فوتبال، داعش، ممنوعیت عقیم سازی!


آرامش خبری این روزها که با کمک دولت روحانی و البته تلاش برای مسکوت ماندن توافق هسته ای ایجاد شده است باعث شده که مردم بتوانند از فرصت فراهم شده برای موضوعات حاشیه ای تر مثل فوتبال و جام جهانی استفاده کنند، همزمانی این فرصت با بازی قابل قبول تیم ملی در برزیل باعث شد که موجی از شادی و تحرک اجتماعی -هرچند اندک- بسراغ جامعه بیاید و حتی بعد از باخت در مقابل بوسنی تعدادی همچنان در خیابانها به ابراز شادی بپردازند!
جا دارد که همینجا از تلاش بازیکنان و مربیان تیم ملی تشکر کنم.

در کنار حساسیت ها و سرگرمی های فوتبال و والیبال، خبرهای همسایه غربی هم به تیتر مهم خبرهای غیر ورزشی خارجی تبدیل شده و جلوه جدید تری از درگیری های شیعه و سنی را با چاشنی خشونت به نمایش می گذارد. صحبت های همچنان "دشمن" ستیز آیت الله خامنه ای، نشان از دریافت  او از واقعیت "محدود شدن قدرتش در عراق" دارد و بنا به سنت 25 ساله، وی هرگاه که امری را مخالف با نظرات و منافعش می یابد آن را به "دشمن" که منظورش امریکا و کلا غرب است ارجاع می دهد!

سیاست های دولت نوری المالکی که بسیار تحت نفوذ ج.ا اسلامی گرفته شده، حتی مورد حمایت گروه های تندرو شیعه عراقی نیست و رسما سیاست -فتوای- آیت الله سیستانی -وحتی مقتدی صدر- مخالف نظرات آیت الله خامنه ای است، و در عمل به کرسی نشستن دولتی شامل همه گروه های مذهبی-قومی شکست سیاست خارجی رهبر ایران تلقی خواهد شد.
ناشیانه بودن تصمیمات مقامات ایرانی در صحنه سیاست عراق و کلا تلاش برای ساخت امپراطوری شیعه بوضوح به چشم می آید. و می توان گفت بجز اهرم سپاه قدس با حضور کلیدی قاسم سلیمانی، جمهوری اسلامی هیچ وزن سیاسی، مذهبی دیگری نه در حکومت عراق و نه در شیعیان آنجا -به عنوان مهمترین پایگاه تشیع- ندارد.

اما از سخیف ترین و مهم ترین خبرهای داخلی تصمیمات مجلس شورای "اسلامی" در رابطه با ممنوعیت عقیم سازی است! مساله ای که به قول کارشناسان خود مجلس شامل 10 هزار نفر از جمعیت کشور هم نمی شود و مساله ای کاملا تخصصی در حوزه پزشکی است.
این مجلس که متشکل از افراد گزینش شده "شورای نگهبان" و نظرات آیت الله خامنه ای است تلاش مضاعفی دارد که نشان دهد هیچ بویی از عقلانیت و شعور نبرده است و علاوه بر نظرات فرومایه نمایندگان زن مجلس مبنی بر محدود کردن زنان جامعه در خانه، سرگرم اتلاف وقت با پرداختن به جنس لباس و آرایش زنان ایرانی شده است. در حالی که اقتصاد تحت فشار تحریم ها نیاز به برنامه هاب به قول رهبر "مقاومتی" دارد و خطر جنگ مذهبی در کمترین فاصله از ایران قرار گرفته است. (گرچه که از سطح شعور نمایندگان منتخب آیت الله خامنه ای انتظاری فراتر از توجه به پاچه شلوار بانوان نمی رود!)

از سمت دیگر، بی خبری و توجه رسانه ها و مسئولان داخلی به همه چیز بجز وضعیت مذاکرات هسته ای، نشان از روند مثبت مذاکرات و تسلیم آیت الله خامنه ای، در پروژه عظیم و عقیم هسته ای دارد. بعد از چموشی های بعضی از اصحاب رسانه های تندرو، اکنون دیگر هیچ رسانه وابسته به سپاه یا حتی بیت رهبر هم توجهی به توافق هسته ای نمی کند و این نشان می دهد بزودی شاهد رسیدن خبرهای خوب برای مردم ایران خواهیم بود.

در نهایت آنکه وضعیت ایران با سرعتی حلزونی به سمت بهبود نسبی در سایه آرامش سیاسی فعلی و شکست "آرزوهای" آیت الله ها به پیش می رود.

چرا حضور داعش به نفع ایرانیان است؟!


چند روز است که با شنیده شدن خبرهای پیروزی سریع داعش در شمال عراق -منطقه سنی نشین-، متغیر جدیدی در معادلات سیاسی منطقه بوجود آمده که تمامی کشورهای منطقه به انضمام قدرت های جهانی را درگیر کرده است.

علیرغم رفتارهای سبوعانه گروه داعش و نامشخص بودن حامیان حقیقی آن، حضور چنین تهدید بسیار نزدیکی به مرزهای ایران برای مردم ایران باعث منافع زیادی هست/خواهد بود. علی الخصوص بدلیل آنکه گروه داعش بسیار بزرگتر از تهدید واقعی خود، تبلیغات به راه انداخته و با رفتارهای غیر منتظره و بسیار خشن، تیتر اخبار، و اذهان عمومی را به خود اختصاص داده، و سران جمهوری اسلامی چاره ای نداشته اند بجز ابراز واکنش به این خبرها و موضع گیری فکری و حتی عملی.
بدلایل زیر حضور داعش افراطی سنی در عراق به نفع ایرانیان است:

اول نشانگر ترس حاکمیت از تهدید "حقیقی" خارجی -علیرغم تبلیغات گسترده-، و احساس نیاز به همبستگی ملی در مقابل این تهدید "ملموس" خارجی است. همینطور این مساله باعث شده که ذات "اقلیتی" گروه حاکم افشا شده و نیاز به یکی شدن مواضع مردم و حاکمیت حس شود. که در این یکی شدن مواضع، حاکمیت ناچار به پذیرش خواست اکثریت باشد. نمونه این تغیر موضع را در سخنان اطرافیان رهبر می توان دید. در عمل، اولین گام در حرکت به سوی مردم، پذیرش دولت روحانی و جلوگیری از مواضع افراطی و سخت گیرانه نسبت به مردم است.  اولی قبلتر بدلیل شرایط مذاکرات هسته ای ایجاد شده بود. و امروز این بحران، باعث افزایش بیشتر قدرت جایگاه ریاست جمهوری در مجموعه "نظام" خواهد شد.

دوم، بجز دنیای فکری ایدئولوژیک که مرز نمی شناسد و در توهم خود حرکت می کند (در ذهن عنوان: رهبر مسلمانان جهان را تصور کنید!)، امروزه مرزهای جغرافیایی مشخص کننده هویت و ملیت کشورهاست و بر همین اساس تصمیم گیری دولت ها -هرچقدر ایدئولوژیک مانند ایران- در دخالت نظامی، مبنی بر مرزهای جغرافیایی بنا شده است. به همین دلیل هرگونه سخن در مورد تهدید خارجی باید از فیلتر "ملیت" و "ایران" عبور کند و رنگ ایرانی -نه صرفا اسلامی- به خود بگیرد. این مساله خود باعث تقویت جبهه هویت ملی در مقابل هویت اسلامی تبلیغ شده خواهد شد. به همین نسبت صدای افراد با طرز فکر ملی گرایانه و طبیعتا معقول تر شنیده خواهد شد. که در بهترین حالت مانند سایر کشورهای جهان، هویت ایرانی در اولویت برنامه های ملی و حکومتی قرار خواهد گرفت.(حقیقت این است که ملیت سالهاست که قربانی سیاست شیعه گری حاکمان انقلابی شده است.)

سوم، غیرمنتظره و شبه نظامی بودن گروه داعش باعث شده که کلیه معادلات دفاعی-نظامی جمهوری اسلامی که از 25 سال پیش تاکنون با هدف مقابله با اسراییل و امریکا چیده شده بود به هم بریزد، دیگر نه موشک های زیرآبی فوق صوت و نه موشک های دوربرد یا گروه های جهادی نزدیک اسراییل مانند حزب الله نه تنها پیشگیرانه نیستند که حتی کاربرد عملیاتی هم نخواهند داشت و بجز پیاده نظام سپاه و توان بسیج، جمهوری اسلامی نسبت به تهدید جدید تقریبا بی دفاع است.
نیاز به گفتن نیست که امروز پیاده نظام سپاه و بسیج -نیروهای سازمانی- با کمترین انگیزه و توان رزم حقیقی هستند و در صورت درگیری نظامی، شکست این نیروها از گروهی مانند داعش چنان عجیب نخواهد بود. همینطور قوای ارتش هم نه تنها توان جنگی ندارند که بعد از 30 سال تحقیر مداوم، هیچ انگیزه وطن پرستانه ای تحت رهبری آیت الله خامنه ای، برایشان باقی نمانده است.
عملا تواناترین نیروی دفاعی ایران، سپاه قدس است که به مانند بازوی راست آیت الله خامنه ای عمل می کند که در این بحران تاکنون ناکارآمد و غیر قابل اتکا نشان داده است. (البته سپاه قدس -بنا به تعریف رسمی اش- سالهاست که با هدف نابودی و تهدید اسراییل بطور چندملیتی بوجود آمده، تربیت شده و هیچ تعهدی به دفاع از هویتی به نام "ایران" ندارد)

این مساله باعث شده که در چنین تهدید آشکاری، علیرغم موضع گیری مسئولان دولتی، تمامی فرماندهان سپاه در سکوتی مرگبار فرو بروند و حتی ناله ای برای رجز خوانی های استکبار ستیزشان به گوش نرسد. جالبتر آنکه در تنها موضع گیری های قابل اعتنا ، فرماندهان جزء نیروی زمینی ارتش از اهمیت "سرباز" و نیروهای آموزش دیده مردمی صحبت می کنند!(+و+) انگار که تمامی 3 نیروی نظامی عظیم جمهوری اسلامی با همه ابهت شان آب شده و به زمین فرو رفته اند!

چهارم، حضور داعش سنی، مانند آهنربا افراطیون مقابل شیعه را به خود جذب می کند و تا زمانی که در نزدیکی مرزهای ایران در عراق فعالیت دارند، افراطیون شیعه ایرانی را هم به خود جلب می کنند. این گروه که عموما مخل نظم و آسایش عمومی و هویت ایرانیان هستند، درگیر دلمشغولی های دیگر مانند مقبره امامان شیعه درعراق می شوند و در نتیجه جامعه فضای تنفسی بیشتری پیدا خواهد کرد.

پنجم، با جدی شدن حضور داعش در عراق، حکومت نوری المالکی، تضعیف شده و این به معنای کاهش قدرت نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و منطقه است. مساله نفوذ ج.ا در منطقه، مستقیما با موضع گیری های آیت الله خامنه ای و ج.ا در سیاست خارجی، ارتباط دارد. خصوصا در مذاکرات هسته ای که امروزه مشخص شده دیگر در محدوده هسته ای باقی نمانده و به مساله موشکی، سوریه، حزب الله و.. گسترده شده است.

ششم، ظهور داعش در عراق، و کمک به مقابله با آن به معنی افزایش هزینه های دیگر به جمهوری اسلامی است، که این خود به معنی افزایش تحریم هاست -علیرغم ثابت بودن ظاهری- و این همان فشاری است که ج.ا تحت آن تسلیم به مذاکره جدی و رفع تحریم ها شد. به همین جهت حضور گروه داعش به تلاش جدی تر ایران برای رسیدن به تفاهم با قدرت های جهانی کمک خواهد کرد.

هفتم، ناامنی عراق از نظر استراتژیکی و اقتصادی به نفع ایران است و باعث می شود که ریسک سرمایه گذاری در ایران علیرغم حاکمیت نامعقول فعلی بطور نسبی کاهش یابد. به همین ترتیب حضور شرکت های نفتی خارجی در میادین نفتی ایران توجیه اقتصادی بیشتری پیدا می کند و در صورت توافق در مذاکرات ایران و 5+1، ایران می تواند با سرعت بیشتری هم روند تولید از میادین مشترک نفتی با عراق و هم سهم نفت صادراتی خود را در بازار جهانی بازپس بگیرد.

در نهایت آنکه حضور داعش به عنوان تهدید ایدئولوژیک شیعه در عراق، به نفع مردم خسته از حکومت مذهبی ایران است. چرا که اساسا حکومت مذهبی همیشه بدلیل ناکارآمدی دچار مشکلات و معضلات گوناگون است و در این مورد خاص گروه همجنس-مسلمان- اما مخالف سنی، باعث سرگرم شدن حکومت به آن می شود و این فرصتی برای مردم ایران ایجاد خواهد کرد تا از فضای بوجود آمده استفاده کنند. قطعا کاهش فشارهای اجتماعی مانند سختگیری به پوشش زنان، رسانه، تشکل های مردمی روزنامه ها و... همراستا با چرخش مواضع حاکمیت به سمت مردم کم می شود.

پی نوشت:
1- بسیار بعید است که گروه داعش -علیرغم حملات لفظی- به سمت ایران حرکت کند و همانطور هم که از اسمش پیداست در مرزهای عراق متوقف خواهد شد. باید در نظر داشت که حمله به جغرفیای ایران، تمامی معادلات بالا را به هم خواهد زد و مانند جنگ ایران و عراق، وضع به نفع ج.ا رقم می خورد.
2- حتی اگر داعش انگیزه انتقام از شیعیان ایرانی داشته باشد می تواند این افراد را به وفور در تشکیلات مقابل در سوریه و عراق و همینطور شهرهای زیارتی شیعیان در عراق پیدا کند و نیازی به تهدید جغرافیایی ایران نخواهد داشت.
3- در حضور داعش، قدرت های جهانی انگیزه های مشابه اما رقیق تری نسبت به توافق با ایران خواهند داشت.

توافق ایران و جهان در گامهای نهایی

به نظر می رسد که نتایج مذاکرات تقریبا پشت پرده هیئت -مذهبی- امریکایی که به تهران آمده بودند مثبت بوده و به دنباله آن مذاکرات این روزهای نمایندگان جمهوری اسلامی و کاخ سفید، چشم انداز روشنی را نشان می دهد.
اقدام پیش دستانه اوباما در تمدید تحریم های ایران در وضع فعلی، نشانه دیگری از بهتر شدن دیپلماسی مذاکره میان جمهوری اسلامی و امریکاست. چرا که همانطور که در ایران منتقدان دولت لحظه ای ساکت نمی شوند -حتی به اشاره های غیر مستقیم آیت الله خامنه ای-، در امریکا نیز فشار لابی های رادیکال تر بر دولت اوباما در 6 ماه پیش رو قطعا بیشتر می شد و نتیجه منازعه شان با دولت اوباما هم مشخص نبود. به این شکل اوباما قدمی مهم در بهبود روابط با جمهوری اسلامی برداشت. (چرا که هر روز هم که توافق هسته ای به شکل علنی مطرح شود، دولت اوباما می تواند تحریم ها را لغو کند.)

بدلیل آنکه عملکرد دولت امریکا در مذاکرات هسته ای نسبتا شفاف است (خصوصا در مقایسه با ایران)، می توان از پیشرفت های شکل گرفته حدس زد که توافق یکطرفه بدست نیامده و قطعا طرف ایرانی هم از امتیازات زیادی چشم پوشی کرده است. چرا که طبیعت توافق های اینچنینی آن است که هر طرف مذاکره بنا به وزن سیاسی و قدرت چانه زنی اش امتیاز گرفته یا از دست خواهد داد. و بدیهی است جمهوری اسلامی که امروز در ضعیف ترین موضع و تحت فشار تحریم های کمرشکن حاضر به مذاکره "جدی" شده است، طبیعتا امتیازهای بیشتری داده است، تا گرفته باشد.

از طرف دیگر هر کودک ایرانی هم می داند که هرگونه توافق با امریکا یا حتی 5 کشور دیگر قدرتمند جهان، نمی تواند بدون اذن آیت الله خامنه ای صورت بگیرد، چرا که اولا نه طرف های مذاکره دوبار از یک سوراخ -دولت خاتمی- گزیده می شوند و نه در ایران هیچ کس بدون اجازه آیت الله خامنه ای دست به چنین کاری می زند.
پس علیرغم بدبینی ذاتی آیت الله خامنه ای به آمریکا و مذاکره، او دستور مذاکره و توافق را -با آگاهی از تمامی امتیازهای داده شده- صادر کرده است و سخنان چند هفته پیش سردار فیروزآبادی به جبهه خودی مبنی بر توقف کارشکنی و تبلیغات علیه توافق هسته ای دولت، بی دلیل نبوده است.

برای دولت اوباما که در سالهای انتهایی حاکمیت 8 ساله بسر می برد، برگرداندن ایران به جمع کشورهای جهان و اردوگاه بلوک غرب می تواند بزرگترین موفقیت پرونده سیاست خارجی اش باشد. این انگیزه بخصوص با روی کار آمدن دولت میانه روی روحانی بیشتر شد و در تست آزمایشی مذاکرات اولیه هسته ای -با دولت روحانی-، قابلیت اجرای خود را نشان داد. همزمان فشار تحریم ها و روی کار آمدن دولت روحانی که گزارشگر اصلی وضع -اقتصادی- کشور به آیت الله خامنه ای است، موقعیت بخصوصی برای توافق میان میانه روهای ایران و امریکا فراهم کرده است.
شواهد نشان می دهد که دوطرف -دولت اوباما و روحانی- نسبت به وضعیت طلایی بوجود آمده آگاهی دارند و در حال تلاش برای برقراری ارتباط میان دو کشور هستند. خوشبختانه! سطح تنش هم به حدی بالا است که هرگونه اختلال و سنگ اندازی جدی -نه غرغرهای افراطیون- یکسره دو کشور را به ورطه درگیری نظامی می کشاند و به همین دلیل دست تندرو ها در هر دو کشور بسته است و تنها حاصل اجتماعاتشان بیانیه های -بی خاصیت- سیاسی است.

روند مذاکرات و تسلیم آیت الله خامنه ای هم به شکلی است که روز به روز به شکل برگشت ناپذیرتری جلو می رود و هر روز احتمال ترک و یا شکست مذاکرات کمتر می شود (البته اگر اتفاق عجیبی رخ ندهد که نخواهد داد)، چرا که حتی آیت الله خامنه ای هم بعد از ربع قرن جنگیدن با "دشمن فرضی" طعم آرامش را خواهد چشید! و حس نبود "دشمنی" که بخواهد تاج و تخت را برباید و فارغ شدن از انجام وظیفه تاریخی، بسیار شیرین و پایدار خواهد بود.

جالبتر اینکه زودتر از همه، نشانه های چندگانگی -بخوانید تغیر- مواضع علیه "توافق ایران و غرب" از سمت اسراییل شنیده می شود و بزودی حزب باد داخلی -دلواپسان- نیز با استشمام بوی کباب -و متوجه شدن نرمش تاریخی آیت الله خامنه ای- تغیر موضع خواهند داد و خودشان پیشگام ارتباط با جهان برای "صادرات نرم" اسلام و انقلاب می شوند!
(شعار تاریخی تشیع هم که همواره " پیروزی خون بر شمشیر" بوده است!)

پی نوشت:
1- اینکه چه عواملی باعث "نرمش قهرمانانه" آیت الله خامنه ای شده اند، خود بحث مفصلی است، اما نارضایتی کارگزاران حکومت هم در آن بی تاثیر نبوده است (مقاله قبل)
2- آنقدر در منجلاب و پستی مشکلات گیر افتاده ایم که فرصتی برای بازخواست فرصتهای سوخته این چند ده سال نیست، فعلا باید با قدرت به جلو حرکت کرد و با ثبات شرایط به جزییات این عوامل پرداخت.

سربازان گمنام امام زمان، علیه رهبر (نگاهی به سخنرانی فرمانده سپاه)


فیلم اظهارات فرمانده سپاه در رابطه با انفاقات انتخابات 88 توسط محمد نوری زاد در اینترنت به اشتراک گذاشته شد و آنطور که وی می گوید فیلمی 3 ساعته بوده که نکات پیوسته آن مربوط به انتخابات، توسط وی گلچین و منتشر شده است.

سخنان سردار جعفری با اینکه حاوی نکته جدیدی برای مخاطبان نیست (همه مردم به چشم خود سرکوب مخالفان و تقلب انتخاباتی را دیده اند)، فصل جدیدی از اعلام رسمی تقلب در انتخابات محسوب می شود. نکاتی که در این سالها توسط مسئولان جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خامنه ای بارها انکار شده است.
بجز بحث محتوایی فیلم که نشان دهنده پشت صحنه و انگیزه های رهبری و سپاه از مهندسی انتخابات -بخوانید تقلب انتخاباتی- سال 88 بوده است که همراه با جزییات عملیاتی و لحن فاتحانه سردار جعفری بیان می شود. رسیدن خود فیلم به دست نوری زاد و انتشار آن در سطح رسانه های مجازی جای تامل دارد.

محتوای فیلم در یک کلام تاکیدی دارد بر سرکار آوردن دولت -ناکارآمد- احمدی نژاد و طبیعتا افتادن مسئولیت تمامی خسارت های مادی و معنوی تصمیمات دولت قبل بر گردن آیت الله خامنه ای، چرا که این اقدام با دستور مستقیم او و همکاری سپاه و بسیج انجام شده است، چیزی که سردار جعفری به عنوان "نمازجمعه 29 خرداد آیت الله خامنه ای" از آن یاد می کند.

امروز که 5 سال از حوادث سال 88 می گذرد و بازمانده طوفان احمدی نژاد، تحریم های شدید، پرونده های فساد بی شمار، رکورد شاخص های فلاکت، تخریب مادی و معنوی ایران و ایرانیان و.. است، دیگر نکته جدیدی برای اثبات بی بصیرتی رهبر و دخالت - به اشتباه- او در انتخابات باقی نمی گذارد، اما افشای این اطلاعات نشان می دهد که تعداد زیادی از درونی ترین هسته های مرکزی "نظام" که به فایل های "سری" یا "بکلی سری" دسترسی دارند. از وضع فعلی خسته شده اند و جهت تخریب وجهه آیت الله خامنه ای و تضعیف سپاه در مقابل دولت حسن روحانی تلاش می کنند.

چنین تخریبی در این لایه اطلاعاتی از جمهوری اسلامی، کل تفاخر موشکی و اشراف اطلاعاتی سپاه و آیت الله خامنه ای که در هفته های گذشته انجام شده بود را به تمسخر می گیرد. نشان دادن اینکه نه سخت افزارهای جنگی، که افراد خودی، در درونی ترین لایه های اطلاعاتی در مواقع صلح نیز قابل اتکا نیستند چه برسد به روز جنگ. و علیرغم تمامی تلاش ها و جلسات مغزشویی و مانیتورینگ دقیق کارکنان سپاه -و اطلاعات-، هنوز افرادی در کلیدی ترین موقعیت ها، به دروغ های رسانه ای نظام و تصمیمات - عمدتا غلط- فرمانده کل قوا باور ندارند.

این تلاش ها در کنار بحث تعیین جانشین بعد از آیت الله خامنه ای، صحبت آشکار از پایان عمر سیاسی او حتی در میان هواداران حکومت دارد. اشتباهات مکرر و فاحش آیت الله در تصمیم گیری و پافشاری بر تصمیم های غلط باعث شده که بسیاری از خودی های نظام هم کاسه صبرشان لبریز شود و تلاش کنند قبل از بدتر شدن وضعیت در حد غیرقابل جبران حتی به فکر تصفیه آیت الله خامنه ای از مقام رهبری باشند.
بدیهی است که حلقه چاپلوسان و فرماندهان و سایر مقامات عالی رتبه سپاه هم در هرگونه تغیر رهبر، تعویض شوند، و تنها گروه کوچکی از اطرافیان بیت بطور خانه زاد و بدون توجه به محتوا، مطیع اوامر رهبر باشند. اما این افشاگری ها نفوذ رهبر را در میان عمده طرفدارانش که به قدرت مطلق و ماورایی و بدور از خطای او اعتقاد دارند خدشه جدی وارد می کند. و این گروه که عمدتا با جهت "باد قدرت" موضع می گیرند را دچار تزلزل بیشتری خواهد کرد. همینطور در میان طبقه روحانیون که چندان دل خوشی از حاکمیت سید علی خامنه ای ندارند و تنها به زور سرنیزه ساکت نگه داشته شده اند نیز جرات بیشتری برای اعتراض علنی تر خواهد داد.

هنوز چندان مشخص نیست که چقدر از انگیزه های منتشر کنندگان این اسناد، مربوط به دعواهای سیاسی روزمره حاکمیت با دولت روحانی و چقدر آن مربوط به بی کفایتی آیت الله و مبحث جایگزینی او است، ولی هرچه باشد این افشاگری، وزن سیاسی، نظامی، اطلاعاتی "نظام" را بطرز محسوسی کاهش می دهد، چه در مقابل مردم، چه دول خارجی و چه مخالفان داخلی.

پی نوشت:
1- 5 سال پیش این نوشته تقریبا همین اظهارات عزیز جعفری را بیان کرده بود.
2- چشم انداز دگرگونی داخلی جمهوری اسلامی با موضع گیری های حسن روحانی و اقدامات این روزها دیده می شود.

بهشت اجباری!

 
همه شنیدیم که به زور افراد رو به جهنم می برن (چون اساسا کسی با پای خودش به جهنم نمیره!) ولی اگه با چشم نمی دیدم هیچ وقت باور نمی کردم در مورد بهشت هم صادق باشه!
نمیدونم از اساس این تئوری که همه مردم باید بهشت برن(منظورم اجباری هست نه اختیاری) از کجا بروز کرد؟
و به فرض که بهشت رفتن هم خوب باشه، آیا باید یه عده بیان مردم رو به زور از قعر جهنم در بیارن، کشون کشون ببرنشون به بهشت؟
اگه کسی بخواد بره جهنم باید با کی حرف بزنه؟؟
این سوالات وقتی که شما به عالم بالا نزدیک میشید (مثلا روی پشت بام، هرچه بلندتر باشه بیشتر!) و در حال سوختن در زیر آفتاب تابستانی هستید و عرق ریزان آنتن دریافت امواج ماهواره ای را جابجا میکنید یا درشبی سرد، به زور اهل منزل به پشت بام فرستاده شدید درحالی که دستها و دندانهایتان از سرما می لرزد، ناخودآگاه به ذهنتان متبادر می شود.
تازه در آن شرایط خاص، ذهن از این مرحله هم عبور میکند و به مسائل دیگر "بهشت اجباری" مثل حجاب اجباری، سرعت پایین اینترنت و ... هم میرسد که فعلا کاری به آنها نداریم.
واقعا راه رسیدن به بهشت از نفهمی و نادانی و ساده لوحی و جهل عبور میکند؟  
اگر کسی خبری بداند یا از نکته ای مطلع شود مستحق آتش دوزخ است؟
روزی می خواستند سیاست را عین دیانت بکنند (یا نشد یا نتوانستند یا نگذاشتند فرقی نمیکند) حالا دین شده عین سیاست! ظاهرا که به نظر می رسد فرقی ندارند و در هر حال بعد از مدتی یکی می شوند که امروز شده!
خیلی وارد معنویات و مراحل عرفانی ورود به "بهشت اجباری" این 70 میلیون ایرانی بیچاره نمیشوم، همین یک مورد خاص "پارازیت" منظورم است که از جهت "زود بهشت رفتن" مومنین هم مفید است! هم از نظر جنگ اعصاب بسیار موثر است و هم از نظر تاثیرات پزشکی و سرطانی!

این قسمتی از مطلبی بود که حدود 4 سال پیش نوشته بودم و اشاره ای داشتم به "بهشت اجباری" که آن زمان با تشدید پارازیت اندازی بر شبکه های خبری ماهواره ای اجرا می شد!

جالب اینکه امروز "بهشت اجباری" -حتی با شلاق!- بطور رسمی بیان شده است و این آخرین و تنها دلیل اجرای "زوری" احکام اسلامی در حاکمیت به نظر می رسد.
سلسله حاکمیت دینی در انتها به "ولایت فقیه" می رسد و نقد آن، ماهیت حضور "ولی فقیه" را به چالش می کشد، به همین دلیل علاوه بر لشکری از روحانیون حکومتی، خود ولی فقیه هم در حال دفاع از "اجبار" شعائر دینی در سطح جامعه است که مبادا عقب نشینی از ذره ای از احکام اسلامی منجر به پی گیری خواسته های بعدی شده و این دومینو شروع شود!
تاکید بر "بهشت اجباری" به این دلیل است که -حاکمیت- دانسته اند دیگر خواسته اکثریت مردم، حاکمیت دین، حداقل به شکل اجباری نیست.


پی نوشت:

1- حتی پیغمبر اسلام نیز در آموزه ها بر انتخاب دینی تاکید دارد، و اساسا بنا به اصل "جبر و اختیار"، عملی شایسته پاداش است که از روی اختیار باشد. وگرنه به زور به بهشت فرستاده شدن حتی در منطق عقلی-مذهبی هم جایگاهی ندارد!

2- همچنان اعتقاد دارم که آیت الله خامنه ای آخرین رهبر، شاه، دیکتاتور یا هر اسم دیگری برای "این منصب" در تاریخ ایران خواهد بود. (حتی اگر چند ماهی شخص جدیدی رهبر موقت شود).