کارگروهی موفق در ایران!

کاریکاتور زیر اثری از مانا نیستانی به زیبایی مشکلات فرهنگی و اجتماعی امروز ایران را نشان می دهد. نیازی به تفسیر ندارد!


جادوی خاتمی

خبر و نقل قول هایی از آقای خاتمی منتشر شده مبنی بر آنکه "در صورت وجود شرایط مورد نظر، در انتخابات شرکت می کنیم" البته قبل تر خبرهایی شنیده شد که ایشان بر مذاکره با حکومت جهت شرکت در انتخابات سال جاری مجلس تاکید داشت.  بعد از انتشار آن اخبار، ابراز نظرها و جهت گیری های بسیاری -خصوصا از طرف اندیشمندان و خصوصا بدنه جنبش اصلاحات- نسبت به سخنانش صورت گرفت و شاید این مطلب اخیر پاسخی باشد به انتقادات مطرح شده.

یادم هست قبل ترها که گاه مطالبی می نوشتم، در میان مطالب سیاسی، زمانی که در مورد سید محمد خاتمی مطلبی منتشر می کردم، استقبال خوانندگان از آن بسیار بیشتر از سایر مطالب بود. من اسمش را میگذارم "جادوی خاتمی".
 
به نظر می رسد که بیشتر این محبوبیت بخاطر وجه خوب و معتدل با گرایش به خاکشیر مزاجی ایشان باشد. یادمان هست که در سالهای ریاست جمهوری، سید محمد خاتمی معمولا بشاش و آرام ظاهر می شد و به همین دلیل، در خاطره اکثر ما چهره ای خندان دارد و صحبت های شیرین و سخنوری هایش از یاد مستمعین نخواهد رفت.

بعد از گذشت سالها از دوره ریاست جمهوری او، هنوز هم بنوعی نگاه عامه به حرکات و سخنان خاتمی است.
به جرات می توان گفت که خاتمی تنها مسئول معزول است که همچنان مورد توجه اقشار جامعه، خصوصا نخبگان است. کوچکترین حرف نامطبوع او را به باد انتقاد می گیرند و نسبت به آن واکنش سریع و شدید نشان می دهند.
به عبارت دیگر می توان او را همچنان ناخدای کشتی اصلاح طلبی ایران نامید. گرچه که امروزه دیگر چیزی از بدنه و خدمه این کشتی باقی نمانده و اکثر آنها یا خانه نشین یا زندان یا به خارج رانده شده اند، اما خاتمی همچنان در صدر تنها "حزب موثر غیرحکومتی" قرار دارد و نماینده آن است.
به دلیل همین اقبال مردمی است که حکومت نیز موثر به او نگاه کرده و به عنوان وزنه سیاسی- اجتماعی سعی در معامله با او دارد.

راز  "جادوی خاتمی" همین بی خاصیتی و هم رنگی با هر گروه و مرام و مسلک است.
از همان روزی که با شعار آزادی به میدان آمد و مردم او را انتخاب کردند همین احساس تله پاتی عمومی شکل گرفت و خصوصا قشر تحصیل کرده بیشتر اطراف او را گرفتند و بعد از برد انتخاباتی احساس برد می کردند (بگذریم از تفاوت برداشتهایی که مردم از "آزادی" مورد نظر خاتمی داشتند)،  در دنباله او همچنان همان خاتمی بود با همان خصوصیات، اما سطح توقع جامعه و نخبگان بالاتر رفته بود و به او انتقاد می کردند تا امروز که همچنان بسیاری او را مسئول فرصت های از دست رفته آن دوران می دانند.
هنوز هم هیچ کس به این نکته توجه نکرده است که رمز محبوبیت او همین "بی خاصیتی" است، اگر خاتمی دارای "مواضعی محکم" و "جدیت در کار" بود هیچگاه به این اندازه محبوب نمی شد.

خاتمی شخصیتی دارد که ما ایرانیان بسیار آن را می پسندیم، از نظر ظاهر، امروزی، شیک پوش و متفاوت از سایر روحانیون (اصطلاح عبای شکلاتی!) و از نظر اخلاق خندان، دارای تساهل و تسامح، خاکشیر مزاج و بی خاصیت (سیدِ خندان!). همه ما می توانیم با چنین شخصیتی احساس راحتی کنیم و خیالمان از او راحت باشد. برای فهم بهتر منظورم، تصور کنید خاتمی دارای شخصیتی جدی، محکم و دارای مواضع خاص می بود. بدیهی است که همیشه عده قابل توجهی مخالف مواضع او می شدند، حتی اگر با جدیت و اراده اش مشکل نداشته باشند.


تاریخ ایران نشان داده که مردان با انگیزه و موثر در زمان خود و حتی مدتی بعد از آن نیز مورد خشم و بی مهری عموم و قدرت قرار می گیرند، علیرغم خدماتی که با همین پشتکار و اراده به جامعه و میهن خود کرده اند. نمونه آن بسیار است، از امیرکبیر در دوره قاجار و دهها سال پس از او رضاشاه، تا رفسنجانی و مدیران او مانند کرباسچی شهردار تهران که در زمان خود و حتی پس از آن آماج تهمت ها و تهدید های بسیار بودند.
این اخلاق ما ایرانی هاست که از اشخاص بی خاصیت و بی نظر بیشتر خوشمان می آید زیرا بدلیل خود رایی و منیّت ذاتی مان، احساس می کنیم که آنها مطیع نظر ما هستند. -همه ما در زندگی شخصی نیز معمولا این افراد را دیده ایم و احتمالا با آنها دوست هستیم!- بدیهی است که این افراد در کنار "اشخاص دارای قدرت" -نه اشخاص قدرتمند- بیشتر دیده شوند.

نکته ای را که نباید از یاد برد آن است که، یک جامعه و حتی حکومت به هردوی این اخلاقیات نیاز دارد، زمانی میانه روی و اعتدال جهت کسب وجه لازم است و زمانی جدیت و پشتکار برای به سرانجام رساندن اهداف.
و با توجه به همین نکته، نمی توان از رابطه خوب مردم و دولت و همچنین بهبود روابط خارجی ایران در زمان ریاست جمهوری خاتمی -که در تمام دوره جمهوری اسلامی بی سابقه بود- غافل شد.

عامل منفی، گرایش شدید ما به این صفات است که مشکل ساز بوده و هست، در حالی که ایران امروز نیاز به مردانی با اراده و مصمم جهت رشد و توسعه دارد. همچنان گرایش ما -ایرانیان- به افراد بی نظر و اراده است.  امروز خودرایی احمدی نژاد بسیار پیش برنده تر و مفیدتر از تساهل خاتمی است، اما به فرض برگزاری انتخابات، بدیهی است که رای خاتمی بالاتر از احمدی نژاد خواهد بود.

پی نوشت:
اعتقاد دارم که در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی، روحیه خاتمی بیش از آنکه مناسب رییس دولت باشد، مناسب جایگاه رهبری نظام است.

خبرهای شبه خوب!

از شنیدن خبر هایی مبنی بر "لغو طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها" بدستور احمدی نژاد و همچنین خبر "رد ارتباط با امام زمان و غلط دانستن انطباق علایم ظهور بر افراد" توسط آیت اله خامنه ای -البته بعد از سالها ایجاد القاب مختلف برای ایشان!- خوشحال شدم.
گرچه می توان سایه سیاست را بر این خبرها دید اما بدون بارگذاری سیاسی روزمره و با وضعیت فعلی جامعه این خبرها را می توان در جهت مثبت حرکت فرهنگی ارزیابی کرد.
خصوصا خبر دوم که با توجه به نزدیکی به نیمه شعبان می تواند مهم ارزیابی شود. و تاحدی از انتشار خرافات و موهومات در این بازه زمانی جلوگیری کند. انتشار اعتقاداتی که این بیشتر کاربرد سیاسی دارد تا دینی.

اگر بدون آگاهی قبلی این خبرها خوانده شود. قطعا شخصیت های آن را می توان قهرمان های فرهنگ ایران نامید.
اما اگر نگاهی دوباره به نقطه آغاز مشکلات که بیاندازیم می بینیم که مثلا بروز مشکل طرح تفکیک جنسیتی دقیقا بعد از روی کار آمدن آقای کامران دانشجو وزیر علوم فعلی احمدی نژاد آغاز شد. یا آنکه تاخیر چند ساله آقای خامنه ای در اعلام برائت از لقب سید خراسانی و سال ها استفاده ابزاری-سیاسی همین افراد از اعتقاد دینی عامه به مهدویت سبب شده است تا این مشکلات بروز کرده و جدی شوند.

 علیرغم بدبینیِ ذاتیِ ایرانی ام سعی میکنم  که همیشه نیمه پر لیوان را ببینم، اما حافظه تاریخی گاهی اوقات اجازه خیلی مثبت دیدن نمی دهد. گرچه از شنیدن این خبرها خوشحال شدم اما نه به اندازه ای که بتوانم با صدای بلند وقوع این اتفاقات را اعلام کنم و تنها به ذکر کوتاه اشاره ای کفایت می کنم.


معمولا رقابت های سیاسی میان قدرت ها باعث می شود تا امتیازها و آزادی هایی هرچند کوچک به مردم فارغ از این درگیری ها داده شود که بیشتر به منظور نمایش های عوام فریبانه و جلب رضایت خاطر مردم است.
تجربه نشان داده است در جوامع بسته مانند جامعه ما این فرصت های کوتاه بسیار مغتنم بوده و باید از فضای تنفس ایجاد شده استفاده کرد. (شبیه این اتفاقات در سطح جهانی در زمان جنگ سرد و درگیری دو ابرقدرت رخ داد که برای کشورهای عقب افتاده امر مبارکی بود.)
احتمال می دهم که همچنان با شدیدتر شدن کشمکش قدرت در ماه های  آینده، موانع و محدودیت ها کمتر شود که به تبع آن وضعیت فرهنگی اجتماعی کشور نیز بهتر خواهد شد حتی با وجود مشکلات اقتصادی روزافزون.

زمین های هزار متری، رویا یا واقعیت؟

احمدی نژاد مانند همیشه خبرهای جنجالی اعلام  می کند. و خصوصا آخرین خبر مبنی بر " اعطای زمین 1000 متری به هر خانوار ایرانی" جهت سکونت و احداث فضای سبز باز هم احمدی نژاد را در صدر خبر های داغ روز قرار داده است.
نگاهی به کارنامه احمدی نژاد و خبر های داغش نشان می دهد که تقریبا حتی اگر به صورت آزمایشی و کوچک هم باشد طرح هایش را اجرا خواهد کرد که البته مانند سایر مقامات حکومتی بایستی صحبت های انتخاباتی را از این قاعده مستثنی بدانیم.

می خواهم در اینجا نگاهی جزئی تر به اجرای این طرح داشته باشم خصوصا از نظر اینکه این برنامه عملا امکان انجام دارد یا خیر و مشکلات و مزایای آن.

ابتدا بایستی نگاهی به اعداد و ارقام بیاندازیم:
بنا به گفته رییس جمهور "به هر خانواده 1000 متر مربع زمین اعطا خواهد شد با امکان ساخت مسکن 100متری در 3 طبقه" و در این برآورد تعداد خانوار های ایرانی 20 میلیون در نظر گرفته شده است.
با ضربی ساده زمین کل مورد نیاز می شود 20 میلیارد متر مربع یا 20 هزار کیلومتر مربع که تاکنون در ایران سابقه نداشته است. ( مساحت ایران بیش از 1 میلیون و 600 هزار کیلومتر مربع  و مساحت کلان شهر تهران کمتر از 1هزار کیلومتر مربع است.)

اگر به ازای هر 1000 متر خانه 500 متر فضای عمومی و خیابان در نظر بگیریم (%50)، مساحت کل برابر با 30 هزار کیلومتر مربع خواهد شد و باز هم اگر فرض کنیم این طرح در 10 شهر اجرا شود، و شهرها را مستطیل در نظر بگیریم هر شهر 3هزار کیلومتر مربع مساحت خواهد داشت. که جهت تصور بهتر می توان 10 شهر را در نظر گرفت با طول 20 کیلومتر و عرض 15 کیلومتر.
(هر شهر مسطح و تقریبا 3 برابر مساحت فعلی شهر تهران خواهد شد.)

مساحت کل زمین ها به متر مربع 20.000.000.000 = 1000 * 20.000.000
مساحت کل زمین ها به کیلومتر مربع 20.000 = 1.000.000 / 20.000.000.000
مساحت کل زمین ها به علاوه فضای شهری 30.000 = فضای شهری 10.000 + 20.000
 مساحت تقریبی هر شهر کیلومتر مربع 3000 = 10 / 30.000


از موانع اجرای چنین طرحی می توان به هزینه ایجاد زیر ساخت ها و تامین خدمات شهری مانند آب، برق، گاز، راه و سایر اجزای شهری مانند زهکشی، روشنایی، معابر و... اشاره کرد. این تاسیسات اغلب پرهزینه بوده و همچنین هزینه تعمیر و نگهداری آنها بیش از زمانی است که شهر متراکم و دارای آپارتمان باشد.( به این نکته بایستی توجه شود که آیا شهرهای متراکم کنونی در وضعیت مطلوبی قرار دارند؟)

مطلب مهم دیگر، ایجاد مساحت بسیار زیادی از فضای سبز خصوصی توسط شهروندان است که علاوه بر تاثیر فراوان بر بهبود آلودگی شهرها و اثر مطلوب روانی بر شهروندان،  از نظر اکوسیستم نیز  آب وهوای منطقه ای -میکروکلایمت- را دستخوش تغییر قرار می دهد و این نکته با توجه به بیابانی بودن اکثر نقاط ایران بسیار مهم و ارزشمند است. اما همه این مزایا یک محدودیت بسیار مهم نیز دارد و آن تامین آب مورد نیاز برای نگهداری این فضای سبز است.
 نباید از یاد برد که از گذشته تا به حال وجود آب در پراکنش جمعیت و تاسیس شهرها در ایران موثر بوده است. بدیهی است که با توجه به آب هوای خشک و بیابانی ایران اکثر آبادی ها و شهرهای آن در کنار رودخانه ها و منابع آب بنا شده اند و این اهمیت تامین آب چنین پروژه ای را می رساند.

با توجه مشکل کم آبی در سالهای اخیر و وقوع خشکسالی های پی در پی در ایران براثر تغییرات جهانی آب و هوا می تواند حداقل بخشی از اهداف طرح و در حالت بدبینانه ارزش کل طرح را به زیر سوال ببرد.
خبر خوب آنکه با افزایش قیمت حامل های انرژی، بخش کشاورزی که قسمت عمده مصرف و اتلاف آب در ایران را دارد، (مصرفی حدود 90 درصد منابع آب با راندمان %70 !) در حال بهینه سازی سیستم های آبیاری و مدیریتی خود است و میتوان امیدوار بود که از طریق بهینه سازی در بخش کشاورزی، محدودیت تامین آب مورد نیاز فضای سبز شهری تا حدی برطرف گردد.

به غیر از هزینه های مربوط به ایجاد زیر ساخت های شهری و البته حل مشکل آب مشکل دیگری که در چشم انداز این طرح وجود دارد، مشکل حمل و نقل و مسایل مربوط به ترافیک اعم از راه های دسترسی و پارک خودروها می باشد. البته سایر معضلات مانند افزایش نیاز به خودرو و همینطور افزایش مصرف سوخت را نیز نباید فراموش کرد.

این مشکلات را نیز میتوان با دور اندیشی و برآورد صحیح از آینده طرح مرتفع ساخت اما تاکنون تجربه نشان داده است که در شهرهای کنونی ایران این مشکلات بصورت لاینحل باقی مانده و روز به روز در حال افزایش است. (کلا تاکنون بدلیل توجه بیش از حد به سیاست در ایران، موضوعی به نام "پیش بینی آینده" وجود نداشته است!)

در برآیند مزایا و معایب، می توان این طرح را از نظر ایده مطلوب دانست، زیرا هم با فرهنگ زندگی ایرانیان هماهنگ است و هم گامی به سمت مدرنیته با ایجاد شهرهای استاندارد است و البته با صرف هزینه ای زیاد، امکان ایجاد آن نیز وجود دارد.
اما موفقیت این طرح نیز مانند سایر طرح های تاکنون اجرا شده و حتی بیش از آنها وابستگی شدیدی به سیستم مدیرتی و برنامه ریز آن دارد، که در صورت مشورت با صاحب نظران شهرسازی در دنیا و استفاده از تجربیات پیشین و البته تامین منابع مالی، می توان به موفقیت آن امیدوار بود. اما اگر بخواهیم در شرایط مدیریتی کنونی و با امکانات و سواد موجودِ شهر سازی به آن نگاه کنیم، اجرای این طرح می تواند مشکلی به مشکلات کنونی کلان شهرهای ایران اضافه کند.

در کل این طرح را می بایست بخشی از یک برنامه کلی (مانند آزادسازی قیمت ها یا پیوستن به تجارت جهانی و تعامل با جهان) در راستای توسعه ایران مدرن بحساب آورد و نمیتوان به موفقیت آن با ظرفیت های کنونی چندان امیدوار بود.

پانوشت: در این نوشتارِ کوتاه سعی کرده ام بیشتر از دید فیزیکی و مادی به طرح نگاهی بیاندازم و سایر جنبه های معنوی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... آن را در نظر نگرفته ام. همینطور به نیات و مقاصد سیاسی احتمالی گوینده توجه ننموده ام.

نگاهی به دین در ایران

در ابتدا این را عرض کنم که هدفم از تاسیس این وبلاگ بیشتر وبلاگی با موضوعات اجتماعی و فرهنگی بود اما به نظر می رسد که بدلیل وجود یک حکومت دینی و آنکه بخش زیادی از فرهنگ امروز ما آمیخته با موضوعی به نام دین است، پرداختن به موضوعات دینی به عنوان بخشی از فرهنگ اجتماعی است و نه صرفا مباحث دینی.

تاریخ ایران تا کنون  ادیان مختلفی را به خود دیده است از قدیم دین میترایی، تا زرتشت و اسلام. نکته ای که در اینجا وجود دارد برخورد ایرانیان با دین است. ایرانیان تاکنون نشان داده اند که بعد از گرایش به دین جدید تقریبا تمامی آداب و رسوم دین قبل را رها کرده اند و مانند ربات هایی که برنامه ریزی شان عوض می شود کلا تبدیل به هویت و شخصیت جدیدی شده اند. این را میتوان مقایسه کرد با مثلا کشوری مانند هند که از ادیان 5000 سال پیش مانند هندو تا ادیانی که قدمت چند صد ساله دارند - مانند سیک- در کنار هم زندگی می کنند.
این شیوه تفکر و برخورد با ادیان علاوه بر کم نظیری نشان دهنده نکاتی است که میتواند در پیش بینی آینده به ما کمک کند.

متاسفانه یا خوشبختانه ایرانیان پس از پذیرش دین جدید به دین قدیم خود پایبند نبوده اند و بنا به خاصیتی نانوشته همگی در پذیرش سیستم جدید از هم سبقت جسته و خود را سریعا با نظم جدید هماهنگ کرده اند. (نوعی مد گرایی و خاصیت گروه پذیری در رفتار دیده می شود.) اهمیت این رقابت گاه از موضوع خود دین نیز مهم تر می شود!

این مساله اغلب همراه با این نکته می باشد که ایرانیان در نهایت در عمل به دین خود را آزاد می بینند و قید چندانی را حس نمی کنند، به عنوان مثال پس از 1400 سال از ورود دین اسلام به ایران همچنان ایرانی در پذیرش این دین مشکل دارد و حتی مذهبیون بنا به موقعیت های خاص هم راه های مفری در این دین برای خود قرار داده اند و هم از آنها حمایت کرده است. (مباحث روابط متقابل اسلام و ایرانیان کاملا مفصل و مهم است که در پست های دیگر جداگانه به آنها خواهم پرداخت.)

از طرف دیگر نیز با بررسی جامعه ایران می توان گفت که ایرانیان چندان افراد مذهبی نبوده اند، و هیچگاه عقاید مذهبیون افراطی پذیرفته نشده اند.

با توجه به نکات گفته شده هرسیستمی که بخواهد هرنوع دینی را بصورت افراطی و تحمیلی بر ایرانی عرضه کند، بدلیل عدم پذیرش مردم، آب در هاون کوبیده و محکوم به شکست است.
شاید تنها حکومت شناخته شده به روش دینی در تاریخ ایران همین جمهوری اسلامی باشد. که تصادفا بنا به همزمانی اتفاقات سیاسی با رهبری دینی بوجود آمده است. اما برخلاف روند اولیه تشکیل آن هرچه که از عمرش می گذرد دینی تر شده و طبیعی است که مردم ایران نتوانند خود را با این سیستم هماهنگ کنند و تلاش های روز افزون حکومت جهت مذهبی کردن و گسترش دین با شکست و مبارزه منفی مردم مواجه می شود.

البته این نکته از ذهن دور نماند که بخشی از دین گریزی امروزه جامعه ایران به انگیزه های سیاسی انجام میشود. و باورهای مذهبی عامه در حواشی دین و داستانها و گاه خرافات که حتی با اصل دین درتناقض است می باشد. اعتقاد به باورها و روایتهایی از قبیل عزاداری عاشورا، سفره نذری، اماکن متبرکه، امام زمان و ... که تقریبا موضوعیتی با اصل دین اسلام ندارند در مقابل اصول دینی مانند توحید، نماز، زکات و ... بسیار پررنگ تر هستند.

می توان پیش بینی کرد که در دنیای امروز با پیشرفت علم و تکنیک و در کل آگاهی انسان به جهان و رشد علم و سواد آموزی در میان ایرانیان، دین ایرانی بتدریج از میان خواهد رفت و تنها به دوصورت آنهم محدود تبدیل شود اول دین به شکل ایدئولوژی و در قالب سایر ایدئولوژی ها و بصورت علمی و دوم عقاید و باورهایی عامیانه و در سطحی نازل.

نکته آخر این که ایران کشوری از دنیای شرق دسته بندی می شود و بدیهی است که در این کشور متافیزیک یا اعتقاد به ماورا از سطح خرافه های ساده تا خدا پرستی پررنگ باشد. حتی پررنگ تر از آموزه های اصلی دینی اسلام. که من در این کوتاه سخن حساب این قبیل اعتقادات را از دینداری به معنای "سمبل انسانی دین" جدا دانسته ام.

انهدام دین در سیاست

به مناسبت روز مبعث، نهم تیر خبری منتشر شده است از آیت اله خامنه ای که طی جلسه ای با حکومتیان، اعلام نظری در مورد حوادث سوریه کرده اند. و بر اساس گفته ایشان که حرکت اعتراضی مردم در سوریه " انحرافی" است و ما-منظور حکومت ایران است!- از ایشان حمایت نمی کنیم، و سایر سخنان مشابه که این توطئه استکبار و دشمن است و از این قبیل... لازم دیدم به نکته ای اشاره کنم:

بدیهی است که هرگاه فکری شکل می گیرد و بر اساس آن فکر عملی انجام می شود بر اساس ماهیت آن عمل، افراد دیگر نسبت به آن موضعی پیدا می کنند. ارتباط هرروزه ما پر است از این اعلام موضع ها و جهت گیری ها. و در اکثر مواقع (از روی احتیاط  می گویم اکثر مواقع، شخصا هنوز مثال نقض آن را ندیده ام) این جهت گیری بر طبق مواضع خود فرد است.

این شکل از جهت گیری بر اساس منافع، زمانی که یک فرد تبدیل به گروه می شود نیز برقرار است و بدیهی است که هنگامی که آن گروه دارای قدرتی می شوند نمود بیشتری  می یابد، زیرا هم دارای بعد رسانه ای و پخش خبر گسترده می شود و هم تبعات تصمیم گیری بیشتری پیدا می کند.
 هر حکومتی با هر روشی را نیز که تصور کنیم، به نوعی دارای منافع است که حاکمان آن حکومت سعی در حفظ منافع آن دارند که این طبیعی است، زیرا اگر حکومت از منافع خود دفاع نکند مانند بدنی که نظم و سیستم ایمنی نداشته باشد بزودی از هم می پاشد.

حال ما در ایران حکومتی داریم که ادعا می کند بر اساس الگو ها و پارادایم دینی و آسمانی بنا نهاده شده و بنوعی دنباله حکومت ادیان ابراهیمی بر روی زمین است.(همراه با مشروعیت آسمانی) و قبل از آن نیز از نظر ایدئولوژیک علمای شیعه اعتقاد دارند که قسمتی از پازل دین بعد حکومتی آن است و بدون حکومت دینی، دین مسلمانان کامل نمی شود.( در اینجا از بیان جزئیات و علل صرف نظر کرده ام)

از طرف دیگر دنیایی وجود دارد که بر اساس منافع مادی و نه آسمانی بنا شده است، و تئوری حکومت دینی ادعا دارد که سیستم حکومتی دینی برتر از سایر سیستم های زمینیِ مبتنی بر منافع همراه با رذایل اخلاقی می باشد.
تا اینجای کار صحبت از نظریه ها و آرمان و ایده آل ها بود، که حتی قبل از پیدایش جمهوری اسلامی نیز علمای دینی بر رویای یک روز حکومت صالحان عقیده داشتند.

مانند سایر تئوری های حکومتی که امروزه جزئی از تاریخ شده اند، گذشت زمانِ بیش از سه دهه از عمر این تئوری نشان داده است که در عمل این تئوری که "ورورد اخلاقیات در سیاست باعث پاک شدن سیاست می شود" غلط از آب درآمده است و دقیقا برعکس "سیاست باعث شده است که اخلاقیات به بازی گرفته شود".

به عنوان مثال همین موضع گیری رهبر ایران در برخورد با اعتراضات مردمی در کشور های عربی گرچه ممکن است از نظر منافع کاملا صحیح باشد و مانند سایر حکومت ها حکومت ایران نیز بخواهد از این حق برخوردار باشد که از هم پیمانانش دفاع بکند اما این دفاع از منافع وقتی که همراه با ادعای حکومت عدل علی (صالحان) باشد، اخلاقیات و در اینجا همان دین را به مسلخ می کشاند.

فارغ از بعد سیاسی در ذهن همه افراد علی الخصوص مسلمانان این سوال شکل خواهد گرفت که تفاوت اعتراض مردم بحرین، مصر، تونس و.. با اعتراض مردم سوریه چیست؟ و چرا حکومت الهی میان بندگان خود تفاوت قائل می شود؟ خون کدام انسان رنگین تر است؟ مسلمان مصری یا سوری؟(حال ما کاری به داعیه رهبر مسلمین جهان بودن ایشان نداریم که دارای تناقض بسیار است.)
و متاسفانه در این کشاکش اخلاقیات با سیاست، اخلاقیات قربانی منافع سیاسی می شود. و این مساله به تجربه ثابت شده است.(چرا که حکومت و سیاست از جنس زمینی است و ما نیز شامل قوانین زمین هستیم، پس به ناچار سیاست وجه غالب کشمکش است.)
ضمن آنکه چنین حکومتی -جهت افزایش مشروعیت- هرچه بیشتر به ریسمان دین چنگ می زند و خود را بیشتر به دین پایبند نشان می دهد، بیشتر دین را آلوده و باطل  میکند.

این سیر لاجرم به دو شکل پایان خواهد پذیرفت: اول آنکه قبل از اتمام آبروی دینی و اخلاقی، حکومت یا زمامداران دین عملا پایان ادغام دین و سیاست را اعلام نماید. یا آنکه آنقدر از جیب دین خرج نماید که دیگر برای دین اعتباری باقی نگذارد و همه مردم -دیندار- جهت رهایی از حکومت و سیاست هایش از دین براعت جویند.

این نکته را نیز اضافه کنم که به شخصه علاقه دارم که گزینه اول رخ به دست شخصیتی دینی صورت پذیرد بلکه بخشی از آبروی از دست رفته احیا شود. که این برعهده کسی نیست بجز عالمان و حوزه های علمیه مذهبی و اندیشمندان مستقل دینی.

پانوشت: با توجه به سکوت مطلق خبری رسانه های دولتی ایران در ارتباط با اخبار کشور سوریه، مشخص نیست خبر اعتراض در سوریه چطور به نظر ایشان رسیده است!؟