کلاه نفتی بر سر روحانی!


گذشت زمان و حوادث رخ داده، کم کم اسرار گفتگوهای پشت درهای بسته ژنو را نشان می دهد. و می توان پی برد که چگونه ایران بازهم بازیچه قدرت های بزرگ قرار گرفته در عین حالی که آیت الله خامنه ای فکر می کند در حال تعامل یا حتی مقابله با غرب است!

سقوط قیمت نفت در کمتر از یک ماه بعد از تمدید فرصت توافق ژنو، نشان می دهد که چرا مذاکره کنندگان غربی بی رغبت به توافق به قول خودشان "ضعیف" و بدون عجله، با پیشنهاد امریکا، مهلت مذاکرات را به 7 ماه آینده موکول کردند و نمایندگان آیت الله خامنه ای هم با رضایت آن را پذیرفتند!

دقیقا در زمانی که آیت الله خامنه ای و سپاهیانش در حال تدارک برای "مرعوب کردن غرب" در منطقه بودند و لشکر 20 میلیون نفری شیعیان را با هزینه هنگفت برای رفتن به کربلا را تجهیز و تدارک می کردند، تا سخن تکراری "قدرت نفوذ در منطقه" را تکرار کنند، وزیر امور خارجه امریکا در سفری به عربستان طرح مصلوب کردن ایران و روسیه با میخ نفت را با شیوخ عرب هماهنگ می کرد.

دولت روحانی بسیار زودتر از پیش بینی گرفتار شدنش در بن بست سیاسی که بسیاری -از تحلیل گران- پیش بینی کرده بودند، به بن بست اقتصادی رسیده است. شاید بدترین سناریوهای دولت روحانی در زمان انتخابات هم، چنین تحریم طولانی را پیش بینی نمی کرد، چه برسد به سقوط قیمت نفت که برای هر دولت نفتی کمرشکن است. (و شرایطی که دولت بدلیل تحریم ها، مجبور به فروش نفت، کمتر از قیمت بازار و رقباست!)
البته تیم اقتصادی دولت روحانی تلاش می کند که اوضاع را پیش بینی کند و قبل از آنکه دیر شود اقدام کند. از افزایش نرخ سود کوتاه مدت بانکی که از قضا مطابق بر تقویم هسته ای ایران است! تا فروش سربازی و تلاش برای شکستن موج وحشت عمومی مردم از ورشکستگی دولت و بانکها. چرا که تجربه نشان داده که واکنش بازار و مردم ایران به خبرهای هسته ای و اقتصادی بیش از عامل آنها یعنی تحریمها، باعث نوسان بازار، افزایش تورم و سقوط ارزش ریال می شود.

روحانی در بیرجند در حالیکه از یک طرف نگران و عصبانی از قیمت نفت است و نفرین و ناله به عربستان می کند،  تلاش می کند که دولت را مسلط به اوضاع نشان دهد و دستاوردهای آرامش در اقتصاد را به مردم آدرس دهد.

امروز مشخص شده که غرب با همکاری اعراب در بهترین زمان تصمیم به تنبیه ایران و روسیه گرفته است و با سفاهت رهبران ایران، ایران را هم به "گونی روسیه" راندند و حداقل برای 7 ماه هردوکشور را چوب می زنند! مشخص است که بعد از این 7 ماه کتک خوردن، مقاومت نمایندگان آیت الله خامنه ای برای امضای هر قراردادی که جلویشان گذاشته شود کمتر خواهد شد. خصوصا که امروز هم صدای انتقادات به برنامه هسته ای در دولت و دانشگاه های ایران بطور علنی تر شنیده می شود. و دیگر کاسه صبر بسیاری لبریز شده است.

روسیه اما داستان متفاوتی دارد، به نظر می رسد که غرب -بخوانید امریکا- تصمیم گرفته که پوتین -روسیه- را سرجای خودش بنشاند و تصور "بی صاحبی دنیا" که بعد از "بی رمقی اوباما" به او دست داده بود را از سرش خارج کند. دیگر حتی معامله سوریه مخروبه با شبه جزیره کریمه و خروج نیروهای روسیه از اوکراین هم غرب را راضی نمی کند و پوتین به یک غلط کردم "غلیظ عملی" با استعفا یا خروج از کریمه نیاز دارد. که درس عبرتی شود برای هر رهبری که خواب دیکتاتوری و تجاوز به خاک دیگر کشورها را در قرن 21 می بیند.

نباید فراموش کرد که رویه دولت اوباما بعد از اعلام نارضایتی عمومی مردم به حزب دموکرات در انتخابات سنا و عملکرد دولت او، تا حدی عوض شده و اوباما از رییس جمهوری ترسو و صلح طلب به یک وطن پرست، مبارز در سبک خودش تبدیل شده است! این تغیر رویه، در لفظ اوباما -در آخرین مصاحبه سال میلادی اش- راجع به لغو اکران فیلم "مصاحبه*" از ترس حملات تروریستی واضح به چشم می آید.
قطعا این تغیر رویه از چشم دیپلمات های دولت روحانی هم دور نمی ماند و می توان آن را دلیل دیگری دانست بر تقویت توافق هسته ای در تیرماه آینده، و راضی شدن آیت الله خامنه ای به دست کشیدن از رویای اسباب بازی های اتمی اش. در زمانی که هنوز اوبامای "حتی تغیر کرده" بر سرکار است و می توان جای پایی در حاکمیت امریکا فراهم کرد. خصوصا که از سرگیری روابط امریکا- کوبا بعد از نیم قرن، الگوی خوبی برای آیت الله خامنه ای است.

زمان مشخص خواهد کرد که فشار شیرهای نفت اعراب، تا چه حد می تواند افکار بلندپروازانه رهبران خودکامه جهان را از ذهنشان خارج کند.

*مصاحبه، فیلمی کُمدی از "کیم جونگ اون" رهبر کره شمالی است که مدیران شرکت سونی (تهیه کننده) بعد از هک شدن شرکت و تهدید به عملیات های تروریستی علیه سینماهای پخش کننده، تصمیم به لغو اکران گرفتند که این تصمیم مورد انتقاد بسیاری از شخصیت ها از جمله اوباما قرار گرفت.

پی نوشت:
1- با توجه به تیم مدیران ارشد اقتصادی دولت، و ذکاوت و زبان نرم روحانی، به نظر نمی رسد وضعیت اقتصاد ایران علیرغم وضعیت اسفناک شاخص ها، در حد دولت احمدی نژاد خراب شود. مگر آنکه اتفاق پیش بینی نشده ای رخ دهد. حتی با اینکه دولت مجبور است جایگزین نفت از دست رفته، دست در جیب ملت کند و با گران کردن دلار و اخذ مالیات، روزهای آتی را به امید توافق سپری کند.
2- نشانه های پریدن مَستی نفتی از سر آیت الله خامنه ای و پوتین، آرامشی را به اردوی رقیب تزریق می کند که نتیجه آن تغیر سیاست های غرب و اعراب و آرامش در منطقه خواهد بود.

اربعین عاشورا 93، نقطه عطفی در تحولات منطقه و ایران


نوروز امسال تحلیلی در مورد شخصیت "قاسم سلیمانی" و نقش او در تحولات خاورمیانه منتشر کردم که مورد استقبال بسیاری قرار گرفت. در راستای آن تحلیل می توان گفت که اربعین امسال بزرگترین نشانه هویت ظهور آن "امپراطوری ایرانی" است.

سقوط صدام به دست امریکا را می توان آغاز مسابقه قدرت های منطقه ای و جهانی برای تسلط به عراق دانست. اما دیری نپایید که با فرسایشی شدن جنگ برای امریکا، و دخالت های ایران، هزینه های کلانی بر این کشور تحمیل شد و تغیر دولت باعث شد امریکا از این رقابت خارج شود و پنهان و آشکار جایگاه تامین امنیت عراق که بر عهده امریکا بود در دست نیروهای شیعه یا به عبارت بهتر سپاه قدس و ایران قرار بگیرد. فعل و انفعالات بسیاری در این سالها رخ داده، اما کشمکش بر سر این منطقه بین 3 کشور ایران، ترکیه و عربستان همچنان ادامه دارد. 

حمایت از گروهای سنی و سلفی توسط دولت عربستان در یک ضلع، نگاه "اسلام محور" دولت ترکیه و اخیرا تلاش برای احیای زبان و هویت امپراطوری عثمانی با ویترین مدرنیته و آزادی ترکیه به عنوان "ورژن جدید تمدن اسلامی برای مسلمانان منطقه" در ضلع دیگر و تلاش ایران برای حفظ امنیت مناطق شیعه نشین، مبارزه با سلفی ها و داعش، حفظ حکومت بشار اسد و باز نگه داشتن معبر تغذیه حزب الله لبنان جهت مقابله با اسراییل ضلع سوم مثلث تقابل در عراق تشکیل می دهند.

ایران در شرایط فعلی دست بالا را در عراق دارد بدلایل زیر:
1- از نظر تئوری و مذهب، تفکر شیعه نرمتر و صلح جوتر از تفکرات سنی است و بدلیل دایه بودن ایران در شیعه، دو کشور عربستان و ترکیه ناچار از نمایندگی و حمایت سلفی ها و اسلامگراهای تندرو هستند، که در دنیای مدرن این تفکرات خود به خود عقیم است. بعلاوه آنکه ترکیه دچار استاندارد دوگانه با کردهای سنی مذهب است. و ایران این مشکل را بسیار هوشمندانه تر حل کرده است.
2- کشورهای غربی هم به علت قبل و تفکر مبارزه با تروریسم، ناخودآگاه در جبهه ایران قرار می گیرند و اقداماتشان به سود ایران خواهد بود، به سمت مبارزه با گروههای مسلح افراطی سنی مذهب.
3- هیچ چشم اندازی برای کمرنگ شدن نگاه ایدئولوژیک ایرانی -شیعه- در عراق وجود ندارد. شیعیان عراق منابع مالی و گستره پهناوری از عراق را در اختیار دارند و روابط نزدیکشان با حکومت ایران حفظ کرده اند. در مقابل ایران حمایت سیاسی و نظامی-امنیتی از آنها می کند، که نمونه موفقی از تعامل در خاورمیانه محسوب می شود.
4- اربعین امسال، ایران -به عنوان قدرت نمایی - نشان داد که پارامتر مهمی در عراق است و می تواند  امنیت را در این کشور تامین یا سلب کند. این نشانه پیام بزرگی به تمامی تحلیل گران غربی و منطقه ای بود که بدون حضور ایران، تعیین سرنوشت عراق، عبث خواهد بود و تقریبا غیر ممکن است که بتوان ایران را نادیده گرفت، حتی در شرایط تحریم و انزوای جهانی.

اصرار امسال مقامات نظامی و آیت الله خامنه ای بر حضور بیش از یک میلیون ایرانی در مراسم اربعین، و حفظ امنیت شهرهای مقدس در حالی که قسمت قابل توجهی از عراق و سوریه در دست داعش است، پیام متفاوتی از قدرت ایران در منطقه را رساند. این حرکت نشان داد که منطقه شیعه نشین عراق دیگر زمین بازی نیست و رسما مرزهای ایران تا آنجا گسترده شده و درصورت ادامه تنش های میان شیعه و سنی، مناطق درگیری می تواند به سمت مرزها یا حتی درون عربستان کشیده شوند.

گرچه که عربستان "سلاح نفت" و "رابطه نزدیک با غرب" را دارد و می تواند از جنبه های اقتصادی به ایران فشار وارد کند، اما بعید است که ترکیه بتواند در کوتاه مدت حرکتی بجز تبلیغات داشته باشد، چرا این کشور در میان "استانداردهای دوگانه" خود گرفتار است، از یک طرف نیم نگاهی به عضویت اروپا و صنعتی شدن دارد و از طرف دیگر می خواهد رهبرمسلمانان منطقه باشد بدون در نظر گرفتن کردهای همسایه و داخل! شاید نشانه پایان آچمز ترکیه را بتوان جبران اشتباه ترین استراتژی خارجی که گذاشتن تمام تخم مرغهایش بر رفتن اسد از سوریه بود، درنظر گرفت.

با توجه به اینکه ایران توانسته جزیره ای از امنیت را در دریای متلاطم حرکت های افراط گرایانه اسلامی، ایجاد کند، می توان پیش بینی کرد که دامنه این قدرت نمایی از آینده عراق و سوریه تا مذاکرات هسته ای و اساسا تمامی مناسبات خارجی ایران را تحت الشعاع قرار دهد.

همچنان اعتقاد دارم که موفقیت های منطقه ای ایران ناشی از قابلیت های شخصی "قاسم سلیمانی" فرمانده سپاه قدس و دکترین دفاعی و استراتژیک اوست.

پی نوشت:
1- در میان کشورهای غربی، تنها رسانه های "انگلیس"، پوشش خبری نسبتا کاملی از مراسم اربعین داشته اند و به ابعاد آن توجه کرده اند.
2- تامین امنیت لازمه سرمایه گذاری و توسعه است، با وضع فعلی بزودی عراق از نظر توسعه ای نیز به دو پاره، پیشرفته شیعی و عقب مانده سنی، تقسیم خواهد شد و برمشکلات قومی، عقیدتی افزوده.

مبارزه با فساد از جنس روحانی

عکس بی طرفانه حسن روحانی
یک با اینکه از جدی ترین منتقدان "تنوری توطئه" هستم اما گاهی نمی شود ارتباط میان اتفاقات اجتماعی و سیاسی را نادیده گرفت. به عنوان مثال عجیب است که عمل و خبر اسیدپاشی ها یا چاقو زدن به دختران همزمان با "تمدید توافق هسته ای" انجام می شود. یا از طرف دیگر گران شدن "نان و دلار" همراه با اندک "فضای تنفس" در روز دانشجو و "سخنرانی تند" جناب روحانی علیه فساد و سپاه و حتی آیت الله خامنه ای همراه است!
البته همچنان امیدوارم که این نشانه ها تصادفی باشد، چرا که احتمالا در روز -محتوم- اعلام خبر صلح هسته ای -بخوانید تسلیم- شاهد اتفاقات ناگوار اجتماعی مشابه خواهیم بود.

دو فساد و رانت سرداران سپاه با همکاری افراد صاحب نام یا گمنام کشوری، چیزی نیست که از کسی پوشیده باشد و بیان این دانسته ها، اولا نه هنری است و افشاگری محسوب می شود و نه اندک واکنش مردم را بدنبال دارد. چرا که در مصیبت اقتصادی کنونی، اعلام اختلاس ها و فسادهای هزاران میلیاردی، برای مردم تنها عددی بر روی کاغذ است و این ارقام افسانه ای هیچ تناسبی با ذهن و زندگی مردم ندارد. بدیهی است که اگر فردا رقمی معادل بودجه دولت امریکا را هم به عنوان اختلاس اعلام کنند هیچ واکنشی دیده نشود.
در شرایط کنونی نهایت توجه اقتصادی مردم، به قیمت نان، بنزین، قبوض ماهانه و حقوق هاست و حداکثر، نگاهی به جداول تغیرات قیمت دلار؛ این حساسیت ها هم بیشتر به شکل جک ها و کنایه های پیامکی میان افراد رد و بدل می شود، تا نشانه هایی از اعتراض باشد.

سه روحانی از مردم می خواهد که به بی عدالتی ها و فسادها اعتراض کنند و بخشی از راه حل مبارزه با فساد باشند. اما آیا می توان مردم را به اعتراض به فسادهای مالی فراخواند، اما مانع از اعتراض مردم به ناکارآمدی سیاسی رهبر، حقوق اولیه اجتماعی زنان، وضع نامناسب امنیت، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، و صدها مشکل ریز و درشت دیگر شد؟ به محض آنکه سیستم اطلاعاتی و امنیتی پایش را کمی برگلوی مردم شُل کند، صداهایی شنیده خواهد شد که ماهیت جمهوری اسلامی را زیر سوال می برد، نه تنها فساد فلان ارگان تحت نظارت رهبر. این وجه از سخنان رئیس جمهور بیشتر مظلوم نمایی و شعار است، چرا که خود او هم می داند که اشکال نه در "یک قسمت" که در "ماهیت نظام" نهفته است و بجز تغیرات اساسی راهی جهت جلوگیری از فساد هم نیست.

چهار دولت روحانی علاوه برکوتاه کردن دست سپاه از پروژه های کلان و درآمدهای نفتی، ناچار از کمک گرفتن -بخوانید مالیات- از ارگان های تحت نظارت رهبر شده و عملا بیان کرده که درآمدها دیگر کفاف هزینه ها را نمی دهد و باید تمام کاسه ها را یکی کنیم و هرچه مانده باهم استفاده کنیم. دیگر از "بودجه های اختصاصی ارگانهای رهبری"، "واردات غیرقانونی و بدون نظارت سپاه" و "پروژه های صوری" خبری نیست و اهمیت رسیدن به وضع مردم ایران اگر از لبنان و بشار اسد بیشتر نباشد، کمتر نیست. دولت روحانی اعلام کرده که امروز روز مبادایی است که پولهای امام زمان دست سرداران و نزدیکان باید استفاده شود. وگرنه با این رویه، سال آینده نه از تاک، نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان!
البته با توجه به بودجه ارائه شده به مجلس، همچنان به نظر می رسد که دولت روحانی هم در پذیرش واقعیات مشکل دارد. چرا که تحقق نفت 72 دلاری بودجه با توجه به قیمت های حدود 55 دلاری امروز نفت ایران، احتمال تحریم بیشتر و همینطور افزایش 30 درصدی مالیات ها از "اقتصاد بی رمق" امروز بسیار خوشبینانه است.

پنج نکته آخر اینکه سخنرانی حسن روحانی از جهت "شکل" جالب و کم نظیر بود! در بسیاری از توصیفات، حرکات دست و چهره او برخلاف گفته هایش است! (فیلم سخنرانی)
مثلا در جایی که او از نظارت مجلس خبرگان بر رهبر نام می برد در حرکت دست نظارت از بالا به پایین را توصیف می کند اما در گفتار از لفظ "درکنار رهبری" استفاده می کند.(دقیقه 3:44) همینطور هنگامی که از "عدم" فساد در قوه قضاییه و قاضیان سخن می گوید، آشکارا می خندد!(دقیقه 17:38)

پی نوشت:
1- فعلا هیچ مسکنی بجز همین "اندک سخنان دلنشین" حسن روحانی نداریم و گرچه مایه دلخوشی است، اما حساب کردن روی این "حرف ها" دردی از جامعه و آینده دوا نمی کند. همچنان آگاه سازی و تلاش بر افزایش بینش سیاسی-اجتماعی، بهترین و تنها گزینه ساخت آینده ای روشن است.
2- امیدوارم سرنوشت وعده های جدید روحانی در مبارزه با فساد، مانند وعده های انتخاباتی و حتی سرنوشت مذاکرات هسته ای، دچار مشکلات عدیده نشود و او بتواند "عملا" در اندازه خود قدمی به جلو بردارد.
3- قسمتی از طنز ابراهیم نبوی دور از مطلب نیست که می گوید:
از آن طرف هم خامنه ای گفته است: "چرا اقدام قاطع در مبارزه با فساد انجام نمی شود که نتیجه را مردم به صورت ملموس مشاهده کنند." به جمله دقت کنید، ایشان منظورش این نیست که با فساد مبارزه کنید چون فساد مالی "بد" است، منظورش این است که با فساد جوری مبارزه کنید که مردم فکر کنند که داریم با فساد مبارزه می کنیم.

اعتراض در نیویورک، سکوت در تهران


چند هفته ای هست که قسمتی از خبرها به اعتراضات مردم امریکا به دادگاه های این کشور و برخورد تبعیض آمیز با مردم رنگین پوست اختصاص دارد و در آخرین اتفاق مشابه، دادگاهی در نیویورک پلیسهای مرتکب "خشونت" و "مرگ "فردی سیاه پوست را از پاسخگویی به قانون معاف کرده اند.
طبیعی است که هر صنفی در هرکشوری مرتکب اشتباهاتی می شود، -حتی سیستم قضایی امریکا- اما نکته مهم حساسیت جامعه به آن و برخورد با اشتباهات و جلوگیری از تکرار آن در آینده است.

جوامع غربی، که معمولا ما آنها را به شکل جوامع اتمیزه، فردگرا و دارای روابط اجتماعی سرد و فاقد حمایت مردم از هم می دانیم، در چنین حوادثی نشان می دهند که چگونه به حقوق اجتماعی، آزادی ها و رفتار دولت و ماموران قانون با شهروندان حساس هستند و در صورت درک اندک خطایی در سیستم حکومتی، اعتراضات گسترده ای براه می اندازند و تا گرفتن پاسخ مناسب آرام نمی نشینند.
جامعه ای زنده، پویا و بدنبال آزادی، بدون شک باید دارای چنین خصوصیاتی باشد و از کوچکترین خطای ماموران قانون یا سیستم قضایی نگذرد. افراد این جامعه برای رسیدن یا حفظ عدالت و آزادی هایشان هزینه می دهند، و طبیعی است که لذت زندگی در آزادی و عدالت را خواهند چشید. بالعکس این برخورد را در جامعه ای مثل ایران می بینیم. جامعه ای مرده و فاقد هرگونه واکنش به اشتباهات حکومت.

بحث "جامعه بی تفاوت ایران" ربطی به امروز و سرکوب های شدید امنیتی و نظامی ندارد. از اوایل تشکیل جمهوری اسلامی مردم نسبت به اظهارات، رفتارها و اشتباهات حاکمیت نوپا بی تفاوت و ساکت بوده اند. گویی سرنگونی یک نظام به تنهایی برای بدست آوردن عدالت و آزادی کافیست.  این اشتباه مکررا باعث تشکیل و بقای دیکتاتوری در این سرزمین بوده است. در تمام تاریخ معاصر می توان دید که جامعه ایران در نهایت فشارهای اجتماعی، نهایتا بدنبال "منجی" بوده است!
شاید اگر حکومت "شاه دموکرات" ایران همزمان با "کاریزمای آیت الله خمینی" و شرایط سیاسی دهه 70 جهانی، همزمان نمی شد، هیچگاه انقلاب 57 هم اتفاق نمی افتاد.
بوده اند اعتراضاتی اندک که در یک صنف خاص مثل دانشجویان -سال 78- یا کارگران اتفاق افتاده باشد، اما این اعتراضات بدلیل عدم حمایت بدنه جامعه، عقیم مانده اند. البته با رشد دانش و آگاهی عمومی و به کمک ارتباطات مجازی، هوشیاری جامعه ایران بطور کل افزایش یافته و جای بسی مسرت است که حداقل واکنش هایی -حتی مجازی- به مشکلات و اشتباهات حکومت -مثل اعدامهای عقیدتی یا سیاسی- شکل می گیرد.

نهایت آنکه، اعتراضات مردم شهرهای امریکا با هر عقیده و نژادی، به احکام ناعادلانه علیه رنگین پوستان این کشور توسط پلیس یا سیستم قضایی، باید الگویی از دموکراسی و نظارت شهروندان بر دولت برای جامعه ما باشد. اینکه فراتر از عقیده و نظر خودمان با قربانیان و متهمان، از "حقوق" و "جان یکدیگر" در مقابل بی عدالتی های احتمالی حمایت کنیم.
فرقی ندارد که ظلم در حق "خانواده پاسدار"، "جوانان بهایی" یا "مرزنشینان کرد" باشد، ابتدا حقوق انسانی هرکس باید رعایت شود و در قدم بعد باید با حمایت یکدیگر در تغیر قوانین تبعیض آمیز علیه تک تک شهروندان ایرانی تلاش کنیم.

پی نوشت:
1- بطور خاص یکی از دلایلی که جامعه امریکا را همچنان جامعه ای برتر در سطح جهانی حفظ می کند، این روحیه آرمانگرایی و عدم تحمل هرگونه "خطای سیستماتیک" در نظام حاکمه بخصوص قضایی است. چنین خصوصیتی در کمتر کشوری اینگونه دیده می شود. این حد از احساس مسئولیت در مردم امریکا را عمیقا می ستایم.

2- حفظ عدالت و آزادی، گاه از بدست آوردن آن مهمتر و سخت تر است. باید دانست که عدالت و آزادی خود به خود، یا تنها با وقوع انقلاب یا تغیر حکومت بوجود نمی آید. مردم باید لحظه لحظه نسبت به اقدامات حاکمان حساس و مسئول باشند. (تجربه تلخ انقلاب 57 و تشکیل نظامی دیکتاتور تر از قبل، یکی از پرهزینه ترین و سخت ترین تجربیاتی بوده که مردم ایران همچنان در حال پرداخت هزینه آن هستند.)
3- "دموکراسی" یا "حاکمیت مردم بر مردم"، در عمل همین رفتاری است که در خیابانهای شهرهای امریکا شاهد آن هستیم.

چرا مجازات ها دیگر کارایی ندارد؟ (در پاسخ به سخنان احمدی مقدم)


ابتدا گزیده سخنان فرمانده ناجا را بخوانید:

"فرمانده نیروی انتظامی با بیان اینکه مجازاتی که در قانون برای برخورد با سارقان پیش‌بینی شده منهای مجازات قطع ید ، خیلی بازدارنده نیست، گفت: برخی از سارقان انگار زندان رفتن جزوی از شیفت‌شان شده و پس از مدتی که شیفت خود را در زندان گذراندند، دوباره به سرقت روی می‌آورند.
احمدی‌مقدم یکی دیگر از علل وقوع سرقت را مسائل اقتصادی برشمرد و گفت: خوشبختانه در بحث مسائل اقتصادی از سال گذشته یک ثباتی به وجود آمده و تورم در حال کاهش است و ما فکر می‌کنم با این شرایط اگر به پایان سال برسیم، نسبت به سال گذشته شاهد منفی شدن آمار سرقت خواهیم بود.
وی با بیان اینکه اعتیاد مساله بعدی در وقوع سرقت به ویژه سرقت خرد است، گفت: دستگیر کردن معتاد و بردنش به زندان، پیش از آنکه یک تنبیه باشد برایش یک جایزه است. فرض کنید معتادی را از وسط بزرگراه کردستان جمع کنیم و به زیر یک سقف که زندان است ببریم و غذا هم به او بدهیم. بنابراین در این خصوص باید به فکر چاره و راه‌های دیگری بود."
این بخشی ازسخنان سردار احمدی مقدم راجع به سرقت و مجازات است.(تاکیدها از من است)
نمی توان منکر صحت صحبت های فرمانده ناجا شد، البته باید اضافه کرد که ریشه این مشکلات از "فقر اقتصادی" عمومی و "مدیریت غلط" نظام ایجاد شده است.

زمانی که جامعه ای فقیر شد، "زندگی راحت و آزاد" و "زندگی تحت اسارت و زندان" تفاوت اندکی پیدا می کنند. زندگی در صورتی جذابیت های معنا داری دارد که اکثریت قریب به اتفاق مردم بتوانند فراتر از نیازهای حیاتی زندگی مثل خوراک وسرپناه و امنیت، به نیازهای بعدی خود که آزادی و احترام و شخصیت و... است دست پیدا کنند. در چنین جامعه ای مجازات زندان به معنای محدودیت از بسیاری از حقوق و مزایای زندگی در جامعه است، و افراد انگیزه بسیاری دارند که نه تنها لطمه ای به حقوق مادی و آزادیهایشان نخورد بلکه دچار بدنامی ناشی از قانون شکنی و سوپیشینه مثلا به زندان رفتن نشوند.

فقر اقتصادی جامعه باعث می شود که مرزهای میان جرم و قانون شکنی و زندگی تحت چهارچوب قانون کمرنگ شود و جامعه از یک طرف دچار جرایم خرد مانند زورگیری می شود و از طرف دیگر امکان مجازات تمامی افراد خاطی از بین می رود و بتدریج از نظر فرهنگی قبح قانون شکنی و تجاوز به حقوق دیگران از بین می رود.
علاوه بر این مشکل، اگر قوانین نامتناسب با جامعه مثل فشارهای بیهوده مذهبی مثل حجاب و امر به معروف، سیستم تماما فاسد قضایی، نبود آزادی های اجتماعی، نبود آموزش های متناسب با زمان در سیستم آموزشی و تبلیغاتی و فساد گسترده اقتصادی را هم اضافه کنیم آنوقت مشخص می شود که سخنان جناب احمدی مقدم تنها نوک کوه یخی است که پدیدار شده و بتدریج مابقی آن هم پدیدار و روز به روز مشکلات شدیدتر و پیچیده تر خواهد شد.

بدیهی است در جامعه ای با میزان تورم و بیکاری در حد نازل ترین کشورهای افریقایی، نمی توان انتظار امنیت و رفاهی در حد کشورهای پیشرفته صنعتی داشت. تنها "خفقان شدید" و "دیکتاتوری" -زورگویی دولتی- می تواند امنیت را در چنین جامعه ای را برای مدتی ایجاد کند.
تا زمانی که قیمت جان انسانها از قیمت برخی خودروهای عبوری در خیابانها کمتر است، نمی توان فرهنگ رانندگی را آموزش داد و حتی آن را اجرا کرد. و همینطور تا وقتی سرپناه و وعده ای غذا از دغدغه های اصلی بسیاری باشد، به قول سردار ناجا، مجازات زندان می تواند پاداشی به افراد تلقی شود. چگونه می توان انتظار داشت مجازات های جوامع مترقی و آزاد در چنین جامعه ای کاربرد داشته باشد؟

به همین تناسب مرز تفاوت میان "زندگی" و "مرگ" هم کمرنگ تر شده است. زندگی با همه جذابیت هایش، چنان پوشیده از مشکلات و سختی های اولیه ای می شود که اگر نگوییم مرگ به آن ترجیح می یابد، حداقل هزینه ریسک "بازی با جان" را کم می کند. افزایش جرایمی مثل قاچاق مواد مخدر و یا تصویه حساب های منجر به قتل، که فرد خاطی با اطلاع از مجازات اعدام به آنها اقدام می کند، نشانگر پایین آمدن هزینه "ریسک مرگ" در جامعه است.
به همین "علت عمده" است که با داشتن بیشترین میزان اعدام در جهان، تفاوت محسوسی در میزان جرم و جنایت دیده نمی شود و حتی در صورت لغو مجازات اعدام هم میزان جرایم تغیری نمی کند.

جامعه امروز ایران برای رفع جرایم نیازی به قوای پلیس و مجازات های سنگین حبس و اعدام ندارد. تنها افزایش انگیزه و امید به زندگی با بهبود شاخص های اقتصادی، مانند رفع تحریم، جذب سرمایه گذاری های خارجی و ثبات اقتصادی، می تواند به اندازه کل تلاش نیروهای انتظامی و مجازات های اعدام در پیشگیری از جرم و جنایت، موثر باشد.

قطعا جناب احمدی مقدم هم -همانطور که از صحبت هایش مشخص است- مانند سایر فعالان اجتماعی متوجه ارتباط مستقیم وضعیت اقتصادی جامعه و تعداد جرائم رخ داده هست. اما هنوز نمی داند -یا عمدا توجه نمی کند- که افزایش مجازات هایی مثل قطع دست، راه حل مشکل نیست و این راه حل در دراز مدت تنها به افزایش افراد معلول جامعه منجر می شود.
بجای طرح چنین تفکر بدوی، از او به عنوان یک فرمانده بلند پایه انتظار می رود که بتواند این مشکلات را به گوش افراد "ذی نفوذ" و "مسئول" که در راس آنها "آیت الله خامنه ای" قرار دارد برساند و مستقیم تر از مصاحبه مطبوعاتی گنگ، اهمیت موضوع و نیاز به تغیر در مدیریت اقتصادی کشور را گوشزد کند.

پی نوشت:
1- هیچ راه چاره ای برای جلوگیری از جرم بجز ایجاد تفاوت میان "انجام" و "عدم انجام" یک بزه وجود ندارد، و همانقدر که جمهوری اسلامی به "تشدید مجازات ها" تاکید دارد باید به "ارتقای کیفیت زندگی" ایرانیان هم توجه کند، تا شاهد کاهش جرم باشیم.
2- فقر اقتصادی، زمینه سایر ناهنجاری های اجتماعی مانند تن فروشی، تکدی گری، ازدواج زودرس، اعتیاد و ده ها مشکل دیگر است که اهمیت تک تک آنها نباید فراموش شود.