چرا خامنه ای در مشهد، غرب را تحقیر کرد؟


خیلی دوست داشتم که سال جدید رو با خبرهایی فارغ از سیاست و اقتصاد شروع کنم - حداقل یک هفته اول عید - اما متاسفانه سخنان آیت الله خامنه ای در مشهد، سفر اوباما به اسراییل و همچنین اتفاقات سوریه آنقدر مهم، سریع و پیچیده پیش می رود که نمی شود از آن گذشت.
مانده بودم که تیتر این مطلب را چه بگذارم، "شروع جنگ خامنه ای در جبهه جدید" یا "استیصال یک رهبر بی دشمن" اما ترجیح میدهم که همینطور ساده بماند. اما ماجرا چیست؟

همانطور که قبلتر هم گفته ام، از اساس حمهوری اسلامی در خلا میان جهان دو قطبی بوجود آمد و شاکله حکومت بر استقلال ناشی از فحش به دو قطب قدرت دنیا -نه شرقی نه غربی- شکل گرفت. این روش تقریبا برای 10 سال اول حکومت جواب می داد و البته شعار های مرگ بر این و آن به روال ثابت و عادت جمهوری اسلامی درآمد. مشکل از آنجا شروع شد که شوروی آن زمان از بین رفت و شعار "نه شرقی نه غربی" عملا به شعار "نه غربی، نه غربی" تغیر شکل یافت.
و همینطور بحث "دشمن" که نقطه اتکا و ریسمان وحدت جمهوری اسلامی و خصوصا اهرم دست آیت الله خامنه ای بود به همان شکل باقی ماند. بگذریم که در سالهای گذشته رفتارها و شعار های متقابل سران کشورهای غربی بخصوص امریکا همیشه باعث میشد که این اهرم دست آیت الله کارا بماند و ایشان بتواند با کشیدن آن پیروان خود رو حداقل برای مدتی متحد کند.

ماجرا مفصل است اما خلاصه اینکه، با روی کار آمدن دموکرات ها و اوباما، و البته شعار صلح و دوستی وی، این آخرین استفاده از "دشمن" هم بلااستفاده ماند و دیگر هرچه ایت الله خامنه ای اهرم دشمن را می کشید، هیچ کس وقعی به ایشان نمی گذاشت و همه پیروان درگیر تقسیم قدرت و ثروت شدند و هستند و کمترین مهم برایشان "آبروی نظام" است.
قطعا آیت الله مانند هر شخص دیگری متوجه اشکال کارش شده است و فهمیده که مشکلش نداشتن دشمن و تهدید واقعی خارجی است (نه دشمنی که در ذهن ایشان روز و شب وی را تهدید می کند). و در این برهه حساس تاریخی - به گفته ایشان "پیچ حساس تاریخی" - که نظام در آستانه انتخابات است و امیدی به شرکت مردم ندارد حداقل پیروان و طرفداران خود را متحد و یکپارچه کند و بتواند از این گردنه عبور کند.

اما - تمام نکته مطلب در همین اما است!- این بار ایشان بر روی نقطه حساسی دست گذاشته است و آن هم شخصیت و هویت کشورهای غربی است. آیت الله خامنه ای می خواهد با تحقیر اسراییل، امریکا، فرانسه و انگلیس و سخنان تحریک آمیز حداقل پاسخی تحریک آمیز و تهدید کننده بشنود و باز دوباره به پیروان خود این جمله را یاد آور بشود که "دیدید گفتم دشمن در کمین است!" متحد بشوید و اختلاف ها را کنار بگذارید وگرنه اساس قدرت بر باد خواهد رفت.
گرچه نهایت  هدف خامنه ای حل کردن مشکلات داخلی است اما مشکل کار اینجاست که تحقیر و توهین به هیچ عنوان از طرف انسان و جامعه غربی تحمل نخواهد شد و ایشان -هرچند با طمئنینه و حساب شده اما- قطعا پاسخ دندان شکنی به این توهین ها خواهند داد و آن روز است که دیگر مشکل ایران مساله غنی سازی یا بمب اتم نخواهد بود بلکه هدف به خاک نشاندن جمهوری اسلامی و البته ایران خواهد شد. هرچند که ممکن است اسامی دیگری داشته باشد.

متاسفانه آیت الله خامنه ای بازی خطرناک و جدیدی را شروع کرده است که دیگر حتی با تسلیم و غلط کردم هسته ای هم تمام نخواهد شد و اگر ایشان همچنان بر این موضع خود پافشاری کند، "جنگ" یا به عبارت دیگر "مصیبت برای ملت ایران" آینده ای حتمی خواهد بود.

شاید روزی این پیش بینی - با درصد بسیار اندک - میتوانست به وقوع بپیوندد که ایران مانند کره شمالی به بمب اتم دست پیدا کند و سایر قدرت های دنیا هم آن را به رسمیت بشناسند، اما با این اظهارات خامنه ای در مشهد و حل مشکل امروز به قیمت از دست دادن کل آینده، دیگر امیدی به آن نیست.
امروز دیگر این دنیا -غرب- نیست که نگران برنامه هسته ای ایران است بلکه این جمهوری اسلامی است که باید نگران استفاده و سواستفاده غرب از این بهانه برای حمله و از بین بردن ایران باشد. گرچه هنوز جمهوری اسلامی و آیت الله خامنه ای عزم جدی برای تولید بمب اتم ندارد.

لازم میدانم که این نکته رو هم عنوان کنم که صحبت های آیت الله خامنه ای اشاره هم به اتفاقات سوریه دارد و این سخنان در پاسخ به احتمال دخالت نظامی ناتو در سوریه عنوان شده است (وگرنه دلیلی برای اسم بردن از کشوری به اسم فرانسه نبود).
ایشان همزمان مجبور است رهبری هر دو کشور را انجام بدهد و به نظر می رسد که بزودی هم رهبری هر دو کشور را از دست می دهد و هم مردم آنها را به خاک سیاه می نشاند!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

شما تکلیفتان را با ایران مشخص کنید. شما میخواهید ایران بدست شما بیفتد تا همه را بی دین و لامذهب کنید. اشتباه میکند. شما مرد باشید اگر از بدیهای دین میگویید خوبیهایش هم بگویید. و بقول امام ما امام حسین ع اگر دین ندارید لااقل ازاد مرد باشید
اگر راستگو هستید این پیام را جواب دهید.

آرسین گفت...

اولا این وبلاگ سخنگوی هیچ جریانی نیست و هیچ کسی را نمایندگی نمی کند.
ثانیا تکلیف ایران مشخص است، باید جامعه ای آزاد با حکومتی ملی داشته باشد که تمامی عقاید و گروه های فکری، قومی و مذهبی را حمایت کند.

متاسفانه سالیان سال است که خوبی های دین از بین رفته و بدی هایش مانده! اگر خواننده این وبلاگ بوده باشید، متوجه می شوید که به هیچ عنوان مذهب ستیزی در تعاریف آن نیست.

جهت روشن شدن موضوع برای شما و سایر خوانندگان:
نگاه این وبلاگ به دین به عنوان حیقیقتی تاریخی و سرنوشت ساز در تاریخ بشریت است که با پیشرفت علم تاریخ مصرف اجتماعی آن به پایان رسیده و تنها به عنوان عقیده ای شخصی محترم است.
در طول این تحولات، دین -خصوصا اسلام-از محتوا خالی شده و پوسته مقدس آن باقی مانده و هر گروهی بنا به موقعیت از این پوستین در جهت تمتع از منافع دنیوی استفاده می کند.

ناشناس گفت...

جالب بود ارسین جان. می گم فرق خامنه ای با سلطان محمد خوارزم شاه چیست. او هم بواسطه داشتن یک مشت مشاور ابله و بادی که در دماغش بود با ندانم کاری خودش چنگیز مغول را به ایران و سپس کل خاور میانه اورد و ان فجایع رقم خورد. مگر تاریخ نباید ایینه عبرت ما باشد. مگر قرار است چند بار تکرار شود. متا سفانه کار کشور ما فقط تکرار بازیهای مکرر بوده است. بهمین خاطر دایم در خود بازتولید شده و رشد نمی کنیم. و انگاه گناه را بگردن دیگران می اندازیم.تازه خوارزم شاه عاقلتر از این اقا بوده. چون او اشنایی با چنگیز و کینه مغول نداشته. ولی این اقا هزار ایینه عبرت در جلو اش بوده. از صدام و قذافی بگیر تا... تازه فقط امریکا که نیست. ناتو و کل جهان!! یعنی باید واقعا گفت کل جهان. بابا کشور ما نهایتش بتواند حریف کشو رهایی مثل پاکستان ازربایجان یا مثلا ترکیه انهم بدون کمک ناتو بشود. در عالم مقایسه عرض میکنم. والا خوب این کشورها همه دوست و همسایه ما هستند و بسیار برای ما گرامی و با ارزشند. در مثل منا قشه نیست. ولی نه با امریکا و.... مگر قاسم سلیمانی رویین تن است؟ من نمی دانم این اقا یان چه فکری می کنند. تازه از طرفی اصلا اینها دنبال چی هستند. چه چیزی را خوب کرده اند که حالا دنبال صدورش باشند.ایا توا نسته اند کشور خودشان را شبیه کشورهای مردم بکنند.مردم به لحاظ روحی و جسمی همه بلکل مریض شده اند. وتا چند سال دیگر همه روانی و با چشمهای لوچ به هم اریب نگاه می کنند.حرف حساب اینها چیست. این دینی که اینها انرامستمسک نموده و می خواهند انرا به حلقوم دیگران فرو کنند. خاصیتش چیست. ارزش و اعتبار و بدرد بخوری ان در کجاست. ادمی انار را می خورد از خوردنش لذتی به او دست می دهد. من سئوالم این است که دین اینها در این 37 سال که عمر کمی هم نیست چه طعم و مزه ای داشته. چه لذتی داشته که حالا فردا ما برویم یقه جناب اوبا ما را بگیریم و بگوییم که بیا به دین حنیف ما مشرف شو. تا بقول میرزاده عشقی تا انکه چیز ها بینی... که مرده شور ها پشت میز ها بینی. می گم اینا عاقلند.. دیوانه اند. جنون ادواری دارند.. یا روح مجنون در دماغ اینها حلول کرده؟ من حقیقت بعد از 37 سال هنوز نفهمیده ام اینها دنبال چی اند. با انکه قریب 7-8 هزار جلد کتاب خوانده ام.جان ارسین بقول استاد بهرام مشیری به ریش حبیب بن مظاهر قسم اگر تو حتی کمی .. عرض می کنم کمی حتی متوجه شده ای که اینها دنبال چی هستند. بی زحمت بمن هم بگو. گاه فکر می کنم که شاید سالهاست خواب زده شده ام و خودم نمی دانم و متوجه نیستم. چون در کشور گل و بلبل چیز هایی اتفاق می افتد که با حواس ششگانه و هفنگانه جور در نمی اید.داستان امیر ارسلان رومی و امیر حمزه و حسین کرد شبستری را که در کودکی همیشه می خواندم همه دارند از جلو چشمم رژه می روند.

آرسین گفت...

ناشناس گرامی،
حقیقتا بعید است همان تنها تفاوت خامنه ای با سلطان خوارزم هم وجود داشته باشد و سلطان محمد از خونریزی چنگیز بی اطلاع بوده است. و به این گونه تاریخ همچنان تکرار می شود!

در رابطه با وضع فعلی و هدف از این حکومت شترگاوپلنگ هم چیزی نمیشود گفت (و هیچ کس هم نمی داند!)
و اساسا در تاریخ معاصر بجز دوره پهلوی ها که اندک اهدافی مادی برای حکومت تعریف شده بود که آن هم از عقب ماندگی شدید دوران قاجار ناشی می شد، در هیچ دوره ای حقیقتا ایرانیان نمی دانند که بطور جمعی چه می خواهند. البته خوب می دانند چه چیز نمی خواهند! اما تقریبا هدفی که یک ملت برای رسیدن به آن تلاش کند وجود ندارد. و اهداف تعین شده از سوی حکومت هم نه تنها تناسبی با قواره ملت ایران ندارد که اصلا قابل اجرا در هیچ جامعه بشری نیست!

در کل آنکه مانند کشتی شکسته ای طوفان زده از بعد از انقلاب تاکنون، حوادث و اندک دخالت های خارجی و بیشتر نادانی داخلی و... مسیر حکومت را مشخص کرده! و آمیزه ای ناهمگون از عرف و دین و فرهنگ (بی فرهنگی) بر جامعه حاکم است، بدون آنکه هیچ مدیریت علمی و بازخوردی از رفتار های غلط گرفته شود و سیستم سعی در تصحیح خود داشته باشد.
حتی در مساله ای مانند قضیه هسته ای دستگاه حاکم و شخص آیت الله خامنه ای آنقدر باهوش نیست که به محض استشمام بوی حساس شدن غرب و حدس به بن بست رسیدن (در دهه 70)، جهت استراتژی دفاعی را به سمت دیگری بگرداند و سالها هزینه و مشقت و گلاویز شدن و تحقیر از غرب را به جان نخرد.

با حماقتی مثال زدنی بر سیاستی از قبل باخته اصرار می ورزد و میلیاردها دلار ثروت را دود می کنند میلیونها انسان را به فلاکت می اندازند که حرف نامعقولشان را به کرسی بنشانند و نه تنها نمی شود که با خفت نمی شود!

هیچ جامعه ای و هیچ یک از دولتمردان غیب نمی دانند، اما روش می دانند و راه آن است که اولا از تجربه دیگران و گذشته خودمان پند بگیریم و ثانیا با بررسی علمی، اشتباهات گذشته مان را تصحیح کنیم.
که این نیاز به "اعتقاد به مدیریت علمی" و "جسارت عذرخواهی" دارد. که متاسفانه این عادات در جامعه ما نهادینه نشده.
با یک مثال تمام کنم؛
در جامعه امریکا بمدت 13 سال فروش و توزیع مشروبات الکلی ممنوع شد مانند وضعی که امروز در ایران است، اما با بررسی تجارت زیر زمین و قاچاق و سایر ناهنجاری های ناشی از ممنوعیت الکل، سیستم تصمیم اشتباهش را تصحیح کرد و نهایتا با قیود قانونی و اخذ مالیات و.. فروش آن آزاد شد.
اما در جامعه ما با نزدیک به 4 دهه مبارزه کور، هزینه و حتی تاسیس مراکز ترک اعتیاد به الکل هنوز هیچکس سیاست اشتباه را نمی پذیرد. و همچنان پادشاه لخت است!