سپاه تشنه تشنج در منطقه و ایران

بعد از حملات هوایی عربستان به یمن، عربستان آسمان یمن را "منطقه پرواز ممنوع" اعلام کرد. به این معنی که رفت و آمدهای هوایی به این کشور تحت نظر عربستان خواهد بود.
از سوی دیگر هفته پیش ایران تلاش کرد که هواپیمای شامل کمکهای بشر دوستانه به یمن بفرستد که بدلیل مواجهه با این ممنوعیت میسر نشد.
اما دوشنبه، خلبان "صداقت" ماموریت یافت که بدون توجه به اخطارهای جنگنده های عربستان هواپیمایش را در صنعا بنشاند و به نوعی ایران به اعلام منطقه پرواز ممنوع عربستان دهن کجی کند و آن را نادیده بگیرد. با این توجیه که هواپیمای ایرانی از آسمان عمان وارد یمن شده و در حریم هوایی عربستان نیست.
تدارک کنندگان این عملیات، احتمالا در "اتاق فکر سپاه" با این نیت که جنگنده های سعودی به هیچ عنوان جسارت حمله هوایی به هواپیمای باری ایران را ندارند وارد بازی خطرناکی شدند که در صورت موفقیت، اولا جسارت خود را به رخ رقیب منطقه ای بکشند و ثانیا معبری باز کنند برای رساندن کمک به حوثی های درگیر در یمن.
چرا که یمن بجز مسیر هوایی و دریایی راه دسترسی دیگری برای سپاه ندارد. و کشتی های امریکایی و عرب در مرزهای دریایی یمن لنگر انداخته اند و اجازه هیچگونه دسترسی به کشتی های ایرانی را نمی دهند. علاوه بر اینکه فرستادن سلاح از طریق دریا این خطر را دارد که در صورت بازرسی کشتی، ادعای کمک تسلیحاتی ایران به یمن مدرک دار شود.

در اینکه تصمیم گیرندگان عرب، جسارت سرنگونی هواپیمای ایرانی را ندارند، شکی نیست؛ اما مقامات سپاه هیچگاه فکر نمی کردند که درجلوی چشم خلبان، باند فرودگاه را هدف قرار دهند و با پاتک بداهه اعراب، نقشه شان نقش برآب شود. خصوصا  فردای روزی که فرمانده کل سپاه متکبرانه از "موج بعد تحولات منطقه" خبر داده بود که منجر به سقوط آل سعود می شود!
ناکامی سپاه در بازکردن مسیر دسترسی به یمن نشان می دهد که فرماندهان سپاه همچنان درحال آزمون و خطا و زورآزمایی نظامی با همسایه -قدرتمند- جنوبی هستند. درحالی که نه درایت لازم را دارند و نه تسلیحات مناسب برای اجرای این روش*.

این اتفاق، همزمان با کشاندن کشتی تجاری عبوری شرکت مرسک به سواحل بندرعباس، نشان از علاقه سپاه برای تحریک کشورهای منطقه و جهان، و شاید تاثیر گذاری بر روند توافق هسته ای و به هم زدن روندعادی سازی روابط میان ایران و جهان داشته باشد. چرا که هم از نظر اقتصادی "رفع تحریم ها" و "حضور شرکت های خارجی" ضربه بزرگی به انحصار و رانت خواری سپاهیان است و هم از نظر "وزن آنها در ساختار قدرت سیاسی"، زمانی که درگیری یا خطر تهدید نظامی وجود نداشته باشد، بتدریج اهمیتشان را از دست خواهند داد. طبیعی است که این سازمان با تمام وجود از رفع تشنج و هرگونه عادی شدن روابط ایران با جهان و کشورهای همسایه جلوگیری کند.

نارضایتی فرماندهان سپاه از دولت روحانی و تلاش برای ایجاد مشکل و سنگ اندازی در راه دولت قابل حاشا کردن نیست. بجز حملات لفظی و شدید ترین آن در دو هفته گذشته که دیپلمات های ایران را با "سرب داغ" -استعاره از ترور- تهدید کرند، تلاش دارند که  در عمل هم مشکل زا شوند و مثلا با بستن راه کشتی تجاری، دولت را به چالش جدید جهانی مواجه کنند.
این تضاد منافع سپاهیان تحت نظر رهبر با دولت روحانی از دید آیت الله خامنه ای هم پوشیده نماند و به جهت جلوگیری از باز شدن همین شکاف در پیش چشم مردم، پیشاپیش امسال را سال "همدلی" نامگذاری کرد و سپاهش را به تبعیت از دولت فراخواند.

البته بازهم خطای محاسباتی سرداران عمدتا کم سواد و فربه سپاه باعث می شود که با این اقدامات حلقه نظارت و سختگیری های جهانی در مورد وضعیت هسته ای -و نظامی- سخت تر شود. زیرا دولت مصمم است که به هرقیمت بند تحریم های جهانی را از گردنش باز کرده و مشکلات بزرگ اقتصادی را حل کند. مشکلاتی که تقریبا حیات و ممات دولت -بخوانید نظام- به آن بستگی دارد (این موضوع را حتی آیت الله خامنه ای هم متوجه شده). اما سپاهیان بدون توجه به منافع ملی و حتی منافع نظام، تلاش دارند که سهمشان را از این دیگ حفظ کنند، به این تصور که اگر این دیگ برای آنها نجوشد، فرقی نمی کند که دیگر چه چیز در آن بجوشد.
حسن روحانی در سخنرانی روز کارگر، مستقیما سپاهیان را با نام "دلالان تحریم" تشویق کرد که به فکر "شغل دیگری" باشند و البته کیست که نداند، ایشان نه تنها هیچ هنری برای سیر کردن شکمشان ندارند، که حتی اگر هنری هم داشتند، مزه پول باد آورده و کارنکرده به این سادگی ها از زیر زبانشان خارج نمی شود.

علی رغم تلاش دولت روحانی -تدبیر-، ماجراجویی های سپاه به شکل خطرناکی می تواند ایران را که بعد از سالها قرار است به ثبات نسبی برسد به باتلاق درگیری های بی پایان نظامی -حتی نیابتی- بکشاند. چرا که هنوز سکان اداره کشور در دست آیت الله خامنه ای است و قابلیت این را دارد که با واکنشی به سرعت تحریک شود و تصمیم نامعقولی بگیرد.
از سوی دیگر دولت و پادشاه جدید عربستان هنوز استقرار نیافته اند و جواب تحریک آمیز ایران را با حداکثر احتیاط و به شکل تدافعی می دهند. معلوم نیست که در صورت قوام گرفتن سلطنت جدید سعودی، همچنان پاسخ های ایشان در حد واکنش محتاطانه باقی بماند.

پی نوشت:
1-* سیستم نظامی ایران بر اساس تجربه تجاوز عراق به ایران و تهدید نظامی امریکا و اسراییل بر اساس دفاع و مقابله موشکی شکل گرفته است. تقریبا همان شیوه ای که حزب الله لبنان در مقیاس کوچکتری انجام می دهد.
به همین دلیل بنیان نظامی ایران در مواجهه با کشوری مثل عربستان که تجهیزات هوایی و نظامی بروز خریداری می کند و مردمان مسلمان و همسایه دارد به هیچ عنوان کارا نیست. حتی زرادخانه های موشکی ایران -ستون فقرات دفاعی- در مقابل تهدید گروه های تکفیری مانند داعش هم کارایی ندارد.
2- با پیشرفت و گسترش تکنولوژی و تسلیحات، تقریبا می شود که گفت که جنگها ارتباط چندانی با سطح تسلیحات ندارند و تنها عامل اقتصادی یعنی پول است که تعیین کننده پیروز میدان در هر درگیری نظامی است. چرا که کشوری که نتواند سلاح مورد نیازش را بخرد یا بسازد، زودتر از پا در خواهد آمد.
3- بازگرداندن غول رها شده سپاه به چراغش، اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است و احتمالا نیازمند فروپاشی سازمانی سپاه فعلی است، و این تنها به دو شرط تقویت دولت و دیپلماسی -به تبع ضعیف شدن سپاه- و تغیر نظر رهبر یا خود او،  نیاز دارد.

در بی خبری روزهای زیبای اردیبهشت، چه خبر؟

با اتمام عملیات عربستان در یمن و شروع دور دیگری از مذاکرات هسته ای به قصد نوشتن توافق های انجام شده، خبر سیاسی مهمی در منطقه -وحتی  جهان- رخ نداده و موجی از آرامش سیاسی باعث شده که "اخبار اجتماعی" به صدر موضوعات رسانه ها برسد.
 گزیده ای از حوادث رخ داده در روزهای گذشته:

1- شاید جنجالی ترین خبر سیاسی روزهای گذشته، اعلام برداشتن منع تحویل موشک های ضدهوایی S300 به ایران بود که از سوی شخص پوتین اعلام شد. طبیعی است که رسیدن این سلاح به دست ایران، انجام عملیات های هوایی احتمالی بر ضد ایران -بخصوص مواضع هسته ای و نظامی- را بسیار سخت می کند و به تبع آن کشورهای عربی منطقه و اسراییل بشدت با این اقدام مخالف هستند. اعلام شد که نتانیاهو با شخص پوتین تلفنی صحبت کرده، اما از شواهد اینطور برآمد که صحبت ها نتیجه ای در بر نداشت، تا اینکه اسراییل رسما عنوان کرد که نیازهای نظامی کشور اوکراین را با تجهیزات پیشرفته تامین خواهد کرد! چندی نگذشت که وزارت خارجه روسیه اعلام کرد که این برداشتن موانع تحویل موشک های S300  صرفا موضوعی حقوقی است و قرار نیست عملا به زودی این موشکها به ایران داده شوند!
و باز هم روسیه -کشور دوست و برادر- یک بار دیگر پایبندی خودش را به تعهدات و وعده های داده شده عملی کرد! البته بعضی مفسرین تحلیل می کنند که همان اعلام خبر تحویل موشکهای پیشرفته به ایران هم، به نیت ضربه زدن به توافق هسته ای ایران صورت گرفت و روسیه همان زمان هم هیچ علاقه ای برای تحویل این موشکها به ایران نداشت.

2- در داخل ایران، بعد از پوشش خبری صدا و سیما از تصادف دو خودروی لوکس متعلق به چهره های سرشناس کشوری و ورزشی موجی از ابراز نظرها در فضای مجازی و حقیقی به راه افتاد که دنباله آن حتی در سخنرانی آیت الله خامنه ای هم ادامه پیدا کرد. یکی از قربانیان این تصادف ها نوه آیت الله ربانی شیرازی، از فعالان مذهبی و پایه گذاران جمهوری اسلامی بود که بدلیل تصادف در خودرویی چندصد میلیون تومانی همراه با دوست دخترش، مورد توجه مضاعف قرار گرفت.
اینکه فرزندان افراد انقلابی که معمولا با شعارهای ضد سرمایه داری و طرفداری ساده زیستی و برابری توده مردم با حاکمان به قدرت رسیده اند، در همان کاخ ها و تجملات گذشته زندگی کنند چندان عجیب نیست (داستان قلعه حیوانات). اما اینکه تفکرات مذهبی و ایدئولوژیک -از عالیترین و رادیکال ترین حالت*- در کمتر از 2 نسل بکل رنگ می بازد، بسیار جالب توجه است!

3- خبر دیگر داخلی آوردن "رونی کلمن" قهرمان پرورش اندام، به ایران و بردن اون به بهشت زهرا و قطعه شهدا و تقدیم گل و قرائت فاتحه خصوصا برای شهیدان حزب الله لبنان بود! این حرکت تنها از زیرکی و نبوغ هوش ایرانی بر می آید که به تنهایی کل ساختار پوشالی مذهبی و ایدئولوژیک حکومت را به سخره گرفت و تقلید مضحکی کرد از آمدن امام شهدا به بهشت زهرا، و به چالش کشیدن الزامات احمقانه مذهبی که حکومت برای دادن مجوز به بخش خصوصی مورد نیاز می داند.
جالب است که در میان تمام شخصیت های ممکن، رونی کلمن برای این مراسم انتخاب شده! که نه شخصیتی سیاسی، نه اندیشمند، نه علمی، و نه حتی سلبریتی و هنرمند است. برای کسانی که با جهان سرمایه داری آشنا هستند بدیهی است که با پرداخت پول مکفی می توان هر شخصیت رسانه ای را به هرکار مضحکی واداشت. پذیرش این واقعیت اما برای جمود فکران مذهبی قابل هضم نیست و تصور می کنند که این نمایشها نشانگر حقانیت آنان است. همانطور که مرحوم هوگوچاوز برای گرفتن وام های بلاعوض به دستبوس آیت الله خامنه ای می رفت و چفیه برگردن می انداخت!

4- همینطور در عرصه پزشکی که معمولا با شایعات فراوان همراه است چندین خبر اشتباهات پزشکی در کنار اعتراض صنف پزشکان به سریال "درحاشیه" مطرح شد، که متاسفانه باعث توقف این سریال طنز شد. طنز ماجرا اینجاست که قریب به اتفاق همین جامعه تحصیلکرده مملکت، از وجود دیکتاتوری و نقد ناپذیری حکومت جمهوری اسلامی شاکی است و تقریبا تحصیلکرده ای نیست که حداقل در دوران دانشجویی خواب جامعه ای آزاد را ندیده باشد! اما در عمل همین تحصیلکردگان که قشر پیشرو و روشنفکر هر جامعه هستند، خود آستین بالا می زنند و آینه کوچک خودنمای معوج -طنزی- را می شکنند که نشان دهند همین دیکتاتوری بی در و پیکر جمهوری اسلامی، بهتر از هر حکومت جایگزینی خواهد بود که به امید این اقشار متوسط و بالای جامعه چشم به تحقق آن داریم!
حقیقتا این معضل عظیم انحصارطلبی و نقد ناپذیری باید مورد توجه جامعه شناسان قرار گیرد، چرا که با این وضعیت، هر صنف و طبقه ای که به مسند قدرت برسد آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود. گرچه ممکن است بعضی عنوان کنند که درصد کوچکی از پزشکان معترض به طنز یا نقد بوده اند، اما نباید از یاد برد که ما از میانگین یا قشر عامی جامعه اسم نمی بریم و اندک درصد نخبگان و تحصیلکردگان "دیکتاتور مسلک" خطر بزرگی برای جامعه و فرهنگ عمومی هستند، چرا که نگاه مردم عامی تر به این بظاهر تحصیلکردگان و روشنفکران جامعه است و اثرات آن حکم "گلوله غلتان برفی" دارد.

5- در آخر به سخنان جنجالی روحانی و رحمانی فضلی -وزیر کشور- اشاره می کنم که یکی "وظیفه پلیس را عمل به قانون و نه اسلام" آورده و دیگری جزییات بیشتری از "پولهای کثیف" داده که بعد از دیدار با نمایندگان مجلس اظهارات خودش را پس گرفته و سایر حواشی که در خبرها هست.
به نظر می رسد که دولت روحانی تاکتیک حمله و عقب نشینی احتمالا به هدف سرگرم نگه داشتن و تهدید مخالفانش را درپیش گرفته است. در این روش دولت ادعای نسبتا واقعی و برضد مخالفانش را مطرح میکند و با فشار آنان عقب نشینی می کند. مثال واضح آن، توصیف فساد سپاه پاسداران به عنوان "نهادی که پول و رسانه و اسلحه دارد" بود که با فشار سپاه او عنوان کرد که منظورش "سپاه" نبوده است!
این روش حمله که تابحال توسط جمهوری اسلامی برضد اپوزیسیون خارج ازکشور و مخالفان سیاسی اش استفاده می شد، به این شکل است که خبر اول مثل بمب در رسانه ها صدا می کند و گستردگی و عمق زیادی در ذهن مخاطبان دارد، اما خبر دوم و تکذیبیه نه تنها به گوش بسیاری نمی رسد که تقریبا همه متوجه می شوند که تحت تاثیر فشارهای سیاسی صادر شده است.
این سیستم حمله، خبررسانی رسانه های مخالف را مشغول به انتشار اخبار ضد و نقیض می کند و تفریبا از کار می اندازد.

به نظر می رسد که دولت روحانی علیرغم جایگاه بسیار شکننده تر نسبت به دولت خاتمی، از حملات فلج کننده به دولت اصلاحات درس گرفته است و بجای موضع تدافعی و سیبل حملات تندروان قرار گرفتن، تصمیم دارد که حمله کننده باشد حتی اگر به قیمت تکذیب و انکار -و انگ بیخاصیتی- تمام شود. حداقل تا پایان سال و انتخابات مجلس باید منتظر این تاکتیک سیاسی دولت برعلیه مخالفان و حمله به اردوگاه اصولگرایان باشیم. همزمان که عرصه ابراز بیان، برای فعالان سیاسی و اجتماعی بازتر می شود.

پی نوشت:
1- در شیوه حمله خبری علیه مخالفان حکومت، عمده خبرها بصورت کذب مطرح می شود که باعث از بین بردن اعتماد مردم به فعالان شود. سبک ثابت این شیوه حمله خبری معمولا اعلام روابط غیر اخلاقی یا فساد مخالفین است، از مجریان BBC فارسی گرفته تا مسیح علی نژاد و محمد نوری زاد و سایر فعالان سیاسی موثر که برضد جمهوری اسلامی و ایدئولوژی های حکومتی فعالیت می کنند. (نقطه اشتراک آنها نه نابودی جمهوری اسلامی که جدا کردن نهاد دین از حکومت -سکولاریسم- است)
2-* آیت الله ربانی شیرازی از معتقدین به فعالیت سازمان یافته مذهبی همراه با خشونت و استفاده از اسلحه -سبک شیعی داعش- بوده، مخالف شدید فرقه بهایی است و صدور فتاوای قتل رهبران بهایی در سالهای قبل از انقلاب را در کارنامه دارد. جالب است که او مانند نواده خود در حادثه رانندگی کشته می شود.
3- عکس بالا نوه های خامنه ای در حال بازی در نماز عید فطر

شاهزادگان بی تجربه عربستان و دیپلماسی مجرب ایران!

1- سخنگوی ارتش عربستان بطور رسمی پایان عملیات هوایی علیه یمن را اعلام کرد. می شود گفت که در مجموع یک ماه حمله هوایی به یمن هیچ برتری خاصی برای طرفداران "منصور هادی" در میدان نبرد زمینی با حوثی ها بدست نیامد، چرا که علیرغم پشتیبانی هوایی، شهر عدن -مرکز طرفداران آخرین رییس جمهور- هم به دست حوثی ها افتاد و علنا مشخص شد که عملیات های هوایی هیچ تاثیری به نفع دولت نزدیک به عربستان ندارد.
البته این موضوع چندان دور از ذهن نبود، چرا که عملیات های هوایی، نیاز به لیست بلند بالایی از اهداف و نقاط استراتژیک انهدام پذیر دارد که با از بین رفتن آن مراکز، قدرت نیروی مهاجم کاهش پیدا کند یا نابود شود. طبیعی است که یمن کشوری فقیر است که معدود مراکز نظامی باقی مانده اش می تواند تنها خوراک چند روز هواپیماهای عربستان را تهیه کند، که آن هم در کشوری جنگ زده با نیروهای چریکی هیچ ارزش نظامی ندارد. بعید نیست که ارزش بسیاری از اهداف منهدم شده، از موشک های اصابت کرده کمتر باشد!

شاهزادگان عربستانی بدلیل "درآمدهای سرشار نفتی" و "آموزه های اسلامی" از کودکی آموخته اند که هر مشکلی را با پول می توان حل کرد و البته در دنیای فعلی کمتر مشکلی زندگی وجود دارد که با پول قابل حل نباشد. اما در مقیاس کشوری و جهانی این تفکر چندان درست از آب در نمی آید. گرچه  عربستان چند روز قبل اعلام کرد که کلیه خسارت ها و صدمات ناشی از عملیات "طوفان قاطعیت" در یمن را "به تنهایی" جبران می کند؛ و همینطور همزمان با اعلام پایان عملیات هوایی، خبر صدور کمک های انسان دوستانه و جبران خسارات را داد. اما بعید است که حتی مجموع این کمک ها حتی اگر تصور کنیم که صادقانه و به هدف صلح و جبران مافات پرداخت شود، باعث جبران دیدگاه تجاوزکارانه دولت عربستان می شود.

اساسا این دیدگاه که می توان منافع ملی سایر کشورها را با "پول" خرید از بنیان اشتباه است. چه این کمک ها از طرف دولت عربستان به افغانستان، پاکستان یا مصر باشد و چه از طرف ایران به حزب الله لبنان، دولت عراق یا حتی کشورهای امریکای لاتین.

به این دلیل است که دولت عربستان -با حمله عبث هوایی- ناخواسته در یمن به گروه های -مخالفش- طرفدار دولت ایران کمک کرده و طبعا با شکست عملیات نظامی، طرفدارانش در پشت میز مذاکره هیچ برگ برنده/ اهرم فشاری در مقابله با حوثی ها نخواهند داشت. اگر فرض کنیم که حتی حوثی ها دست از پیشروی های زمینی بردارند و به پشت میز مذاکره بروند.

2- جالب توجه است که علیرغم بالاگرفتن درگیری های میان ایران و عربستان بر سر عرضه نفت در بازار، اختلاف منافع در یمن و بخصوص بعد از انتشار خبر شبه تجاوز به نوجوان ایرانی در عربستان، همچنان مذاکرات پشت پرده برای حل اختلافات جریان داشته، به این نشانه که اولین خبر پایان عملیات هوایی عربستان را مقامات وزارت خارجه ایران اعلام کرده اند!
این سطح از تحرک دیپلماتیک در عمر جمهوری اسلامی بی سابقه است و نشان از اعتماد به نفس بالا و انگیزه زیادی دارد که بعد از توافق با قدرتهای جهانی بیشتر شده است. به نظر می رسد که دستگاه دیپلماسی دولت روحانی "مجوز کاملی" از بهبود روابط خارجی ایران با کشورهای جهان را از آیت الله خامنه ای گرفته است. چرا که سیاست خارجی ایران سالهاست تحت نظر مستقیم رهبر اداره می شود و مشخص است در این دوسال، تیم ظریف و همکاران توانسته اند اعتماد آیت الله خامنه ای را جلب کنند. نشانه دیگر این جلب اعتماد در مهار افراطیون -مجلس- و سایر گروه های فشاری است که تابع اوامر شخص رهبر، هستند و طبق دستورالعمل های قبلی شان تاکنون می بایست بارها کفن پوشان از دیوار ساختمان وزارت امورخارجه بالا می رفتند.

اگر دولت روحانی بتواند از کمند مشکلات اقتصادی فرار کند و به مدت 2 دوره امتداد داشته باشد، -که احتمال آن امروز بیش از هر زمان دیگری است- بتدریج این "قوت دیپلماسی"، آثارش را در کم اثر کردن نفوذ "تشکیلات عظیم نظامی" نشان می دهد و روابط حسنه و پرنفوذ ایران می تواند از نظر "بازدارندگی دفاعی" جایگزین بسیار مطمئن تر از اسباب بازی های نظامی و سرداران فربه و بازنشسته سپاه باشد. این تغیر سیاست دفاعی از سوی داخلی اثر بسیار مفیدی برای مردم خواهد داشت چرا که با کم اهمیت شدن نقش نظامیان در حکومت، دست آنها از اقتصاد هم کوتاه خواهد شد و رقابت آزاد -نه بر اساس رانت- شکل خواهد گرفت، که سخن از جزییات مثبت آن بحثی مفصل است.

همینطور نگاه امنیتی به فعالیت های اقتصادی و اجتماعی نیز کم می شود و گروه های اجتماعی و دانشجویی راحت تر می توانند فعالیت کنند. که از طلیعه های آن،  تجمعات سراسری صنفی معلمان تا اعتراضات فعالان محیط زیست در محکوم کردن سگ کشی های شیراز، دیده می شود.
برداشته شدن دیدگاه امنیتی، در داخل، کم اهمیت شدن حضور سپاه در خارج، و رفع تحریم ها در حوزه اقتصاد و سرمایه گذاری، مجموعا به ضعیف شدن غول سپاه منجر خواهد شد که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد به حداکثر سایز ممکن رسیده بود. بدنبال آن حضور مدیران سپاهی از مناسب دولتی و مجلس کمتر خواهد شد، و نفوذشان بر قوه قضاییه هم کاهش می یابد.

طبعا رانت خواران کلان و صاحب نفوذان فعلی از این موضوع خرسند نخواهند بود و با همه توان جلوی آن خواهند ایستاد و شکل تغیرات به وصفی که گفته شد بدون افت و خیز نخواهد بود. قطعا شاهد کارشکنی ها، تبلیغات و مقاومت هایی خواهیم بود. اما به نظر می رسد که دولت روحانی هم قصد عقب نشینی ندارد و این مقاومت دولت از چشم مردم پنهان نخواهد ماند. اگر حسن روحانی موفق به برداشتن تحریم ها و اندک ارتباط با جهان شود -حتی بدون بهبود چشمگیر وضعیت اقتصادی یا اجتماعی-، باید انتظار داشت که رای دهندگان دور دوم ریاست جمهوری او بمراتب بیشتر از دور اول شوند.

پی نوشت:
1- تهدید "سرب داغ" سردار سلامی به دستگاه دیپلماسی ایران را دقیقا در راستای مقابله سپاه با تیم وزارت خارجه ارزیابی می کنم و نشانه بالا بودن حساسیت این درگیری می دانم. ("سرب داغ" استعاره شفافی از ترور فیزیکی دیپلمات های ایرانی است)

2- فروغ ستاره "قاسم سلیمانی" به عنوان "قهرمان سپاهی" با تبلیغات "ضد ایرانی در کشورهای عربی"، بشدت در حال افول است. سپاه قدس که سالها بشکل سری فعالیت می کرد بین "قهرمان سازی هالیوودی" و "فعالیت مخفیانه" باید یکی را انتخاب کند که قاعدتا دومی خواهد بود. این استتار دوباره سپاه قدس، -تنها بخش کارآمد سپاه-  بشدت از بار تبلیغاتی سپاه در جامعه خواهد کاست و عرصه به قهرمانان دیگر که از دولت روحانی هستند -مثل ظریف- واگذار می شود.

منطق ایرانی، اتحاد امریکایی

1- آخرین خبرهای رسیده از حل اختلافات میان جمهوری خواهان امریکا و دولت اوباما بر سر توافق هسته ای ایران نشان می دهد که با اعلام به نتیجه رسیدن توافق، دست دولت اوباما بالاتر از رقبایش قرار گرفته و توانست در ازای دادن حق نظارت بر مفاد توافق -حقی که خواه ناخواه سنا داشت- کارشکنی این مجلس در توافق هسته ای را محدود کند. با این شرط مهم اوباما حاضر به پذیرش نظارت سنا شد که برداشته شدن تحریم ها با فوریت و تنها در ازای بسته شدن تاسیسات هسته ای ایران باشد نه موضوعات دیگر مانند تروریسم و حقوق بشر و غیره. این محدود کردن سناتورها یک قدم مهم به جلو بود، چرا که تقریبا تنها مخالفان تاثیر گذار در توافق ایران را قانع و راضی می کند.
این اتفاق از نظر ظاهری اتحاد مواضع شکاف یافته امریکا را ترمیم می کند و در سطحی درونی نشان می دهد که جمهوری اسلامی در صورت برخورد منطقی و پذیرش عرف جهانی می تواند با سرسخت ترین مخالفانش هم  کنار بیابد.

مجموع اخبار و گزارشها، این تصویر را بدست می دهد که تقریبا با انجام توافق هسته ای، هیچ کشوری -بجز اسراییل بدلایل افراطی خاص- با رفع خطر اتمی ایران مشکلی ندارد و بحث باقی مانده تنها برسر چگونگی برداشتن تحریم ها و احیانا برگرداندن تحریم ها در صورت تخلفات احتمالی ایران است. می شود گفت که تسلیم هسته ای ایران بوقوع پیوسته و تنها حذف مجازات ها موضوع بحث است.

نکته دیگر عجله ایران در برداشته شدن تحریمهاست. فشار دولت اوباما بر مجلس این کشور برای کاهش زمان بررسی توافق و در نهایت لغو تحریمها از یک سو، و مبادلات کالا به کالا میان ایران و روسیه از سمت دیگر نشان می دهد که دولت روحانی این روزها با کمبود نقدینگی شدیدی روبروست و نیازها به حد تهیه مایحتاج خوراکی کشور رسیده است. مشخص است که طبق اظهارات دیپلمات های ایران احتمال دارد که این توافق قبل از موعد پیش بینی شده نهایی شود. اینکه نمایندگان دولت احتمالا از طرفهای غربی خواسته اند که به مراحل قانونی برداشته شدن تحریم ها سرعت ببخشند را می توان از تاکید -مثلا خونسردانه- آیت الله خامنه ای به طول کشیدن مذاکرات حتی تا یک ماه بعد هم متوجه شد. (دقت کنید که حداکثر زمان حتی برای آیت الله هم یک ماه اضافه تر است!)
در مجموع به نظر می رسد که پرونده هسته ای ایران بزودی به دست تاریخ سپرده شود و بدلیل هزینه های سرسام آور آن حداقل تا چشم انداز حکومت جمهوری اسلامی در سکوت خبری برای همیشه بایگانی شود.

2- از سوی دیگر مدتیست که پادشاهی عربستان تبدیل به دشمن شماره یک جمهوری اسلامی شده و تمامی کف بردهانان و افراطیونی که در چند ماه گذشته -بدلیل مذاکرات هسته ای- مجبور به سکوت از فحاشی به ابرقدرتهای جهان و اظهار دلواپسی شده بودند، موضوع مناسبی یافته اند برای حمله و فعالیتشان در زمینه های نگرانی، خیانت یابی و دشمن تراشی را از سر گرفته اند!
رسانه های غربی نیز خوشحال از این مناقشه که بر سر درگیریهای داخلی یمن شروع شد، به آتش این نفرت تاریخی-نژادی می دمند و با پررنگ کردن نقش نظامی ایران در یمن سعی می کنند اولا ایران هراسی در منطقه را افزایش دهند و ثانیا مشغول دو کشور را به یکدیگر مشغول کنند.
این مناقشه با دستمالی کردن دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، بیشتر حالتی ناسیونالیستی و عامه به خود گرفت و با تبلیغات هفته های قبل از آن اذهان عمومی آماده حرکات اجتماعی مانند تجمع مقابل نمایندگی های عربستان شد. طبق معمول، همیشه موج سوارانی هستند که از موج بوجود آمده در جهت منافعشان استفاده کنند و از هرحادثه ای برای کلاه خود نمدی ببافند. مثلا بخشی از این فشارها به دولت روحانی و حتی هاشمی رفسنجانی به عنوان دوست قدیمی خاندان آل سعود وارد شد.که در پاسخی عملی
 دولت تنها با تعلیق پروازهای حجاج ایرانی به عربستان موافقت کرد.

در جنبه خارجی این مناقشه، عربستان نتوانست از عملیات نظامی مشترک و پرطمطراق خودش بهره ای ببرد و نه تنها مانع پیشروی حوثی ها نشد که تلفات غیرنظامیان را افزایش داده، چرا که یمن کشوری بشدت عقب افتاده است، هیچ مواضع دندانگیر نظامی برای بمباران ندارد و تنها انهدام زیرساخت های شهری مانند نیروگاه ها و تاسیسات زیربنایی می تواند -بجز خانه های مردم- آخرین اهداف جنگنده های پیشرفته عربستان باشد، (که اساسا برای جنگ شهری طراحی نشده اند).
همینطور نه عربستان نیروی زمینی مناسبی برای درگیری در یمن دارد و نه کشور و مبارزان یمن در عملیاتی برق آسا قابل شکست دادن هستند. به همین دلیل علیرغم همراهی تمامی کشورهای منطقه با عربستان و تلاش های جهانی بر برگرداندن عبدمنصور هادی به قدرت، مناقشه یمن هیچ راه حل نظامی نخواهد داشت و در نهایت طرفین باید پشت میز گفتگو بنشینند و با تقسیم قدرت میان قبایل و احزاب تعادل و ثبات را بدست بیاورند. که احتمالا با توجه به پیشروی های حوثی ها، سهم آنها از قدرت بسیار بیشتر از قبل خواهد شد. که در نهایت این اتفاقات می تواند خبر خوبی برای ایران باشد، چرا که حوثی های مخالف عربستان بطور بالقوه مواضع مشترک زیادی با ایران دارند.

3- روند حرکت اتفاقات این روزها درمجموع به نفع مردم ایران است -که در بلندمدت نتایجش آشکار خواهد شد-؛ و اگر تیزهوشی مردم باعث شود که جلوی این موج افراطی ناسیونالیسم علیه اعراب -و طبیعتا سایر قومیت ها- گرفته شود، تقریبا هیچ مشکلی در حال شکل گیری نیست، که با درنظر داشتن حکومت جمهوری اسلامی این اتفاق خوبیست! البته نبود بودجه و تقویت روحیه سازش در حکومت از عمده علت های این حرکت در جهت مثبت است.
از نمونه نشانه های مثبت بودن روند اتفاقات به نفع مردم، واکنش امام جمعه مشهد -جناب علم الهدی- به عنوان افراطی ترین تفکر حکومت، به اظهارات سابقش در مورد کنسرتهاست که گفته: "ما با موسیقی هیچ برخوردی نداریم بلکه برخورد اصلی ما با کنسرت است"! و سایر خبرهای منتشره که نشان دهنده تغیر مواضع رادیکالها به سمت اعتدال است.

پی نوشت:
عکس بالا: راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته

منطقی ترین واکنش رهبر به نتایج مذاکرات!*

واکنش آیت الله خامنه ای به نتایج اعلام شده توافق بسیار حساب شده و خنثی بود. بجز ذره ای شیطنت در صحبت هایش که به نفع طرفداران و دلواپسان با اسم رمز نخبگان بود و از دولت روحانی می خواست که آنها را در جریان جزییات قرار دهند، نکته خاصی بر ضد توافق بیان نکرد و خصوصا نه تنها مخالفتی با مذاکره با امریکا نکرد که در حرکتی جدید عنوان کرد که اگر امریکا سابقه خوبی از این مذاکره در ذهن ما بگذارد، احتمال دارد که در آینده نیز بتوانیم با او راجع به موضوعات دیگر مذاکره کنیم!
گفتن همین ایده جدید درعین آنکه جای بسی مسرت دارد، از دو احتمال خارج نیست. یا آیت الله خامنه ای حقیقتا متوجه مضرات عدم رابطه با امریکا شده و بدنبال ایجاد ارتباط در ضمن حفظ احترام خودش است و یا این صحبت یک تاکتیک سیاسی است برای تمام کردن این توافق بدون ایراد مشکل از طرف غرب و بعد از آنکه توافق حاصل شد کل صحبت به فراموشی سپرده شود، چرا که هیچ تعهد شفافی داده نشده و موکول به موضوعاتی شده که حتی عنوان آن هم نامشخص است.

در مجموع این سخنان آیت الله خامنه ای در قامت یک سیاستمدار عملگرا ظاهر شد، و گویی "چرچیل در توافق تهران"، هیچ ابراز خشنودی نکرد در عین آنکه آن فشارهای عصبی همیشگی اش را نداشت و آرامش و انسجام سخنانش از رضایت حکایت می کرد. اما چون او به عنوان وزنه تعادل مذاکرات نقش ایفا می کند، جای خودش را - به درست- خالی نکرد، زیرا هنوز توافق و تعهدی رسما داده نشده و تنها بر رسیدن به راه حل توافق صورت گرفته؛ و یک سیاستمدار کاردان می داند که اکنون زمان خوشحالی نیست، علی الخصوص که در طرف مقابل مخالفان تندرو دیگری وجود دارند، که خطر حضور و نظراتشان تنها بعد از بستن پیمان نهایی خنثی خواهد شد.
تشری ملایم به فرماندهان سپاه، امامان جمعه و مسئولان حکومتی که به نتیجه رسیدن گفتگوها را تبریک گفته بودند، همزمان هم نشان رضایت رهبر است -زیرا این افراد تابحال سابقه نداشته سرخود حرف و صحبتی را علنی کنند- و هم اعتباری برای آیت الله که در جایگاه رهبر سررشته امور را در دست دارد و بمانند پدری کودکانش را نصیحت می کند!

حقیقتا نمی توانم تعجبم را از این همه عقلانیت موجود در رفتار حاکمیت در یک ماه گذشته پنهان کنم. گویی با آغاز سال جدید، مقامات کشوری و لشکری عوض شده اند و با آمدن بهار، ناگهان عطر منطق در فضای حاکمیت پیچیده.
در همین چند روزه کوتاه، چه در واکنش ها به درگیری عربستان و یمن و چه در مواضع مذاکرات هسته ای، و حتی سفر اردوغان به تهران، تقریبا همه اظهار نظرها حساب شده و بدون احساسات کودکانه مذهبی یا حزبی بیان شده است.

علت دیگر این عقلانیت هم می تواند برگردد به خود نفس مذاکرات با قدرتهای جهانی. به این معنی که وقتی با جمعی منطقی گفتگو می کنید ناچار به ارائه و رفتار منطقی هستید و این همان رمز بهبود شرایط بعد از توافق هسته ای و از مزایای ارتباط با جهان است. همانطور که در سالهای بعد از انقلاب دولتها با حرکت تدریجی به سمت منزوی شدن ایران از عرصه جهانی یکی پس از دیگری بی منطق تر و شعارزده تر شدند و بمانند چرخ دنده ای که از جای خود خارج می شود، جمهوری اسلامی در این سالها فارغ از نظم جهانی و گروه افراطی -نه یک حکومت- هر صحبت و عمل بی مسئولانه ای را زده و انجام داده است. بازگشتن این چرخ دنده خارج شده به مجموعه جهان ممکن نمی شود مگر با همدور شدن و رفتارهای عقلایی و منطقی از سوی حاکمان.
بدیهی است که بسیاری از افراطی گری های سیاست خارجی و حتی داخلی مانند حذف اسراییل از روی نقشه! بتدریج با پیوستن به جامعه جهانی از بین خواهد رفت.
جمهوری اسلامی راهی ندارد که برای بقا، مسئولیت حکومت و مردم ایران را بپذیرد و ناچار خواهد بود که در ارتباط با جهان به عنوان نماینده مردم ایران -نه ایدئولوژی هایش- رفتار کند. این تغیر بیرونی بتدریج موجب تغیر درونی و بالا رفتن اهمیت نظر مردم در تصمیمات دولت خواهد شد و به رسیدن به خواسته های مردم که برابری های اجتماعی و حقوق بشر است، نتیجه خواهد داد.

پی نوشت:
1- مشکل برداشته شدن یکجای تحریم ها به این شکل حل شده که ایران از زمان بیانیه لوزان تا 3 ماه بعد و بستن قرارداد نهایی تحت نظارت خواهد بود و اولین گام را برخواهد داشت. و از سمت مقابل با بسته شدن پیمان عمده تحریم ها برداشته خواهد شد. این تفاوت شکلی هردوطرف را راضی خواهد کرد. به این شکل که امریکا همانطور که قول داده در ازای "اقدام" ایران نه "قولهایش" تحریم ها را برخواهد داشت. و آیت الله خامنه ای هم راضی است چرا که در برداشتی دیگر "همزمان" با بسته شدن توافق تحریم ها برداشته شده و بر حرفش ثابت قدم مانده. البته در این بین چانه زنی هایی هم بوجود خواهد آمد که احتمال رخ دادن آنها با مواضع اخیر رهبر ضعیف خواهد بود.
2- *این سخنان آیت الله خامنه ای بهترین واکنشی بود که می شد از او با توجه به جایگاه، سواد، سن و اعتقاداتش انتظار داشت! و همین سخنرانی یکی دیگر از محکم ترین نشانه های بهبود اوضاع بعد از توافق است.

بهبود زودهنگام اوضاع بعد از اعلام خبر توافق

گرچه دود توافق هسته ای از هفته ها قبل از اعلام دیده می شد، اما چنین اتفاق هایی تا اعلام رسمی نشوند در باور هیچ کس نمی گنجند و منطبق بر همین باور پذیری سخت است که اعلام مواضع افراد، گروه ها و کشورها نسبت به آن قبل و بعد از توافق متفاوت بوده وجالب است.

شاید هنوز برای اعلام نظر در رابطه با نتایج اعلام توافق هسته ای زود باشد اما کم کم همگی شاهد ثمرات رسیدن به توافق هستیم که باید مورد توجه قرار گیرد.
بجز آثار روانی داخلی اعلام خبر به نتیجه رسیدن مذاکرات یک ساله، که همراه با شادی آشکار مردم در گفتگوها و حتی خیابانهای شهرها بود، همانطور که پیش بینی می شد بازار و اقتصاد هم به آن واکنش نشان داد و کاهش نرخ دلار و بهبود شاخص های بورس را به همراه داشت. اما آثار چنین تغیر خط مشی تنها به نتایج مستقیم مذاکرات محدود نمی شود و سلسله تغیر واکنش هایی بدنبال داشته که وقوع آنها در چنین مدت زمان کوتاهی بسیار بعید می نماید و باعث خوشحالی مضاعف است. اعلام خبر حضور خانواده ها -بخوانید زنان- در ورزشگاه ها که با اندکی فراز و نشیب مشخص شد که در حال اجرایی شدن در سال جاری است از دیگر تفاوت های رفتاری حکومت نسبت به حقوق مدنی شهروندان است. (نتیجه تلاشی که از پوشش خبری محجور ماند)
همینطور عدم موضع گیری -حداقل بلافاصله- آیت الله خامنه ای در چنین اتفاق مهمی نشانه بسیار مبارکی است، چرا که هرکس که با روند 25 ساله رهبری آشنا باشد متوجه می شود که دنیای رهبر به دو قسمت "دوست" و "دشمن" تقسیم شده است و اتفاقات یا باید با شعارهای دشمن شکن محکوم شود و یا نشانه ای از شکست دشمن است! ایجاد چنین حدوسطی از مواضع -که دشمن بر له یا علیه ما نباشد- تقریبا بی سابقه است. این عدم مداخله در رابطه با رهبری که در جزیی ترین امور مملکتی و سیاست، از شیوه تدریس در دانشگاه ها تا تعرفه واردات خودرو ابراز نظر می کند جای خوشوقتی دارد.
خرده اتفاقات دیگر مانند پخش زنده سخنرانی رییس جمهور امریکا از تلویزیون دولتی ایران، هماهنگی میان رادیو و تلویزیون و دولت روحانی زیر نظر آیت الله خامنه ای و حتی تاکید دوباره وزیر فرهنگ و ارشاد بر ارتباط میان کنسرت ها و نشاط در جامعه هم در نوع خود جالب توجه است.

این واکنش های مثبت به داخل هم محدود نمانده و هم نخست وزیر ترکیه علیرغم واکنشهای علیه ترکیه تصمیم دارد که این سفر را انجام دهد و با روحانی و خامنه ای دیدار کند و هم پادشاهی عربستان در اتفاقی غیرمنتظره از توافق لوزان استقبال کرده و آن را رویدادی مثبت برای امنیت دولتهای عربی و منطقه تلقی کرده است.

حقیقتا مشاهده چنین واکنش هایی در این زمان کوتاه قابل پیش بینی نبود و طلیعه از بهبود شرایط زندگی در کشور است. گرچه طبیعی است که تا قبل از تنظیم قرارداد نهایی مخالفان توافق حداکثر فشار ممکنه را به تیم های مذاکره کننده وارد کنند تا حتی اگر نتوانند توافق را به هم بزنند حداقل در مفاد نهایی بتوانند امتیازی به نفع خودشان بگیرند. خصوصا لابی های صهیونیستی که هیچ شانس بردی برای خودشان از به رسمیت شناختن توافق متصور نیستند و همچنان رویه داشتن دشمن را برای منافعشان ضروری می دانند.
این توافق از نادر مواردیست که حکومت -حتی تحت فشار خارجی- مواضعش را به سمت خواست عمومی و عقلانیت تغیر داده است.

بدیهی است که فشارهای خارجی با پایبندی حکومت به مفاد توافق نامه بزودی برداشته خواهند شد اما این واقعه نشان می دهد که هیچ حکومتی عقب نشینی ناپذیر نیست و با اندکی درایت و هوشمندی تحولخواهان داخلی نیز می توانند برای رسیدن به خواسته هایشان تلاش کنند به شرطی که واقعیات را بپذیرند و نه از آرمانها که از قدم به قدم از واقعیات شروع کنند. همانطور که غرب درمذاکرات اخیر بالاخره حدی از غنی سازی -که غیرقابل پذیرش بود- را پذیرفت.
علاوه براینکه توافق هسته ای از چندین جنبه روند رسیدن به حقوق فردی و اجتماعی را ساده تر کرد. اول اینکه ترس حاکمیت را از عقب نشینی از مواضع ریخته و قرار نیست که عقب نشینی از مواضع صرفا به براندازی حکومت منجر شود. دوم آنکه با آغاز دوباره ارتباط با جهان، هم فعالین مدنی و هم مردم راحت تر می توانند الگوگیری و فعالیت کنند، خصوصا که فضای ضدیت با غرب هم به دلیل سابق کمتر است. سوم، بهبود وضع معیشتی مردم در نهایت به پافشاری آنها برای رسیدن به نیازهای اجتماعی شان منجر خواهد شد؛ که بهبود معیشت مردم ارتباط مستقیمی با رفع تحریم ها و بازشدن بازار و سرمایه گذاری ایران به روی دنیا دارد. به این لیست می توان ده ها مورد دیگر از منافع توافق را تنها بر حقوق اجتماعی مردم نام برد که البته نیاز به پشتکار، هماهنگی و هوشمندی تشکل ها و فعالان اجتماعی دارد.

پی نوشت:
1- موارد ذکر شده تنها قسمت اعلام عمومی شده اتفاقات و تفاهمات است و قطعا در پشت پرده سیاست و اقتصاد نیز تحرکاتی در همین راستا وجود خواهد داشت که موجب امتنان خواهد بود.
2- در سطح خیابانی هم مهار کفن پوشان و خودجوشان در عدم مخالفت با نتایج لوزان را نوعی مهار و طلیعه اضمحلال این گروه ها می دانم. بدیهی است که ماهیت این گروه ها در فعالیت یا به عبارت دیگر مخالفتشان نهفته و اگر -تا مدتی- موضوعی برای مخالفت -دشمن- نباشد بزودی هم از نظر سازمانی و هم از نظر اعتقادی سست خواهند شد.

منتقدین بالفطره!

با اعلام خبر به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای و ابراز شادمانی بخشی از مردم ایران،عده ای از مخالفان و منتقدان رژیم جمهوری اسلامی شروع به بهانه گیری هایی کردند که در نوع خود بی سابقه و ارزشمند جهت مطالعه وضعیت ایشان است. مطمئنا بسیاری از ایشان نه مواجب بگیر جمهوری اسلامی هستند و نه از حضور تحریم ها منتفع می شوند، اما جالب است که از شنیدن خبر برداشته شدن تحریم ها ناراحت شده اند!
گویی که تحریم ها لقمه نانی از سفره رهبر برداشته یا روند اختناق و فلاکت مردم را کند کرده است، که فردا با برداشته شدن آنها رهبر فربه تر و مردم فقیرتر شوند.
این گروه که عمدتا دور از گود زندگی مردم، استدلال هایی برای دغدغه های بی محتوایشان می آورند که بعضی در نوع خود بسیار مضحک است. عده ای -مانند دلواپسان داخلی- از دست رفتن حقوق هسته ای ملت را بهانه مخالفت با توافق هسته ای می کنند انگار که در صورت محدود نشدن برنامه هسته ای، دکمه بمب اتمی ساخته شده در اختیار این اپوزیسیون قرار می گرفت و قرار بود آن را بر سر بیت رهبری بکوبند! و عده ای دیگر طوری برخورد می کنند که فکر می کنی آنها بودند که تحریم ها را وضع کرده اند و حالا جمهوری اسلامی -که دستشان نمی رسد پس مردم خوشحال- باید پاسخگوی هزینه های تلف شده در این سالهای تحریم باشند! (مگر تا بحال جمهوری اسلامی دولتی پاسخگو بوده است؟!)

بعض دیگر بطور خلاصه ناراحتند که چرا مردم شادند! برای این گروه اساسا فرقی نداشت که توافقی صورت بگیرد یا خیر، مواضعشان همین ابراز نگرانی و ناراحتی بود، اگر توافق نمی شد مرثیه اتلاف منابع و احیانا حکومت خودکامه می سرودند و حالا که توافق شده ناله فرصت های از دست رفته، قرارداد لوزان چای و به زعم خودشان تلاش برای پاسخگو بودن حکومت سر می دهند.

این عده در حالی که از ماهها تا هفته قبل از توافق از "سرکشیدن جام زهر" به عنوان پیروزی استراتژیک و شکست جمهوری اسلامی نام می بردند، با اعلام خبر توافق هسته ای طوری مواضعشان به یکباره عوض شده که از شریعتمداری کیهان و نتانیاهو نخست وزیر، افراطی تر مخالف هرگونه توافق و رفع تحریم ها هستند!
نگاهی عمیق تر به این ورژن اپوزیسیون نشان می دهد که آنها صرفا دغدغه هایی دارند بدون هیچ راه -دردسترس-حل آن و مخالفت را نه از جهت بهبود اوضاع که بدلیل آنکه منتقد هستند انجام می دهند. این افراد کلا مخالف هر دستاوردی چه درجهت منافع مردم و چه در خلاف آن هستند. چرا که -طبیعتا- آن دستاوردها کل مشکلات را به یکباره حل نمی کند و ایشان یا راه حل جادویی -خیالی- حل تمامی مشکلات بطور یکشبه را قبول دارند، یا هر عاملی که سبب شود نارضایتی مردم نسبت به شرایط کاهش یابد را "خیانت به آرمانها" و موجب بقای جمهوری اسلامی دانسته و مردود می دانند. انگار که حکومت بدیل آرمانشهری شان در پشت مرزهای کشور ایستاده و فقط منتظر سرنگونی جمهوری اسلامی است یا اساسا پیشگو هستند و از تاریخ سقوط جمهوری اسلامی خبر دارند که اتفاقات را بر اساس تغیر تاریخ سرنگونی نظام دسته بندی میکنند. بدون توجه به اینکه تا آن تاریخ فرضی دور 70 میلیون ایرانی امروز هم حق زندگی دارند.

توضیح بیشتر در مورد این "جاماندگان نگران اجتماع" اطاله کلام است و تنها از باب نگرانی قابل ذکر است که این منتقدین آرمانگرا در هرحکومتی خراشنده روح و روان مردم هستند و با افزایش آزادی بیان حضور آنها می تواند تنها سنگ انداز برداشتن هر قدم مثبت باشد، چرا که ما همیشه در شرایط واقعی زندگی می کنیم با انبوهی از کمبودها و مشکلات؛ و در هرقدمی تنها دست گذاشتن بر مشکلات آن هم بدون داشتن راه حل بیش از آنکه پیش برنده باشد، مانع راه است. (به همین دلیل ایشان -ناخودآگاه- مانع محکمی بر دستیابی به حق آزادی بیان هستند)
شخصا مانع دیدن آرمانها و قدم برداشتن به سمت ایده آلها نیستم و اتفاقا از آن استقبال می کنم اما برای رسیدن به هر هدفی باید گام به گام حرکت کرد، از اشتباهات درس گرفت تکرار نکرد و نقاط مثبت را هم دید و حداقل خوشحال شد!

به این دوستان دلواپس جدید که تمام هم و غمشان را بر نشان دادن زشتی ها و کاستی ها و کمبودها گذاشته اند توصیه می کنم که یکبار دیگر بطور بی طرفانه به حوادث نگاه کنند و بجای ماندن و تکرار ناکامی های گذشته، تلاش کنند که از آن اتفاقات درس بگیرند و با حرکت رو به جلو قدمی به سمت همان آرمانشهر رویایی شان بردارند.
همینطور لازم به ذکر است که شرایط واقعی هیچ ارتباطی به بایدها  و نبایدهای ذهنی ندارد و طرح آمال بدون آنکه هیچ نشانه واقعی از ظهور آن در جهان واقعی وجود داشته باشد ارزش بررسی ندارد. یا حداقل این دوستان که میان آرزوهای خودشان عوطه می خورند تا زمان رسیدن به شواهدی مبنی بر مواضع جدیدشان سکوت کنند.

آرزوی زندگی شاد و همراه با آرامش برای تمامی ایرانیان در کشور ایران دارم و امیدوارم روزی را شاهد باشیم که بدون پیش داوری و باذهنی باز بتوان اتفاقات را تحلیل کرد. کینه ها و عقده ها جای خود را به دوستی و همبستگی بدهند و تفاوت های فکری مانعی جهت دیدن اشتباه حقایق نباشد؛ این تفاوت ها تنها در حوزه نظری و کلامی و علمی ارزشمند هستند.
به امید روزی که  دیدن لبخند بر لب دیگر هموطنان موجب شادی یکایک ما شود و عامل آن باشیم.

تفاهم هسته ای، گام کلیدی به سمت آینده ای روشن

تبریک به مردم ایران که بالاخره گفتگوهای هسته ای به نتیجه رسید و ایران و قدرتهای جهان توانستند بر مسیری تفاهم کنند که از یک طرف فشارهای اقتصادی بر مردم ایران رفع شود و از طرف دیگر خیال جهان از ماجراجویی های آیت الله خامنه ای و حکومت راحت باشد.
خوشبختانه این تصمیم آنقدر تحت فشار برای آیت الله خامنه ای و حکومت گرفته شده که دیگر بعید است هوس فریب جهان و ادامه مخفیانه برنامه هسته ای به سرشان بزند، خصوصا که این بار تعهداتی از ایران گرفته اند که تنها لازم است ذره ای تخلف اثبات شود تا سیل ویرانگر تحریم و حمله برق آسا و.. به ایران گسیل شود بدون نگرانی از نظر متحدان یا افکار عمومی جهان.

تقریبا عمده مشکل "مذاکرات هسته ای" و نهایت چانه زنی ها و امتیازگیری های دو طرف حل شده و فقط می ماند نوشتن قراردادی که جامع و مانع باشد برای هر دو طرف. اگر ایران در این 3 ماه آتی -تا زمان نوشتن و امضای قرارداد نهایی- به قول و قرارهایش عمل کند و آتویی به دست طرف غربی ندهد، بعید است که دیگر کسی -اعم از کنگره یا اسراییل- بتواند در این مسیر سنگ اندازی کنند و مشکل ساز شوند. گرچه هنوز احتمال ضعیفی هست که بعضی بخواهند در متن نگارش شده نهایی شیطنتی بکنند، اما اولا هوشیاری طرف ایرانی است که جلوگیری خواهد کرد در تغیرات حقوق هسته ای و ثانیا اصل "برداشتن تحریم ها" موضوع مهم برای ملت ایران خواهد بود که قابل دستکاری نیست.

قطعا هفته پیش رو سال جدیدی برای مردم و دولت ایران آغاز خواهد شد و دولت می تواند از اکنون بر سرمایه های آزاد شده در نتیجه لغو تحریم ها برنامه ریزی کند و احتمالا در این سه ماهه پیش رو که دست آیت الله خامنه ای و اعوان و انصارش محدود، و در زیر ذره بین و راستی آزمایی -نه فقط هسته ای و در منطقه- هستند، فرصتی فراهم می شود برای بخش اقتصاد و نفت ایران که از زیر تحریم ها کمر راست کند و با دعوت از شرکت های خارجی و سرمایه گذاری در طرح های نفت و گاز عقب مانده ظرفیت های بلااستفاده را بالفعل کنند.
از سوی دیگر طبیعتا بازار و مردم هم به این چشم انداز رفع تحریم ها واکنش نشان خواهند داد و طبق معادلات باید انتظار کاهش نرخ دلار و طلا و همینطور افزایش قیمت مسکن و سهام که نشانه های رونق گرفتن اقتصاد است را شاهد باشیم.
البته شدت این نوسانات کاملا بستگی به موضع گیری های مقامات ایران از جمله آیت الله خامنه ای خواهد داشت و هرچه آیت الله مواضع آرامتری بگیرد این تغیرات میتواند شدید تر شود و در مدت طولانی تری ادامه یابد.
گرچه زود است که تاثیر رفع تحریم ها بر شاخص های اقتصادی مانند درآمد ناخالص و تورم و اشتغال و غیره تاثیر بگذارد اما در سالهای آینده در صورت هماهنگی نهادهای زیر نظر آیت الله خامنه ای با دولت روحانی -خصوصا مجلس- می توان انتظار داشت که بهبود چشمگیری در وضع معیشت ایرانیان ایجاد شود.

این عقب نشینی هسته ای نظام البته می تواند مقدمه ای از عقب نشینی های دیگر حکومت از زندگی خصوصی و فشارهای اجتماعی بر مردم باشد. خصوصا که همزمان با این اعلام نتایج، حرکت بی سابقه ای برای آزاد سازی "حضور زنان در ورزشگاهها" در بازی دوستانه فوتبال ایران و سوئد انجام شد، گرچه خبر این اتفاق در هیاهو و شادی ناشی از اعلام تفاهم هسته ای گم شد اما این حرکت در نوع خود سطح بالایی از هماهنگی و انگیزه مضاعف ایرانیان خارج و داخل کشور را نشان می دهد.

بهبود شرایط زندگی و حقوق بشر با ایجاد ارتباطات بهتر میان ایران و جهان می تواند بسیار بهبود یابد چرا که اولا ایرانیان بسیاری در سالهای اخیر به خارج از کشور مهاجرت کرده اند که پتانسیل و ارتباطات بالایی برای فعالیت های اجتماعی دارند، ثانیا در این سالها شبکه های اجتماعی -مجازی- به شکل بی سابقه ای در میان مردم رواج پیدا کرده و همینطور با تلاش دولت روحانی دسترسی به آنها ساده تر صورت می گیرد، ثالثا مردم و بخصوص جوانان تجربیات بیشتری از روشهای مبارزه با تبعیض های اجتماعی و رسیدن به آزادی های مدنی را کسب کرده اند که همه اینها در کنار تساهل دولت در ایجاد فضای بهتر زندگی و محدود کردن متحجران و افراطیون می تواند نوید دهنده شرایط بهتر ناشی از برداشته شدن موانع ارتباط با غرب باشد.

در سیاست های منطقه ای، هم شرایط اقتصادی و هم شرایط سیاسی منطقه در حال حاضر اجازه بلندپروازی های زیادی به نظام ایران نمی دهد. رژیم ایران و آیت الله خامنه ای ناچار است بدنبال "توافق هسته ای" از نقش سابق خود -ابرقدرتی کوچک- در منطقه دست بکشد و بجای یک پای ثابت درگیری، بیشتر نقش برادر بزرگتر و حکم میان گروه های تندرو -حتی طرفدارش را ایفا کند، چرا که هم از نظر فکری و ایدئولوژیک نرسیدن به بمب اتم و اجبار به توافق با "شیطان بزرگ" از اعتبار ضد امپریالیستی اش -بخصوص در میان هوادارانش در کشورهای منطقه- کاسته است و هم تبلیغات سنگینی از سوی رقیبان مبنی بر دخالت و استثمار ملتها در منطقه به او تحمیل می شود، که باعث شده مردم تمامی کشورهای ثالث مانند عراق و سوریه و یمن نسبت به هرگونه کمک نظامی و مالی ایران حساس شوند.
البته بازهم نباید از روند معتدل دولت روحانی در سیاست خارجی و تلاش برای نشان دادن چهره معقولی از حکومت ایران که اجبارا این نقش حکم و خنثی را به نظام -اسم دیگر آیت الله خامنه ای!- تحمیل می شود غافل شد. همینطور قابل پیش بینی خواهد بود که پروژه بعدی تیم سیاست خارجی دولت روحانی بهبود روابط ایران با همسایگان، با محوریت دولت های حاشیه خلیج فارس و پادشاه جدید عربستان است.

بطور خلاصه آنکه این توافق هسته ای، گرچه در ظاهر محدود به بسته شدن مراکز غنی سازی و برداشته شدن موانع فروش نفت است. اما در سطحی بالاتر به معنای برتری اعتدال و تسامح به جای افراط گرایی و خشونت است. این مساله در چرخش توازن قوا در داخل به نفع دولت روحانی و اصلاح طلبان بروز پیدا می کند و این به نفع مردم ایران و پیشروی بدون بازگشت جامعه مدنی خواهد بود. سایر اتفاقات سیاسی مانند انتخابات آخر سال مجلس نیز بی تاثیر از این حرکت آغازین سال نخواهند بود.

پی نوشت:
1- این دستاورد سیاسی می تواند نقطه آغازی بر همبستگی ملی میان مردم و حاکمیت باشد، به شرطی که حکومت از فرصت بدست آمده به بهترین نحو استفاده کند و به این بهانه از مقابله با مردم دست بردارد.
2- مطالب بالا بصورت تیتروار و سرفصل گونه عنوان شد و در فرصت های آینده دقیقتر و با جزییات بیشتر به آنها پرداخته می شود.