از انقلاب 57 تا مراسم مرتضی پاشایی...


چند وقتی است که عمده خبرهای داخل ایران به مراسم و حاشیه های یادبود "مرتضی پاشایی" خواننده جوان اختصاص یافته است. و من هم مثل بیشتر کسانی که طرفدار سیل خوانندگان نوظهور پاپ نیستند آشنایی قبلی با این خواننده جوان نداشتم، اما واکنش های اجتماعی آن و انبوه پیام های تسلیت و عکس ها و موضوعاتی که در دنیای مجازی منتشر شد، نظرم را جلب کرد.

مانند همیشه، بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسایل اجتماعی ایران از چنین "واکنشی" شگفت زده شدند و تفاسیر مختلفی اعم از دهن کجی مردم به مرگ آیت الله کنی تا تاثیرات عظیم شبکه های اجتماعی و موسیقی پاپ در جامعه ارائه کردند.

اما با نگاه دقیق تر به حرکت های اجتماعی ایرانیان، می توان شباهت های زیادی یافت که در سالهای اخیر و حتی قبل از انقلاب تکرار شده است. شباهت این رفتارها در "هیجانی بودن"، "عدم شناخت موضوع" و نوعی "کلاس اجتماعی" قابل توصیف است.
نگاهی به گذشته بخصوص انقلاب بهمن 57 -به عنوان برجسته ترین نمونه اجتماعی-سیاسی چنین رفتارهایی- نشان می دهد که تا اندکی قبل از آن هیچ کس نمی توانست چنین حرکتی را که منجر به سقوط حاکمیت شود، تصور کند، همینطور مشابه با مراسم یادبود پاشایی، افراد طرفدار -یا انقلابی- هیچ بینش یا شناختی درستی نسبت به عامل حرکت نداشتند، (نه اینکه از موضوع مطلع نباشند، بلکه با نیت قبلی و آگاهی از تبعات آن حضور یافته باشند) در حالی که همه خود را انقلابی ترین می دانستند و با هرگونه نظر مخالفی شدید ترین برخوردها را می کردند بدون آنکه حقیقتا بدانند از چه دفاع می کنند.

از طرف دیگر چنین حرکت های اجتماعی تبدیل به نوعی "مُد" می شود، و با همان سرعت برق آسا که موجی برمی خیزد التهاب آن فروکش می کند. حال هرچه موج ایجاد شده شدید تر باشد و تاثیرات بیشتر در زندگی مردم داشته باشد احساس "دِمُدگی" و حتی پشیمانی از رفتار بیشتر می شود. همانطور که امروز به سختی می توان افرادی را پیدا کرد که در انقلاب حضور داشته اند -با هر گرایش فکری- و امروز همچنان بر نظرات انقلابی شان باقی مانده اند.
بطور مثال، در برخورد با مردم امروز ایران به سختی می توان باور کرد که این مردم در تشییع جنازه امام خمینی طوری شرکت کردند که "عظیم ترین مراسم تدفین تاریخ جهان" رقم خورد و جهانیان مبهوت کاریزمای آیت الله خمینی شدند!

این افتخارات تنها در مردم ایران دیده می شود! مردمی که هم بطور "فرهنگی و تربیتی" و هم به شکل "ذاتی" دارای خصوصیت "تحت تاثیر جمع قرار گیری" -بخوانید "جو گیری"- هستند و در مواجهه با بعضی پدیده های اجتماعی به شکل عجیبی از هم پیشی می گیرند و اغلب ناآگاهانه این هم اندیشی شان حوادثی را رقم می زند که تبعات آن برای خود ایشان هم قابل پیش بینی نیست.
نیازی به ذکر نیست که امروز، هم حاکمیت و هم سایر گروه های سیاسی مخالف می خواهند و تبلیغ می کنند که این حرکت های موجی مردمی را به خود نسبت دهند؛ خصوصا اگر این اجتماعات غیر سیاسی و بدون جهت گیری خاص باشد.

در نهایت نباید فراموش کرد که علل مختلف از جمله تمام احتمالات گفته شده مثل شبکه های اجتماعی، جوان بودن متوفی یا بیماری سرطان او هرکدام تاثیرات خودشان را در شکل گیری این حرکت اجتماعی داشتند اما موثرترین عامل را، "جو اجتماعی"، همرنگ جماعت شدن و نوعی "بروز (UPDATE) نشان دادن خود" می توان نامید.
این عکس گویای روحیه بسیاری از شرکت کنندگان است:

متاسفانه چنین حرکت های اجتماعی بدلیل ناآگاهی اغلب شرکت کنندگان عمدتا به نفع مردم تمام نمی شود و معمولا بستری می شود برای افراد زیرک جهت بهره برداری شخصی و گروهی شان. همیشه هستند موج سوارانی که حتی اگر در دامن زدن به چنین حرکت هایی نقش نداشته باشند، تلاش می کنند بر موج احساسات مردمی سوار شوند و به سرعت به ساحل مقصود برسند. (این روزها نمونه چنین افرادی را بوضوح می توان دید!)

بعد از جنبش بسیار مدنی 88، با جمعیتی میلیونی که در نوع خود و در کشوری مثل ایران نمونه بود، این امید قوت گرفت که بالاخره بعد از دهه ها حرکت های "هیجانی" و "بدون منطق"، جامعه بازخورد گرفته و دیگر شاهد حرکت های عظیم ناآگاهانه نخواهیم بود. اما رویداد اخیر نشان داد که نسل جوانتر ایران -که بدنه فعال این حرکت بودند- و ساکنین شهرهای کوچکتر، همچنان بر مدار قبل می گردند... هرچند که با یک حرکت نمی توان قضاوت کلی نمود، اما باید چراغ هشداری برای تمامی تحلیلگران اجتماعی ایران روشن شود که همچنان جامعه پتانسیل "جوگیری" و "جنبش های عظیم بدون آگاهی" زیادی دارد، که در مواقع خاص می تواند در رسیدن به جامعه ای دموکرات و پیشرفته مشکل ساز شود.

پی نوشت:
1- موضوع این مطب و نقد نه به خواننده جوان و جدیدا محبوب، که به مشکلات رفتار جمعی ایرانیان است.
2- از دست دادن هرفرد، ضربه ای به پیکر جامعه است و متاسفانه در سالهای اخیر با سومدیریت سلامت، انواع بیماری های لاعلاج مانند سرطان زیاد شده که مشکلات مضاعفی به مردم تحمیل می کند. جا دارد که مرتضی پاشایی به عنوان "نمادی" جهت بهبود وضعیت سلامت ایرانیان مطرح شود.
3- از همینجا به نزدیکان، دوستداران و خانواده پاشایی تسلیت عرض می کنم.

هیچ نظری موجود نیست: