وضع فراموش شده "مردم" در جنگ احتمالی


این روزها با بلندتر شدن صدای افراطیون داخلی که خواستار جنگ با امریکا هستند و البته گرفتار شدن مذاکرات در بن بست مساله موشکی ایران که پیش تر بررسی شد، به نظر می رسد که بین قبول شکست اتمی-نظامی یا ادامه مسیر سابق به قیمت جنگ احتمالی، آیت الله خامنه ای نظر مساعد تری با مورد دوم و قبول ریسک درگیری نظامی حتی به قیمت ویرانی کامل زیرساخت های اقتصادی و تلفات بیشمار انسانی دارد. ظاهرا بازدید و حمایت وی از دست آوردهای نظامی سپاه بخصوص در زمینه های، توان موشکی، نیروی دریایی سپاه و اشراف اطلاعاتی، -که عمده تبلیغات و فعالیت های سالهای اخیر در زمینه نظامی بوده است- باعث علنی تر شدن تهدیدات علیه "دشمن" شده است.

همزمان با این تبلیغات و شعارها، از سوی دیگر، گاه حوادثی رخ می دهد و ویدئوهایی منتشر می شود که مو بر تن هر بیننده راست می کند، از ناهماهنگی و ناآمادگی بخش "دفاع شهری" در صورت حملات واقعی و درگیری نظامی. شاید دلخراش ترین این ویدئوها، مرگ زن کارگری بود که در میان شعله های آتش گرفتار شد و از ساختمان به پایین سقوط کرد. درحالی که ماموران آتش نشانی و امداد ناظر صحنه بودند و اقدام چندانی نتوانستند بکنند.
نمونه های دیگری از این ویدئوها را اینجا و اینجا و اینجا و اینجا می توانید ببینید. که اتفاقا نه تنها در تهران که در تمامی شهرهای ایران، این مشکل گسترده است. حال تصور کنید که این اتفاقات تنها بطور حادثه ای، با نرخ کم و در زمان صلح بوده و نه با تعداد زیاد و در شرایط جنگی و اضطراری.
گرچه بیشتر این موارد از فرط عجیب و غیر قابل تصور بودن به دوربین مخفی شبیه است! اما وقتی از واقعیت آنها مطمئن می شویم، بیشتر به تراژدی و فاجعه ای ناگوار می مانند.
قطعا موارد بسیار دیگری از نقص فنی تجهزات یا نابلدی مامورین امداد شهری روزانه اتفاق می افتد که از چشم دوربین های مردم مخفی می ماند یا هیچگاه در فضای اینترنت به اشتراک گذاشته نمی شود. و این تعداد، تنها مشت نمونه خروار است.

حال با وجود این همه شعار در مورد آمادگی رزمی، و کُری خوانی های دوره ای فرماندهان سپاه مبنی بر آمادگی برای مقابله با هرگونه حمله احتمالی "دشمن" باید پرسید در بخش دفاعی که مهمترین شعار نظامی جمهوری اسلامی است چه فکری شده است؟
آیا در جنگ فرضی، اینکه سپاه بتواند -در بهترین سناریو- تعدادی موشک به سمت نیروهای نظامی دشمن پرتاب کند، کافی است؟ اگر حقیقتا رهبر نظام و سایر فرماندهان سپاه بر آمادگی پاسخگویی به حملات احتمالی "دشمن" تاکید دارند، پس نیروهای دفاع شهری- امدادی کجا هستند؟
قطعا چنین نیروها و تجهیزاتی یک شبه ظاهر نمی شوند و شاید مهمتر از "مانور موشکی" (که هنوز متوجه اهمیت "مانور موشکی" -فشردن دکمه ها!- نشده ام) مانورهای امداد و نجات شهری حیاتی است، چرا که نه تنها در جنگ احتمالی که در حوادث طبیعی مانند زلزله که ایران بسیار مستعد آن است هم کاربرد دارد و نجات بخش خواهد بود.
سالهاست می بینیم که اسراییل با کوچکترین تهدید لفظی و بطور دوره ای تمرین های دفاعی شهروندان را بروز کرده و حتی تجهیزات پیشرفته ای مانند "ماسک های ضد گاز" میان مردم توزیع می کند.


با وضع فعلی دفاع شهری، این شعارهای تهدید آمیز از دو جنبه خارج نیست؛
یا اینکه اساسا ساختار نظامی هم مانند بقیه ارگان های کشور دچار فساد و دروغ شدید است و تمامی شعارهای جنگ طلبی بلوفی بیش نیست و در بهترنی حالت کمکی برای امتیازگیری بیشتر پای میز مذاکرات است.
یا آنکه اساسا حاکمیت جمهوری اسلامی به نقص های دفاعی واقف است اما هیچ ارزشی برای جان شهروندانش قائل نیست و هیچ توجهی به تلفات غیرنظامیان در جنگ احتمالی ندارد.

به نظر می رسد وضع فعلی ترکیبی از هردو حالت بالاست، هم سپاهیان دچار فساد گسترده اقتصادی هستند، -مانند سایر نهاد های تحت نظر رهبری- و هم خود "جمعیت" به عنوان ابزار دفاعی -با کمترین اهمیت- قرار است بکار گرفته شود. همانطور که آیت الله خامنه ای با دستی کوتاه شده از تئوری دفاع هسته ای به دنبال دکترین دفاعی "جمعیتی" و ازدیاد نفوس است.

علاوه بر آیت الله خامنه ای، مشاورین او مانند محسن رضایی هم نگاهی "رعیت وار" به ایرانیان دارند. دکتر محسن رضایی مدتهاست در تئوری های اقتصادی هم، مردم را به چشم "نیروی کار ارزان قیمت" نگاه می کند و نسخه هایی از جنس آسیای شرق دور می پیچد غافل از اینکه فرهنگ ایرانیان سالهاست از وضعیت خان-رعیتی فاصله گرفته، توقعات معیشتی وغرور ملی و شخصی ایرانیان فراتر از حد تصورات آقایان است. حتی معیشت و زندگی کارگران چینی هم نسبت به قبل تغیر کرده است.
(خلاصه "تصویر ذهنی" محسن رضایی از مردم ایران را اینجا بمدت 1دقیقه ببینید؛ که با وجود داشتن دکترای اقتصاد -و سرلشکری- حتی با تصویر بازار تهران هم آشنا نیست! و در سخن، مردم را مانند حشرات توصیف می کند!)

البته وضع فعلی ایرانیان که امروز تحت فشار تحریم ها قرار دارند و با مشکلات معیشتی، تغذیه، تنفس، دارو، و در یک کلام سوء مدیریت حاکمان دست و پنجه نرم می کنند تقریبا همان وضعیت اضطراری است، اما اظهار علاقه آشکار به جنگ بدون فراهم بودن هیچ گونه زیر ساخت دفاع از جان شهروندان بحث دیگریست.

جا دارد که نهادهای مردمی و حتی دولتی در راستای سخنان آیت الله خامنه ای بر آمادگی دفاعی در جنگ احتمالی، به ارتقای توان نیروهای امدادی، آتش نشانی، اورژانس، هلال احمر تاکید کنند، تا شاید از منفعت آن مردم در زمان صلح هم بهره ببرند، برخلاف هزینه های چند میلیون دلاری برای ساخت موشک هایی که در کسری از ثانیه از بین می روند. (اگر انبار آنها قبل از جنگ منهدم نشود، مانند آنچه در ملارد کرج رخ داد!)


پی نوشت:
1- انتقادات این مطلب ارتباطی با نیروی زحمتکش و فداکار آتش نشانی و سایر نیروهای امدادی ندارد و جنبه های مدیریتی و کلان تصمیم گیری کشور را مخاطب قرار داده است.

آزادی های یواشکی و "نمی توانیم خودمان را کنترل کنیم"!


حدود 10 روز قبل، 7 مورد از مزیت های براه افتادن صفحه فیسبوک "آزادی های یواشکی زنان در ایران" را (اینجا) برشمردم و پیش بینی کردم که در صورت فراگیر شدن، شاهد واکنش هایی از طرف حکومت به آن خواهیم بود. آن زمان طرفداران پیج حدود 20 هزار نفر بودند و عنوان کردم که حکومت به هیچ شیوه ای نمی تواند جلوی موج راه افتاده را بگیرد، چرا که هرگونه اسمی از این کمپین تبلیغ محسوب شده و طیف دیگری از اقشار مردم را به هواداری از آن جلب خواهد کرد بدون آنکه تاثیری در جلوگیری از پیوستن زنان و مردان بیشتر به آن داشته باشد. البته به هیچ عنوان پیش بینی نمی کردم که تعداد استقبال کنندگان اینچنین به سرعت زیاد شود و حکومت هم به این سرعت و بدون منطق به آن واکنش نشان دهد.

حاکمیت امروز بدون آنکه نامی از این کمپین ببرد، سعی در برخورد با این کمپین کرده است به دو روش:
اول با شیوه قدیمی ترساندن مردم که نمونه اش شده همان دستگیری تعدادی جوان به بهانه کلیپ آهنگ Happy!
و دیگر تهدید زنان بی حجاب به "تجاوز"، با مضحک ترین و حیوانی ترین استدلال ممکن!

در مورد دستگیری این چند جوان به جرات می توان گفت که ایشان قربانی کمپین "آزادی های یواشکی" شده اند چرا که اولا برخلاف ادعای فرمانده پلیس از زمان انتشار این کلیپ تا دستگیری نه 6 ساعت، که یک ماه فاصله وجود دارد و دیگر آنکه کلیپ های دیگری نیز در فضاهای عمومی تر انتشار یافته که اگر هدف حقیقتا برخورد با کلیپ سازی بود آنها مقدم بودند. (نمونه کلیپ) ضمن اینکه بدتر از کلیپ سازی، خواننده ها، گروه های موسیقی زیرزمینی و سایر فعالیت های فرهنگی هستند که برخورد و دستگیری آنها کار چندان دشواری نیست و از نظر تعداد مخاطب بمراتب بیشتر از اینچنین کلیپ هایی بیننده و شنونده دارند. علاوه بر آن اگر نفس مساله شرعی برخورد با "شادی" را هم بخواهیم در نظر بگیریم، برگزار کنندگان مجالس شادی و خواننده های مردمی تر که کلیپ می سازند در اولویت بالاتر قرار می گیرند. بطور مثال فردی به نام "فسنقری" که علاوه بر شادی کردن! چهره ای مضحک از افراد "ظاهر الصلاح" را هم به نمایش می گذارد و بشدت در فیسبوک طرفدار پیدا کرده است.
پس باور اینکه یک کلیپ بهانه طرح ضربتی پلیس اخلاقی برای دستگیری شادی کنندگان و اعلام عمومی آن بوده اصلا قابل پذیرش نیست.

در روش دوم تهدید به تجاوز هم سایت وابسته به سپاه، با سبوعانه ترین و خنده دار ترین استدلال سعی در ترساندن زنان کرده است، استدلالی که این سایت -به نمایندگی از طرز فکر بسیاری از متحجرین در حاکمیت- بیان می کند. ناتوانی این افراد از کنترل غرایزشان است! به زبانی ساده ایشان می گویند اگر عاملی باعث تحریک نیازهای غریزی ما شد، کنترل غریزه از توان ما خارج است و تبعات آن با محرک! با این استدلال مثلا ایشان نباید بتوانند در ماه رمضان روزه بگیرند چرا که اینقدر سست و بی اراده هستند که با دیدن خوراک تحریک می شوند و به سوی آن می روند، ضمن اینکه مقصر را هم می توان یخچال یا قابلمه دانست! همچنین قابل تصور نیست اگر مادر و خواهر ایشان خدای ناکرده باعث تحریکشان شوند چه پیش خواهد آمد! استدلالی که اکثر حیوانات هم در آن نمی گنجند.

علاوه بر اینکه این استدلال نوعی فحش به خودی -افراد طرفدار حجاب- محسوب می شود؛ این رفتارها و گفتارهای متناقض نشان دهنده خالی بودن دست حکومت از هرگونه منطق و حتی رفتار خشونت آمیز بیشتر است.
برای اعمال "حجاب اجباری" حکومت تاکنون به حداکثر خشونت ممکن دست زده است، و نمی تواند بیشتر از تذکر، بازداشت و جریمه برخورد نماید. ضمن اینکه قبل تر هم این رفتارها بطور روزمره انجام شده و دیگر تاثیر بازدارنده ندارد. و تقریبا دست حکومت از بابت بسته است.

در برخورد با موارد خاص نیز بدلیل گستردگی ارتباطات، تاثیر خبری بازداشت، بیش از منفعت برای حکومت هزینه خواهد داشت. همانطور که بطرز ناشیانه ای صدا و سیما خبر دستگیری این چند جوان را رسانه ای کرد و علاوه بر حمایت عموم مردم ایران و جهان از جوانان دستگیر شده میزان فشار به حاکمیت بیشتر و منطق رفتارهایش بیش از پیش زیر سوال رفت، هرگونه برخورد با حقوق اولیه مردم که "آزادی در فضای خصوص" شان است، هزینه های بسیاری برایشان خواهد داشت، علی الخصوص که امروز مستقیما گلوی حکومت در زیر چکمه قدرت های خارجی فشرده شده است.

آزادی پوشش در ذات خود دارای حق بدیهی انسانی است و در صورت نخواستن مردم هیچ قدرتی نمی تواند آن را از مردم سلب کند. نتیجه هرگونه مقابله با چنین منطق واضحی، مضحکه خواهد بود و سخنانی خالی از تعقل. متاسفانه حاکمیت مذهبی ایران به حدود قدرت خود آشنا نیست و پافشاری بر خواسته های فراتر از قدرتش باعث خواهد شد بتدریج اندک حوزه های تحت اثر خود را هم از دست بدهد. حتی تاریخ 35 ساله خود را به یاد نمی آورد که همین "حجاب اجباری" را روزی با موافقت اکثریت مردم توانست به جامعه تحمیل کند.

بهترین گزینه برای امروز "جمهوری اسلامی" که دارد در مخمصه "حجاب اجباری" گیر می کند، آن است که بطور سریع و اضطراری -مثلا به فرمان رهبری- رفراندمی در مورد حجاب اجباری برگزار کند و خود را از فشار بی اساس "حجاب" که بودن یا نبودنش نفعی برای حکومت ندارد برهاند با کمترین هزینه و بیشترین سود.
اگر نتیجه نشان داد که مردم طرفدار حجاب اجباری هستند، حکومت می تواند بازهم توجیح اجتماعیِ وضع موجودش را ادامه دهد (علی الخصوص که رفراندم ناظرین خارجی -بی طرف- هم داشته باشد) و چنانچه مردم طرفدار حجاب نبودند که، هم حجت شرعی بر حکومت تمام شده و هم تبلیغ گسترده ای از دموکراسی و حقوق بشر برای "جمهوری اسلامی" خواهد بود.  ضمن آنکه در اکثر کشورهای مسلمان نیز حجاب اجباری نیست و این عامل می تواند فارغ از جنس حکومت تلقی شود.
در غیر این صورت و با ادامه این روش، تنها بطرز مفتضحانه ای با مقاومت مردم حجاب و همزمان قسمت دیگری از "مشروعیت حکومت" به باد خواهد رفت.

در آخر اینکه رفتارهای نابخردانه سیستم تبلیغاتی نظام که شامل صدا و سیما، امامان جمعه و بلندگوهای سپاه می شود، نشان از نبود ذره ای تعقل در سیستم مدیریت و حاکمه دارد. که خود مرهون رهبری آیت الله خامنه ای در پاکسازی حکومت از افراد "متخصص" و جایگزین کردن افراد "متعهد" است. متاسفانه حاکمیت مانند کودکی خردسال، حتی قادر به تشخیص منافع بلند مدت خود هم نیست، و هم در برخورد خارجی و هم در مواجهه داخلی -با مردم- خود را تحت فشار و در موضع ضعف قرار می دهد و نه تنها فرصت های بقایش را یک به یک تبدیل به تهدید می کند و می سوزاند، بلکه بدلیل نبود مشاوران و افراد دانا، روند نابودی اش را سرعت بیشتری می بخشد.

اخیر ترین نمونه نبود عقلانیت در بُعد خارجی.

پی نوشت:
1- خنده دارترین استدلال ممکن برای رعایت حجاب بانوان، همین ناتوانی در جلوگیری از غریزه است! شخص گوینده علنا بر غلبه غرایز حیوانی اش اذعان دارد. حقیقتا نمی دانم به حال گوینده این سخن باید گریست یا خندید...
2- طرفداران پیج آزادی های یواشکی امروز به حدود 340 هزار نفر رسیده است.
3- 7 دلیل موفقیت کمپین "آزادی های یواشکی زنان"

موشک بالستیک بدون کلاهک هسته ای، خودزنی جمهوری اسلامی؟

موشک شهاب 3 در خیابان!
همانطور که در خبرها اعلام شد، مذاکرات هسته ای همچنان بدون رسیدن به توافق دنبال می شود و علاوه بر مذاکرات دیپلماتیک، جزییات فنی موضوعات هسته ای و میزان غنی سازی ایران، نگاه ها به برنامه های موشکی ایران دوخته شده است. حتی شایعاتی مطرح شده که علت "عدم توافق" همین برنامه موشکی ایران است.
در توجیه برنامه های موشکی، مقامات ایرانی ادعا می کنند که این برنامه ها بخشی از سیستم دفاعی معمول است، اما طرف های غربی این ادعا را قبول ندارند.

نگاه دقیق تر به موضوع موشک های قاره پیما که نگرانی جدید قدرت های غربی در توافق های اتمی و نظامی با ایران است، نشان می دهد که سوظن طرف غربی چندان بیراه نیست. چرا که در منطق نظامی و جنگ، یکی از بدیهی ترین مسائل این است که تسلیحات بکار برده شده نباید از هدف آنها با ارزشتر باشد! چرا که در غیر این صورت کشور گلوله انداز خسارت بیشتری متحمل می شود، و ادامه جنگ در هردوجنبه حمله و دفاع به ضرر خواهد بود!

نگاهی به هزینه های سرسام آور تولید موشک های قاره پیما بیانگر آن است که در صورتی پرتاب این غول تکنولوژی و هزینه باید میزان خسارت وارد شده به کشور هدف، بیشتر از کشور پرتاب کننده باشد. مثلا در مورد موشک های بالستیک دوربرد که قیمتی حدود 90 میلیون دلار دارند، به هیچ عنوان منطقی نیست آنها را تنها با چند کیلو ماده منفجره -T.N.T- به سمت هدف پرتاب کرد. چرا که هزینه پرتاب از محل اصابت احتمالی آن بیشتر خواهد بود. برای تصور بهتر در تجهیزات نظامی، مانند این است که هواپیمای F-18 (که قیمتی مشابه دارد) بسازیم/بخریم و بطور یکبار مصرف از آن -کوباندن به هدف- استفاده کنیم! علاوه بر اینکه دقت اصابت به هدف در این موشک ها کم است و همینطور بدلیل سایز بزرگ و خط سیر مشخص، احتمال هدف قرار گرفتن توسط سیستم های ضد موشکی بالایی دارند.

بدیهی است که هیچ عقل سلیمی این توجیه بی منطق را نمی پذیرد و اساسا، اعلام "استراتژی دفاعی" با اینچنین منطقی بیشتر خنده دار است تا نگران کننده. بعلاوه باید در نظر داشت که هزینه های تحقیق و توسعه و ساخت چنین جنگ افزارهایی برای ایران که شامل تحریم های گوناگون نظامی است بمراتب بیشتر خواهد بود. همانطور که عملا، هیچ کشوری بدون داشتن سلاح هسته ای اقدام به ساخت موشک های قاره پیما نکرده و نمی کند. چرا که نه توجیه اقتصادی دارد و نه توجیه نظامی و دفاعی.

بازدید آیت الله خامنه ای از نمایشگاه هوافضای سپاه و خوشایند ایشان از فعالیت های کنونی، و تاکید بر ادامه مسیر جنگ ستارگان! نشان می دهد که جمهوری اسلامی در عمل قصد باز ایستادن از بلند پروازی های نظامی و هسته ای ندارد و به قول فرمانده نیروی دریایی سپاه هدف این گروه مقابله نظامی با ارتش امریکا (نیروی دریایی) است که بودجه ای 6 برابر صادرات نفت ایران (4% درآمد ناخالص این کشور) دارد. البته ایشان هیچ اشاره دیگری به هماوردی در سایر بخش های کشور امریکا نمی کند و اینکه چرا در زمینه های آموزش، اشتغال، تولید، صنعت، بهداشت، رفاه، تکنولوژی و... با امریکا رقابت نمی کنیم. و تمام تلاش سپاه و آیت الله خامنه ای برای هماوردی در بُعد نظامی است. که حتی به فرض محالِ برابری قدرت نظامی، هیچ تضمینی برای پیروزی در جنگ احتمالی وجود ندارد.

تقریبا بر همگان مشخص است همانطور که هزینه های چند صد میلیارد دلاری آیت الله خامنه ای در مقوله هسته ای، فراتر از ساخت نیروگاه 1000 مگاواتی بوشهر جهت داشتن برق ارزان و پاک است، پروژه های موشکی ایران هم هدفش نه فرستادن میمون به فضا و نه استفاده نظامی جهت حمل کلاهک های متعارف جنگی است. اما تفاوت عمده میان پروژه غنی سازی هسته ای با ساخت موشک های قاره پیما آن است که در اولی تجهیزات و تکنولوژی ساخته شده از بین نمی شود، اما دومی -موشک- جهت منفجر شدن ساخته شده و تمام تکنولوژی های بکار رفته در آن در کسری از ثانیه منهدم می شود. علاوه بر اینکه موشک قاره پیما، "قدمی تکمیلی" بعد از دارا بودن سلاح هسته ای بوده، و بسیار پرهزینه تر، دقیق تر و تکنولوژیک تر از غنی سازی است. که عمدتا کشورهای ثروتمند -از نظر علمی و مالی- توانایی ساخت و سرمایه گذاری های مربوطه را دارا هستند.

گرچه که با ادامه روند کنونی، عدم توافق هسته ای ایران و 6 قدرت جهانی قابل پیش بینی است، اما با وضعی که از اقتصاد درحال اضمحلال ایران سراغ داریم، این گزافه گویی های نظامی حتی سرابی از قدرت نمایی نظامی را هم ندارد و محتمل است که ایران تنها جهت حداکثر کردن بسته مشوق غرب، اندکی برمواضعش پافشاری کند و در دقایق نهایی پایان مهلت گفتگو، به دستور ولی امر مسلمین، دستور سازش صادر شود و کلیه بلند پروازی های هسته ای و موشکی حداقل تا رهبر بعدی نظام اسلامی، تعطیل شوند.

تاریخ اخیر نشان داده که توافق های بدست آمده جمهوری اسلامی معمولا در ضعیف ترین شرایط و بعد از صرف هزینه های بسیار بدست آمده است. چرا که آخرین نفری که به "وضعیت اسفبار" شرایط بد پی می برد، تصمیم گیرنده اصلی مسائل کشور است.

پی نوشت:
1- صنایع هوافضا نیازمند دانش پیشرفته و بسیار گران و پرهزینه است و سرمایه گذاری در آن معمولا بعد در مراحل بعد از توسعه زیرساخت های اولیه صنعتی، رفاهی، انسانی کشورها انجام می شود.
2- کلاهک های غیر اتمی نیز در تئوری برای موشک های قاره پیما طراحی شده اند، اما با توجه به هزینه های سرسام آور پرتاب هر موشک، بعید است کشورهای دارنده در زمان استفاده احتمالی، بجز قدرت تخریبی زیاد "اتمی" به سطح پایین تری راضی شوند.
3- علاقه مندان جهت جزییات بیشتر به این مقاله که به طور مفصل تری به موشک های دوربرد می پردازد می توانند مراجعه کنند، دربخشی از آن بیان شده که برای کاهش هزینه هر موشک حداقل سرمایه گذاری لازم باید 2 میلیارد دلار (معادل 40 موشک) باشد تا قیمت هر موشک به رقم 50 میلیون دلار برسد.

اینترنت، شبکه اجتماعی و سیاست حسن روحانی


حسن روحانی در سخنرانی اخیر خود به نگرانی معاصر فرهنگی آیت الله خامنه ای اشاره کرده و آن را نه یک تهدید که یک فرصت دانسته است.
سالهاست که تصورات آیت الله خامنه ای از تکنولوژی های ارتباطی مانند اینترنت و ماهواره باعث شده که جمهوری اسلامی بخش عمده ای از هزینه های فرهنگی-ارتباطاتی را به مقابله بیهوده با تکنولوژی صرف کند. قرار دادن موانعی مانند فیلترینگ اینترنت یا پارازیت گستری که علاوه بر هزینه های آشکار تهیه و نصب تجهیزات، بطور غیر قابل محاسبه ای وقت، هزینه و سلامتی شهروندان را برای خنثی شدن می گیرد و در نهایت هم نتوانسته اند دسترسی ایرانیان به دنیای خارج را مسدود کنند. دامنه این مشکلات به حدی است که حتی برای حکومتهم مشکل زا شده است، مثلا دور زدن فیلترینگ اینترنت همزمان باعث پیچیدگی بررسی جرایم اینترنتی شده است، بطوری که خود پلیس فتا از عدم توانایی ردیابی مجرمین اینترنتی اظهار نارضایتی داشته است!

پیشتر هم گفته بودم که جنگ عقیم جمهوری اسلامی با تکنولوژی (گاهی به نیابت از مذهب با علم) بطور محتوم با پیروزی تکنولوژی همراه خواهد بود و حتی این گفته های ریاست جمهوری را هم می توان از نتایج شکاف در دیدگاه حاکمیت در رابطه با تکنولوژی دانست.
با توجه به حرفهایی که حسن روحانی در رابطه با شیوه ارتباط دو سویه و کهنگی رسانه های یکسویه گفته که اشاره ای نسبتا مستقیم به منبرها و تریبون های روحانیون -مانند روش قدیمی نماز جمعه- هم دارد، می توان این نوع موضع گیری را اولین موضع گیری او در مقابل تفکرات متحجر و طالبانی حاکم بعد از حمله گروه های تندرو به وزرای کابینه در استفاده از شبکه های اجتماعی دانست. افرادی مانند آیت الله علم الهدی که از یک طرف بدلیل آگاهی از محتوای دین و از طرف دیگر با دیدن قدرت منطق و آگاهی، بسیار از موقعیت متزلزل خود نگرانند و از هر فرصتی برای یادآوری بستن فضای تفکر و نقد استفاده می کنند.

به نظر می رسد شیوه مقابله روحانی با مخالفانش متفاوت از سیاستمداران متداول جمهوری اسلامی است. رفتاری که -با عدم واکنشش- باعث برانگیختن حساسیت جامعه مدنی ایران شده و بارها مورد نقد هوادارانش قرار گرفته است. حسن روحانی ظاهرا به شیوه "هوشمندانه-فرسایشی" برخورد می کند، ابتدا وزرا و مشاوران او اعلام موضع می کنند و مدتی -در سکوت- شاهد واکنش های منتقدان و افراطیون می شوند و دوباره بر مواضع خود اصرار می ورزند، این بار با جزییات بیشتر و نزدیک به عمل. درحالی که دست و شعار مخالفان تکراری و خالی شده است.

البته باز هم می توان انتظار داشت که سخنان اخیر روحانی با انتقادات دیگری مواجه شود به دلایل زیر:

اول اینکه مساله شبکه های اجتماعی و آگاهی بخشی به مردم، پادزهر حکومت های خودکامه و فرد محور است و این تناقض درونی هیچگاه حل نخواهد شد.
دوم به دلیل آنکه رسانه های دولتی تنها در صورت سانسور جریان آزاد اطلاعات، قدرت تاثیر گذاری دارند و پروپاگاندای حکومتی در صورت دسترسی به رسانه های آزاد تا حد زیادی خنثی خواهد شد. (همانطور که تا امروز شده است)
سوم، آقای روحانی در سخنرانی به "شرکت های خصوصی" جهت توسعه شبکه های ارتباطی و مخابراتی اشاره کرده همزمان با غیرامنیتی دانستن موضوع ارتباطات که این به معنای محدود سازی "سپاه" از بازار پرسود و انحصاری مخابرات است، که قطعا با واکنش دستگاه های امنیتی-نظامی مواجه می شود.
چهارم، همان اشاره اندک به شیوه ارتباطی  یکسویه "منبر و پا منبری" روحانیون است که باعث غلیان جماعت متکلم وحده روحانی خواهد شد. (توجه کنید که در تمامی ارتباطات مردمی روحانیون، سخنان مردم نه از باب گفتگو و فیدبک (بازخورد) که از باب نادانی و پرسش از یک عالم مذهبی بیان می شود!)
پنجم و آخر اینکه کل ارتش سایبری و مقابله با "جنگ نرم" -از تصورات آیت الله خامنه ای- درست است که برای رهبر جمهوری اسلامی آب نداشته اما برای خیل عظیم فارغ التحصیلان حوزوی و اعضای بسیج نان داشته و در صورت تغیر دیدگاه به اینترنت از "تهدید" به "فرصت" این جماعت بیکار می شوند و چون هنر دیگری هم بلد نیستند، نمی توانند از 100هزار شغل وعده داده شده دولت در نتیجه تغیر دیدگاه استفاده کنند و بدیهی است که این بدنه بعلاوه سران آن که سفره ای از بودجه های بی حساب دولتی داشته اند، مخالفت کنند. با نقطه تاثیر بیشتر بدلیل مجهز بودن به ابزار ارتباطی.

امیدوارم که این سخنان و مواضع حسن روحانی نه تنها برای پاسخگویی به مخالفان که حقیقا در جهت دستیابی مردم ایران به ارتباطات پرسرعت، آزاد و ارزان باشد و بتواند از حداقل حق آزادی ایرانیان که "آزادی مجازی" است حمایت کند.
در روزهای آینده مشخص خواهد شد که رویای اینترنت پرسرعت موبایلی و ارتباطات گسترده بعلاوه مقاومت در مقابل فیلترینگ بیشتر شبکه ها اجتماعی عملی خواهد شد یا خیر.

فعلا که کشتی دولت در تخصص اصلی اش، سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای، در گل نشسته و هنوز دولت نتوانسته بطور کامل آیت الله خامنه ای را راضی به پذیرش تسلیم هسته ای کند!

همگی از جلو و مصباح یزدی از عقب، جمهوری اسلامی را به سقوط هل می دهند!

آیت الله مصباح یزدی در اظهار نظر اخیرش گفته که "بت آزادی را باید شکست" و البته انتقادی هم کرده به مساله "رای گیری" و مشروعیتی که از نظر او -مذهب- فارغ از نظر مردم به "حکومت اسلامی" اعطا می شود.

این نظرات مصباح یزدی در تاریخ تشیع معاصر ایران تازگی ندارد، پیش از او شیخ فضل الله نوری، از بزرگترین مخالفان مشروطه و آزادی، شرح کاملی از اولویت های یک جامعه دینی را مطرح کرده است و در بخشی از آن در مخالفت با تصویب قانون اساسی و اینکه همه شهروندان نسبت به قانون برابرند مثال بلندی می زند و به مساوی نبودن حقوق "بالغ و غیر بالغ"، "ممیز و غیر ممیز"، "مختار و مضطر"، "صحیح و مریض"، "زن و شوهر"، "مسلم و کافر" و 15 مورد دیگر در احکام اسلامی می پردازد. او بر اساس فقه اسلامی حکم می کند که تساوی حقوق و آزادی افراد جامعه به هیچ عنوان از نظر اسلام پذیرفته شده نیست، در بخشی در مخالفت با مشروطه بیان می کند:
"قوام اسلام به عبودیت است نه به آزادی، ... اگر از من می‌شنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد."
البته هرکس که اندکی به علوم دینی آشنا باشد، متوجه این تفاوت عمیق میان دیدگاه شیعه (که به حکومت موروثی فرزندان پیامبر اعتقاد دارد) و دموکراسی، در شیوه حکومت داری می شود.
اتفاقا جناب مصباح یزدی در توضیح تفاوت بنیادین دیدگاه اسلام و مدرنیته، مثال جالبی می زند. او می گوید:
"خب شاید روزی مردم رای دهند که امام عصر (عج) ظهور نکند، شاید مردم بر خلاف احکام الهی رای دادند آیا به این رای باید توجه داشت؟"
 این پرسش که "در روز فرضی ظهور امام زمان، رای مردم چه می شود؟" شاید بهترین مثال تناقض میان تشیع و دموکراسی است، همان سخن شیخ فضل الله نوری که در هیاهوی تاریخی مشروطه گم شد و امروز کمتر کسی از عقاید واپس گرای او که حتی منجر به اعدامش شد مطلع است و تنها نامش بر بزرگراهی یادآور حضور او در تاریخ است.
سرانجام محتومی که روزی "جمهوری اسلامی" در بین دو پاره -متناقض-"جمهوریت" و "اسلامیت" یکی را باید انتخاب کند و به یک سمت برود. بالاخره باید مشخص شود که حرف آخر را که می زند؟ آیا "منشاء قدرت" الهی و در آسمانها است، یا  در زمین و در دست مردم قرار دارد؟ به زبان ساده تر اینکه آیا علمای دین با کمک علوم دینی تعیین کننده حاکم اند یا حاکمیت با رای مردم و از صندوق آرا بیرون خواهد آمد؟

جزییات دینی تفکر شیعی و دلایل تناقض قدرت آسمانی و زمینی مورد توجه این بحث نیست و پرداختن به آن فرصتی دیگر می طلبد، اما نتیجه امروزی این استدلال -نسبتا صحیح- دینی که بارها در تاریخ معاصر و به زبان "علمای ساده دل دین" مطرح شده آن است که "جمهوری اسلامی" باید بزودی بر سر دوراهی انتخاب میان حکومت نایبان امامت و یا حکومت با تکیه بر رای مردم و دموکراسی یکی را انتخاب کند.

از دیدگاه زمینی -بدون اعتقاد به قدرت ماورای الهی- بدیهی است که امروزه هیچ قدرت سیاسی در جهان نمی تواند بدون تکیه بر رای و رضایت مردم بقا داشته باشد و رای مردم تعیین کننده نهایی شکل و افراد حاکم است. این مشروعیت بدست آمده از صندوق رای و دموکراسی آنقدر مهم است که حتی به شکل ظاهری در تمام حکومت های دیکتاتوری دنیا هم استفاده می شود. نمونه های بسیاری از آن در عراق دوره صدام، سوریه و حتی کره شمالی مشاهده شده/می شود!

جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در هر انتخابات فشارهای زیادی بابت ماهیت و شیوه نظارت استصوابی و "آزاد نبودن انتخابات" متحمل می شود. اما همیشه تمام تلاش حکومت از شخص آیت الله خامنه ای تا ذیل مسئولین بر آن بوده که نشان دهند اولا انتخابات آزاد است و ثانیا در پایان منتخب/منتخبین مردم از صندوق رای بیرون آمده اند.

تاکنون تمامی فشارهای آزادی و دموکراسی خواهان تنها یک سوی این ماجرا بوده و امروز جناب مصباح یزدی و طرفدارانش سمت دیگر این قیچی را شکل داده اند که از اساس شما -منظور رهبر و سایر مسئولین جمهوری اسلامی است- از کدامین منابع دینی مشروعیت بر اساس رای مردم را استخراج کرده اید؟ و حتی رهبر که نماینده امام زمان درحکومت اسلامی است در کجای این معادله قرار می گیرد؟

حتی نیاز به گفتن نیست که در تقابل این دو دیدگاه "قدرت آسمانی" و "قدرت زمینی" برنده کیست؛ اما بازنده اصلی این دعوا شخص "جمهوری اسلامی" است که سرش میان دو لبه قیچی این دیدگاه ها گیر کرده است! از یک طرف بدلیل قانون اساسی، مناسبات بین المللی و افکار داخلی نمی تواند منکر وجود دموکراسی و صندوق رای شود و از سمت دیگر مشروعیت کل نظام اسلامی در صورت نپذیرفتن بُعد اسلامی و شیعی حاکمیت از میان می رود (خصوصا جایگاه رهبری).
این تناقض که امروز به شیوه عملی مشکل زا شده، روزی دیدگاه نظری آیت الله خمینی و منتظری و.. به ترکیب میان "جمهوریت" و "اسلامیت" یا همان اصطلاح قدیمی "مشروطه مشروعه" بود، که بدون حل کردن بنیادین مفاهیم آن تنها به شکل ظاهری رفع شد و امروزه دوباره بشکل واضح تری در حال نمایان شدن است.

البته تمامی بنیان گذاران این شیوه تفکر به قدرت زمینی -رای مردم- اعتقاد داشتند اما فکر می کردند که با افزودن تغیراتی در دموکراسی، مانند "نظارت دینی یا استصوابی" می توان دموکراسی با محتوای دینی ایجاد کرد! غافل از اینکه اساسا شیوه دموکراسی مورد پذیرش دین نیست. خصوصا "فقه شیعه" که بدلیل سابقه تاریخی "دراقلیت بودن" هیچ احترامی به نظر اکثریت قائل نیست.

در نهایت اینکه پافشاری آیت الله مصباح یزدی به "مشروعیت آسمانی" حکومت اسلامی همانقدر برای بقای "جمهوری اسلامی" خطرناک است که فعالیت تمامی اپوزیسیون سکولار و دموکراسی خواه ایران. اما تا این لحظه هنوز هیچ واکنشی از سوی حکومت به این اظهارات بنیان برانداز مصباح یزدی داده نشده و ظاهرا هیچ عاقلی -حتی در بیت رهبری- نیست که تذکری بدهد تا از انتشار سخنان مصباح جلوگیری شود. همانطور که تمامی منافذ آزادیخواهان مسدود و فیلتر می شود. و قبلتر در زمان آیت الله خمینی مروجان این فکر اجازه فعالیت نداشتند.

این دوپارگی جمهوریت و اسلامیت برای مردم البته امر میمون و مبارکی است که در اثر نادانی مفرط حاکمیت در حال گسترش بوده و سرانجام دود آن به چشم "نظام" خواهد رفت. چرا که در روز نبود "جمهوری اسلامی" و رای گیری جهت تعین سرنوشت حکومت آینده، گروه مقابل -طرفداران مشروعیت آسمانی- اصلا رای گیری را به رسمیت نمی شناسند و در آن شرکت نخواهند کرد!

پی نوشت:
1- هیچ نگرانی از نظر فعالیت های تروریستی پراکنده گروه طرفدار "مشروعیت آسمانی" وجود نخواهد داشت -مانند عراق- چرا که اولا این گروه اقلیت بسیار کوچکی هستند و ثانیا پایگاه مردمی و فرهنگی در میان مردم نخواهند داشت. اساسا مردم ایران مخالف شدید مبارزات مسلحانه به هرشکل ممکن هستند. همانطور که امروزه نیز در برخورد با مخالفان "نظام" -مثلا جیش العدل- عمدتا مخالف فعالیت آنها هستند علیرغم تمام تنفرشان از نظام!
( مبارزه مسلحانه بدون در نظر گرفتن زمینه فرهنگی ایرانیان، اشتباه فاحشی بود که گروهک رجوی سالها پیش مرتکب شد و بطور کلی از زمین بازی سیاست بیرون انداخته شد.)
2- از این جهت به تشیع تاکید دارم که در رسم اهل سنت، از قدیم بیعت گیری جهت انتخاب و مشروعیت بخشی به خلیفه رواج داشته و این نوع ابتدایی از نظرسنجی محسوب می شود.

"آزادی های یواشکی" موثرترین اقدام زنان برای آزادی بعد از 3 دهه (با کمک تکنولوژی)


حتما شما هم خبر راه افتادن صفحه فیسبوکی "آزادی های یواشکی زنان در ایران" را شنیده اید، صفحه ای به ظاهر ساده که در آن هرکس که علاقه مند باشد می تواند عکس ها و تصاویر بدون حجابش را منتشر کند و از این راه نوعی اعتراض مدنی و حداقل حق آزادی، که نوع پوشش است را بیان کند.

این کمپین برخلاف ظاهر ساده اش، به دلایل زیر در مبارزات مدنی زنان برای دستیابی به حق برابرشان، اهمیت بسیاری دارد:

اولین و مهم ترین دلیل ایجاد همبستگی و اتحاد بین مردم -زنان- است. عاملی که کمبود آن در تمام مبارزات مدنی اخیر ایرانیان دیده می شود. عمده آن هم ناشی از نبود رسانه یا انجمن های متشکل است، که باعث می شود مردم از قدرت نهفته خود بی خبر باشند.
همانطور که پیشتر هم گفته بودم نقطه قوت حاکمیت عدم شفافیت در آمار و بزرگنمایی بیش از حد طرفداران خودش است. حال این فرصت فراهم شده که اکثرت "جمعیت خواستار تغییر" -حتی بطور مجازی- اولا یکدیگر را پیدا کنند و روحیه بخش هم باشند و ثانیا صدایشان را بصورت غیرقابل انکار به گوش حاکمان برسانند.

دلیل دوم تاکید زنان بر بدیهی ترین خواسته طبیعی شان است. "آزادی پوشش" در همه جا از بدیهیات حق حیات محسوب می شود و این مساله در کمتر کشوری به عنوان مشکل مطرح بوده/هست. به همین دلیل عمومی شدن این حرکت، توجه زیاد بین المللی و به تبع آن فشارهای سیاسی-اجتماعی بر حکومت جهت تغیر رفتار ایجاد خواهد کرد. "حجاب اختیاری" هیچ خواسته عجیب و زیادی نیست و از سوی هر عقل سالم با هر درجه از گرایش مذهبی پذیرفته شده است.
به همین دلیل در صورت فراگیر شدن این حرکت، حکومت هیچ ابزاری برای ادامه قانون "پوشش اجباری اسلامی" نخواهد داشت. چرا که از یک طرف در متون اسلامی هیچ اجبار شرعی برای حجاب وجود ندارد و از طرف دیگر توجیه حاکمیت بر "حداکثر بودن جمعیتی که خواستار حجاب اجباری هستند"، عمیقا به زیر سوال خواهد رفت.
عمیقا اطمینان دارم که حتی زنانی که مقید به داشتن پوشش اسلامی هستند به هیچ عنوان علاقه ای به اجباری بودن حجاب در جامعه ندارند و طرفداران "پوشش اختیاری" در حداکثر مطلق آرا خواهند بود. (تقریبا هیچ زنی -و مردی- را پیدا نخواهید کرد که طرفدار حجاب اجباری باشد! چه شخصا به حجاب معتقد باشد یا خیر)

سوم- کسی نمی تواند جلوی این کمپین را بگیرد! در عنوان کمپین مشخص است که این اقدام بطور "یواشکی" انجام می شود، و هیچ مامور دولتی در محل تصویر برداری وجود ندارد. حاکمیت هم هیچ توانی برای جلوگیری فیزیکی از این اقدام ندارد و نخواهد داشت. نه ماموران بیشتری می تواند استخدام کند جهت مقابله و نه فیلتر بیشتری بر فیس بوک می تواند قرار دهد.
شاید تنها راه مقابله حاکمیت، ترساندن زنان مشارکت کننده باشد که این حربه اولا قبلتر با گشت ارشاد انجام شده! و ثانیا مشارکت در این طرح نیازی به نشان دادن هویت -صورت- وجود ندارد.

چهارم- مقابله با تصورات غلط، ساختگی و عقب مانده "گسترش فساد و فحشا در صورت نبود حجاب" در میان اندک قشر تحت تاثیر رسانه های جمهوری اسلامی است. همانطور که بسیاری از زنان نیز گزارش داده اند بسیاری اوقات نداشتن حجاب، نه از سوی حکومت، که از طرف سایر مردم امری بسیار عجیب دیده می شود و به قول دختری "نگاه های بعضی مردان از صد گشت ارشاد بدتر است". حتی اگر تصور کنیم این کمپین هیچ برد سیاسی-اجتماعی نداشته باشد، از نظر فرهنگ سازی بسیار موثر خواهد بود. چرا که برابری و حق اولیه پوشش زنان را در عمیق ترین و گسترده ترین لایه های اجتماعی ایران نفوذ خواهد داد. و "ترسانده شده ها" خواهند فهمید که ترسشان بی دلیل است و هیچ رابطه ای میان حجاب و فحشا وجود ندارد. چه بسا امروز با وجود حجاب اجباری آمار تجاوز و فحشا بسیار بالاتر از قبل از آن است.علی الخصوص در شهرهای مذهبی مانند قم که رتبه اول کشوری را در معضلات اجتماعی مانند طلاق، روسپیگری و ایدز دارا هستند (اینجا و اینجا).

پنجم- تشویق بیشتر زنان جهت مشارکت در این طرح؛ بدیهی است که با تشکیل چنین هسته ای، امکان اشتراک نظر و بیان دیدگاه ها برای زنان فراهم می شود و این خود باعث مشارکت بیشتر زنان در این طرح خواهد شد. خصوصا که می بینند چه تعداد فکر و اندیشه مشابه در جامعه وجود دارد که امروزه بنا به اجبار حاکمیت قابل شناسایی نیستند. این همدلی و همبستگی طرفداران بیشتری را به خود جذب خواهد کرد.

ششم- این کمپین تمامی تبلیغات ترویج حجاب اجباری را خنثی خواهد کرد؛ چرا که عمده تبلیغات ترویج حجاب نگاهی مردسالارانه و کالایی به زن دارد و همانطور هم که قبلا دیده شده این تبلیغات زنان را با کالاهای مصرفی مقایسه کرده و پوشش -حجاب- را محافظی برای آسیب ندیدن زن بیان می کنند. (بگذریم که در "میدان سخن" دقیقا برعکس، حجاب زنان عامل حفاظت مردان شناخته می شود!) این حرکت برخلاف آن تبلیغات دستوری، از بطن مردم برآمده است و ارتباط بهتری با مخاطبش -زنان- برقرار می کند. علاوه بر تبلیغات حکومتی، این کمپین بیهودگی و عبث بودن گشت های ارشاد و هزینه های عظیم حکومتی را بیش از پیش نشان می دهد و بعد از 35 سال فشار، آن به تمسخر می گیرد.

هفتم- این طرح از کم هزینه ترین و موثرترین روش های احقاق حقوق مدنی است! هیچ روشی از نظر راندمان هزینه و بازده به پای این طرح نمی رسد، این روش اعتراضی هیچ درگیری فیزیکی ندارد و اعتراض کننده هیچ خسارتی -مالی و جانی- نمی بیند. از سوی دیگر تنها تاثیرات حضور این جمعیت خواهان تغییر بسیار زیاد است. این روش از آرام ترین روش های اعتراض مانند راهپیمایی سکوت، نافرمانی مدنی، اعتصاب کاری، تحریم انتخابات و... غیره کم هزینه تر، فراگیرتر و موثرتر است.

قطعا می توان منافع دیگری را نیزبرای این حرکت تصور کرد که از حوصله این بحث خارج است. (مانند افزایش اعتماد به نفس زنان، رفع نگاه جنسیتی به زن، کاهش جرایم جنسی، عادی شدن روابط زن و مرد که باعث کاهش آزار جنسی، متلک های خیابانی، جلوگیری از تبعیض جنسیتی و.. خواهد شد نام برد.)

علاوه بر این دلایل با این حرکت، اصلی ترین نشانه "اسلامی" بودن "جمهوری اسلامی"، که "حجاب اجباری" است از بین خواهد رفت. چرا که جمهوری اسلامی بجز حجاب اجباری زنان در هیچ زمینه دیگری اسلامی دیده نمی شود. نه اقتصادش اسلامی است (با اصلیت بانکداری بدون ربا)، نه سیاست اش برمبنای اسلام است (حتی عملا بر ضد اعراب و مسلمانان دیگر است) نه سیستم آموزشی اش اسلامی است، و نه هیچ شاخص اجتماعی دیگری اعم از دزدی، فساد، ارتشا، عدالت، اخلاق و...  مطابق با آموزه های اسلامی دارد.
تا حدی که اگر تصور کنیم همین فردا حجاب اجباری حذف شود دیگر هیچ نشانه دیگری از اسلامیت بجز اندک مساجد تعطیل و خلوت -که بیشتر نقش "خانه سالمندان" را ایفا می کنند!- در جامعه دیده نمی شود.

به همین دلیل پیش بینی می شود که مقاوت بسیاری در مقابل این خواسته بحق زنان و این کمپین ایجاد شود، که اتفاقا دست و پا زدن بیشتر حاکمیت به ضررش تمام خواهد شد چرا که خلا نبود رسانه های تصویری و شنیداری "داخلی" این کمپین را پر خواهد کرد و مردم بیشتری با خواسته به حقشان آشنا خواهند شد.

بسیار به این حرکت خوشبینم و امیدوارم سرآغازی باشد بر حق برابری زنان و همزمان فشار بر حاکمیت جهت به رسمیت شناختن سایر حقوق انسانی ایرانیان مانند حق رای، آزادی بیان، دموکراسی و شفافیت بروکراسی.

پی نوشت:
1- در عرض چند ساعت از نوشتن تا ویرایش این متن تعداد علاقه مندان این صفحه ده هزار نفر افزوده شد! جای بسی مسرت است.
2- عکس بالا، سفارت ایران در هنگام رای گیری!

افزایش جمعیت مهلک ترین تصمیم جمهوری اسلامی


اخیرا ویدئوهای اظهارات روحانیون و مسئولین مختلف مربوط و نامربوط کشوری در رابطه با افزایش جمعیت، دستمایه خنده مخاطبان و البته اندوه ناشی از حاکمیت چنین تفکرات نازلی در ایران شده است. حتی سخنان رهبر عظیم الشان انقلاب که در جمع ماماها در حال تبین "جزییات زایمان" و "شیوه فرزند آوری" هستند بیشتر به طنز شبیه است تا نصیحت!

اینکه چرا ناگهان آیت الله خامنه ای تغیر موضع داد و شروع به توصیه برای افزایش جمعیت کرد، در ذات دشمن زایِ جمهوری اسلامی نهفته است. بعد از ربع قرن حاکمیت نامتوازن آیت الله خامنه ای و نگرانی هرروزه او از سقوط حاکمیتش، وی سیاست های مختلفی را برای تقویت شرایطش در پیش گرفته است. شاید آشنا ترین و مهم ترین سیاست دفاعی اش، سرمایه گذاری بی حساب و کتاب او بر ساخت نیروگاه هسته ای -بخوانید "بمب هسته ای"- بود/است. اما با فرسایشی شدن پروژه و احتمال شکست نه چندان دور آن، چشم به دیگر راهکارها دارد. او یکراست به سراغ سخت ترین و پایدار ترین سیاست دفاعی و بقایی رفته است که بتواند عمر "جمهوری اسلامی" را تضمین کند، یعنی افزایش جمعیت.

این سیاست افزایش جمعیت که نادانانه بر آن تاکید می شود، درست است که از نظر دفاعی و استراتژیک موثر و مهم است؛ و اگر  همزمان با توسعه اقتصادی و همراه با توسعه زیر ساخت های رفاهی باشد، می تواند باعث توسعه و شکوفایی اقتصادی شود. اما -این اما مهم هست!- وضعیت امروز ایران کوچکترین نشانی از توسعه اقتصادی و رفاهی ندارد. و حتی برای جمعیت فعلی هم چشم انداز روشنی موجود نیست.

از نظر معیشتی و اقتصادی، رکود سراسری همراه با رشد منفی اقتصاد در سالهای اخیر، به فقیرتر شدن خانواده ها، گسترش بیکاری و به تبع آن افزایش ناامنی دامن زده است. به اعتراف آمارهای رسمی، وضعیت جرایم خُرد و تن فروشی زنان افزایش یافته و روز به روز افراد بیشتری ریسک مجازات های سنگین اسلامی را با کسب چند ده هزار تومان پول عوض می کنند.

علت -مغفول مانده- وضع فعلی هم علاوه بر تحریم و سوء مدیریت اقتصادی، ورود جمعیت عظیم دهه 60 به بازار کار و زندگی است. سیاست افزایش جمعیت غلطی که تحت تاثیر تعالیم ایدئولوژیک و شرایط جنگی گرفته شد. درحالی که هیچ فکری برای آینده این جمعیت رو به رشد نشد و در آن زمان  شاید تنها تصمیم صحیح گرفته شده تشویق و تبلیغ کنترل موالید بود، که برای کشوری در سطح ایران موفقیت آمیز قلمداد می شود.

امروز این جمعیت کثیر خود در سن فرزند آوری قرار دارند و خود به خود شاهد افزایش جمعیت زیادی خواهیم بود. این تبلیغات مضاعف تنها می تواند ایران را با شرایط غیر قابل برگشت و تاثیرات مهلک و ابدی جمعیت زیاد قرار دهد. اتفاقی که برای خیلی از کشورهای توسعه نیافته و درحال توسعه افریقایی و آسیایی افتاده است. کشورهایی که علیرغم کمک های بین المللی و توسعه اقتصادی، به دلیل جمعیت زیاد، با فقر، بیماری و بیسوادی دست به گریبان اند و نمی توانند سطح رفاه اجتماعی یا سرانه درآمد و بهداشت خود را بالا ببرند.

البته بعید است که رهبر 75 ساله نظام، چندان نگران وضع مردم ایران در چند ده سال آینده باشد، و بیشتر درحال مقایسه شاخص های استراتژیک ایران و کشورهای "دشمن افکار خود" بر روی کاغذ است.

جدا از کلیه شاخص های استراتژیک و اقتصادی، زیست بوم ایران -فلات ایران- نمی تواند پاسخگوی رفع نیازهای اولیه حیات انسانی مانند "آب" این جمعیت باشد؛ و مشکل افزایش جمعیت بغیر از گسترش فقر اقتصادی و فلاکت عمومی، باعث تخریب محیط زیست بطور پایدار خواهد شد. همانطور که امروز براثر برداشت بی رویه آب، بسیاری از دریاچه ها یا خشک شده اند یا درحال خشک شدن هستند. همینطور کمبود آب، گسترش بیابانها را تشدید خواهد کرد و این عامل بر کاهش زمین قابل کشت، کاهش تولیدات کشاورزی و کمبود غذا اثر مستقیم خواهد داشت. در نتیجه آن، استقلال غذایی کشور برای همیشه از بین خواهد رفت و دولت برای همیشه ناچار به واردات عمده غله و مواد غذایی مصرفی همان جمعیت کلان کشور خواهد بود.
حتی عده ای از محققان زیست محیطی اعتقاد دارند که جمعیت 77 میلیونی امروز، بسیار بیشتر از ظرفیت شکننده اقلیمی -و آب- ایران است و برای نمونه تغیرات زیست محیطی؛ خشک شدن رودخانه ها و دریاچه ها و روند رشد کویر مرکزی را نشان می دهند. مشکلاتی که علاوه بر کمبود آب، کیفیت آب را هم شامل می شود.

با همه این توصیفات جای امیدواری هست که تبلیغات افزایش جمهوری اسلامی به دلایل زیر نتواند در عمل اجرا شود:

اول- سطح بالای تنفر عمومی و بخصوص زنان از جمهوری اسلامی-به نماد آیت الله خامنه ای- است. دلیل عمده آن هم زنانی هستند که از یک سو مورد نگاه "زن ستیزانه" حکومت قراردارند و بطور کلی با محدودیت ها و تحقیرهایی مانند حقوق اسلامی، حجاب اجباری، سهمیه های تحصیلی؛ کار و... مواجه اند، و از سوی دیگر مسئولیت اصلی فرزند آوری را برعهده دارند، که بدیهی است کمتر اهمیتی به این سخنان نخواهند داد.
دوم- آگاهی زنان و جوانان از عواقب و مشکلات بزرگ کردن فرزندان و سایر ابعاد کلان جمعیتی که خود متولدین دهه 60 با آن مواجه بوده اند و حداقل رویای داشتن زندگی بهتر برای فرزندانشان دارند که باعث می شود تبلیغات حکومت تا حد زیادی خنثی شود. حتی در جمیعت قلیل طرفداران حاکمیت.
سوم- شرایط مالی خانواده ها جایی برای فراغت والدین باقی نگذاشته که بخواهند به مسئله بچه دار شدن فکر کنند. امروزه زنان خانواده نیز پا به پای مردان مجبور به فعالیت اقتصادی و درگیر تامین نیازهای اولیه زندگی هستند و فرصتی برای مادر بودن باقی نمانده است. همه اینها بجز هزینه های سرسام آور نگهداری و بزرگ کردن بچه است که به خانوار تحمیل می شود.
چهارم- شرایط بحرانی فعلی زیست محیطی مانند کمبود آب است که همین امسال هم بیش از 500 شهر را به وضع بحرانی فرو برده است و مشکلات تهیه نیازهای اولیه زیستی -برای دولت- ترمز شدیدی بر سیاست های افزایش جمعیت خواهد بود.

نکته امیدوار کننده دیگر، وضعیت اقتصادی جمهوری اسلامی است که به هیچ عنوان درحدی نیست که بتواند از اهرم مشوق های مالی برای اجرای این سیاست های نابخردانه استفاده کند و تنها چهره خندان روحانیون مبلغ و اوامر ولی امر مسلمین ضامن اجرایی طرح شده است!

پی نوشت:
1- نگرانی های اقتصادی از کاهش نیروی کار در 30 سال آینده، (زمانی که کار باشد اما کارگر نباشد)  براحتی با پذیرش مهاجران کارگر قابل رفع است، و این بهانه کمترین اهمیت را در سیاست گذاری جمعیتی ندارد. فراموش نشود که با 40 میلیون بیکار و اقتصاد زمین گیر این تصور بیشتر به یک افسانه شبیه است!
2- برای مطالعه جزییات بیشتر در زمینه تاثیرات اقتصادی جمعیت و شرایط کشورهای مشابه می توانید به این مقاله سری بزنید.

3- تصویر احتمالی کودکان ایرانی در آینده که حاکمیت می خواهد با رسیدن به جمعیت 150 میلیون نفری ایجاد کند:
(کودکانی که بجز تلاش برای یافتن غذا، روزانه باید بدنبال جرعه آبی برای رفع تشنگی باشند.)

رونق اقتصادی به شکل دستوری!


این روزها ایران در مسایل هسته ای در تعادل و تعاملی همراه با سکون با قدرت های جهان به سر می برد که بخش عمده آن ناشی از داغ شدن حوادث اوکراین و دعوای روسیه با غرب بر سر مناقشات داخلی اوکراین است.
این توافق تا حدی است که مثلا BBC فارسی که عملا نمایشگر سیاست خارجه انگلیس است، برنامه هایش را بیشتر به افغانستان اختصاص داده و در حداقلی از انعکاس خبرهای ایران بسر می برد. به قول دوستی تبدیل به تلویزیون ملی افغانستان شده است!

شاید تنها اتفاقات مهم اخیر بعد از سکون در مذاکرات هسته ای، اصلاحات اقتصادی و تصمیمات جدید دولت در رابطه با وضعیت سود بانکی و وضع مالی کشور است. بعد از آنکه حباب خوشبینی بورس خالی شد و شاخص های افزایش یافته با روی کار آمدن دولت جدید و توافق هسته ای شروع به نزولی شدن کرد، دولت تصمیم گرفت که جهت کاهش تورم، رونق تولید و واقعی سازی نرخ سود فعالیت های اقتصادی، دستور به کاهش سود بانکها بدهد.
طبیعی است که در اقتصاد امروز جهان هیچ فعالیت سالم اقتصادی سودی معادل 30 یا 40 درصد ندارد و پرداخت سود بالا بجز دامن زدن به تورم و افزایش توقعات از فعالیت های اقتصادی هیچ نتیجه ای ندارد.
از طرف دیگر تجربه نشان داده که کاهش سود بانکی در ایران باعث خارج شدن سرمایه از بانکها و رفتن پول به سمت بازارهای طلا، دلار، و مسکن خواهد شد و کمتر بخش آن به سمت بورس پیش خواهد رفت. اما به نظر می رسد که دولت این بار عزم کرده که همزمان با کاهش سود بانکی، نرخ دلار، طلا و حتی مسکن را کنترل کند، تا بخش بیشتری از سرمایه ها به بازار بورس برود.
شاید اگر اقتصاد ایران دچار این تورم سرسام آور نبود و همزمان نبود تحریم باعث رونق بورس و افزایش سرمایه گذاری می شد. این شوک به اقتصاد، باعث زنده کردن "اقتصاد در حال احتضار" کشور می شد و به تبع آن مشکلات دیگر مثل بیکاری و تورم حل می شد، اما وقتی سایر مسیرهای توسعه بسته است، پول خارج شده از بانکها جذب تولید نخواهد شد و به سمت دلالی و واسطه گری و بازهم افزایش بیشتر تورم خواهد رفت. خصوصا آنکه تورم 40 درصدی ایران خود منبعی از سود برای واسطه گری، احتکار و دلالی است و بی ثباتی روزانه جای هیچگونه سرمایه گذاری بلند مدت -که اصل توسعه اقتصادی است- را باقی نمی گذارد.

در این میان حتی طرح های دولتی عمرانی هم در رکود به سر می برند و هیچ سرمایه گذاری مولدی انجام نشده و تنها اتمام برخی پروژه های دولت قبل در دستور کار است.
در بخش صنعت که نماد  آن وضعیت خودروسازی کشور است وضع چندان مناسب نیست چرا که همچنان علاوه بر افزایش قیمت محصولات، خودروسازان بزرگ با کمک های مستقیم و غیر مستقیم دولتی به بقای خود ادامه می دهند. و رکود در فروش در حال رکورد زدن است!
در بخش کشاورزی وضع از این هم بدتر است و نبود آب، قیمت ارزان محصولات کشاورزی همراه با سنتی بودن -غیر اقتصادی بودن- روش های کشت باعث شده که این بخش نتواند نه سرمایه چندانی را جذب کند و نه بهره وری متناسب با سرمایه گذاری های انجام شده را داشته باشد.
صنایع نفت و جانبی آن نیز مورد تحریم قرار گرفته و این بخش از فرسودگی و نبود تکنولوژی های جدید روز بشدت رنج می برد. تقریبا تولید و اشتغال درحداقل وضعیت بعد از جنگ قرار دارد.

در این سالها تجربه نشان داده که دخالت هرچه کمتر دولت در بازار و اقتصاد باعث رونق بیشتر اقتصاد شده و دقیقا هرجا که دولتی تلاش کرده با توجه و اختصاص منابع آن را تقویت کند باعث ضرر و زیان و نتایج معکوس شده است!
تلاش های اخیر دولت هم با اینکه از نظر جهت متناسب با توسعه درنظر گرفته شده اند اما بدلیل نبود ثبات سیاسی و ثبات تصمیم گیری در مدیریت کشور باعث شکوفایی نخواهد شد.

تا زمانی که هر مسئولی در کشور در امور سیاست خارجی، داخلی، اقتصاد و .. نظر می دهد و تاثیرگذار است، وضع اقتصاد و معیشت مردم بهتر از این نخواهد شد. مگر آنکه مانند سابق در سایه توافق هسته ای حاصل شده، تحریم فروش نفت برداشته شود و پول نفت در شریان اقتصاد کشور جریان یابد و سو مدیریت ها و فسادهای کلان حاکمیت را بپوشاند.

البته همین توافق هسته ای هم از گزند دخالت های مسئولین کشوری و لشکری و نمایندگان مجلس مصون نیست و با این روند به هم ریخته تصمیم گیری و مداخلات مدیریتی بعید است که توافقی به دست آید که از نظر اقتصادی برای ایران مثمرثمر باشد، چرا که همچنان هیچ تضمینی از سوی ایران به ثبات تصمیمات گرفته شده وجود ندارد و دیگر حتی رهبر هم نمی تواند حرف پایانی -فصل الخطاب- را بدون حرف و حدیث سرداران سپاه و نمایندگان مجلس بزند.