توافق هسته ای، موقت تا ابد؟!


دومین مهلت تعیین شده نیز همانطور که پیش بینی می شد، بدون نتیجه تمدید شد. و این سوال همچنان ماند که چرا ایران و قدرتهای جهان نمی توانند به توافق برسند؟

1- در یک کلام می توان گفت که بهانه حساسیت غرب به وضعیت هسته ای ایران، احساس خطر و تهدید ناشی از "برهم زدن ثبات و صلح جهانی" است، که علاوه بر سلاح هسته ای، مجموعه ای از شرایط وابسته به "حاکمیت انقلابی" ایران را مثل تصمیم های غیر منطقی و ایدئولوژیک، یهودی ستیزی، غیر پاسخگو بودن، وغیره را شامل می شود. در صدر آنها تن ندادن به قوانین بازی و "نظم جهانی" را می توان برجسته کرد.
"حساسیت جهانی" نسبت به هردو عامل "سلاح خطرناک" و "حکومتی غیر قابل پیش بینی" باهم مشکل زاست. هستند کشورهایی مانند پاکستان و اسراییل که سلاح هسته ای دارند، اما بدلیل پذیرفتن هژمونی "نظم جهانی" تهدیدی برای امنیت جهان محسوب نمی شوند. (حتی اگر تهدید موردی همسایگانشان باشند)
در این حال برای حل "نگرانی جهانی" دو راه بیشتر نمی ماند، یا حکومت باید پاسخگو شود و یا بکل سلاح و حتی امکان نزدیک شدن به آن محدود شود.

در این دور از گفتگوهای هسته ای تصمیم بر این شد که دو طرف مشکلات هویتی جمهوری اسلامی -بخوانید حکومت انقلابی- را نادیده بگیرند و صرفا به وضعیت هسته ای تمرکز کنند. آن هم به شکلی که غرب حداکثر انعطاف لازم را برای پذیرفتن تاسیسات اتمی غیر نظامی به خرج دهد و ایران حداکثر همکاری را برای رسیدن به این اطمینان خاطر بکند. بعد از تفاهم سال گذشته ژنو و "نرمش قهرمانانه" آیت الله خامنه ای، او دوباره فراموش کرد که بخش اول نگرانی جهانی که حکومت غیرمسئول و انقلابی او است، مورد قبول غرب قرار نگرفته بلکه تنها به این شرط که فاقد سلاح هسته ای باشد -نیمه دوم- از سوی سایر کشورهای جهان "تحمل" خواهد شد.

با فراموشی این پیش فرض، باز همان "حق هسته ای" مورد تاکید قرار گرفت، که چرا غرب به ما زور می گوید که تاسیسات هسته ای نداشته باشید؟ ما هم مثل سایر کشورهای "پاسخگو" حق هسته ای مان را می خواهیم! این خواسته طبیعتا از سوی کشورهای جهان پذیرفته نیست و چون گفتگوها به عقب و به مبحث هویت غیرپاسخگوی ایران برنمی گردد، نه ایران راضی به تسلیم هسته ای خواهد شد و نه غرب اجازه پتانسیل اندکی خطر را می پذیرد، خصوصا امروز که دست ایران زیر سنگ تحریم ها گیر کرده است. و به همین دلیل اگر 10 سال هم مذاکره صرفا مباحث مساله هسته ای و فنی باشد به نتیجه نخواهد رسید.


2- علاوه بر ماهیت اشتباه گفتگوها و سو برداشت طرفین، تمدید گفتگوها بهبودی در شرایط ایجاد نخواهد کرد. چرا که اولا این پالس به غرب فرستاده می شود که حکومت ایران همانطور که فکر می کردند غیر پاسخگو و مشکوک در هدف هایش است و ثانیا موجب تشدید توهم پذیرش هویت ج.ا و سخت تر شدن مواضع رهبر برای گرفتن حق هسته ای و در نتیجه کورتر شدن گره مذاکرات می شود. همچنان که روند اخیر مذاکرات چندساله نشان می دهد، با گذشت هر روز از لاینحل ماندن وضعیت هسته ای، زمان به ضرر مردم ایران اقتصاد و حتی حاکمیت در حال گذر است، چرا که امروز تندرو ترین مجلس ایران خواستار امتیازی است (لغو یکباره تحریم ها) که 4 سال پیش اساسا "کاغذ پاره" می خواند و 4 سال قبلتر می توانست با بدست آوردن بسته های تشویقی و کمک های اقتصادی بقای حاکمیتش را تضمین کند.

امروز شاید پذیرفتن نظم جهانی به پرچمداری امریکا و برقراری ارتباط میان دو کشور کم هزینه ترین راه حل برای حاکمیت در مختومه کردن پرونده هسته ای ایران در تمامی مجامع جهانی و رفع تحریم های ناعادلانه باشد. اما با این روند معلوم نیست شرط آتی گفتگوها چه خواهد بود. شاید آن روز که جمهوری اسلامی مجبور به پذیرفتن هویت کشور اسراییل، دست کشیدن از حمایت حزب الله و حماس و بازگشایی سفارت اسراییل در تهران -به عنوان شرط توافق- شود چندان دور نباشد.
امروز تنها مزیت تعویق گفتگوها و زمان خریدن برای طرفین و بخصوص ایران آن استکه به قول ضرب المثل "از این ستون به آن ستون فرج است!" اتفاقی ناخواسته روند گفتگوها را تغیر دهد. مثلا حادثه ای داخلی مانند مرگ آیت الله خامنه ای اتفاق بیافتد یا شرایط منطقه ای به شکلی تغیر کند که ایران مجبور به پذیرش شرایط غرب شود.

3- ماهیت انقلابی "جمهوری اسلامی" حتی اگر در 30 سال پیش قابل تحمل بود، امروز از سوی هیچ کشوری با هر گرایش فکری قابل تحمل نیست. علی الخصوص تفکرات صدور انقلاب -بخوانید بلبشوی اجتماعی و سیاسی- به خارج از مرزهای جغرافیایی.
روزی که جمهوری اسلامی از "انقلابی گری" دست بشوید، قصد تغیر حکومت های منطقه را درسر نداشته باشد و اساسا به شکل یک "حکومت" متعارف و امروزی، نظم جهانی را بپذیرد، می تواند در کلوپ کشورهای جهان عضو شود و از حقوق سایرین مانند، انرژی هسته ای یا حتی تسلیحات نظامی پیشرفته برخوردار شود. گرچه باز هم بعید است که این اتفاق مبارک و محتوم در چنین حکومت ناکارآمد و عمر آیت الله خامنه ای رخ دهد چرا که اولا همه قدرت تصمیم گیری و تغییرکشور در شخص او جمع شده است و عموما افرادی در این سن بعید است که بتوانند چنین تصمیم بنیادی بگیرند. علی الخصوص که وی اساسا شخصیت قاطعی هم ندارد. و چون نهاد نظارتی بر او علیل تر از برکناری یا حتی انتقاد است، چنین تغیری کاملا با حیات او گره خورده است.

نهایت آنکه این شیوه مذاکرات هسته ای عقیم است. تنها مزیتش دور ماندن خطر جنگ از سر مردم ایران بطور موقت است، حداقل تا وقتی که دولت حسن روحانی و دیپلمات های زیرکی مثل ظریف بر سرکار هستند. اما از طرف دیگر این آرامش تصنعی می تواند باعث خیال پردازی های طرفین شود و پتانسیل برخوردهای سهمگین را فراهم کند. خصوصا که معلوم نیست دولت بعدی امریکا، صبر و حوصله دولت اوباما را در مذاکرات داشته باشد.

پی نوشت:
1- عمده خواسته های هسته ای ایران، حق هر حکومت متعارفی در جهان است اما کیست که نداند سنگ بنای فکر بمب اتم و تاسیسات هسته ای در انتهای "جنگ تحمیلی" و به "قصد نظامی" و با ایدئولوژی "صدور انقلاب اسلامی" بنا شده و با داشتن منابع عظیم انرژی، هرگونه توجیه اقتصادی و غیرنظامی آن بسیار ضعیف است.

از انقلاب 57 تا مراسم مرتضی پاشایی...


چند وقتی است که عمده خبرهای داخل ایران به مراسم و حاشیه های یادبود "مرتضی پاشایی" خواننده جوان اختصاص یافته است. و من هم مثل بیشتر کسانی که طرفدار سیل خوانندگان نوظهور پاپ نیستند آشنایی قبلی با این خواننده جوان نداشتم، اما واکنش های اجتماعی آن و انبوه پیام های تسلیت و عکس ها و موضوعاتی که در دنیای مجازی منتشر شد، نظرم را جلب کرد.

مانند همیشه، بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسایل اجتماعی ایران از چنین "واکنشی" شگفت زده شدند و تفاسیر مختلفی اعم از دهن کجی مردم به مرگ آیت الله کنی تا تاثیرات عظیم شبکه های اجتماعی و موسیقی پاپ در جامعه ارائه کردند.

اما با نگاه دقیق تر به حرکت های اجتماعی ایرانیان، می توان شباهت های زیادی یافت که در سالهای اخیر و حتی قبل از انقلاب تکرار شده است. شباهت این رفتارها در "هیجانی بودن"، "عدم شناخت موضوع" و نوعی "کلاس اجتماعی" قابل توصیف است.
نگاهی به گذشته بخصوص انقلاب بهمن 57 -به عنوان برجسته ترین نمونه اجتماعی-سیاسی چنین رفتارهایی- نشان می دهد که تا اندکی قبل از آن هیچ کس نمی توانست چنین حرکتی را که منجر به سقوط حاکمیت شود، تصور کند، همینطور مشابه با مراسم یادبود پاشایی، افراد طرفدار -یا انقلابی- هیچ بینش یا شناختی درستی نسبت به عامل حرکت نداشتند، (نه اینکه از موضوع مطلع نباشند، بلکه با نیت قبلی و آگاهی از تبعات آن حضور یافته باشند) در حالی که همه خود را انقلابی ترین می دانستند و با هرگونه نظر مخالفی شدید ترین برخوردها را می کردند بدون آنکه حقیقتا بدانند از چه دفاع می کنند.

از طرف دیگر چنین حرکت های اجتماعی تبدیل به نوعی "مُد" می شود، و با همان سرعت برق آسا که موجی برمی خیزد التهاب آن فروکش می کند. حال هرچه موج ایجاد شده شدید تر باشد و تاثیرات بیشتر در زندگی مردم داشته باشد احساس "دِمُدگی" و حتی پشیمانی از رفتار بیشتر می شود. همانطور که امروز به سختی می توان افرادی را پیدا کرد که در انقلاب حضور داشته اند -با هر گرایش فکری- و امروز همچنان بر نظرات انقلابی شان باقی مانده اند.
بطور مثال، در برخورد با مردم امروز ایران به سختی می توان باور کرد که این مردم در تشییع جنازه امام خمینی طوری شرکت کردند که "عظیم ترین مراسم تدفین تاریخ جهان" رقم خورد و جهانیان مبهوت کاریزمای آیت الله خمینی شدند!

این افتخارات تنها در مردم ایران دیده می شود! مردمی که هم بطور "فرهنگی و تربیتی" و هم به شکل "ذاتی" دارای خصوصیت "تحت تاثیر جمع قرار گیری" -بخوانید "جو گیری"- هستند و در مواجهه با بعضی پدیده های اجتماعی به شکل عجیبی از هم پیشی می گیرند و اغلب ناآگاهانه این هم اندیشی شان حوادثی را رقم می زند که تبعات آن برای خود ایشان هم قابل پیش بینی نیست.
نیازی به ذکر نیست که امروز، هم حاکمیت و هم سایر گروه های سیاسی مخالف می خواهند و تبلیغ می کنند که این حرکت های موجی مردمی را به خود نسبت دهند؛ خصوصا اگر این اجتماعات غیر سیاسی و بدون جهت گیری خاص باشد.

در نهایت نباید فراموش کرد که علل مختلف از جمله تمام احتمالات گفته شده مثل شبکه های اجتماعی، جوان بودن متوفی یا بیماری سرطان او هرکدام تاثیرات خودشان را در شکل گیری این حرکت اجتماعی داشتند اما موثرترین عامل را، "جو اجتماعی"، همرنگ جماعت شدن و نوعی "بروز (UPDATE) نشان دادن خود" می توان نامید.
این عکس گویای روحیه بسیاری از شرکت کنندگان است:

متاسفانه چنین حرکت های اجتماعی بدلیل ناآگاهی اغلب شرکت کنندگان عمدتا به نفع مردم تمام نمی شود و معمولا بستری می شود برای افراد زیرک جهت بهره برداری شخصی و گروهی شان. همیشه هستند موج سوارانی که حتی اگر در دامن زدن به چنین حرکت هایی نقش نداشته باشند، تلاش می کنند بر موج احساسات مردمی سوار شوند و به سرعت به ساحل مقصود برسند. (این روزها نمونه چنین افرادی را بوضوح می توان دید!)

بعد از جنبش بسیار مدنی 88، با جمعیتی میلیونی که در نوع خود و در کشوری مثل ایران نمونه بود، این امید قوت گرفت که بالاخره بعد از دهه ها حرکت های "هیجانی" و "بدون منطق"، جامعه بازخورد گرفته و دیگر شاهد حرکت های عظیم ناآگاهانه نخواهیم بود. اما رویداد اخیر نشان داد که نسل جوانتر ایران -که بدنه فعال این حرکت بودند- و ساکنین شهرهای کوچکتر، همچنان بر مدار قبل می گردند... هرچند که با یک حرکت نمی توان قضاوت کلی نمود، اما باید چراغ هشداری برای تمامی تحلیلگران اجتماعی ایران روشن شود که همچنان جامعه پتانسیل "جوگیری" و "جنبش های عظیم بدون آگاهی" زیادی دارد، که در مواقع خاص می تواند در رسیدن به جامعه ای دموکرات و پیشرفته مشکل ساز شود.

پی نوشت:
1- موضوع این مطب و نقد نه به خواننده جوان و جدیدا محبوب، که به مشکلات رفتار جمعی ایرانیان است.
2- از دست دادن هرفرد، ضربه ای به پیکر جامعه است و متاسفانه در سالهای اخیر با سومدیریت سلامت، انواع بیماری های لاعلاج مانند سرطان زیاد شده که مشکلات مضاعفی به مردم تحمیل می کند. جا دارد که مرتضی پاشایی به عنوان "نمادی" جهت بهبود وضعیت سلامت ایرانیان مطرح شود.
3- از همینجا به نزدیکان، دوستداران و خانواده پاشایی تسلیت عرض می کنم.

باز هم دستاورد دروغین دیگر! (این بار کپی پهباد امریکایی)


حدود 2 سال پیش بود که خبر ساخت جنگنده "قاهر313" بر روی خبرگزاری های دولتی پخش شد و اینجا تحلیلی بر "تخیلی" بودن آن داشتم که اتفاقا مورد استقبال زیادی قرار گرفت.

این بار سپاه تصمیم گرفته که جای خالی دولت احمدی نژاد را پر کند و همزمان با مذاکرات هسته ای و احتمالا در راستای تاثیر گذاری هرچند اندک بر هیئت ایرانی و آیت الله خامنه ای (پاورقی مطلب قبل). خبر ساخت نمونه پهباد فوق پیشرفته RQ-170 امریکایی را بدهد.
این نوآوری هم مانند سایر نوآوری های گذشته سپاه بیشتر مجموعه ای از تردستی و حقه های تصویری است تا دستاوردی حقیقی.
البته نمی توان از پیشرفت این مجموعه -هوا فضای سپاه- در ساخت بدنه های فایبرگلاسِ ظریفتر و استفاده از موتورهای مینی جت غافل شد!

بجز خبر مکتوب ساخت پهباد، یک فیلم ویدئویی هم از آن منتشر شده که در یک نگاه می توان فهمید که وسیله ساخت ایران، بمراتب کوچکتر از مدل حقیقی آن است. تصاویر هوایی فاقد مقیاس و غیر قابل استناد است و تنها در دو تصویری که زمان نشستن و بلند شدن را نشان می دهد، مقایسه با خطوط باند پرواز و گیاهان اطراف - ثانیه 21 و ثانیه آخر فیلم- مشخص است که این "دستاورد" یک "هواپیمای کوچک مدل" بیش نیست. این وسیله به حدی کوچک است که حتی آنتن "کنترل رادیویی" آن درون بدنه جا نشده و از بالای هواپیما بیرون زده است!
(تصویر بالا "هواپیمای مدل" ایرانی و تصویر پایین پهباد اصلی امریکایی)

در این "هواپیمای مدل" که به تصریح سردار حاجی زاده از بدنه غیرفلزی -فایبرگلاس- ساخته شده و چنین ابعاد کوچکی دارد، بعید است که بتوان بجز دوربینی کوچک چیزی در آن قرار داد و سایر ادعاها مبنی بر بمب افکنی و مهندسی معکوس و.. دروغی بیش نیست. همانطور که فرمانده سپاه هم بسرعت موضوع این سوالات مجری را عوض می کند!

حتی مداومت پرواز در چنین هواپیمای کوچکی هم ادعای گزافی است. چرا که مصرف سوخت موتورهای "مینی جت" نسبت به جثه شان بسیار بالاست و با حداکثر ظرفیت سوخت هم بیشتر از چند دقیقه نمی توانند پرواز کنند، به همین دلیل این هواپیما حتی ارزش سایر نمونه های قبل -ملخی- را جهت پروازهای شناسایی و عملیاتی ندارد. و در جواب این سوال نیز فرمانده سپاه هوشمندانه بحث را عوض کرده و به "موتورهای پیستونی" پناه می برد (که تکنولوژی بسیار قدیمی و ارزانی است) و نیازی به گفتن ندارد که سیستم ملخی نه رادارگریز است و نه تکنولوژی جدیدی محسوب می شود.

بحث فنی بر سر این موضوع زیاد است و تقریبا هم خود سپاه و هم "اهل فن" می دانند که این نمایش صرفا جنبه تبلیغاتی دارد -نه تکنولوژیکی و عملیاتی-. با اینکه مجموعه عظیم هوا-فضای سپاه ممکن است اندک دستاوردی مثل پرواز با هواپیمای مدل بدون "سکان عمودی"، داشته باشد، که البته آن را هم باید با توجه به قابلیت مانور پرنده سنجید، اما طرز پخش ناقص فیلم های پرواز و حتی سخنان بریده - بریده مجری و فرمانده، تنها دروغی بزرگ و نمایشی مصنوعی را نشان می دهد.
همینطور نباید از یاد برد که -برخلاف ادعای حاجی زاده بر ارزانی- برای ساخت این اسباب بازی ها و نمایش آنها میلیونها و گاه میلیاردها تومان بودجه اختصاص می یابد. در حالی که این اسباب بازی ها در سایر کشورها و حتی داخل ایران با هزینه هایی بسیار کمتر در دسترس علاقه مندان است.
نمونه های از سریع ترین هواپیمای "جت مدل" را در اینجا  و اینجا ببینید با سرعتی بیش از 700 کیلومتربرساعت که توسط افراد شخصی و نه سازمانی مثل سپاه ساخته شده اند (اتفاقا بدنه رادارگریز هم دارند!)

کاش آیت الله خامنه ای بجای علاقه وافر به هواپیماهای "مدل" و "پهباد"، اندک علاقه ای به "ماشین" و "صنعت خودرو سازی" نشان می داد که حداقل تاثیر آن در زندگی مردم دیده می شد.
حتی اگر هزینه های صنعت هسته ای مورد علاقه رهبر را در نظر نگیریم، باهمین بودجه ای که صرف ساخت این اسباب بازی های پرنده می شود، می شد با ایمن کردن "ارابه های مرگ" -بخوانید خودروهای وطنی-، در رتبه ای پایین تر از "صدر آمار جهانی" تصادفات رانندگی قرار گرفت.

پی نوشت:
1- از تصاویر منتشر شده بعید به نظر می رسد که این مدل ایرانی حتی قابلیت جمع شدن چرخ ها را داشته باشد! و احتمالا تصاویر منتشر شده با ادغام تصاویر دو یا چندین هواپیمای مختلف تهیه شده است.
2- اصلا انتظار شنیدن دروغ های اینچنینی از فرمانده هوافضای سپاه نداشتم، -هرچند که مشخص است معذب جواب مجری را می دهد و سخنان دستچین شده است - این "نزول اخلاقی" جای تاسف دارد. سابق بر این، وظیفه دروغ های اینچنینی بر عهده شخص احمدی نژاد یا وزرا و معاونین او بود.
3- این اجبار در دروغ پراکنی نشان می دهد که در این سالها سپاه هیچ دستاورد قابل عرضه ای نداشته و آن سازمان عریض و طویل بعد از سالها موش کوچکی زاییده و تلاش می کند آن را فیل نمایش دهد!
4- تصویر بالا، نمایشگاهی از"علاقه مندی های آیت الله خامنه ای" به شکل گلدسته و بارگاه حضرتشان!

انتخابات امریکا و نفت ارزان، آخرین امیدهای مردم ایران

الف- خبرهای این روزها شرایط خوبی از مذاکرات هسته ای نشان نمی دهد. هنوز نشانه ای از تسلیم هسته ای آیت الله خامنه ای دیده نمی شود گرچه تا روزهای آخر تمامی درها باز است و راه برای بازگشت بسرعت هموار، همچنان امیدها به نوشیدن جام زهر هسته ای باقی است.

تجربه نشان داده بهترین گزینه های توافق هسته ای روز به روز با گذشت زمان کمتر شده است. در اوایل دولت قبل، ایران می توانست در ازای تعلیق غنی سازی، بسته های تشویقی اقتصادی و تجاری از اروپا و امریکا دریافت کند، اما امروز غایت آرزوی مذاکره کنندگان ایرانی برداشتن یکباره تحریم هاست! همین وضعیت در چشم انداز مذاکرات هم دیده می شود و در صورت به توافق نرسیدن این دور از گفتگوها، وضعیت بسیار پیچیده تر خواهد شد و حتی در صورت تعطیلی کامل هسته ای هم ممکن است تحریم ها کامل برداشته نشود.
پیچ تاریخی برای آیت الله خامنه ای فرا رسیده، پشت این پیچ تاریخی از یک سو بطور روشن گردنه ای باریک و سخت دیده می شود و از سوی دیگر مسیری هموار اما تاریک برای شخص آیت الله.

انتخابات مجالس امریکا نشان از پیروزی جمهوری خواهان دارد و معنی مستقیم آن تحریم سخت تر ایران تا آستانه حمله نظامی است. همینطور این چرخش فکری رای دهندگان امریکا می تواند طلیعه انتخاب ریس جمهوری از حزب جمهوری خواه در دو سال آینده باشد. که طبیعتا مانند اوباما اسیر "نرمش رهبر" نخواهد شد.

اقتصاد ایران وجه دیگر ماجراست، با روی کار آمدن روحانی و تزریق آرامش به بازار، سرمایه ها اندکی آرام گرفتند و دولت توانست نرخ دلار و تورم را مهار کند و همین نشانه ای بود برای ثبات و اندک رشد شاخص های اقتصادی بعد 3 سال سرازیری. اما خود دولت روحانی هم می داند که این نشانه های مثبت تنها ناشی از تغیر نگاه به وضعیت بوده است نه تغیری عملی در اقتصاد. هرگونه تشنج دوباره باعث وخیم تر شدن وضعیت می شود.
سقوط بهای نفت در بازار که بیشتر رقابت بزرگان است و شرکتهای امریکایی و عربستانی در آن نقش دارند به ضعفای این بازار مانند ایران آسیب مضاعف وارد می کند. ایران دیگر از کشوری تاثیر گذار بر بازار نفت خارج شده، و "اسلحه نفت" دیگر فشنگی برای شلیک ندارد. بی دلیل نیست که ایران در واکنش به کاهش بهای نفت "هیچ واکنشی" حتی درخواست جلسه اضطراری اوپک هم نمی دهد.

دوره نفت 140 دلاری و صادرات نزدیک به 4 میلیون بشکه در روز که باعث شد "علم استکبار ستیزی" افراشته شود و "بلند پروازی های هسته ای" آیت الله خامنه ای اوج بگیرد، تمام شده و او باید به نفت 70 دلاری و تحریم های فعلی عادت کند، حداقل تا چندین سال آینده حتی در صورت توافق هسته ای.

ب- پایان مهلت گفتگوها، تازه آغاز وضعیتی جدید برای ایران است. سه گزینه پیش روی مذاکرات:

1. اگر توافق هسته ای صورت بگیرد، روندی از بهبود شرایط و حتی ورود شرکت های خارجی به ایران آغاز خواهد شد که تاثیر مستقیمی بر زندگی مردم خواهد داشت. بهبود رشد اقتصادی، بهبود معیشت و اشتغال را بهمراه خواهد داشت. و احتمالا آغاز سلسله تعامل با جهان به محوریت امریکا خواهد بود. شخصا پنجاه درصد شانس به این گزینه می دهم.

2. در صورت به توافق نرسیدن و اتمام گفتگوها از سوی هریک از طرفین، در اولین گام تحریم های جدید وضع شده، به اجرا گذاشته خواهد شد و احتمالا در اقدام متقابل ایران به غنی سازی با خلوص بالاتر دست خواهد زد. در نتیجه آن، جامعه فشار شدیدتر اقتصادی همراه با تورم و کاهش ارزش پول ایران را دوباره تجربه خواهد کرد، در حالی که کشور در حاشیه جنگ و آماده باش نظامی پنهان قرار می گیرد. خوشبختانه به نظر نمی رسد این وضعیت شانسی بیش از ده درصد داشته باشد.

3. طرفین برای مهلتی دیگر توافق کنند. در حالت باز هم ایران ضرر خواهد کرد، با شیبی بمراتب بیشتر از گذشته؛ چرا که در دور جدید گفتگوها، دولت امریکا دستش برای پیشنهاد خالی تر شده و لبه تیغ تحریم های جدید به گردن ایران نزدیک تر می شود. ادامه وضعیت "تعلیق و تحریم" نه تنها دستاورد هسته ای ندارد. که با قیمت نفت پایین، دولت و بطور کلی حاکمیت در اداره مملکت و البته مذاکرات آتی ضعیفتر خواهد شد. حتی آمادگی نظامی ایران هم بدلیل ضعف اقتصادی کم خواهد شد و تهدیدهای جنگی محتمل تر. همینطور هرچه این مذاکرات به انتهای دوره اوباما نزدیک شود، روز به روز از احتمال توافق کاسته خواهد شد، بدلایل سیاست داخلی امریکا.

تنها عامل خوشبینی، تیم مذاکره کننده هسته ای -ظریف- و مشاوران امور خارجه آیت الله خامنه ای -ولایتی- هستند. اینان بخوبی وضعیت در حال وقوع را می شناسند و تلاش می کنند که او را از جاه طلبی های هسته ای اش منصرف کنند، قبل از آنکه هزینه های هنگفت دیگری بر ملت/ خودشان تحمیل شود. جاه طلبی هایی که تاکنون میلیاردها دلارهزینه مادی و انسانی برگشت ناپذیر بر مردم ایران تحمیل کرده است.
باید دید آیا واقعیت های پیش رو نظر آیت الله خامنه ای را تغیر خواهد داد، یا همچنان او مذبذب بدنبال کش دادن ماجرا به سوی نهایتی نامعلوم و خونبار است.

پی نوشت:
1- واضح است مذاکره کنندگان ایرانی برای جلب نظر امریکایی ها امتیاز امنیت عراق و حذف بشار اسد را در ازای موافقت با ادامه غنی سازی هسته ای پیشنهاد کرده اند -که با مخالفت امریکایی ها روبرو شده- (از اینجا ببینید). غافل از اینکه همین شرایط نیمه جنگی برای نسل جدید ارتش امریکا بهترین تمرین واقعی در منطقه، در حمله پیشگیرانه به ایران است.
2- خوشبختانه تا این لحظه کشمکش های داخلی مجلسیان برسر "فضولی هسته ای" تاثیری در نتیجه مذاکرات و تصمیم آیت الله خامنه ای نداشته است و احتمالا تا پایان ندارد. چرا که گروه سری "تصمیم گیرنده" به همراه رهبر، وزنه سنگینی به سمت دولت روحانی و اعتدالیون دارد.