فرهنگ اجتماعی ایران، متبلور در دنیای مجازی


قبلا هم گفته ام که انگیزه اصلی ام از حضور در دنیای مجازی دغدغه فرهنگی بوده است و سایر موضوعات سیاسی، اقتصادی و... بدلیل تاثیر گذاریشان بر فرهنگ اهمیت دارند.
شاید این نوشته چندان به مذاق ایران دوستان و متعصبین ملیتی خوش نیاید اما چاره ای بجز بیان واقعیت نیست.

اخیرا با پدیده جدیدی در حوزه مجازی مواجه شده ایم به نام کامنت گذاری ایرانیان. خصوصا آنجا که مخاطبان نظرات افراد خارجی هستند، این مشکل بیشتر و حادتر به نظر می رسد. دنیای مجازی محیطی فراهم کرده که افراد بتوانند با هویت مجازی فعالیت کنند و به قول معروف آنچه در دل دارند راحت بگویند و این راحتی به شکل الفاظ رکیک و شوخی های پست و جنسی نمایان شده است.
قطعا این معضل اجتماعی مانند دیگر مشکلات علت های زیادی دارد که از نوع آموزش و تربیت جمهوری اسلامی تا فرهنگ عامه و غیره در آن نقش دارند. که بررسی همه آنها خارج از حوصله است. در اینجا تنها اشاره به قسمت فرهنگ خودمانی دارم، چیزی که جدای از تاثیر حکومت و فرهنگ اسلامی القا شده قابل بررسی است.

به خودمان دروغ نگوییم، بسیار ملت بی فرهنگی هستیم -حداقل در بعد اجتماعی- و این مظاهر بی فرهنگی در تمام ارکان زندگیمان قابل مشاهده است. از طریقه سلام و احوالپرسی تا فرهنگ کار و رانندگی و صدها مثال دیگر. شاید بدلیل آنکه هیچگاه آمار رسمی و قابل اندازه گیری از بی فرهنگی هایمان نداشته ایم، دیدن افراد بی فرهنگِ مجازی که قابل شمارش هستند برایمان شُک آور شده. اما با دقت در تک تک رفتارهای اجتماعی این مساله نمایان است. از مشکلات حاد و مرگبار رانندگی میتوان آغاز کرد و به متلک های جنسی دختران و رفتارهای چاپلوسانه اداری و زرنگ بازی های "جلو زدن در صف" و جک های قومیتی و دخالت در زندگی یکدیگر و صدها عنوان کوچکتر می توان رسید.

گرچه که بیان مشکل چندان با ارزش نیست و باید به راه حل ها توجه شود اما تا نپذیریم که مشکلی وجود دارد و "بی فرهنگ ترین ملت جهان" هستیم، به دنبال رفع مشکل نخواهیم رفت. پس اولین قدم و شاید سخت ترین آن پذیرفتن این "بی فرهنگی ملی" است.  این موضوع قابل خلاصه کردن به قوم و گروهی خاص نمی شود و جزیی از فرهنگ ایرانیان است.
تا صحبت از بی فرهنگی ایرانیان می شود عده ای رگ گردنشان بیرون می زند و از تاریخ و فرهنگ 2500 ساله ایران و ایرانی می گویند و حتی ادعای صدور -بی- فرهنگی ایرانی-اسلامی را دارند! در جواب این عزیزان باید گفت که دوستان وجه اشتراک شما و ایران معاصر با داستانهای باستانی تنها زندگی در فلات ایران است و تمام! هرچقدر شما در زندگی آنها تاثیر داشتید آنها هم در زندگی شما تاثیر دارند. البته به شرطی که باور کنیم چنین افرادی با این مشخصاتی که ما برایشان ساخته ایم، روزی در این فلات زندگی می کرده اند!

دوستان عزیز ایرانی، سابقه این داستانهای باستانی چیزی حدود 70 سال است و حاصل تلاش پهلوی اول برای ساختن ایرانی مدرن از خاکستر عقب ماندگی و بدویت ایرانیان دوران قاجار است. همانطور که آنقدر عقب مانده بودیم که نیاز به اصلاح شیوه خوردن و آشامیدن و پوشش داشتیم، نیاز به ساختن گذشته و تاریخچه فرهنگی هم وجود داشت و اینگونه داستانهای 2500 ساله ساخته شد. وگرنه همین 80 سال پیش هیچ شناختی از این تاریخ درخشانمان نداشتیم! اما امروز آنقدر این داستانهای فرهنگ و ادب را تکرار کرده ایم که فراموش می کنیم اجداد ما در فقر مطلق فرهنگی زمان قاجار زندگی می کرده اند نه در رویاهای 2500 ساله مان.
به عنوان مثال نه زمانی دور که همین 100 سال پیش، تنبیه فیزیکی چنان در میان ما رایج بود -نه تنها برای مردم عادی و کودکان- که حتی وزیر مملکت بدستور شاه به فلک کشیده می شد.(امروز چنین رفتاری حتی با حیوانات هم انجام نمی شود)
تنها نگاهی به عکسهای دوره قاجار نشانگر بخشی از فرهنگ غنی گذشته مان است، قسمت دیگر فرهنگ را هم در داستانهای نویسندگان معاصر میتوانید دنبال کنید.

همانطور که زمانی پهلوی ها با واردات فرهنگی سعی در ساختن جامعه ای مدرن داشتند و تا حدی موفق بودند، امروز هم راهی بجز یادگیری و ارتباط آموزنده با سایر ملل جهان نداریم. باید ارتباطات ایرانیان -خصوصا ارتباط فیزیکی- برقرار شود. تا از این محمل فرصتی فراهم شود برای آموختن شیوه ادب، رفتار، معاشرت و غیره.
بازهم تاکید میکنم که اولین قدم یادگیری، نیاز به آموختن و دانستن جهل است. و اگر این شرط نباشد اگر با تمام جهان هم ارتباط داشته باشیم تا به خلوت یا به تعبیر امروزی دنیای مجازی برسیم، باز آش و کاسه همین خواهد بود.

متاسفانه با شرایط فعلی سیاسی و حکومت ایران، هیچ انتظاری برای بهبود وضعیت فرهنگی از طریق دولتی وجود ندارد. چرا که اساسا خود حکومت بر پایه دین و دین بر پایه پاره ای از فرهنگ های غلط گذشتگان بنا شده و راه تغیری ندارد. پس انتظارِ داشتنِ سیستم آموزشی صحیح، رسانه های قوی و منتقد، و دولتمردان الگو انتظاری بیهوده است. در چنین شرایطی تنها راه آغاز تغییر از راه فردی و خانواده است، تمرین و ممارست شکیبایی، قانون مداری -حتی قانون غلط- احترام به حقوق دیگران و احساس آنان. و پرهیز از رفتارهای احساسی و بدون منطق، می تواند کمک بزرگی باشد به ارتقای فرهنگ کلی جامعه.

پی نوشت:
بهانه نوشتن این مطلب تعرض لفظی هموطنان عزیزمان به حریم شخصی و صفحات فیس بوک مجری برنامه جام جهانی و آقای مسی بود.