وضعیت امروز، احتمال جنگ محدود در خاورمیانه

1. گرچه چند روزیست تب تصمیمات جنجالی رییس جمهور امریکا فروکش کرده است، اما همان تغیر موضع و چرخش دیپلماسی اوباما به ترامپ کافی بود که گسل ها و شکاف های موجود در خاورمیانه را دوباره فعال کند.
بعد از توافق برجام، ایران که می رفت از شخصیت بد داستان به کشوری "معمولی" در خاورمیانه تبدیل شود و روابط خصمانه همسایگان بهبود بیابد دوباره درحال بازگشت به جای قبل است. سیاستمداران عربستان دوباره علنا به بیان مواضع تندشان برگشتند، اسراییل همچنان بر طبل خطر ایران برای "هویت اسراییل" می کوبد و موضع ترمیم یافته ایران-ترکیه بازهم به جدال لفظی رسید. از سوی دیگر ایران میزبان اجلاس خودساخته انتفاضه فلسطین شد و به این بهانه تمام سران محور مقاومت ابراز نظری کردند و بر مواضع خودشان با محوریت حمله به اسراییل و عربستان تاکید داشتند.
البته هنوز حتی در مجادله لفظی آستانه تنش به قبل از توافق برجام برنگشته است اما سرعت تغیر لحن سیاستمداران در یک ماه گذشته بسیار سریع بوده، و با توجه به اینکه حداقل تا 4 سال دیگر فرصت برای افراطی تر شدن وجود دارد این روند جای نگرانی دارد.

2. متاسفانه بر اساس ایدئولوژی های مذهبی و سیاسی امروز در خاورمیانه تقریبا راهی بجز جنگ های آخرالزمانی (آرماگدون) وجود ندارد. سالها ثروت بادآورده نفتی فرهنگ و عقلانیت و انسانیت را در منطقه سوزانده است و خاورمیانه نتوانسته به بلوغ فکری سایر نقاط جهان برسد. قدرتهای جهانی هم در طول این سالها ابتدا که با نفت، چرخ صنعتشان را گردانده اند و بعدتر با موج سواری بر این حماقت های قومی مذهبی فرصت های خوبی برای فروش سلاح و اجرای سیاست هایشان داشته اند، و کمتر دغدغه طرز فکر همسایه های عقب مانده شان را داشته اند.
این تفاوتها فکری در خاورمیانه مانند دو خطِ با زاویه -غیر موازی-، بالاخره دیر یا زود با هم برخورد خواهند کرد، و با روند فعلی این روز دور نخواهد بود.
تنها راه حل "پایدار"، کم رنگ شدن این خطوط است. سریع ترین راه کم اثر شدن تاثیر مذهب در دستگاه تصمیم گیرنده و اداره کشورهاست. متاسفانه هر دو کشور ایران و اسراییل رسما حکومت دموکراسی شان را بر مبنای ایدئولوژی بنیان کرده اند و هویتشان به مذهب گره خورده است، و این بسیار خطرناک است. چرا که این دو مذهب شیعه و یهود قرنها اقلیت -اپوزیسیون- بوده اند و هیچگاه در تاریخ قابل دسترس "حکومت داری" نکرده اند، این باعث شده بسیار افراطی شکل بگیرند و مملو شوند از عقاید -ایمانهای- خودبرتر بین و غیر عملی. که وقتی این افکار پوسیده بر تکنولوژی قرن 21 ام و قالب های نوین سوار می شود بسیار دهشتناک است. جهت مقایسه می توان کشورهای عرب منطقه و حتی ترکیه را اشاره کرد که اولی بطور سنتی و مذهبی و شکلی از یک تناسب و اعتدال برخوردار است -هرچند عقب مانده- و دومی تا حدی توانسته چند ده سالی به شکل مدرن و بدون مذهب تمرین دموکراسی کند و در قامت کشورهای غربی ظاهر شود، با هدف بهبود اقتصاد و معیشت و ملی گرایی. بدون تعریف حکومت در قالب مذهب.

3. وضع ایران این روزها بسیار شکننده است و کوچکترین اتفاقی می تواند ایران را به ورطه جنگ بکشاند. نبود هاشمی رفسنجانی به عنوان تصمیم گیرنده منطقی روزهای بحران -که بطور مشابه در دهه 70 مانع ورود ایران به باتلاق افغانستان شد- وضعیت را شکننده تر کرده است. گرچه دولت روحانی بسیار زیرک است اما از وزن لازم برای تاثیر گذاری برخوردار نیست و در صورت ایجاد بحران براحتی کنار زده خواهد شد. گرچه انتخابات پیش رو وزن نهایی دولت روحانی را تعیین می کند اما بجز سنگینی غیرقابل چشم پوشی وزنه روحانی -که بعید است- چندان نمی شود به عقلانیت دولت در تصمیمات نهایی چشم امید داشت. در کنار این مولفه های ناامید کننده، کهولت سن آیت الله خامنه ای و کابوس سال 88 است که جسارت را از او برای هرگونه تصمیم افراطی سلب کرده و این خوب است. 
البته میزان شیطنت ایران -به واسطه- در یمن و میزان بردباری عربستان هم در شروع یک بحران فراگیر بی تاثیر نیست. وزیر امورخارجه عربستان رسما اعلام کرده که ممکن است نیروی نظامی عربستان مستقیما در جنگ سوریه وارد شوند و احتمالا به دنبال کلید زدن یک جنگ کوچک اما مستقیم در زمین ثالث سوریه باشند و بخواهند ضرب شصتی به نیروهای ایرانی -و سوری- نشان دهند. این آتش کوچک بسرعت می تواند به جنگ مستقیم و ضربه زدن به منافع دو کشور در خاک خودشان منتهی شود که به فاصله کم پای سایر کشورها -قدرتها- هم بوسط میدان کشیده خواهد شد و بسته به زمان تسلیم ایران -که احتمالا زود نخواهد بود- آسیب اقتصادی و زیربنایی بسیاری وارد خواهد شد. در این حالت به احتمال زیاد اسراییل وارد هیچگونه جنگ مستقیم و حتی حمایت لفظی نمی شود، از ترس حملات تلافی جویانه حزب الله و البته حزب الله لبنان هم بدلیل فرسایش شدید در جنگ سوریه تمایل چندانی به درگیری با اسراییل نخواهد داشت، خصوصا که پایان چنین جنگی غیرقابل پیش بینی نیست.

این سناریو کمی ترسناک اما در چشم انداز است. عربستان می داند که ایران -بدلایل فرهنگی و تاریخی- آغاز کننده جنگ مستقیم نمی تواند باشد. گرچه بطور پیوسته و فعال صادرکننده ایدئولوژی "آشوبگر" و "خلیفه برانداز" است. اما اگر بتواند زنجیره مبهمی از حوادث را براه بیاندازد که نشود گفت کدام حرکت کنش یا واکنش کدامین حرکت بوده می تواند تعادل ایران را به هم بزند و به زعم خود سرمار را به سنگ بکوبد. چرا که اگر حرکتی نکند بزودی تفکرات سرطانی "براندازی" بزودی یکی پس از دیگری کشورهای همسایه عربستان را به کام خود خواهد کشید و اگر این جریان به اقلیت پرشمار شیعیان عربستان برسد، آل سعود هیچ شانسی برای بقا نخواهد داشت. احتمالا عربستان میان مرگ تدریجی یا درمان دردناک و پرریسک دومی را انتخاب خواهد کرد.
با روند فعلی براحتی می توان تصور کرد که مشکلات عربستان مثلا در 10 سال دیگر چقدر غامض تر خواهد شد و احتمالا فراتر از بحرین و یمن در داخل مرزهای خودش هم باید با مشکلات  متعدد -شاید جنگ داخلی- دست و پنجه کند.

راه حل بسیار بسیار بعید دیگر هم این خواهد بود که جمهوری اسلامی رسما و عملا حکومت آل سعود در عربستان را به رسمیت بشناسد و قول بدهد که هیچ فعالیتی برای براندازی -اعم از فرهنگی، نظامی، ایدئولوژیک- انجام ندهد. و روابط به شکل دوستانه، حسن همجواری و همکاری میان عرب و عجم ادامه پیدا کند. که با توجه به سابقه تاریخی، قومی، مذهبی، چنین چیزی تابحال نه رخ داده و نه تعریف شده است! و اساسا در فرهنگ خاورمیانه و اسلام روابط به شکل غالب و مغلوب و مجاهد - شهید تعریف شده. راههای دیگر مماشات و علاج موقتی بوده و بقای صلح تا زمان اطمینان از پیروزی یکی از طرفین بیشتر ادامه نداشته است!

هنوز پیش بینی حوادث سخت است. باید منتظر بود تا انتخابات پیش رو برگزار شود و همینطور دولت داری حزب جمهوری خواه امریکا به رهبری ترامپ نسج بگیرد و بسیاری حوادث دیگر که می تواند این روند فعلی را در منطقه بهم بزند. نمونه این اتفاقات جریان غالب ضد سیاست های ترامپ در امریکا و جهان و حتی پیام واضح صنعت هالیوود با اسکار فرهادی به سیاستمداران امریکاست.
آنقدر اوضاع خاورمیانه بی ثبات پیش می رود که یک حادثه کوچک و حتی نامربوط می تواند سرنوشت صدها میلیون انسان را تعیین کند.

پی نوشت:

1.
افتخار آفرینی هنرمند گرامی اصغر فرهادی و سینمای ایران را به تمامی هموطنان و هنردوستان تبریک می گویم.

2. بطرز نگران کننده ای خبر دومین جایزه اسکار در هیچ یک از رسانه های حکومتی بازتاب نیافت. این نشان می دهد که ارباب رسانه های حکومتی در موضع تهاجمی و هشدار هستند. و بشدت بر تحرکات سیاسی و منطقه ای تمرکز کرده اند.

چرا خامنه ای پدرخوانده -جدید- خاتمی نمی شود؟

1. با اینکه انتخابات جنجالی 88 به 8 سالگی اش نزدیک می شود اما آیت الله خامنه ای هنوز نتوانسته کابوس آن روزهایش را فراموش کند. هر اشاره ای به اتفاقات آن زمان یادآور لحظات هولناکی است که او به چشم خود دید که رعیتش تا چه حد نمی خواهندش، گرچه این عدم مقبولیت او نکته جدیدی نداشت و او تا حدی از آن خبر داشت، اما وقتی اعتراضات از هر روزنه ای بیرون میزد و همزمان شد با "بهارعربی" و سقوط همقطاران، دیگر حتی تحمل یاران انقلابی هم ممکن نشد و به شدیدترین و امنیتی ترین حبس ممکن فرستاده شدند.
در کل 28 سال زعامت آیت الله خامنه ای هیچگاه او خودش را اینقدر به سقوط نزدیک ندیده بود. وقتی نه تنها صدای مردم معترض، که صدای ترک برداشتن سپاه که قرار بود تکیه گاه او باشد را شنید فاصله اش را تا نابودی نظام تحت رهبری اش بسیار کوتاه یافت. از جنبه دیگری هم این سقوط بسیار نزدیک حس شد، فراتر از اعتراضات سیاسی، در عاشورای 88 هولناکترین اتفاق ممکن رخ داد. مقدس ترین روز شیعه و نماد هویت جمهوری اسلامی تبدیل شد به ضد خودش.

2. قرنهاست شیعه با علم کردن حادثه عاشورا، مرثیه ها برای پیروانش خوانده و خود را طلبکار روزگار جوری می داند که به ناحق خلافت و زندگی را از امام سوم شیعیان و یارانش سلب کردند. البته این عزاداری قرنها بدلیل اقلیت بودن روحانیت داعیه دار راه امامان و تناسب حادثه عاشورا با -حکومت- هر زمان باقی بوده و بنا به نزدیکی و دوری حکام زمان از روحانیت شیعه، فیتیله مساله عاشورا را کم و زیاد می کردند.
اما عاشورای 88 دقیقا لشگر یزید و امام حسین جابجا شده بودند. حاکم جور زمان -آیت الله خامنه ای- به هیچ ترفندی نمی توانست ردای تاریخی امام حسین را بپوشد! هرکاری کند لشگر انبوه او لشگر یزید است و در جایگاه ظالم و حاکم جور نشسته نه اقلیت مظلوم و معترض تاریخی همیشگی!
بد شانسی از این بیشتر نمی شود که نماد معترضان هم اسمش "میرحسین" باشد! . دیگر قافیه هم جور است و وقتی معترضان پرچم سبز "سیادت" در دست گرفتند، داستان سمبلیک عاشورا نقص ندارد! خصوصا که معترضان مشتمل بر زن و کودک و پیر هم باشند (تداعی کننده خانواده و یاران امام حسین) و طرف مقابل لشگر مردان جنگی مسلح به انواع سلاح ها!
چنان نمایش زنده این داستان واقعی بر روح و روان آیت الله تاثیر می گذارد که هیچ راهکاری از جمله راهپیمایی فرمایشی و بفرموده 9 دی هم التیام نمی دهد مگر حبس و تلاش برای فراموشی. اما مگر می شود؟!
دست لشگر یزید به خون پیر و جوان آلوده شده و از خاطر مردم فراموش نمی شود.

3. در این حال محمدخاتمی -دچار نوعی ممنوعیت فعالیت مدنی وغیر مدنی که تنها در بزنگاه های تاریخی به نفع حکومت فعال می شود!- که تخصصش فرمودن شعارهای زیبا و بی بنیان است تلاش می کند از آب گل آلود تغیر دولت امریکا و لحن تند مقامات آنجا استفاده کند و ماهی خودش را بگیرد! گویی آیت الله خامنه ای کودک است و بدون دیدن واقعیات، فریب حرف های زیبای او را می خورد. "آشتی ملی"!  البته آیت الله بسیار زرنگتر از خاتمی، پاسخ تند دعوت به آشتی ملی خاتمی که با پیشکش حضور مردم در 22 بهمن همراه شده است را بعد از 22 بهمن می دهد، با حداکثر استفاده از موج ایجاد شده!
اینکه منظور خاتمی از آشتی ملی چیست و دقیقا کی باید با کی آشتی کند مشخص نیست اما به نظر می رسد این تنها عنوان جدیدی برای آزادی "میرحسین موسوی و مهدی کروبی" باشد. به عبارت دیگر خاتمی انتظار دارد آیت الله خامنه ای گوشه ای از قدرتش را با کسانی که امروز تقریبا حیات و مماتشان فرقی ندارد تقسیم کند، آن هم وقتی که زمان هنوز به مراسم چهلم هاشمی رفسنجانی نرسیده و ایشان در حال مزه مزه کردن لذت قدرت انحصاری اش هست!
شاید هم خاتمی که پدرخوانده اش را از دست داده تلاش می کند که با جلب نظر آیت الله به زیر عبای ایشان بخزد، اما آیت الله -حداقل امروز- هیچ نیازی به نان خور اضافه بر خوان رهبری ندارد. آن هم کسانی که بارها عدم وفاداریشان را ثابت کرده اند و دست ایشان را گاز گرفته اند و تنها در یک قلم نمایندگان تایید صلاحیت شده شورای نگهبان -بخوانید رهبر- در مجلس ششم تلاش به محدود کردن قدرت رهبری داشتند.

4. آیت الله خامنه ای بسیار ساده و با لجاجتی کودکانه پاسخ می دهد که "ملت قهرند و آشتی هم نمی کنیم!" (اینکه فعل آخر جمله برخلاف جملات قبلی و داستانهایی که ایشان از زبان ملت تعریف می کند بجای سوم شخص به دوم شخص می رسد در جای خود جالب توجه است! دقیقه 18:40) البته این نکته موید صحت روایتی است که میرحسین موسوی و مهدی کروبی حاضر به عذرخواهی و تسلیم به آیت الله خامنه ای نشده اند.
رهبر ایران ممکن است که تحت فشارهای خارجی بسیاری باشد، اما در شرایط فعلی به هیچ عنوان به ثبات داخلی بیشتر نه نیاز دارد و نه اساسا ممکن است. او بخوبی می داند که مردم امروز احتیاج به شرکت در انتخابات دارند و برای تحریک مردم -بدون نیاز به حضور اصلاح طلبان و با کمترین ریسک- کافیست که شورای نگهبان فردی مانند "جلیلی" را در بین کاندیداها قرار دهد تا مشارکت مردم حداکثری شود!

5. عامه مردم و جوانان بشدت درگیر معاش و نیازهای اولیه زندگی هستند و این زندگی حداقلی مادامی که به گرسنگی عمومی منجر نشود، بهترین سیاست آرام نگه داشتن مردم معترض است.
در سیاست خارجی هم ایشان متوجه شده که پاشنه های آشیل نظام کدامند و سعی در برطرف کردن آنها دارد. بزرگترین، سختترین و پر هزینه ترین آن "تشکیلات غنی سازی اورانیوم" بود که با "نرمش قهرمانی" معظم له حل شد. دومین موضوع در حال حل شدن مساله حقوق بشر با شاخص "اعدام" است که بزودی با تغیر قوانین، ایران از رتبه اول اعدام جهان خارج می شود و این حربه نیز از دست غرب خارج می شود. جمهوری اسلامی در مورد سایر حقوق بشری مثل آزادی بیان یا حقوق زنان و... هیچ نگرانی خاصی ندارد چرا که قرار نیست ایران با کشورهای غربی مقایسه شود. همین که از کشورهای منطقه اندکی بالاتر باشد مشکلش حل خواهد شد. (که بطور ذاتی و فرهنگی هست)

و البته سومین مشکل آیت الله خامنه ای که حضور نظامی و نفوذ در منطقه بود هم در حال برطرف شدن است. با نامرئی شدن دوباره "سپاه قدس"! چند وقتی بود که نظام بازوی خارجی اش را خصوصا در عراق و بعدتر سوریه آشکار کرد، عکس و صحبت و تحرکات قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس مدتی از حالت محرمانه خارج شده بود به این امید که این قدرت نمایی در منطقه بتواند امتیازی برای حکومت شود. اما با توجه به ماهیت ناسیونالیستی تمام کشورهایی که سپاه قدس در آنها فعال بود این حرکت، ضد تبلیغ نظام شد و مقاومت هایی را در کشورهای هدف ایجاد کرد تا حدی که نخست وزیر وقت عراق به علت تمایل به ایران و سپاه قدس از قدرت کنار رفت. (تضاد دیدگاه ایدئولوژیک سپاه قدس برای تشکیل امپراطوری را اینجا بخوانید) دوباره سردار سلیمانی و زیر مجموعه اش از نظرها پنهان شده اند و احتمالا اگر جنگ داخلی سوریه تمام شود باز بجز نامی مرموز از سپاه قدس، تحرکی دیده نخواهد شد.

با حل این سه مشکل اصلی، بهانه برای فشار به نظام خصوصا ایجاد "تحریم های بیشتر" و فشار اقتصادی از بین خواهد رفت و آیت الله با کمترین عقب نشینی، بقایش را حفظ خواهد کرد. می ماند اندکی "استکبار ستیزی ظاهری" و شعارهای "مرگبر" که آن هم به مراسم های خصوصی نماز جمعه و بیت رهبری و دو مراسم عمومی 22 بهمن و روز قدس محدود خواهد شد. و بهانه اش هم قوی بودن "سنت" در ایران است مثل سایر مراسم ها که دلیل عقلانی ندارد اما سنت است! (ملی، چهارشنبه سوری) و هیچکس هم در جهان غرب منکر سنت ها نیست.

پی نوشت:
1. با افتضاحات نزدیکان ترامپ و برملا شدن روابطشان با "دشمن" همیشگی "روسیه"، توجه دولت متزلزل امریکا بشدت به این حوادث گرم شده تا جایی که حتی آزمایش علنی و اعلام شده بالستیک کره شمالی برخلاف آزمایش یواشکی و مخفیانه ایران برخورد شدیدی نمی یابد. این مشکلات امریکا هم از نظرآیت الله دور نیست و او بدرستی هیچ ترسی از حمله نظامی ندارد.

2. سفر روحانی به کشورهای عربی خلیج فارس را برای جلب نظر آنها و قول کاهش دخالت ایران در منطقه ارزیابی می کنم. حکومت بدرستی دریافته که با داشتن همسایگان ناراضی امنیت خارجی اش تامین نخواهد شد و یکی از بهترین راهها از بین بردن پایگاه های بالقوه قدرتهای غربی در منطقه علیه ایران است. البته مانع بزرگ و ذاتی مذهب وجود دارد که البته روحانیون می دانند چطور از سطور سنگین کتب مذهبی، روایاتی استخراج کنند که به کارشان بیاید!

3. کاریکاتور قدیمی و زیبای نیک آهنگ کوثر:

برجام 2، این بار به یاری ترامپ و روحانی (با تشکر از تیم ساقی روحانی!)

یک- چه خبر لغو آزمایش موشکی سپاه توسط فاکس نیوز صحیح باشد یا خیر، کرنش حکومت ایران نسبت به دولت امریکا غیرقابل انکار است.
در سخنرانی سالانه آیت الله خامنه ای، نه تنها اثری از کوبیدن مشت محکم بر دهان استکبارجهانی و "با خاک یکسان کردن تل آویو و حیفا" در صورت هرگونه تجاوز خارجی با صدا و صورتی برافروخته نبود، که بسیار ملایم و پیامبر گونه؛ طوری که مخاطبان همان پامنبری ها باشند، به دو محور اصلی نرم، که اولی تشکر کنایه آمیز از "دست شما جناب ترامپ درد نکنه که زحمت ما را کم کردید"، و دومی "دیدید گفتم امریکا آدم بده قصه داستان هایم است و من بصیرت دارم" و قبل تر هم گفتم که اوباما قصد دوستی با ما ندارد و شما را گول می زد! بود.
نرم ترین و صمیمی ترین دیالوگی که می توان با دشمن داشت. آن هم از طرف شخصی که حداقل 25 سال از عمرش به یافتن و گفتن عبارتهای تند، آتشین و انتقام جویانه نسبت به امریکا و اسراییل گذشته است.
جالب تر اینکه فیلم منتشره سخنان جناب رهبر که معمولا بسیار گزینشی و مدیریت شده انتخاب می شود هم حاوی هیچ گونه شعارهای "دشمن شکن" مرگ برامریکا و مرگ بر اسراییل و هیچ کس نیست!
اگر کسی "نرمش قهرمانی" ایت الله در دوره برجام را ندیده باشد و یکهو این فیلم را نشانش بدهید مطمئنا تصور می کند که در ایران انقلاب شده و رهبرعظیم الشان انقلاب را چیز خور کرده اند!

البته همین اندک سخنان تلویحی هم با واکنش نسبتا شدید کاخ سفید پاسخ داده شد، خصوصا قسمت اول کنایه آمیز صحبت های آیت الله با این مفهوم که دوره تکه پرانی ها هم تمام شده و باید نسبت به تک تک سخنانت مسئول باشی. (چقدر دردناک است دیدن پیرمردی که در سنین بازنشستگی، -بجای استراحت- باید شدیدترین فشارها و تغیرات ممکن در جهان را تحمل کند!)

این همه حقارت و خود سانسوری در بالاترین رده های حکومتی جمهوری اسلامی دیده نشده بود. خصوصا که هیچ فرمانده نظامی هم که شعارش " وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد" بود، نتوانسته بکمک ایشان بیاید و با عرض اندامی، قوت دل شکسته مقتدایش شود.
فرماندهان نظامی که هیچ، -نگاهی به بوق های تبلیغاتی شان هم نشان می دهد- حتی تندرو ترین سایت های سیاسی و نظامی هم که همیشه درحال "یقه درانی" بودند، این روزها گویی اساسا در "باغ" نیستند و خبرهایشان همه چیز هست بجز حمایت یا حتی اشاره به سخنان "رهبر مسلمین جهان" بدون ذره ای مطلبی که از آن بوی اهانت به امریکا استشمام شود! (البته غر زدن ذات بشر است) و پذیرفته. حتی کیهان به عنوان تک سخنگوی بی دغدغه رهبر هم بجز عمدتا خبرهای تکراری اقتصادی با هدف تحقیر روحانی و گزارش های جنگ یمن و دشمنی سبک با عربستان هیچ  ندارد.
کل دستگاه های عریض و طویل و دشمن شکن و جهادی و ولایی خفقان گرفته اند. این همه بودجه و امکانات و شاخ وبرگ قرار بود که در زمان تنگنا به کمک آیت الله ها بیاید، که گویی اصلا وجود ندارند. همانها که در زمان صلح بر طبل جنگ می کوبیدند صغیر و کبیر نمی شناختند، با جدی شدن تهدید -نه حتی جنگ- ناپدید شده اند!

ساده انگاری است که این کرنش آیت الله خامنه ای و دستگاه تحت کنترل اش را نتیجه تهدید ترامپ بدانیم، چرا که ترامپ حتی در اجرای سیاست های امنیتی کشورش هم با مردم خودش دست بگریبان است. و همین محدودیت چند روزه 7 کشور از ضعیف ترین کشورهای جهان برای دولتش چالشی سخت شده است. چه برسد که بخواهد امریکا را وارد جنگی -حتی موجه که نیست- بکند. ( به واکنش خامنه ای در زمان دولت بوش که بمراتب مواضع سخت و عملی تری نسبت به ترامپ داشت ارجاع می دهم.)

دو- گرچه تمام این بن بست های جمهوری اسلامی، نتیجه ناگزیر سیاست های غلط خود آیت الله خامنه ای است. اما نقش مردم و حسن روحانی را نباید دست کم گرفت. حسن روحانی بدرست بعد از سالها بی خیالی و بی مسئولیتی رهبر نسبت به گفتار و کردارش، دست او را به زیر سنگ تصمیم گیری و مدیریت کشور کشیده و او را از شخصی فرمایشی -مثل ملکه انگلیس- که تنها در کار دولت ها دخالت و سنگ اندازی می کرد بیرون کرد و با درگیر کردن او به لحظه لحظه مکالمات و پروسه برجام هسته ای، به او فهماند که یک من ماست چقدر کره دارد و دقیقا جایگاه ایران در جهان کجاست و اقتصاد فلج چیست و بسیاری از مفاهیم اولیه دولت داری. حالا آیت الله خامنه ای دقیقا می داند که چقدر سخن درشت گفتن پایش آب می خورد! و هر تحریم بنا به فحاشی های ایشان معادل چقدر ضرر اقتصادی است و چقدر التماس و چانه زنی و امتیاز ثانویه لازم است تا بشود تازه برگشت به جای اول!

اینها درس هایی است که "آقا" در کلاس درس "روحانی" آموخته که هیچکدام از رییس جمهور های سابق نخواستند و نتوانستند حالی اش کنند. (هاشمی که اساسا نیازی به فهماندن این چیزها به خامنه نمی دید، و خودش را مافوق او تصور می کرد، او خامنه ای را خُرد می انگاشت و اساسا بدلیل همین خرد انگاری تصور کرد او را مثل عروسکی در جایگاه رهبر می نشاند و امور توسعه ایران را خودش می گرداند. خاتمی که بدلیل روحیه "زیردست مسلکی" اش توان آموزش نداشته و ندارد و اساسا خامنه ای با دیدن گردن کج خاتمی چنین جسارت و خودبزرگ بینی یافت که باورش شد به هرکسی رسید می تواند سیلی بزند! احمدی نژاد هم که کلا بجز "نکبت و بیچارگی ابتدایی" نقطه اشتراکی با آیت الله نداشت و بدنبال منافع خودش بود که خامنه ای بسیار دیر فهمید چه اشتباهی کرده و کلاهی برسرش رفته و چه چک هایی به اسم او کشیده و نقد کرده و خورده و..)
حال دریافته که علی مانده و حوض تقریبا خالی اش و از هرچه قدرت و اقتدار و چه و چه بوده هیچ باقی نمانده و نیست، و نه در خزانه چیزی هست نه در سفره و جیب مردم و چندصد میلیارد ثروت و نفت 140 دلاری و همه یا تبدیل به اورانیوم و آهن آلاتی شده که بعد از برجام دور انداخته اند یا به جیب مگسان گرد شیرینی خارجی مثل حزب الله لبنان و کشورهای بی خاصیت ریخته شده یا مثل خاوری و زنجانی -و صدها نفر دیگر- خورده اند و کلا چیزی نمانده مگر مردمی عصبانی که از اختلاف طبقاتی و بی مدیریتی و فساد اقتصادی به ستوه آمده اند. و دیگر کارد به استخوانشان رسیده و یک بحران دیگر کافیست که خودشان "نظام" را سرنگون کنند بدون دخالت خارجی.
اینجاست که آیت الله رسما اعلام می کند که "ماشین های لوکس" برای طلاب! و روحانیون "حرام" است!
گویی آیت الله خامنه ای در تمام سالهای زمامداری اش کوری بوده که تازه بینا شده! (همین موضوع اختلاف طبقاتی و "خودروی لوکس" را چهار سال پیش بطور خاص مزین به تمثال حضرت آقا اشاره کرده ام اینجا)

سه- اما به نظر می رسد داستان اینجا تمام نمی شود و جمهوری خواهان امریکا می خواهند اسم ترامپ را برای ایرانیان جاودانه کنند و خیابانی را در تهران به اسمش داشته باشند!
خبر تدوین طرحی برای تحریم "سپاه پاسداران" با افزودن این سازمان به لیست سازمانهای تروریستی به گوش می رسد. که خرد و کلان ملت ایران حتی از شنیدن آن شادمان خواهند شد. از خرده پا ترین کسبه و کشاورز و کارگر تولیدی ایرانی تا دولت روحانی، که از بنادر وارداتی غیر مجاز و مافیایی تا نهادهای اقتصادی و امنیتی اش را هم به سپاه باخته و بزحمت باید سپاه را از مناقصه هایش بیرون کند و شر سپاه را از تصمیماتش کوتاه.
از این سو کم کم آیت الله خامنه ای هم متوجه می شود که درست است که سپاه درظاهر بدستور و تامین کننده منافع اوست، اما در وقت تنگنا اسم او می ماند و مردمی که فقط وی را مسبب بدبختی شان می دانند و سرداران پیشاپیش جای خود و خانواده شان را در امن ترین نقاط جهان پهن کرده اند. و حتی بعید نیست تنها نقطه قوت نظام -زرادخانه و انبارهای موشکی مخفی اش- را هم در وقت تنگنا برای چندرغاز به دشمن بفروشند و خلاصی یابند.

چهار- بدلایل گفته شده است که آیت الله خامنه ای -علیرغم میل باطنی- مجبور به پذیرش برجام 2 و 3 و الی آخر خواهد شد و قدم بقدم بناچار عقب خواهد رفت تا عادی شدن جامعه ایران و مهار "افراطی گری مصنوعی" که اساسا در جامعه و فرهنگ ایرانی ریشه و نقشی نداشته و کلا ساخته دست اوست.
تنها نیازمندی فعلی این جریان 2 چیز است، اول ادامه ریاست جمهوری روحانی برای دوره بعد، و دوم بقای عمر آیت الله که خوشبختانه نشانه ای از بیماری و مشکل جسمی دیده نمی شود! چرا که اگر خامنه ای بمیرد، درست است که طومار پادشاهی و نظام ریاست فردی درهم پیچیده می شود اما هزینه آشوب و هرج و مرج بسیاری برای مردم خواهد داشت و شخصا بهتر میدانم این خلاصی از شر افراطی گری و لباس شخصی و سپاه و.. در آرامش انجام شود و با کمترین هزینه و بصورت سرکشیدن جام های شوکران برای آیت الله خامنه ای باشد، نه از جیب و خون مردم ایران.

پی نوشت:
1. بجز مساله گفته شده این روزها بخت یار ایرانیان است و "عدو سبب خیر شده!" مساله "مخالفت با ترامپ" به شنیده شدن نام ایران و ایرانی در امریکا و جهان کمک کرده و ایرانیان در این بحث که "هیچ ایرانی عملیات تروریستی انجام نداده" بسیار درخشیده اند. با توجه به تبلیغات چندین ساله رسانه ها در "محورشرارت و تروریسم" بودن و "مساله هسته ای" ایران، و حال این اتفاقات، حساب مردم از حکومت جدا شده است.
مردم ایران مردمی آبرومند و تحت ظلم، که حقوقشان سالهاست توسط حکومتشان پایمال شده دیده می شوند. و این پیام از دیده شدن اشک شوق دیدار عزیزانشان در فرودگاه ها، و مصاحبه هایی که با اقشار ملت -نه سخنگویان رسمی و دولتی- منتشر می شود مخابره می شود.
2. مطمئنا آیت الله خامنه ای از خبرهای دنیای مجازی مثل کمپین "آتش نزدن پرچم امریکا" و همراهی نکردن مردم با سیاست های ماجراجویانه اش مطلع است و دیدن این صلح طلبی ها نیز در نرم شدن خوی کینه توزانه وی موثر است. که خود این باز نگه داشتن "شبکه های اجتماعی" نیز از دستاوردهای دولت روحانی علیرغم فشار "سپاه کنترلگر" است. دستمریزاد به حسن روحانی و دولتش.


بحران زایی بی دلیل حکومت ایران برای مردم با آزمایشهای موشکی

حاکمیت ایران بشکل بسیار ترسناک و بدون توجیحی، تصمیم گرفته که دولت جدید امریکا را با انجام آزمایش های موشکی بیازماید. آن هم در اولین روزهای به قدرت رسیدن پرزیدنت ترامپ که از قضا جنجالی ترین و بی تجربه ترین روزهای ریاست جمهوری بی تجربه ترین رییس جمهور امریکاست.
یک قمار دوسر باخت و بی فایده. که حتی مثل "کشتن گربه دم حجله" را هم بشکل معکوس القا می کند!

تمثیل آن بمانند راننده ای است که در جاده ای دوطرفه تصمیم می گیرد از ماشین جلو سبقت بگیرد درحالی که کامیونی از سمت مقابل نزدیک می شود. اگر محاسبات راننده درست باشد و همه چیز بدون نقص اجرا شود، سود راننده پیشی گرفتن از ماشین جلویش بوده -یعنی هیچ-. اما اگر به هر علتی راننده اشتباه کرده باشد آن وقت جان و سرمایه اش را در تصادفی هولناک از دست می دهد!
وضعیت ایران امروز با امریکا تقریبا با چنین حالتی مشابه است با اندک جزییات متفاوت. مثلا راننده خودرو جان خودش را در خطر نمی بیند و تصور می کند "دیگران" هزینه مانورهای خطرناکش را می دهند همانگونه که در ربع قرن گذشته پرداخته اند.

امروز بعد از مدتها ایران که از صدر خبرهای روز جهان -ابتدا بدلیل دسترسی خطرناک هسته ای و بعد بدلیل چانه زنی ها و تسلیم هسته ای-، خارج شده بود باز به میدان بازگشته و با نابخردی آیت الله خامنه ای و منصوبان او در ستادهای نظامی در حال فروغلتاندن ایران به بحران دیگری هستند، این بار با عنوان دخالت ایران در منطقه و زرادخانه موشکی تهدید آمیزش.
کلید اول بحران اخیر با آزمایش موشکی بی خاصیت، و حساس کردن هیئت حاکمه جدید امریکا زده شده است. مسلما تندترین واکنش های دولت امریکا همیشه با تاخیر و تدبیر لازم همراه بوده و نتیجه موشک بازی های ایران با وقفه ای چند ماهه پاسخ داده خواهد شد.

این شیوه بحران زایی و نگه داشتن ایران در بحران روند ده های اخیر حاکمیت جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خامنه ای است. گویی بقا و حیات رژیم به داشتن دشمن و جنگ پیوسته و سرد گره خورده است. گرچه به اعترافش، مدیریت او انقلابی است یعنی در بحران و غیر پاسخگو! و اساسا نمی داند و نمی تواند مدیریت کشوری امن و با ثبات و متعارف را بدست بگیرد.

البته زمانه برای ایشان هم عوض شده است. هم او در سنین کهولت بسر می برد و ناخودآگاه تمایلش به آرامش بیشتر است و هم ایران بعد از جولانهای هسته ای، دیگر به سر دوراهی جنگ، صلح -با امضای قدرتهای جهان- رسیده. و در بعد سوم هم قدرت نفوذ ایران در منطقه کاهش یافته و هم از نظر ایدئولوژیک و هم وسعت، توان سابق وجود ندارد. و رقبای ایدئولوژیک و نظامی منطقه ای عرصه یکه تازی ایران را کاهش داده اند.

حال آیت الله خامنه ای درعین نداشتن قدرت تعقل هاشمی رفسنجانی تلاش دارد بحرانی بیافریند کنترل شده، اما بزودی این تحرکات ایذایی او -بسته به شدت عمل- دستش را نه تنها از تهاجم که حتی از قدرت دفاعی و بازدارندگی هم خواهد بست.
استراتژی غلطی که او به آن عادت کرده و به نظر می رسد تا آچمز کردن کامل نظامی و اقتصادی ایران یا مرگش دست از آن برنخواهد داشت.

پی نوشت:
1. مساله بحران داشتن و مدیریت انقلابی! تا حد زیادی برگرفته از ایدئولوژی شیعه و مذهب است. آیینی که نه تنها براساس ضدیت با جریان حاکم و ثبات شکل گرفته، بلکه قرنها بر اساس همین تفکر فربه شده و هیچگاه برنامه و قصدی بر اجرای طرح هایش نداشته. ایران امروز هزینه قرنها ایدئولوژی اپوزیسیونی شیعه را می پردازد.
بررسی این مساله خود مطلب جدایی را می طلبد که در فرصت مقتضی به آن خواهم پرداخت.

2. شخص ترامپ بشدت نیازمند اثبات خویش در جایگاه کبیر ریاست جمهوری امریکا و بدنبال فرصتی برای نشان دادن توانایی های شخصی و زیر سوالش، برای رهبری امریکاست. همینطور او برای یکپارچه نگه داشتن مردم امریکا و حتی متحدان جهانی اش نیازمند "لولو" است. یک راه حل آسان، برای او نشانه گرفتن کشوری به عنوان "دشمن" و به تبع آن اتخاذ استراتژی های جنگی به بهانه محدود کردن یا برداشتن جرثومه ناامنی و بی ثباتی در جهان است.
تنها مانع برای اجرای این برنامه ها، نداشتن "بهانه کافی" است. این قسمت خارج از کنترلش است و این قطعه گمشده را تنها نابخردی حکومتی مثل ایران می تواند برایش فراهم کند که اگر این پازل کامل شود، در اراده رییس جمهور امریکا و تندروهای جمهوری خواه برای تارومار کردن ایران شکی وجود ندارد، چرا که دستاوردهای بسیاری خواهد داشت.