خنده و افسوس، نتایج توافق هسته ای


بالاخره خبر توافق هسته ای در همه جا پیچید و دولت روحانی موفق شد قدمی در حل مشکلات اقتصادی از راه دیپلماسی خارجی بردارد.
اما خبر توافق بین ایران و قدرت های جهان بیش از آنکه مطلوب به نظر می رسد تلخ است. خصوصا آنجا که با نگاهی به جزییات طرح مشخص می شود که جهان در ازای تعلیق تمامی فعالیت های هسته ای و به زیر نظر کشاندن آنها، تنها بخشی از تحریم های اخیر را برخواهد داشت.

بطور خلاصه با این توافق وضعیت هسته ای ایران به 8 سال پیش یعنی زمانی که هنوز ایران تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی کار می کرد برخواهد گشت و تمامی محصول اورانیم غنی شده این سالها از بین می رود. اما وضعیت مشوق ها و تحریم ها حتی به 3 سال پیش، زمانی که هنوز تحریم ها وضع نشده بود برنگشته است!

خاطرم هست که قبل از تحریم های اخیر، بسته های پیشنهادی غرب به ایران در ازای همین تعلیق امروز، نه آزاد کردن پول بلوکه شده نفت، که برداشتن محدودیت های سی ساله هواپیمایی و کمک به توسعه اقتصادی ایران و... بود.
اما امروز با درایت رهبر فرزانه انقلاب و دولت نظر کرده ایشان به جایی رسیده ایم که در ازای آزاد کردن بخشی از پولهایمان، و توقف تمامی فعالیت های هسته ای، شاد و راضی به نظر می رسیم.

هزینه گزاف ماجراجویی های هسته ای جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خامنه ای، بجز فشارهای اقتصادی و مالی بر مردم، و توقف رشد اقتصاد جوان ایران، چندین سال عمر 75 میلیون ایرانی را هم تلف کرده است. هیچ تخمینی نمی تواند ابعاد خسارات عظیم ملی و انسانی وارد شده در این سالها براثر بوالهوسی حاکمان را برآورد کند.

تنها خوشحال و امیدوارم که بعد از 35 سال، دوران هزینه های بی پایان و تصمیمات انقلابی، ایدئولوژیک و خلق الساعه رهبران جمهوری اسلامی تمام شود و این عقب گرد، درس عبرتی باشد برای تصمیم های آتی ایشان.

وقتی که عصبانیت خامنه ای حتی نرخ سکه را هم تکان نمی دهد!


دو روز پیش آیت الله خامنه ای، با شدت هرچه تمامتر هرآنچه در دل داشت در جمع بسیجیان گفت و از تهدید تا فحاشی و تمسخر به دولت های خارجی فروگذار نکرد.
شاید که شنیدن این سخنان از مقامی که خود را رهبر مسلمانان جهان و رهبر معنوی شیعیان می داند دور از انتظار بود. اما از آن جالب تر واکنش دولت های خارجی و مخاطبان داخلی اش بود. دولت فرانسه با لحن ملایمی سخنان آیت الله خامنه ای را به سخره گرفت، دولت اسراییل آن را نشانه ای برای عدم سازش غرب با ایران دانست و امریکا آن را سخنرانی برای مصرف داخلی ایران اعلام کرد.
نکته داستان اینجاست که مخاطبان اصلی این سخنان یعنی مخاطب ایرانی هم این سخنان را فاقد ارزش دانستند و گویی آن را نشنیده باشند، واکنش بازار ایران به سخنرانی آیت الله خامنه ای، نه تنها افزایش قیمت سکه و دلار نبود که کاهش آن را نشان داد!
نشانه ای که در 25 سال زمامداری آیت الله خامنه ای بی سابقه است.

با همه دبدبه و کبکبه سخنرانی و شعارهای دشمن شکن و پخش تلویزیونی مستقیم و تبلیغ رسانه ای و ... انگار صدای آیت الله خامنه ای به گوش هیچ کس نمی رسد. چیزی که رهبر ایران را بیش از پیش خشمگین خواهد کرد. زمانی که متوجه می شود که وزن سیاسی اش رو به اضمحلال است و نه مخاطب خارجی و نه داخلی، حرف هایش را جدی نمی گیرند.

پی نوشت:
از زمانی که فرزند معنوی آیت الله خامنه ای -احمدی نژاد- دولت را ترک کرده است، تمامی بار ناسزا گویی به دول خارجی بردوش خود رهبر افتاده است!

بهترین روایت تصویری از وضعیت سیستان و بلوچستان

خبرگزاری فارس، تصاویری از "توزیع غذای نذری در مناطق جنوب شرق کشور" یا همان سیستان و بلوچستان منتشر کرده که چند نکته در آنها بسیار قابل توجه است و نشان دهنده عمق شکاف میان جامعه سیستان و بلوچستان چه از نظر مذهبی و چه از نظر سطح رفاه و اجتماعی با مناطق مرکزی ایران است.
شاید مهمترین نکته عدم استقبال گسترده روستاییان بشدت فقیر و سنی مذهب، از نذری دولت شیعه است.

در مجموع عکسهای انتشار یافته نه تنها اثری از هجوم جمعیت فقیر و محتاج نیست که حتی افراد بالغ نیازمند، از گرفتن نذری ابا داشته اند و اندک زنان و کودکانی ظروف خالی شان را به سمت ماموران گرفته اند.
در پس زمینه تمامی عکس ها شدت عقب ماندگی و محرومیت این افراد دیده می شود. نه راه دسترسی، نه مسکن مناسب و نه خدمات شهری یا امکانات عمومی دیده می شود.
و اگر اینچنین که دستگاه تبلیغاتی رژیم بدنبال نشان دادن کمک رسانی و جلب نظر محرومان این مناطق است، اساسا نباید چنین فقر گسترده ای وجود میداشت.

بجز عکس های دست جمعی نظامیان، مبلغان مذهبی و ماموران دولتی، نکته جالب دیگر تصاویر محو شده چهره افراد آشپزخانه است! (حتی در عکس های تبلیغاتی "اقتدار حکومت" هم ترس از شناسایی هویت همکاران جمهوری اسلامی وجود دارد!)
در نهایت با اندکی توجه، تصاویر خود گویای همه چیز هستند:

تصاویر روح مانند از اعضای آشپزخانه:

به تفاوت رنگ لباس نذری دهنده و نذری گیر توجه کنید:


و خانواده های تنگدستی که کودکانشان را روانه کرده اند.

 استقبال اندک مردم بشدت محرومِ پس زمینه، از خوراک رایگان دولتی.


و شادی غیرقابل وصف یک وعده غذا و سوژه عکس شدن درچهره کودکان.
  

  به تفاوت سنی نذری گیرندگان و نذری دهندگان توجه کنید:

  سردار سرآشپز، درحال چشیدن و بررسی کیفیت غذا!

 کودکانی که حتی پاپوش مناسب ندارند.

و درآخر یادبودی از تمامی دست اندرکاران این برنامه:


اگر حدس درستی بزنیم که این عکس ها از میان صدها عکس دیگر انتخاب شده اند برای نشان دادن شور و استقبال مردم محروم سیستان و بلوچستان از مراسم "محرم شیعی" و به تبع آن حکومت مرکزی،  به جرات می توان گفت که با ادامه سیاست فعلی، درآینده این منطقه آبستن حوادث ناگوار بیشتری خواهد بود.

حوادث سیستان و بلوچستان، دنباله خشونت مذهبی در منطقه



1  خشونت های مذهبی، چهره منطقه خاورمیانه را عوض کرده است. دور جدید این خشونت ها با سرنگونی رژیم بعثی عراق و به اجماع نرسیدن گروه های مذهبی در عراق برای تشکیل دولتی متحد شروع شد. تساوی نسبی قدرت میان شیعه و سنی در عراق همراه با مداخلات پیوسته کشورهای همسایه مانند ایران و عربستان باعث تعمیق و گسترش این خشونت ها شد. چنانکه هنوز بعد از بیش از 10 سال از سرنگونی صدام، این کشور در چرخه خشونت مذهبی می گردد.

با اهمیت یافتن مساله شیعه و سنی، تمامی کشورهای مسلمان منطقه درگیر آن شده اند و این تفاوت ها باعث شده که حاکمیت هر کشور با اقلیتش رفتار تبعیض آمیزی داشته باشد. از شیعیان کشورهای کوچک -سنی نشین- حاشیه خلیج فارس و عربستان از یک طرف و اقلیت های سنی ایران از طرف دیگر قربانی این تبعیض و خشونت های مذهبی هستند.

با آغاز مناقشه سوریه و دخالت های مستقیم ایران در کمک به بشار اسد، -به جهت حفظ نفوذ استراتژیک در مقابل دشمن خود ساخته اش "اسراییل"- مشکلات شیعیان و سنی ها وارد فاز تازه ای شده است. از سمت دیگر مخالفان دولت بشار اسد تحت حمایت کشورهای سنی مذهب قرار گرفتند و جنگ علنی تری نسبت به عراق میان شیعه و سنی با حمایت نسبتا آشکار کشورهای عربستان، قطر، ایران و ترکیه  شکل گرفت.
درگیری های مذهبی البته تنها محدود به سرزمین های عراق و سوریه نیست و در بخش مجازی و رسانه ای هم حملات شدیدی از سوی دوطرف دیده می شود. از تکثیر تلویزیون های مبلغ مذهبی، تا بحث های ابتدایی و پایه ای ایدئولوژیک و حتی درگیری در مسایل روزمره سیاسی. که گاهی این حملات اعتقادی، شدید تر از جنگ های فیزیکی است.

در ایران،  رشد دوباره دیکتاتوری مذهبی و اتخاذ سیاست های سرکوب های اقلیت های دینی، -با اکثریت اهل تسنن- و همزمان حمایت از اختلافات قومی در کشورهای دیگر باعث برانگیخته شدن موج جدیدی از عملیات های مسلحانه در استان های مرزی و سنی نشین ایران شده است و خواهد شد. با این تفاوت که زمان تغیر کرده است و دولت ها، گروه های اسلامگرای هم نظرشان را مورد حمایت بیشتری قرار می دهند. 
برخلاف گذشته، مخالفان مسلح دیگر ساکنین ناراضی آن دیار نیستند که دست به اسلحه برده اند. اینان مجموعه ای از افراد هم مذهب، با انگیزه بالا و مورد حمایت کشورهای هم عقیده شان هستند. این افراد نوعی ارتش غیر رسمی کشورهای متخاصم هستند که در جنگ داخلی سوریه نمونه های مختلف آنان دیده می شوند. سپاه قدس، شاخه برون مرزی سپاه پاسداران نمونه کلاسیک این ارتش عقیدتی است که نشان می دهد نقطه اشتراک اعضای آن نه کشور و سرزمین که اعتقاد است؛ چنانچه می بینیم که بسیار اعضای عراقی و لبنانی در آن وجود دارند. 

2   به نظر می رسد که گروه اسلام گرای جیش العدل با شرایط جدید -توضیح داده شده- اعلام موجودیت و بحران سازی کرده، اما متاسفانه مسئولان جمهوری اسلامی همچنان با همان نسخه قدیمی "اعدام انقلابی" می خواهند این بحران جدید را هم مدیریت کنند.
بعید است که روش "اعدام متقابل" مانند گذشته چندان کارساز باشد به دلایل زیر:
اول اینکه این گروه جدید، گروگان های چندانی در اختیار جمهوری اسلامی ندارد که عملیات های تلافی جویانه "اعدام" موثر باشد. دوم بنا به ذات گروه جدید، همه اعضای آن ساکن ایران نیستند و اهرم فشار حکومت بر خانواده های آنان بی اثر است.
سوم فشار افکار عمومی بر جمهوری اسلامی بیشتر از یک گروه تروریستی -برای عملیات های متقابل اعدام- است.
چهارم انتخاب هدفمند افراد ترور شده توسط این گروه، مخالفت کمتر ساکنان بومی را بدنبال دارد و عملیات های اطلاعاتی جمهوری اسلامی سخت تر خواهد بود.
و نهایتا اینکه انسجام گذشته حاکمیت در جمهوری اسلامی رسما از میان رفته. قوای مجریه، مقننه و قضاییه عملکرد یکدیگر را به زیر سوال می برند، و کمترین حرف شنوی را از آیت الله خامنه ای نشان می دهند.

مثل قدیمی می گوید که آنکه باد می کارد طوفان درو خواهد کرد. چندان عجیب نخواهد بود که سالها سرمایه گذاری جمهوری اسلامی در دخالت و ناامنی کشورهای همسایه، روزی گریبان خودش را هم بگیرد.
قطعا طعم آوارگی و مصیبت کودک سوری که با اسم ایران پیوند خورده است تا آخر عمر در خاطرش خواهد ماند...

سکون در سخنان آیت الله خامنه ای


علیرغم جامعه هیجان زده از انتخاب روحانی و خوشبین به بهبود شرایط سیاسی و به تبع آن اقتصادی٬ دیروز آیت الله خامنه ای آب پاکی را بر دست همه ریخت و با بی میلی به مذاکرات هسته ای و تلاش های دولت روحانی چراغ سبز نشان داد.
بجز اندک تعریف وی از شخصیت افراد ایرانی تیم مذاکره کننده٬ مابقی صحبت هایش بر همان مدار عدم عقب نشینی از مواضع استوار بود و عدم تعلیق غنی سازی.
خصوصا آنجا که با مثال آوردن از تعلیق های سالهای ۸۲ و ۸۳ علنا دست تیم مذاکره کننده را برای هرگونه عقب نشینی از مواضع کنونی و توافق با غرب کوتاه کرد.

با آنکه آیت الله خامنه ای تصمیم گیرنده مطلق در مسائل کلان نظام از جمله مساله هسته ای است٬ بی میلی آیت الله خامنه ای در تصمیم گیری های هسته ای نشان می دهد که امیدی به پیشرفت مذاکرات و خروج از بن بست هسته ای و بهبود شرایط و به تبع آن رفع مشکلات اقتصادی ندارد. چرا که او از محتوای مذاکرات و پیشنهادات غرب -که همان تعلیق غنی سازی است- آگاه است٬ و هنوز حاضر به این عقب نشینی نیست. مجوز او به دولت روحانی برای مذاکره هم تنها برای اقناع افکار عمومی و بستن دهان منتقدان سیاسی اش صادر شده است. (همانطور که از تساهل دوره پیش مثال آورد)

با توجه به اینکه رهبر عملا تصمیم گیرنده کل امور است٬ احتمال اینکه او نقش پلیس بد را در مذاکرات با غرب بازی کند کم است. چرا که اگر فتح الفتوحی باشد باید رسما به اسم او تمام شود نه دولت روحانی. همچنین او شخصا علاقه به اعلام خبرهای خوب و شرکت در مراسم های مثبت و مهم دارد. ضمن آنکه چشم دول خارجی نه به دیپلمات های خوش زبان دولت روحانی که به لحن و حرکات آیت الله خامنه ای دوخته شده است.

با آدرسی که آیت الله خامنه ای دیروز داد٬ امید به حل مشکلات اقتصادی از روش سیاست خارجی -که تخصص دولت روحانی است- رنگ باخت. و به احتمال زیاد مذاکرات بدون توافق٬ پایان خواهد یافت. نرسیدن به توافق در مباحث هسته ای مستقیما بر تحریم های فلج کننده اقتصادی موثر است٬ که فشار آن بر زندگی ایرانیان کاملا محسوس می باشد. نا امیدی مردم از دستیابی به نتیجه در اصلاحگرا ترین دولت جمهوری اسلامی تبعات غیرقابل پیش بینی بر آينده کل رژیم دارد.

متاسفانه آیت الله خامنه ای از گذشته و مقابله با مردم عبرت نگرفته است و از تتمه امید و آرامش بوجود آمده بعد از انتخابات روحانی هم می خواهد درجهت اهداف ایدئولوژیک خودش -توسعه تکنولوژی هسته ای- بدون در نظر گرفتن عواقب آن -تحریم های سنگین اقتصادی- استفاده کند.
مانند سایر دیکتاتورها شاید روزی متوجه اشتباهات امروزش شود که صدای جنگنده های "دشمن" را در پناهگاهش بشنود.

پی نوشت:
عکس٬ دیدار خامنه ای (رییس جمهور) با سرهنگ قذافی در لیبی٬ شهریور63 

روحانی گیر افتاده در مقام ریاست جمهوری


تقریبا در تمامی دوره احمدی نژاد وضعیت اقتصادی ایران به سمت پسرفت و اضمحلال بود. قسمتی بدلیل فشارهای سیاسی خارجی و تحریم ها و بخش بیشتری بدلیل سو مدیریت اقتصادی و فساد ناشی از اقتصاد زیرزمینی و حضور ارگان های سپاه در اقتصاد بود.
و بدین شکل بخش عمده درآمد افسانه ای نفت ایران در سالهای گرانی قیمت نفت -چیزی حدود 700 میلیارد دلار- از بین رفت. این درآمد نه تنها کمکی به اقتصاد ایران نکرد که بدلیل سیاست های غلط و ناقص اقتصادی باعث به هم خوردن تعادل اقتصادی و افزایش نقدینگی هم شد.
و در نهایت نتیجه آن شد که تحریم نفت -اصلی ترین شریان اقتصاد ایران- ضربه سنگینی به ریخت و پاش های دولت تحمیل کرد و دولت احمدی نژاد مقروض به شرکت ها و سازمانهای دولتی، کار خود را به پایان برد.

در انتخابات ریاست جمهوری امسال رقبای انتخاباتی با علم بر تحریم ها و مشکلات اقتصادی شروع به اعلام برنامه های نجات اقتصاد دادند و هرکس بنا به اندک سواد و تجربه خود شعار فراخور خود را داد.
جناب روحانی که با تخصص دیپلماتیک در این کارزار شرکت کرده بود پیروز شد و طبق تخصص و تصور خود اعلام کرده بود که می خواهد فشار بین المللی را بر ایران کاهش دهد و ازاین طریق اقتصاد را درمان کند.
او فکر میکرد که با به قدرت رسیدن، و با فشارِ ناچاری، رضایت آیت الله خامنه ای را جلب می کند و مجوز تام تصمیم گیری بر پرونده هسته ای را می گیرد و در ازای اتمام "سریع" تحریم ها، تعلیق کل برنامه هسته ای ایران انجام می دهد. و از طرف دیگر با روی کار آوردن کارکشتگان صنعت نفت -مانند زنگنه- به سرعت شیرهای نفت را به صادرات باز می کند و در کمتر از یک سال راه نفسی برای بقای دولتش می یابد.

اما امروز او در باتلاق مسئولیت گیر کرده و دست و پا زدن های هر روزه او نشان کمتری از نجات دارد.

اول آنکه متوجه شده است که دول غربی حتی با دیدن سند شش دانگ هسته ای به اسمش هم با دیده تردید به او و حکومت ایران می نگرند و همزمان نگاهشان به رفتار آیت الله خامنه ای است.
دوم اینکه سرعت بالای حل مشکلات روابط خارجی نه تنها در خارج که حتی در داخل هم با مقاومت بدنه عظیم حکومت -وابسته به آیت الله خامنه ای- مواجه شده است.
سوم افراد و گروه های حکومتی، که از وجود تحریم ها و دور زدن های آن سودهای کلان به جیب زده اند به سادگی مهار دولت نوظهور روحانی نشده اند و از لابی با بزرگان نظام تا نمایش بیلبورد در شهرها،  سنگ بر سر راه روحانی می اندازند.
چهارم  اسراییل نقش پررنگی به عنوان مخالف تاثیرگذار ارتباط با ایران و لغو تحریم ها بازی می کند. اسراییل علنا با لغو تحریم ها علیه ایران مخالفت کرده، و برای دست یافتن به این هدفش از تحریک هردو سوی این گفتگو ها ابایی ندارد. (مانند مقاله اخیر جاسوسی امریکا از آیت الله خامنه ای در روزنامه نیویورک تایمز).
پنجم، واکنش همسایگان ایران و هم پیمان غرب و امریکا -با محوریت عربستان- که تا به حال منفعلانه گفتگوها و سیاست های ایران را نگاه می کردند و کم کم در حال بیدار شدن و تحرک علیه از سرگیری ارتباطات غرب و ایران هستند.

در این شرایط که منافع طرفداران آیت الله خامنه ای، سپاه و سایر ارگان های امنیتی با منافع اسراییل و سایر همسایگان ایران گره خورده است، این ترکیب موانع سنگینی را بر راه توسعه روابط خارجی دولت روحانی ایجاد کرده است. و به تبع آن مشکلات اقتصادی را لاینحل نگه داشته.

شخص روحانی خوب میداند که حتی برای اتمام همین سال مالی هم با مشکلات فراوانی روبروست که بخشی از آن ناشی از وعده ها و بدهکاری های دولت قبل  و بخش دیگر قول های خود وی در دوره نامزدی انتخابات است (مانند وعده ثبات قیمت های سوخت و پرداخت یارانه و..)
اما بدترین وضعیت اقتصادی در سال 93 رخ خواهد داد. چرا که نرخ بالای تورم و مشکلات اقتصادی فعلی، همراه با افزایش قیمت های کالاهای دولتی و عدم تحقق شعارهای دولت، منجر به ریزش هواداران دولت و افزایش مخالفانش خواهد شد و رسما دولت روحانی را به بن بست سیاسی خواهد کشاند. امری که دولت بخوبی از آن آگاه است و تنها به کمک آیت الله خامنه ای در لحظات آخر چشم دوخته است.

نکته جالب اینکه هرچقدر دولت روحانی از اهمیت استراتژیک تحریم ها مطلع است و با فوریت سعی در بازکردن راه تنفسی جمهوری اسلامی دارد. طرف غربی از عملکرد تحریم ها که همان تغیر رفتار رژیم تهران و به پای میز مذاکره کشاندن و مذاکره منطقی ایران است راضی است.
دیگر نمایندگان 5+1 و کاترین اشتون شنونده خاطرات جنگ و مجروحیت سعید جلیلی نیستند و مباحث هسته ای به وضعیت جنگ داخلی سوریه منحرف نمی شود! اتفاقا این بار غرب است که با تاملی منطقی و تحمیل خواسته هایش، نگرانی گذر زمان ساعت هسته ای ایران را ندارد.

دولت روحانی با خوشبینی دولت اصلاحات وارد صحنه ای شد که هیچ ربطی به او نداشت و همه بسیار محافظه کارتر او را تماشا می کنند. چرا که سیاست گردانان -مخالف آیت الله خامنه ای- برهبری هاشمی رفسنجانی دستشان قبلا -در دوره اصلاحات- رو شده، به همین دلیل، سیاست هایشان تا کنون در هیچ زمینه ای موفق نبوده است.  چه از قول های آزادی رهبران جنبش سبز و آزادی های مدنی در ایران، چه از وضعیت حقوق بشر و تعداد اعدام ها و زندانیان و چه در سیاست خارجی و رفع تحریم ها.
سیاست های این مردان چنان نخ نماست که دیگر نقل قول های جناب رفسنجانی از امام خمینی در مورد رابطه با امریکا به دستمایه طنز بدل می شود، و به همان اندازه نظرسنجی های دولت روحانی در رابطه با امریکا بی تاثیر به نظر می رسد. با فروکش کردن اندک موج خوشبینی مردم بعد از انتخابات، و ادامه شرایط فعلی وضع بسیار بدتر از قبل خواهد شد. چرا که این گروه تنها راه چاره اصلاح رژیم از درون است و مابقی گزینه ها آینده بدتری را نشان می دهند.