات که -اساسا- مهر تاییدی باشد بر راستی انتخابات. 

این پیام دریافت شده توسط آیت الله خامنه ای و ارسال شده به غرب بسیار مهم و تعیین کننده است. آیت الله خامنه ای این پیام را اینطور دریافت کرده و انتقال داده است:  "درست است که عمده مردم ایران از فشارهای تحریم و نحوه عملکرد مذاکرات هسته ای خسته شده اند. اما علیرغم همه فشارها همچنان "جمهوری اسلامی اصلاح شده" را بر هر گزینه دیگری ترجیح می دهند." و البته مهمترین نتیجه پیام دریافت شده توسط غرب این خواهد بود که گزینه "حمله نظامی" از روی میز تصمیمات خارج خواهد شد. (چرا که اساسا غرب هم بعد از حمله نظامی، گزینه ای بجز "انتخابات" برای تعیین سرنوشت ایران نخواهد داشت.)

خارج شدن گزینه حمله نظامی از طرف آیت الله خامنه ای و نظام به دو شکل متفاوت می تواند تفسیر شود. اول آنکه ایشان می توانند جسورانه تر به بلند پروازی های هسته ای شان ادامه دهند و دوم اینکه این پیام همراه با پیام ملت باشد که ما نیاز به آرامش و ثبات داریم و دوره ای از تعقل و عقلانیت را باعث شود.

اینکه آیت الله خامنه ای و حاکمان کدام گزینه را انتخاب کنند بجز مسایل داخلی به مسایل منطقه ای، خصوصا سوریه هم بازمی گردد، اگر غرب بتواند دولت بشار اسد را به شیوه کنونی که حزب الله هم درگیر آن است سرنگون کند، پیام محکمی به حکومت ایران خواهد بود که احتیاط کند و از ماجراجویی دست بکشد. و در آن صورت "نظام" به ناچار مسیر دوم را پیش خواهد گرفت. که در غیر این صورت تنها وزنه عقلانیت جدید برسرکار آمده میتواند بالانس میان افراطی گری و تعادل را تعیین کند.

خوشبختانه این بار برخلاف تمامی حکومت های چند صد سال اخیر ایران، حاکمان میان مشروعیت داخلی و مشروعیت خارجی، مشروعیت داخلی را انتخاب کردند (که البته عمر حکومتشان را هم افزایش خواهد داد). که این نشانه رشد اجتماعی-سیاسی مردم ایران در داخل و تغیر اوضاع زمانه به نفع مردمسالاری و دموکراسی است.
چرا که تا پیش از این درهنگام فشار و سختی -داخلی و خارجی- حکام زمان، دست بسوی خارجی ها دراز می کردند (مانند به توپ بستن مجلس توسط روسها). اما این بار فشار داخلی و فشارهای بین المللی باعث شد که آیت الله خامنه ای تصمیم بر عدم تقلب درانتخابات بگیرد و مشروعیت خود را از داخل اثبات کند.

البته در هر اتفاقی که عمر جمهوری اسلامی را دراز می کند نقش"علی اکبر رفسنجانی" دیده می شود و ابراز شادمانی او -از برداشته شدن گزینه تهدید- به همراه پیشنهادهای همکاری امریکا، از نشانه های این پیام انتخابات ریاست جمهوری و دولت حسن روحانی است.

خامنه ای در رویای انتخابات های قبل از 88 !


تا قبل از سال 88 و اعتراضات مردم به نتایج انتخابات آن سال، همیشه شرکت مردم در انتخابات، معادل مهر تایید و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی تفسیر و تبلیغ می شد. خصوصا  قبل و بعد از انتخابات، مسئولان و رسانه های داخلی بارها و بارها بر این نکته تاکید می کردند. اما بعد از انتخابات سال 88، برای اولین بار رای دادن در جمهوری اسلامی معنای دیگری گرفت، نه تایید که حتی شیوه اعتراض و عدم مشروعیت "جمهوری اسلامی" و سیاست هایش تقسیر شد.

از طرف دیگر، ظاهرا امروز آیت الله خامنه ای از شدت و برنامه های غرب برای به زانو درآوردن ایران -حتی تهدیدهای نظامی اخیر اسرییل- مطلع شده است و آن را جدی گرفته، برخلاف قبل که تصوراتش -همیشه- با نوعی سهل انگاری و خودبزرگ بینی همراه بوده است.
در محتوای کلام اخیر او در مورد
"حتی کسانی که نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند اما می خواهند از ایران حمایت کنند باید در انتخابات شرکت کنند."
تلخی حمله نظامی و طرح تجزیه ایران دیده میشود، همان که رفسنجانی چندی پیشتر به آن اشاره کرده بود. (وگرنه سابقه نداشته که "ایرانیت" را همپای "جمهوری اسلامی" و حتی بیشتر بالا بکشد!)

البته آیت الله خامنه ای باید بداند که این مظلوم نمایی و تشویق مردم به شرکت در انتخابات، دیگر به مهر تایید بر نظام جمهوری اسلامی تفسیر نمی شود. و برخلاف حافظه تاریخی ایشان که پس از هر انتخابات در مذاکرات و نامه نگاری های محرمانه با قدرت های خارجی از "مشارکت مردم" برای توجیه "مشروعیت نظام" -خود- بهره می برد، خبری نیست.

این بار هم آیت الله خواهد فهمید که -مانند سال 88- نه تنها مشارکت مردم در انتخابات معنی تایید به نظام نیست که برعکس فرصتی برای بیان اعتراض به آن شده است. و تنها راه باقی مانده برای او، تغییر رفتار و روش معامله و برخورد با کشورهای خارجی و مردم در داخل است.

این روزها در دنیای مجازی و حقیقی حتی کسانی که با نظام جمهوری اسلامی مخالفند با اشاره به انتخابات 88 و نتایج خفت بار آن برای شخص آیت الله و کل نظام، می خواهند در رای گیری شرکت کنند به جهت "بیان اعتراض". در واقع بعد از حوادث سال 88 جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خامنه ای، تنها عامل مشروعیت زایش -یعنی انتخابات- را از دست داده است و کمترین نتیجه خون - و شجاعت- جوانان ایرانی همین تسخیر انتخابات و بازپس گیری آن از حکومت خودکامه آیت الله خامنه ای است. دیگر صندوق های رای در خدمت جمهوری اسلامی نیستند و نخواهند بود. و نتایج استخراج شده از آنها نماد اعتراض به حکومت خواهد بود، نه تایید آن.
شاید اگر این رفتار خودکامانه بخواهد ادامه داشته باشد از این به بعد خود حکومت نقش انتخابات ها را کمرنگ خواهد کرد و حضور کم و عادی مردم را تبلیغ کند! چرا که انتخابات دیگر "مشروعیت زدا" شده است -نه مشروعیت زا- و محلی برای نشان دادن اعتراض های سرکوب شده یک ملت است.

اینجا همان نقطه تقاطع میان پارادوکس جمهوریت و اسلامیت است و نشان میدهد هیچ "دیکتاتوری" نمیتواند با "صندوق رای" باهم جمع شود. بعد از اینجاست که "نظام" باید یکی را انتخاب کند.


منازعات خبری و وضعیت انتخابات



هرچه که به روز انتخابات نزدیکتر می شویم از حجم و اهمیت خبرهای خارجی و داخلی مخابره شدۀ نامربوط به انتخابات کمتر می شود و از طرف دیگر مخاطبان نیز همگی خبرهای ریاست جمهوری را دنبال می کنند.
این روزها آنقدر التهاب خبرهای انتخابات زیاد شده که علاوه بر پوشاندن اخبار مشکلات اقتصادی، ابزار پیام رسانی گروه ها و اخطارهایشان به یکدیگر شده است. مثلا سپاه از طریق خبرگزاری هایش -مثل فارس- به حسن روحانی اخطار داد که مراقب فعالیت های انتخاباتی و سخنانش در مورد نظام -اسم مستعار آیت الله خامنه ای- باشد.

البته اتفاقات سیاسی با منطق نسبی پیش می رود، و همانطور که پیش بینی کرده بودم (اینجا) حدادعادل از رقابتها کنار کشید اما بدون جهت گیری به نفع کاندیدایی خاص. و همچنان گمان می رود که عارف هم به نفع روحانی انصراف دهد.
در این حالت بالاترین شانس برای به قدرت رسیدن روحانی ایجاد خواهد شد، و با توجه به اینکه در انتخابات پیش رو تقریبا نیمی از کل رای دهندگان شرکت میکنند (بهترین حالت ممکن)، اگر انتخابات حداقل سلامت را داشته باشد یکی از دو شخصِ قالیباف یا روحانی به قدرت خواهند رسید. هر نتیجه ای بجز اول و دوم بودن این دو شخص دستکاری در نتایج خواهد بود، گرچه که احتمال دستکاری در نتایج  بسیار ناچیز خواهد بود به دو دلیل:
اول هزینه بسیار زیادی که تقلب -سازمان یافته- به نظام تحمیل خواهد کرد، خصوصا بعد از انتخابات 88 و حساس شدن تمامی ناظران به انتخابات پیش رو،  و همینطور یکپارچه نبودن مجریان برگزاری انتخابات.
و دوم اینکه کاندیداهای موجود چندان تفاوتی ندارند که ارزش هزینه های هنگفت تقلب را داشته باشند. (این بار سعی شده که مهندسی قبل از انتخابات و در مرحله گزینش انجام شود.)

با روند فعلی و جو امنیتی حاکم، خبر خارق العاده ای تا پیش از انتخابات رقم نخواهد خورد و همه منتظرند که ببینند در روز رای گیری و شمارش بعد از آن چه اتفاقاتی خواهد افتاد. آیا مهندسی انتخابات تنها به گزینش افراد ختم شده است یا باید منتظر صحنه های بعدی باشیم. و آیا خرداد 92 با اندک هیجان "مناظره ها" به پایان می رسد؟

بعد از تحریر:

خبر کناره گیری عارف به نفع روحانی منتشر شد. ظاهرا همه چیز طبق همان "منطق نسبی" پیش می رود!

جلیلی کاندیدای منتخب رهبر نیست، از تحریم انتخابات نترسید


اصولا همیشه تلاش کرده ام که میانه رو باشم و درگیر عقاید گروهی و جناحی نشوم. در مساله انتخابات هم گرچه بدبینی های خاص خودم را داشته ام اما نظاره گر اتفاقات بوده ام و بدون تعصب نسبت به شرکت یا عدم شرکت در آن، نوشته ام.

اخیرا آیت الله خامنه ای سخنرانی داشته است که شاید مهمترین پیغامش بجز تاکید چند باره بر "عدم دخالت در انتخابات"، "ریختن تمامی آرای مردم به حساب نظام" -اسم مستعار خودش- بوده است. از طرف دیگر تاکنون کاندیداهای موجود، تقریبا تمامی آنچه در چنته داشته اند را عرضه کرده اند و بعید است که حرف یا نظر مهمی از آنان مانده باشد که نگفته باشند.

در جمع بندی که تاکنون داشته ام و محاسبه هزینه- منفعت شرکت در انتخابات یا تحریم آن به نظر می رسد که کفه تحریم سنگینی می کند و مزیت تحریم از مزایای شرکت در انتخابات بیشتر است، خصوصا در این برهه خاص و فشار عظیم بر دستگاه حکومتی و شخص تصمیم گیر، جناب آقای خامنه ای.

دلایلی که به نظر می رسد تحریم انتخابات عاقلانه تر باشد:

1 کاندیداهای موجود در ماهیت تفاوتی با هم ندارند و بدلیل سرسپردگی زیاد به آیت الله خامنه ای توان اجرای خلاف اوامر ملوکانه را ندارند. از طرف دیگر بعید به نظر می رسد که شخص خاصی نقش -اسب تروا- را بازی کند و بعد از ورود به قدرت نقاب از چهره بردارد و مخالف بازی کند.

2 وجود سعید جلیلی به عنوان گزینه بسیار افراطی حکومت و حمایت تلویحی آیت الله خامنه ای از او بیشتر جهت ترساندن مردم از اوست و تشویق شرکت در انتخابات، نه حمایت برای حضور واقعی او در قدرت. بدلایل زیر:

 الف: سناریوی از ترس "بدتر" رای به "بد" دادن، تنها جهت تشویق مردم به شرکت در انتخابات و "رای سلبی" مردم است. چرا که خود حاکمیت میداند که این بار از طریق "رای ایجابی" و حضور فرد "شناخته شده" و "مخالف" نمی تواند مردم را به پای صندوق ها بکشاند.(چرا که اساسا نمیتواند اجازه به حضور فرد متفاوت -نه حتی مخالف- بدهد) 
ب: تاکید بسیار جلیلی بر مسائل افراطی تا حدی که از حیطه اختیارش هم خارج است.  فراموش نکنیم که حتی احمدی نژاد هم در دوران نامزدی! برخلاف عقایدش، شعار آزادی های فردی مثل "موی جوانان" و ... را می داد و بعد از رسیدن به قدرت بدون مشکل تغیر جهت داد. چیزی که دقیقا جلیلی برعکس آن را عمل میکند و در حوزه اقتصاد کلی گویی میکند و در فرهنگ و جامعه، سخت گیرانه، مصداقی و با جزییات. یعنی عملا نقش لولو را بازی میکند.
ج: برای آیت الله خامنه ای و سایر نظام تفاوتی ندارد که کدامیک از این افراد رییس جمهور شود چرا که اولا تفاوت افکارشان با حاکمیت زیاد نیست و ثانیا -بعد از دوره احمدی نژاد- اختیارات پست ریاست جمهوری چندان زیاد نیست،که بتوانند مشکلی ایجاد کنند. تمامی کاندیداها بارها هم بر تابعیت از اوامر رهبر تاکید کرده اند. 
د: تایید صلاحیت جلیلی خلاف قانون بوده است، همینطور حضور او در روز آخر ثبت نام و بدون هیچ آمادگی و صحبت از نامزدی، قبل از نامنویسی نشان می دهد که حضور و صحبت های جنجالی اش بعد از نامزدی تنها یک شوی انتخاباتی بوده است و بشکل دستوری و برای ترساندن قشر متوسط و عمده جامعه به میدان آورده شده است.
چرا که اگر او واقعا قصد ریاست جمهوری داشت، مدتها قبل می توانست جنجال آفرین باشد و رسانه ها را به خود مشغول کند.  همچنین در حالی که می داند مردم ایران از افراط گرایی بیزارند، نه تنها شعارهای رادیکال و افراطی نمی داد که حتی می توانست مانند احمدی نژاد شعارهای آزادی خواهانه -بدروغ-  بدهد.
(بسیار سخت است که باور کنیم جلیلی و تیم مشاور او از این حداقل تمایلات مردم ایران ناآگاه هستند) 
ه: حتی در صورت انتخاب جلیلی -همانطور که همه کاندیداها هم گفته اند- او بدون امر آیت الله خامنه ای، اجازه و توانی برای تنش آفرینی بیشتر ندارد و سیاست های تنش زا یا تنش زدا تنها از بیت رهبر و مقامات بالاتر تصویب و ابلاغ می شوند. که در عمل تفاوت سلیقه کاندیداها تفاوتی در زندگی مردم ایجاد نخواهد کرد.

3 نظام -یا همان آیت الله خامنه ای- به درستی دریافته است که تنها عامل وضع تحریم ها -بجز بهانه هسته ای- جدا شدن مردم از حاکمیت است و شاید اگر بتواند این همبستگی را دوباره نشان دهد می تواند از وضع تحریم های جدید جلوگیری کند و حتی تحریم های وضع شده را کاهش دهد. (فراموش نکنیم که وضع هسته ای ایران حدود 10 سال است که وجود دارد اما بعد از حوادث 88 بود که تحریم ها شروع به افزایش ناگهانی کرد!)
احتمال می دهم که این سخنرانی اخیر آیت الله خامنه ای در "آرای مردم نشان از مشروعیت نظام دارد". علاوه بر دادن پیغام به غرب و خصوصا امریکا، نشان از اعتماد خاطر او از شرکت تعداد زیاد مردم در انتخابات دارد. در اینجا منظورم تبلیغات و دوربین صدا و سیما نیست، منظور مشارکت حقیقی مردم و همان چیزی است که به تمامی سیاستمداران دنیا مخابره خواهد شد است.

با توجه به شرایط امروز نظام، اگر آیت الله خامنه ای با رای بالای مردم بتواند این حاشیه امنیت را پیدا کند، ماجراجویی ها و رفتارهایش در ابعاد جهانی رادیکال تر و بی خردانه تر خواهد شد. که درنهایت نتیجه اش تقابل ایران با غرب خواهد بود چرا که او به غلط تصور میکند غرب هیچگاه به ایستگاه تقابل نظامی نخواهد رسید.
اما اگر وضع اعتراضی مردم ایران -به شکل تحریم انتخابات- بتواند این پیام را به او بدهد که از داخل حمایت نمی شود قطعا در خارج با عقلانیت بیشتر و آرامتر رفتار خواهد کرد، و شاید که این تغیر رفتار پیامی باشد به غرب برای سربراه شده حکومت و رفع تحریم ها، در این صورت حداقل حتی اگر وضعیت موجود هم تغیر نکند مردم ایران هیچگاه به مرحله تقابل نظامی نخواهند رسید.

نتیجه هزینه- منفعت وضع امروز ایجاب میکند که در انتخابات شرکت نکنیم. چرا که هزینه های ادامه ماجراجویی حاکمیت بیشتر از منفعت های جزیی تفاوت نگرش کاندیداها در پست -نسبتا تشریفاتی- ریاست جمهوری است.

صحنه هایی از تولید دیکتاتور در فرهنگ ایرانی

شاید این عکس به اندازه کل توضیحاتی که میدهم گویا باشد:



اعتقاد دارم که مشکل حکومتی- سیاسی ایران ربطی به شکل ظاهری حکومت و افراد درون آن ندارد، چه سیستم "شاهی" باشد چه "جمهوری سکولار یا اسلامی"، تا زمانی که فرهنگ "دیکتاتور پروری" از بین نرود، هر "شخص درقدرت" تبدیل به فردی خودکامه و غیرپاسخگو خواهد شد.
شاید این عکس تنها نمادی از فرهنگ غلط ما باشد و بسیار خنده دار چرا که اساسا ریاست جمهوری و دموکراسی را به بازیچه گرفته است.

در تمامی دوران ها و ادیان، دست بوسی و ابراز خشوع و کوچکی تنها در مقابل قدرت ماورایی پذیرفته شده است و حتی شاهان و قدرتمندان هم به عنوان نماینده یا نماد آن "ماورا" مورد پرستش و تکریم قرار می گرفتند. این رسم بسیار کهن با تغیر بینش و افزایش شعور انسان بتدریج بشکل سمبلیک برای پادشاهان و به شکل اعتقادی برای روحانیون مذهبی درآمد. بعد از منسوخ شدن سیستم های پادشاهی و رواج دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و در نهایت تقدس زدایی از ارکان قدرت دیگر این رسم هم از میان رفت و حتی در ایران رسم دست بوسی اربابان قدرت بعد از "انقلاب اسلامی" کمرنگ شد. گرچه که کماکان در دوران معاصر هم روحانیون بلندپایه استثنا هستند.

در دوران حاضر، بوسیدن دست رییس جمهور تنها به جک شبیه است و بیشتر از نشانه احترام، نشانه تمسخر یا توهین به آن رییس جمهور است، چرا که فرد بوسنده آگاهانه یا ناآگاهانه صفتی (تقدس) را به رییس جمهور می دهد که فاقد آن است.
این در حالی است که حتی فرض کرده ایم  آقای روحانی رییس جمهور است نه صرفا کاندیدای ریاست جمهوری!

بسیاری حکومت ایران -جمهوری اسلامی- را علت این عقب ماندگی می دانند و تصور دارند که با تغیر سیستم سیاسی در ایران مشکل خودکامگی و دیکتاتوری برچیده خواهد شد. اما غافل از بستر دیکتاتور پرور فرهنگ ایرانی هستند. هیچ فرد یا دسته ای در ابتدا شکل خودکامه ندارد. همانطور که رضا پهلوی قبل از رسیدن به سلطنت یا رفتار و گفتار آیت الله خمینی قبل از 57 با بعد از آن تفاوت داشت.

همانطور که می بینیم، این -مشکل- فرهنگ ماست که بر سر حاکمان خود تاج سروری می گذارد.


پی نوشت:

فیلم کوتاهی از "تشویق های بی مورد" ایرانیان از سخنرانی دبیر جلسه شورای ملی (رضا پهلوی دوم) در خارج از کشور.
(در مدت زمان 10 دقیقه سخنرانی و 3 دقیقه پرسش و پاسخ، رضا پهلوی بیش از 11 بار مورد تشویق حضار قرار می گیرد!)

واقعا انتظار ما در صورت به قدرت رسیدن او اگر بغیر از احیای نظام شاهنشاهی باشد اشتباه است، چرا که تاج شاهی را نه او، که خود ما بر سر او می گذاریم و بعدتر ناله میکنیم که این پهلوی هم مانند پدرش مستبد و خودرای است!


چرا "مناظره تلویزیونی" توهین به شعور ایرانی نبود؟


برنامه ای به اسم مناظره 8 نفره کاندیداهای ریاست جمهوری برگزار شد که البته بیشتر از مناظره، "مقایسه کاندیداها در پاسخ به سوالات مجری" بود.
فراتر از محتوای و نوع سوالات، این شکل از "مناظره" (یا بهتر بگویم "مقایسه") در فرهنگ ایرانی بیشتر به عنوان مسابقه یا پرسش اطلاعات عمومی شناخته می شود. و با توجه به انتظار شرکت کنندگان و بینندگان از یک مناظره چند نفره، این شیوه مقایسه "توهین آمیز" تلقی شد و مورد تمسخر قریب به کل مردم قرار گرفت.

در اینجا نمی خواهم از شیوه این "مقایسه" دفاع کنم چرا که اولا نسبتا ناقص بود و ثانیا فرهنگ و انتظار ایرانی را در نظر نگرفته بود، اما انتقادهای بی اساس را هم صحیح نمی دانم. اتفاقا این شیوه "مقایسه" و "پرسش های اساسی" همراه با غافلگیری کاندیداها نشان داد که چه کسانی می خواهند سکان هدایت کشور را در دست بگیرند و روحیات و تصورات آنان چیست. (خصوصا بخش تصویری مقایسه که برداشت آزاد بود و به قول شاعر "هرکسی از ظن خود شد یار من" را به خوبی نشان می داد). جالب اینکه خیلی از کاندیداها خود را برای یک بحث 8 نفره آماده کرده بودند و تعداد زیادی کتاب و جزوه و تبلت!(شاید برای بگم بگم!) با خود همراه داشتند اما هنگام غافلگیری و بداهه گویی نیات درونی و شخصیت شان بهتر آشکار شد. اینکه اکثر آنان علیرغم شعار "شفافیت و پاسخگویی" از پاسخ به صریح ترین "سوالات مهم" طفره رفتند تا اینکه چقدر شخصیت مستقل دارند یا حرف دیگران را تکرار می کنند.

به نظر من حتی همین ناهمگونی میان انتظارات شان و اتفاقات رخ داده شاخص خوبی برای سنجش ایشان بود. خصوصا هنگامی که همگی احساس کردند که به شخصیتشان توهین شده، اما اغلبشان "به روی خودشان نیاوردند" و 3 نفری هم که اعتراض کردند در حد بسیار محافظه کارانه و تحت تاثیر رفتار همقطارانشان بود، خصوصا محسن رضایی. شاید کسی از حدادعادل، ولایتی یا جلیلی انتظار اعتراض نداشت چرا که همگی از وابستگان درجه یک حاکمیت -خامنه ای- بودند، اما از قالیباف انتظار می رفت که با توجه به ژست های مدرن انتخاباتی اش موضع گیری نسبت به این رفتار توهین آمیز داشته باشد - که نداشت- و شاید معمای ائتلاف او با حدادعادل و ولایتی در اینجا پاسخ داده شد.

رفتار و پاسخ های تعدادی از کاندیداها شبیه تصوری بود که همه از آنان داشتند، مثلا حدادعادل، جلیلی و ولایتی دقیقا همان کسانی بودند که از قبل شناخته می شدند. اما افراد دیگر مانند عارف، قالیباف و روحانی برخلاف تصور عامه ظاهر شدند.
عارف که از تحصیلات عالیه برخوردار است و حداقل 4 سال معاونت ریاست جمهوری را در کارنامه دارد، در فهم یک تصویر نسبتا واضح آچمز شد. قالیباف برخلاف وجهه مدیریتی اش آنچنان درگیر تلاش برای "صحیح ترین پاسخ ها" بود که شکل و ماهیت برنامه و جایگاه خود را گم کرده بود و باز هم امتیاز از دست داد، و روحانی که در برنامه اول تلویزیونی اش محکم شروع کرده بود کاملا خسته و منفعل حرف های دیگران را تکرار می کرد.
در این میان رضایی با تجربیات مناظره های 4 سال گذشته کاملا آماده در این به اصطلاح مناظره حاضر شده بود که نتوانست خود را عرضه کند و -همانطور که بیان کرد- اندک اعتراض او هم به این غافلگیری اش بود. و علیرغم مناصب بالای فرماندهی اش نشان داد که بدون "فکر قبلی" و "کلیشه" چندان نمیتواند آنی و محکم تصمیم بگیرد. و غرضی تنها کسی بود که -مانند کل برنامه ریاست جمهوری اش- کلا این برنامه را هم چندان جدی نگرفته بود و خصوصا بعد از اعتراض های دیگران، عامدا با زبان طنز به همه سوالات پاسخ داد و چون نوبت پاسخ او قبل از قالیباف و ولایتی بود این سخنان طنزش در کلام این دو نفر به "شکل جدی" ترجمه و تکرار می شد!

بعید می دانم که در صدا و سیمای دولتی آنقدر "عقلانیت و مدرنیسم" حاکم باشد که این تغیر مسیر را با آن بتوان توجیه کرد و بیشتر به شیطنت های حزبی و گروهی و در کل حاکمیت شبیه بود برای تخریب بیش از پیش جایگاه رییس جمهور -در قالب فرهنگی ایرانی-، اما همین نیت شوم تبدیل به محل آشکار شدن ماهیت کاندیداها و همزمان سخیف شدن انتخابات و مشارکت مردم شد.

خیلی ها این برنامه را توهین به شعور ایرانی تفسیر کردند اما اعتقاد دارم که توهین به شعور ایرانیان هنگامی شده است که سایر سلیقه ها و مدیران حتی اجازه شرکت و نام نویسی در انتخابات را ندارند و تنها افراد خودی از فیلتر "شورای نگهبان" خارج می شوند. این برنامه تنها آینه ای بود که نقش زشت "خودکامگی" و بی کفایتی نامزدهای ارشدترین مقام اجرایی ایران را نمایش داده است.