رابطه محکم اقتصاد و امید در سال جدید- آیا خامنه ای به سخنان خود باور دارد؟


سال جدید آغاز شد، با میراثی از مشکلات اقتصادی از سال و سالهای قبل. مشخص است که آیت الله خامنه ای چند سالی است که زنگ خطر اقتصاد را شنیده و هر سال -به تکرار- مساله اقتصاد را یادآوری می کند همراه با چاشنی سیاست و فرهنگ و غیره. اما نتیجه که نمی گیرد هیچ، اوضاع بدتر هم شده است.
اما امسال وضعیت اقتصاد متفاوت از همه سالهای گذشته است و بنا به پیش بینی قریب به یقین بدتر از همه سال ها خواهد بود و احتمال عبور هردولتی علی الخصوص دولت روحانی از آن کم است، مگر به کمک یک عامل و آن هم حضور و بقای "امید" در جامعه و صبر مردم.

اما اینکه چرا بدترین سال اقتصاد در پیش است (5 دلیل مهم):

1- اقتصاد داخلی- وضعیت تولید و گردش اقتصاد در داخل در بدترین حالت سالهای گذشته (منظور بعد از احمدی نژاد) است. چرا که تورم سرسام آور و افزایش هزینه ها از یک سو کمر تولید را خم کرده و از سوی دیگر -بر اساس سیاست دولت- ارزش دلار ثابت مانده و این به معنی افزایش هزینه تولید و ثابت ماندن نرخ فروش است. این وضعیت برای فروش داخلی هم مشابه است و سیاست ثبات قیمت ها همان فشار را بر بخش تولید وارد می کند، نتیجه آن کمبود تناوبی کالاها در بازار است. همین روند بعد از فاز دوم هدفمندی که، قیمت آب و برق و دستمزد و ... افزایش می یابد شدیدتر هم خواهد شد. این به معنی تعطیلی بیشتر کارگاه ها و تولید کننده ها خواهد بود. و بیکاری بخش بیشتری از اقشار جامعه. از سمت دیگر وضعیت ثبات سیاسی و اقتصادی هم هنوز به حدی نرسیده که سرمایه گذاران جدید به عرصه تولید وارد شوند، و حتی از زمان تصمیم گیری ایشان تا بهره وری و نتایج ملموس زمان زیادی صرف خواهد شد.

2- اقتصاد خارجی- با اینکه وضعیت اقتصاد جهانی در حالت بهبود و مثبت است اما در وضعیت روابط اقتصاد خارجی ایران، تحریم ها همچنان پابرجا هستند و بجز زمزمه هایی، عملا بایکوت اقتصادی ایران ادامه دارد و خواهد داشت. حتی -در بهترین حالت- اگر بعد از مهلت شش ماهه، ایران به توافق با غرب برسد-بخوانید کلا برنامه هسته ای تعطیل شود-، اولا برداشتن تحریم ها خود چند ماهی زمان خواهد برد و ثانیا بازگشت به دوران قبل از تحریم و رخنه در بازار جهانی بسیار سخت و زمان بر خواهد بود و حتی اگر همه چیز به درستی پیش برود حداقل چند سالی تا رسیدن به وضعیت بهبود اقتصادی زمان لازم است (حداقل تا پایان این دولت). پس سال آینده میراث دار سنگین ترین تحریم ها خواهد بود چرا که "تحریم های گذشته" اثراتش با گذشت زمان بروز می کند و روز به روز اثراتش بیشتر آشکار می شود. در عین حال برداشتن آنها -بجز اثر روانی- نتیجه فوری و عملی نخواهد داشت.

3- توقعات- روی کار آمدن دولت جدید و توافق های هسته ای انجام شده، نوعی خوشبینی و امید را در جامعه زنده کرده است که بعد از سالها انزوا و مشکلات مالی، بخشی از این خوشبینی به بهبود وضعیت اقتصادی برمی گردد. به عبارت دیگر همراه با تقویت "امید" در دولت تدبیر و امید، توقعات اقتصادی و مالی هم در مردم بیدار شده است در حالی که بالعکس دولت جناب روحانی امروز با فاکتوری از هزینه ها و خوشگذرانی های دولت سابق روبروست و در نهایت هنرمندی، می تواند بدهی ها و دیون دولت احمدی نژاد را صاف کند. مثلا رشد اقتصادی را -از منفی- به اندکی مثبت برگرداند یا تورم ناشی از نقدینگی "یارانه" و "مسکن مهر" را کنترل کند و البته باز هم قیمت حامل های انرژی مانند بنزین که زمانی قرار بود واقعی شود را دوباره واقعی کند!
متاسفانه "توقعات مردم" در دولت احمدی نژاد -بی دلیل- بسیار افزایش یافت و دولت جدید هم نه تنها حقیقت را نگفت که هم در زمان انتخابات آن را افزایش داد و هم امروز سکوتش مهر تایید محسوب می شود بر توقعات بیشمار مردم. درحالی که در واقع دست دولت بسیار خالی تر از پاسخگویی به "توقعات رشد یافته مردم" است.
دولت امروز در حدی ضعف اقتصادی دارد که برای پرداخت ماهانه 3500 میلیارد تومان یارانه نقدی، کمبود اعتبار داشته و بر روی انصراف مردم و حتی اقساط آزاد شده پول ایران بر اساس توافق ژنو حساب باز کرده است.
در این شرایط اندک پیام های آیت الله خامنه بر "ریاضت اقتصادی" هم نه از سوی هواداران و نه از سوی مردم و نه حتی از سوی خود او جدی گرفته نمی شود! (آیت الله همچنان به سخنان خود باور ندارد)

4- افزایش قیمت ها- بدهکاری و خزانه خالی، دولت حسن روحانی را ناچار از افزایش قیمت های حامل های انرژی و خدمات دولتی، همراه با کاهش (حذف) تعداد یارانه بگیران کرده است. این تحولات عملا موجب فقیرتر شدن مردم و افزایش دوباره قیمت ها خواهد شد. اگر افزایش مالیات ها را نیز اضافه کنیم، می شود گفت که مجموع این اتفاقات از زمان تحریم ها و کاهش سریع ارزش ریال بی سابقه است و موج این افزایش هزینه ها بر زندگی مردم انعکاس دوچندان خواهد داشت.

5- یکپارچگی حکومت- زاویه دولت حسن روحانی با آیت الله خامنه ای از روز تحلیف تا امروز کمابیش آشکار بوده است و حملات تمامی رسانه ها به دولت در اندک اقدام اقتصادی اش -تخصیص سبد کالا- نشانگر این است که در "روز سختی" سایر اجزای حکومت نه تنها در حمایت از دولت کمکی نمی کنند، بلکه مترصد فرصتی هستند که از نارضایتی مردم چماقی بسازند و بر سر دولت بکوبند. البته هوشمندی دولت روحانی آنجاست که پای آیت الله خامنه ای را به "اقتصاد مقاومتی" باز کرده و خواهد توانست سپری از آن بر حملات گماشتگان رهبر بگیرد. اما این سپر هم چندان کارا نخواهد بود چرا که حتی احمدی نژاد رویین تن و نورچشمی هم از تیر مخالفان در امان نماند، چه برسد به روحانی و دولتش، خصوصا که رهبر چماق "فرهنگ" را هم بدست هوادارانش داد که حتی اگر مستقیم نشود، غیر مستقیم بکوبند! خلاصه آنکه اجرای هر طرح کلان اقتصادی نه تنها به "انسجام حاکمیت" که به اتحاد مردم با حاکمیت هم نیاز دارد و حداقلی از این انسجام در شرایط امروز ایران دیده نمی شود.

به دلایل بالا، بعلاوه فساد و رانت گسترده بوجود آمده زمان احمدی نژاد و مقاومت رانت خوران -سپاه- برای به شکست رساندن دولت، با حمایت بیت رهبری، به مقصد رسیدن دولت بعید به نظر می رسد. چرا که حتی فرض کردیم که وضعیت تحریم ها در بهترین حالت برداشته شود که در عمل بعید می نماید.
تنها کورسوی دولت که احتمال موفقیت و عبور از سال جاری را ممکن خواهد کرد، برقرار نگه داشتن "امید" در مردم است. هرگونه احساس یاس (تاکید می کنم احساس) در مردم،  ناتوانی دولت در کنترل امور و یا از بین رفتن شیب هرچند کم بهبود اقتصادی به واکنش بیشتر مردم و بازار منجر خواهد شد و بلافاصله به سایر حوزه ها مانند جامعه و سیاست کشیده می شود که بجز سقوط دولت روحانی، سایر تبعات عظیم آن قابل پیش بینی نیست.

البته این "امید" می تواند تنها محدود به اقتصاد نباشد و سایر حوزه ها مثل سیاست، اجتماع، فرهنگ، دانشگاه ها و.. هم به حفظ آن کمک کنند. اما با یکدندگی آیت الله خامنه ای بر حفظ فشار همه جانبه بر مردم بعید است که دولت فرصت بیابد امیدی در سایر جنبه ها تزریق کند، گرچه احتمال ضعیفی هم هست که مانند "نعل وارونه" عقب نشینی هسته ای، علیرغم اظهارات نوروزی آیت الله خامنه ای، موضوع دخالت حکومت در مسایل اجتماعی و فرهنگی هم کمتر شود و حاکمیت یاری کند برای حفظ این "امید" باقی مانده به امید خلاصی از وضع موجود. در روزهای آینده احتمال این سیاست بیشتر روشن خواهد شد.

در نهایت آنکه اقتصاد تنها جایی است که در آن سیاستمداران نمی توانند دروغ بگویند. شاید در تبلیغات -یا حقیقت- ایران بتواند میمون یا حتی فضانورد به فضا بفرستد، موشک یا هواپیمای جنگی خارق العاده خلق کند، مرزهای دانش هسته ای و سایر علوم نادر را در نوردد. قوی ترین ارتش -گرسنه- جهان را داشته باشد. اما در واقعیت اقتصاد، نمی تواند قیمت دلار را فتوشاپ کند یا قیمت خانه و ماشین و خوراک را با نمایش کم کند. هر انسانی به هر درجه از ساده لوحی متوجه وضعیت اقتصادی و تفاوت حقوق و هزینه امسال با سالهای گذشته اش می شود. اینجاست که گزارش های وضع اقتصادی، رهبر مسلمین جهان را مجبور می کند که هر سال  "اقتصاد" را به همگان یادآوری کند. البته بدون باور به مشکل عظیم آن و با ارائه راه حل های نامربوط که اینجا بیشتر توضیح داده ام.

پی نوشت:
1- بدلیل اهمیت فوق العاده وضعیت اقتصاد در سال جدید و وضع وخیم مردم که نشانه هایش از شب عید پیداست، ترجیح دادم این موضوع را به عنوان اولین مطلب سال جدید منتشر کنم.
2- عرض تسلیت بابت درگذشت دکتر باستانی پاریزی، از فرهیختگان ایران که تلاش بسیاری برای ارتقای فرهنگ داشت. یادش گرامی.

سال 1393 مبارک


نوروز و آغاز بهار همیشه نوید بخش امید، رویش دوباره و بهزیستی بوده است.
آغاز سال جدید مبارک باد.

با آرزوی شادکامی و موفقیت برای تک تک شما عزیزان،
و بهبود فضای زندگی در جامعه ایران،
بهار طبیعت را به تمام مردم این سرزمین کهن از آسیای دور تا جنوب شرق اروپا،
و تمامی فارسی زبانان در سرتاسر دنیا
تبریک عرض می کنم.

نوروز نماد جاودان نو شدن است              

                               تجديد جوانی جهان كهن است

 زينها همه خوبتر كه هر نو شدنش               

                               یادآور نام پاك ايران من است 




اروپا از خارج و خرابکاران از داخل مواضع آیت الله را هدف گرفته اند!


حقیقتا نمی خواستم پست دیگری راجع به سیاست و درگیری های هرروزه آن بنویسم در این روزهای استقبال از سال جدید. اما با دیدن خشم و عصبانیت خامنه ای و سپاهش از دیدارهای کاترین اشتون با فعالین زن ایرانی نتوانستم در مقابل نشانه های خوب آن مقاومت کنم!

1- تقریبا همزمان با دوره اول ریاست جمهوری خاتمی بود که حکومت و در راس ایشان آیت الله خامنه ای متوجه شد که اگر یک عامل بتواند ایران را از چنگ او خارج کند مساله حقوق بشر و آزادی اندیشه و بیان است. (که به درست هم متوجه شده بود). پس آگاهانه یا ناآگاهانه بنای اصلی مقاومت و پیشروی را در تسخیر زیر بناهای آزادی اندیشه مانند دانشگاه ها و بالاخص رشته های علوم انسانی، مطبوعات و انجمن های فعالین مدنی و حتی مدارس گذاشت. تلاش های او با به قدرت رسیدن احمدی نژاد سهولت و سرعت بیشتری پیدا کرد و سرکوب و برخورد با مردم تا سطح خیابان ها کشیده شد. به حدی که علیرغم وضعیت اقتصادی خوب آن زمان، نارضایتی عمومی چنان افزایش یافت که در انتخابات سال 88 فارغ از ماهیت گزینه های مقابل احمدی نژاد، مردم بشدت از به قدرت رسیدن دوباره وی ناراضی بودند. و اتفاقات آن سالها رخ داد.
این تلاش برای تسخیر قدم به قدم حوزه های اندیشه و آزادی بیان با پیشرفت تکنولوژی به موازات، وجه دیگری پیدا کرد و آیت الله ناچار از تاسیس سپاه دیگری در فضای سایبری شد. چرا که به اشتراک گذاشتن اندیشه و تکثیر آن در فضای مجازی بی نهایت آسان تر و سریعتر از فضای حقیقی بود و در همین راستا شدیدترین فیلترینگ -در حد قطعی اینترنت در مواقع خاص- اعمال شد و از سوی دیگر با نویسندگان و سایت ها برخوردهای مجازی و حقیقی صورت گرفت که در راس آنها می توان به "ستار بهشتی" -وبلاگ نویس- اشاره کرد.

2- سیاست "دست دراز" جمهوری اسلامی در جنگ با اسراییل که اشاره به نگه داشتن تهدید در کنار مرزهای دشمن -اسراییل- دارد که بعد از جنگ با عراق بوجود آمد، حاشیه امنیت بسیاری از نظر نظامی و تهدید های خارجی برای حکومت ایران ایجاد کرد نه تنها در مواجهه با اسراییل که حتی با غرب. در حدی که ایران، امروز بدون داشتن هیچگونه سلاح مدرن و کارآمدی می تواند -حداقل در میدان ادعا- هماورد جنگی بطلبد و همه روزه فریاد هل من مبارز بکشد.
این سیاست -موفق- مشغول کردن دشمن در سنگری بسیار دور تر از واقعیت در مساله حقوق بشری هم اجرا شد. با تلاش برای ساخت بمب هسته ای که از هر دو طرف سود بود. از یک طرف اگر ایران موفق به رسیدن به سلاح هسته ای می شد -که حقیقتا قصدش را نداشت- از نظر نظامی تقریبا تا ابد بقای خودش را تضمین می کرد. و از سوی دیگر غرب را مشغول به چانه زنی و جلوگیری در مساله هسته ای می کرد و مساله حقوق بشر و آزادی در انتهای لیست و منطقه امن قرار می گرفت.
این وضعیت بطور کجدار و مریز ادامه داشت تا دوره احمدی نژاد، که او توانست با افراطی گری های بی مانند خود، جهان را علیه ایران بسیج کند و باعث تصویب تحریم های شدید اقتصادی علیه حکومت شود. در حدی که نه تنها ادامه مسیر سابق ممکن نشود بلکه چرخ اقتصاد مملکت برای زندگی روزمره هم از حرکت باز بماند. و چاره ای نماند بجز توافق با غرب برای کم کردن تحریم ها.

3- حال امروز نیاز شدیدی به مذاکره با غرب و برداشتن تحریم ها حس می شود که مسئولیت آن بر عهده دولت جدید افتاده است. امروز آیت الله خامنه ای آرزویش این است که از کل مساله هسته ای از ابتدا تاکنون دست بکشد و تحریم ها برداشته شود بدون آنکه "دشمن" ذره ای جلوتر بیاید و از حقوق بشر و آزادی بیان حرفی بزند. اما او هم خوب می داند که این یک آرزو بیشتر نیست و در دنیای بی رحم امروزی نگه داشتن سنگر نیاز به قدرت دارد نه التماس.
به همین جهت هست که در او در جنبه دیگری سرمایه گذاری کرده که اگر احیانا سنگر هسته ای گرفته شد کارد غرب به استخوان حقوق بشر و آزادی در ایران نرسد. و آن زیاد کردن اعدام ها و ساختن فضایی خشن تر است که موقتا سنگر چانه زنی با غرب را در حدی دورتر و برای کاهش اعدام ها نگه می دارد. اعدام هایی که بنا به قوانین داخلی ایران توجیه پذیر است و به قول ایشان در رابطه با قاچاق مواد مخدر بوده که مورد حساسیت دولت های غربی هم هست.

4- حال با توجه به موارد بالا، دانستن علت عصبانیت خامنه ای که بر زبان کارگزارانش مانند برادران لاریجانی بیان می شود سخت نیست. دیدار کاترین اشتون و  قبل تر هیات پارلمانی اروپا، موضع اصلی و حساس او -حقوق بشر- را مورد حمله قرار داده است. آیت الله بارها نگرانی اش از مذاکرات را -نه به دلیل باج دادن هسته ای- که بدلیل توسعه مذاکرات به مباحث حقوق بشری بیان کرده است. با شناختی که او از گسترش نارضایتی مردم دارد می داند که کوچکترین جرقه ای در اجتماع باعث راه افتادن شعله های مهار نشدنی اجتماعی خواهد شد که شاید در ابتدا او را هدف نگیرند اما در نهایت با خاتمه سلطنت او همراه خواهند شد.

5- اینکه در آینده چه خواهد شد با درصد بسیاری بستگی به نوع موضع گیری طرف های غربی خواهد داشت. و اینکه آیا ایشان ریشه مشکل را دریافته اند و می توانند فشاری بیاورند یا خیر. و همینطور آیا همچنان آیت الله موفق خواهد شد که غرب را در پشت سنگر مصنوعی دیگری نگه دارد و با "سعید جلیلی" دیگری سالها چانه زنی را به درازا بکشد؟
البته علائم نشان می دهد که علاوه بر حرکت های هوشمندانه سیاستمداران غربی با هدف حقوق بشر، ظاهرا خرابکاری هایی هم از داخل خصوصا دولت روحانی در جهت تضعیف مواضع آیت الله خامنه ای انجام می شود. مثل همین ملاقات هایی که با فعالان حقوق بشری هماهنگ شده و لاریجانی کوچک به آنها اشاره داشت. و یا سخنان هاشمی رفسنجانی برای تهییج مردم به فعالیت و حرف زدن که با مخالفت شدید حکومت مواجه شده است. 

در نهایت اینکه علاج دیکتاتوری چیزی نیست بجز آزادی بیان، اندیشه و قلم که از دست و زبان مردمی شجاع جاری شود و پایه جور و ستم را بلرزاند. حتی حمله نظامی خارجی هم نوعی سزارین است که به تولد آزادی بیان از درون منجر شود وگرنه تنها زخم خواهد بود و خونریزی و در نهایت تغیر اسم دیکتاتوری.
ایران هیچ گزینه دیگری بجز تغیر از درون ندارد که خوشبختانه با پتانسیل بالایی از اندیشمندان و دانایان داخلی و خارجی همراه است  که می توانند این فرآیند تغیر را تسهیل کنند.

پی نوشت:
1- عکس از تجمع اعتراض آمیز بسیجیان در مقابل سفارت اتریش. (اینها خودشان هم نمی دانند چه می خواهند و با چه می جنگند!)
2- بیلبوردهای تبلیغاتی هم در "جنگ فرهنگی" آیت الله خامنه ای برای مقابله با آزادی بیان بکار گرفته شده اند.

خبرهای آخرین روزهای سال


این روزها طبیعت به اعتدال بهاری نزدیک می شود و از شدت هیاهوی رسانه ها و اخبار هم کاسته شده یا حداقل موضوع بزرگی فعلا در آنها جریان ندارد. نگاهی به چند خبر نسبتا مهم و اخیر با اولویت ایران می اندازم:

در سیاست خارجی ایران، کاترین اشتون دیداری از ایران داشته و در نبود سفارت انگلیس سعی در ارزیابی مواضع و جو جامعه ایران در این مرحله از توافق ها و در دولت جدید دارد. که احتمالا برای ادامه مذاکرات مهم است. شگفتی وی آنجا بوده که متوجه شده جامعه ایران و حتی "دانش آموزان اصفهانی" هم او را می شناسند!

تقریبا خبر کشف تسلیحات ارسالی ایران به غزه از نظر "بدیهی بودن" و خبر الصاق کریمه در آینده نزدیک به روسیه از نظر "سیاست روسی" برای ایران به یک اندازه مهم است. در مورد دوم اگر نتایج همه پرسی -الصاق به روسیه- با درصد بالا مثبت باشد -که احتمالا هست- تقریبا هیچ واکنشی متقابل خشنی را از سوی دولت های غربی شاهد نخواهیم بود و تنها دولت غرب گرا تری در اوکراین برسر کار خواهد آمد و قراردادهای بیشتر اوکراین با اروپا این کشور را به متحد غرب اضافه خواهد نمود چرا که درصد روس تبارهای اوکراین بعد از جدا سازی کریمه کمتر خواهد شد و بدیهی است که این جداسازی هم از نظر جمعیتی و هم از نظر تنفر مردم اوکراین نسبت به روسیه وزنه را به سمت غرب سنگین تر خواهد کرد.

بی خبری از سوریه نشان می دهد که در همچنان بر پایه گذشته می گردد و زمان تنها به ضرر مردم سوریه در حرکت است.
جدید ترین خبر در مورد سرنشینان مشکوک هواپیمای مالزی حکایت از ایرانی بودن آنها دارد و این مساله به خودی خود اگر همراه با هیچ عملیات خرابکاری دیگری نباشد -که این موضوع پتانسیل نقش بیشتر ایران در مفقود شدن هواپیما را دارد- ذهنیت دولت و مردم شرق دور را نسبت به ایران بدتر خواهد کرد اگرچه تاثیر کمتری بر سیاست خارجی کشورهایی مانند چین یا مالزی خواهد داشت. و در صورت پیدا کردن شواهد بیشتر، احتمالا اولین چالش جدید دستگاه دیپلماسی خارجی ایران در سال نو خواهد بود.

در داخل ایران هم در کنار انتظار و آمادگی برای نوروز، بحث افزایش قیمت ها، تغیر قیمت وسهمیه بنزین، سبد کالا و حقوق کارمندان و کارگران در صدر اخبار است. البته از خبرهای گاه و بیگاه فساد اقتصادی دولت احمدی نژاد و در راس آنها بابک زنجانی به عنوان نماد فسادهای 8 سال گذشته نمی توان گذشت. مشارکت او با حکومت -وزارت اطلاعات و سپاه- نکته جدیدی ندارد چرا که هر تراکنش مالی در سطوح میلیاردی بدون اذن و نظارت آنها نیست، چه برسد به خرید باشگاه و شرکت هواپیمایی و شرکت های دولتی وغیره. بعید است که موضوع بابک زنجانی به فراتر از چند چهره مستعفی در دولت احمدی نژاد ادامه یابد و بزودی با قول مساعد او برای بازپس دادن بدهی های دولتی تمام خواهد شد.

مشکلات روزمره اقتصادی همچنان دغدغه شماره یک مردم خصوصا در روزهای پایانی سال است، و همچنان به آخرین خبر های سال 92 که مذاکرات روزهای آخر اسفند -با قول اتمام آن قبل از نوروز از سوی اشتون- است نیم نگاهی دارند. چرا که هر قدم از مسیر توافق با غرب می تواند در نتیجه نهایی و بخصوص به چگونگی وضعیت ایران بعد از مهلت 6 ماهه و تحریم ها بر اقتصاد ایران تاثیر گذار باشد.

پی نوشت:
عکس، خانم اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، درحال دریافت هدیه از آقای زرگر استاندار اصفهان

تاثیر حوادث اوکراین بر ایران


گرچه که مسئولین جمهوری اسلامی بسیار از وقایع اوکراین پریشان شده اند و به چشم خود کابوس شبانه شان را در اوکراین تعبیر شده می یابند. اما در عالم واقع، اتفاقات اوکراین مستقیما هیچ تاثیر یا بیشتر از آن هیچ مشابهتی با جامعه ایران ندارد.
نه فرهنگ و تاریخ اوکراین شبیه ایران است و نه حکومت مذهبی و کهن ایران ارتباطی به حاکمیت دموکراتیک زمینی و امروزی اوکراین دارد. شاید تنها وجه دور شباهت، حمایت روسیه از دو حکومت باشد که آن هم فاصله مشابهت حمایت روسیه از اوکراین با ایران زمین تا آسمان است، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر فرهنگ و جمعیت.
اما فارغ از تمام تفاوت ها، بدلیل کوچک شدن تاثیرات جهانی باید دید که تاثیرات بحران اوکراین بر وضعیت ایران چیست؟ هرچند که این تاثیرات غیر مستقیم باشد.

1. شاید مستقیم ترین تاثیر حوادث اوکراین بر ایران این بود که توجه ها و اخبار را از سمت توافق هسته ای ایران به سمت خود کشید و ایران از صدر اخبار جهانی خارج شد. تجربه نشان داده که نبود فشار خبری بر جمهوری اسلامی موجب موفقیت و عملکرد بهتر دیپلمات ها و مسئولین ایرانی است.

2. تاثیر غیر مستقیم سیاسی، امتیاز گیری روسیه در زمین اوکراین از غرب است، که اگر همراه با عقب نشینی روسیه از حکومت بشار اسد در سوریه هم همراه شود، باعث خواهد شد که تمرکز قوای سیاسی روسیه بالا رود و آنوقت در مذاکرات با ایران روسیه وزنه سنگین تری خواهد داشت و غرب مجبور به کوتاه آمدن بیشتر در مورد ایران خواهد شد. البته بعید است که روسیه تمام تخم مرغ هایش را در سبد آیت الله ها بگذارد چرا که بطور سنتی معتقد به تکثرگرایی منافع است (خصوصا سوریه که بعد از عراق و لیبی تنها متحد "جهان عرب" روسیه است) که در این صورت وضعیت برای ایران چندان تفاوتی نخواهد کرد و امتیازهای اوکراین با سوریه خط خواهد خورد.

3. "جمهوری اسلامی" از ابتدا بر پایه تضاد منافع و تخاصم قدرت های شرق و غرب و با شعار "نه شرقی نه غربی" بوجود آمده و با نوعی شعار "استقلال اسلامی" که در عمل متکی بر قسمتی از غرب و قسمتی از شرق بوده رشد و نمو کرده است. اما حوادث روزگار قدرت شرق را از میان برد و "استقلال اسلامی" کج شد و با نیمه شعار " نه غربی" به دامن شرق افتاد و بدلیل هویتش که بقا در زیر سایه دو ابرقدرت بود -که دیگر وجود نداشتند- دچار شکاف عمیقی در فلسفه وجودی اش شد و رفته رفته رو به اضمحلال رفت چه از نظر فکری و چه از نظر سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و سایر زمینه ها، که تا امروز اتفاق افتاده و عیان است.
اما امروز حوادث اوکراین که بار دیگر عرصه قدرت نمایی شرق و پاسخ غرب شده و اندکی فضای دوقطبی سه دهه پیش را زنده کرده، باعث شده/خواهد شد که سیاستمداران جمهوری اسلامی دوباره جانی بگیرند و بتوانند بهترین بهره برداری را بکنند و از حداکثر ظرفیتها و تجربیات شان استفاده کنند.
هرچه بحران اوکراین بیشتر ادامه پیدا کند و هرچه اتفاقات رادیکال تر باشد، بهره برداری حکومت از آن بیشتر خواهد بود و یاد آور دوران طلایی گسترش و استقرار "جمهوری اسلامی" است.

در نهایت اینکه ادامه بی ثباتی و بحران در اوکراین علاوه بر تاثیر منفی برای مردم آن کشور، چندان به منفعت مردم ایران هم نخواهد بود. چرا که طلوع دوباره قدرت شرق، شکافی میان دو ابرقدرت جهان ایجاد خواهد کرد که به بقای حکومت اسلامی در ایران کمک می کند. و قسمتی از فشارهای همه جانبه جهانی بر جمهوری اسلامی را خنثی خواهد کرد.
خوشبختانه تا این لحظه روند رو به کاهش تخاصم شروع شده و امید است که بزودی تمام شود.