آیت الله خامنه ای این روزها بسیار پرنشاط و فعال نه تنها در صحنه سیاسی ایران حضور دارد که سخنرانی های بسیار جنجالی -و خبرساز- ایراد می کند. ترجیع بند سخنرانی های اخیر او حمله به دولت حسن روحانی به هر شکل ممکن است، چه از طریق تمسخر و چه تهدید لفظی. اگر خواننده وبلاگ بوده باشید به یاد دارید که اواخر سال گذشته در مطلبی با عنوان " چرا خامنه ای پدرخوانده خاتمی نمی شود؟" به 3 دلیل بی نیازی آیت الله از آشتی با مردم و ائتلاف با مخالفانش اشاره کردم. امروز علاوه بر موارد قبل مورد چهارم و -بخیر!- گذشتن انتخابات را هم می توان اضافه کرد.
آیت الله خامنه ای تقریبا امروز بی دغدغه ترین روزهای رهبری اش را در 20 سال اخیر طی می کند. او در مقام مدیریت کشور، بتازگی از دردسر و سایه رقیب همیشه گی اش -هاشمی رفسنجانی- رها شده، در بعد خارجی، هیچ تهدید و تحریم مستقیم جدی از سوی غرب حس نمی کند و گرچه در مناقشات منطقه چشم انداز موفقیت بزرگی ندارد اما همین که او را به عنوان یک پای مشکلات می دانند احساس شمرده شدن و رضایت دارد. مساله شاخص های حقوق بشر را هم بزودی حل می کند و از صدر کشورهای اعدامی جهان بیرون می رود.
در داخل تا حد مورد رضایتش اوضاع اقتصادی و معیشت و امید به زندگی ایرانیان بهبود یافته، بشکل بسیار کنترل شده مراودات تجاری و توریستی ایران با اروپا بهتر شده و خلاصه ایشان از همه چیز راضی به نظر می رسد بجز یک دردسر همیشگی هر رهبرخودکامه ای که "مردم" یا "خواست مردم" نام دارد!
گرچه او بعد از نزدیک به 3 دهه تجربه رهبری، می داند مردم را چطور کنترل کند، طوری که در زمان عادی ساکت -سرکوب شده- باشند و بموقع با هیجان پای صندوق های رای حاضر شوند، اما دردسرش علاوه بر خواسته های مردم با نمایندگانی است که از طرف مردم انتخاب شده اند و خدا را بنده نیستند! و سودای "عمل به وعده ها" و "پیگیری خواست مردم" در سردارند.
در این کانتکست، می شود سخنان اخیر رهبر انقلاب را بهتر دریافت کرد، او در سخنرانی هفته گذشته اش دولت -بخوانید نماینده جمهوریت و مردم- را بی خاصیت و ضعیف می داند درحدی که نه تنها هوادارانش را به عدم تبعیت از دولت "ضعیف" تشویق می کند که حتی تشخیص شخصی آنها را بالاتر از تصمیمات کلان و حساب شده دولت می داند و به "آتش به اختیاری" فرمان می دهد.
هنوز خبر این سخنان رهبری از تیتر اخبار بیرون نرفته که او بازهم در جلسه ای دیگر و این بار در حضور شخص حسن روحانی به تمسخر و تهدید او یا بهتر بگویم "خواست مردم" می پردازد. چرا که امروز حسن روحانی جدید هنوز تحلیف برگزار نکرده و بیشتر منتخب مردم است تا رییس جمهور نظام. مردمی که در کمپین های انتخاباتی حسن روحانی خواسته هایی بمراتب فراتر از خط قرمز های نظام -آیت الله- دارند.
تهدید به عزل روحانی با بهانه ایجاد "دودستگی" در میان مردم -به زبان ساده- یعنی اینکه روحانی تلاش نکند که موضع منتقدان و مخالفان رهبری و نظام جمهوری را رسمی کند چرا که او خودش را یک پای ثابت نظام می داند و طبعا حضور هر قرائت دیگر به معنی "دودستگی" خواهد بود! نه اینکه او نمی داند مردم چقدر با نظراتش فاصله دارند، اما نمی خواهد که مردم تریبون رسمی در حکومت داشته باشند و تهدید به عزل حسن روحانی به بهانه "دودستگی" یعنی تو تا وقتی رییس خواهی ماند که در دسته اول -حکومتی- باشی. به محض برسمیت شناختن "خواست مردم" از مقامت عزل خواهی شد.
در این میان باید به نکته ظریفی اشاره کنم و آن هم اسم بردن آیت الله خامنه ای از حسن روحانی با عنوان "دکتر روحانی" با تمسخر و خنده حضار است. بدیهی است که روحانیون معلومات خودشان را نه تنها هم شآن علم، که بدلیل تقدس بالاتر می دانند. حال اینکه جناب خامنه ای او را به نام "دکتری" اش خطاب می کند، مفهومی که اولا جدا بودنش از قماش مذهبی را پررنگ می کند و ثانیا به حالت تمسخر علم را به چالش حل کردن مشکلات کشورداری دعوت می کند. مشکلاتی که ذاتا ناشی از حضور شخص او -ولی فقیه- و مذهبیست که بر تمام ارکان حاکمیت و تصمیمات کلان، چنگ انداخته است.
عملیات نیروهای داعش در این زمان و با این حس آیت الله خامنه ای، همان "ترقه بازی" را برای ایشان تداعی می کند. بدرست او هیچ خطری را از ناحیه گروههای تندرو اسلامی برای جایگاهش نمی بیند. چرا که نه مجریان این عملیات توان حمله و دسترسی به شخص او را دارند و نه حکومت اسلامی نگرانی بابت کشته شدن مردم دارد، زیرا جایگاه "شهدا" در تفکر اسلامی رفیع تر از حیات مادی است. بعلاوه که همین حمله ها خود می تواند نقابی شود برای مظلوم نمایی جمهوری اسلامی در ابعاد جهانی به جهت قربانی تروریسم بودن.
نهایت آنکه امروز آیت الله خامنه ای به روزهای آرام و بدون چالش رهبری رسیده است و گرچه مجبور شده کمی از توقعاتش بکاهد اما درعوض می خواهد ایام بدون دغدغه ای را سپری کند. معنی دیگر "آتش به اختیار" شاید همین باشد که حتی تندروهای طرفدارش چندان معطل "رهنمودهای داهیانه رهبر" نباشند و خودشان مقابل مخالفان و دولت بایستند. باید دید که حسن روحانی چقدر می تواند نماینده خواسته های مردم باشد.
پی نوشت:
1. اقدامات حسن روحانی در محدودیت های اجتماعی زنان، یا لغو سند فرهنگی 2030، احتمالا کمکی به آرام شدن رهبر نخواهد کرد چرا که تجربه نشان داده آیت الله خامنه ای بجز به فشار و ترس از مواضعش کوتاه نخواهد آمد، شاید بهتر باشد حالا که آیت الله مثلا توجه ویژه ای به اقتصاد نشان می دهد به اقتصاد موازی ارگان های تحت نظر آیت الله اشاره کند و یک قلم واردات غیرمجازی که طبق گفته های کاندیداهای انتخابات دهها میلیارد دلار و بدون تعرفه و ضابطه است.
2. حسن روحانی گرچه این دوره -دوم- بسیار جنجالی ظاهر شده، اما عملکرد سابق و بخصوص 4 سال گذشته اش نشانی از بچالش کشیدن تصمیمات رهبر ندارد، احتمالا علنی کردن اعتراضاتش توسط آیت الله برای کاهش چانه زنی های پشت پرده دولت با اوست. چیزی که عیش ایشان را منغص می کند!
آیت الله خامنه ای تقریبا امروز بی دغدغه ترین روزهای رهبری اش را در 20 سال اخیر طی می کند. او در مقام مدیریت کشور، بتازگی از دردسر و سایه رقیب همیشه گی اش -هاشمی رفسنجانی- رها شده، در بعد خارجی، هیچ تهدید و تحریم مستقیم جدی از سوی غرب حس نمی کند و گرچه در مناقشات منطقه چشم انداز موفقیت بزرگی ندارد اما همین که او را به عنوان یک پای مشکلات می دانند احساس شمرده شدن و رضایت دارد. مساله شاخص های حقوق بشر را هم بزودی حل می کند و از صدر کشورهای اعدامی جهان بیرون می رود.
در داخل تا حد مورد رضایتش اوضاع اقتصادی و معیشت و امید به زندگی ایرانیان بهبود یافته، بشکل بسیار کنترل شده مراودات تجاری و توریستی ایران با اروپا بهتر شده و خلاصه ایشان از همه چیز راضی به نظر می رسد بجز یک دردسر همیشگی هر رهبرخودکامه ای که "مردم" یا "خواست مردم" نام دارد!
گرچه او بعد از نزدیک به 3 دهه تجربه رهبری، می داند مردم را چطور کنترل کند، طوری که در زمان عادی ساکت -سرکوب شده- باشند و بموقع با هیجان پای صندوق های رای حاضر شوند، اما دردسرش علاوه بر خواسته های مردم با نمایندگانی است که از طرف مردم انتخاب شده اند و خدا را بنده نیستند! و سودای "عمل به وعده ها" و "پیگیری خواست مردم" در سردارند.
در این کانتکست، می شود سخنان اخیر رهبر انقلاب را بهتر دریافت کرد، او در سخنرانی هفته گذشته اش دولت -بخوانید نماینده جمهوریت و مردم- را بی خاصیت و ضعیف می داند درحدی که نه تنها هوادارانش را به عدم تبعیت از دولت "ضعیف" تشویق می کند که حتی تشخیص شخصی آنها را بالاتر از تصمیمات کلان و حساب شده دولت می داند و به "آتش به اختیاری" فرمان می دهد.
هنوز خبر این سخنان رهبری از تیتر اخبار بیرون نرفته که او بازهم در جلسه ای دیگر و این بار در حضور شخص حسن روحانی به تمسخر و تهدید او یا بهتر بگویم "خواست مردم" می پردازد. چرا که امروز حسن روحانی جدید هنوز تحلیف برگزار نکرده و بیشتر منتخب مردم است تا رییس جمهور نظام. مردمی که در کمپین های انتخاباتی حسن روحانی خواسته هایی بمراتب فراتر از خط قرمز های نظام -آیت الله- دارند.
تهدید به عزل روحانی با بهانه ایجاد "دودستگی" در میان مردم -به زبان ساده- یعنی اینکه روحانی تلاش نکند که موضع منتقدان و مخالفان رهبری و نظام جمهوری را رسمی کند چرا که او خودش را یک پای ثابت نظام می داند و طبعا حضور هر قرائت دیگر به معنی "دودستگی" خواهد بود! نه اینکه او نمی داند مردم چقدر با نظراتش فاصله دارند، اما نمی خواهد که مردم تریبون رسمی در حکومت داشته باشند و تهدید به عزل حسن روحانی به بهانه "دودستگی" یعنی تو تا وقتی رییس خواهی ماند که در دسته اول -حکومتی- باشی. به محض برسمیت شناختن "خواست مردم" از مقامت عزل خواهی شد.
در این میان باید به نکته ظریفی اشاره کنم و آن هم اسم بردن آیت الله خامنه ای از حسن روحانی با عنوان "دکتر روحانی" با تمسخر و خنده حضار است. بدیهی است که روحانیون معلومات خودشان را نه تنها هم شآن علم، که بدلیل تقدس بالاتر می دانند. حال اینکه جناب خامنه ای او را به نام "دکتری" اش خطاب می کند، مفهومی که اولا جدا بودنش از قماش مذهبی را پررنگ می کند و ثانیا به حالت تمسخر علم را به چالش حل کردن مشکلات کشورداری دعوت می کند. مشکلاتی که ذاتا ناشی از حضور شخص او -ولی فقیه- و مذهبیست که بر تمام ارکان حاکمیت و تصمیمات کلان، چنگ انداخته است.
عملیات نیروهای داعش در این زمان و با این حس آیت الله خامنه ای، همان "ترقه بازی" را برای ایشان تداعی می کند. بدرست او هیچ خطری را از ناحیه گروههای تندرو اسلامی برای جایگاهش نمی بیند. چرا که نه مجریان این عملیات توان حمله و دسترسی به شخص او را دارند و نه حکومت اسلامی نگرانی بابت کشته شدن مردم دارد، زیرا جایگاه "شهدا" در تفکر اسلامی رفیع تر از حیات مادی است. بعلاوه که همین حمله ها خود می تواند نقابی شود برای مظلوم نمایی جمهوری اسلامی در ابعاد جهانی به جهت قربانی تروریسم بودن.
نهایت آنکه امروز آیت الله خامنه ای به روزهای آرام و بدون چالش رهبری رسیده است و گرچه مجبور شده کمی از توقعاتش بکاهد اما درعوض می خواهد ایام بدون دغدغه ای را سپری کند. معنی دیگر "آتش به اختیار" شاید همین باشد که حتی تندروهای طرفدارش چندان معطل "رهنمودهای داهیانه رهبر" نباشند و خودشان مقابل مخالفان و دولت بایستند. باید دید که حسن روحانی چقدر می تواند نماینده خواسته های مردم باشد.
پی نوشت:
1. اقدامات حسن روحانی در محدودیت های اجتماعی زنان، یا لغو سند فرهنگی 2030، احتمالا کمکی به آرام شدن رهبر نخواهد کرد چرا که تجربه نشان داده آیت الله خامنه ای بجز به فشار و ترس از مواضعش کوتاه نخواهد آمد، شاید بهتر باشد حالا که آیت الله مثلا توجه ویژه ای به اقتصاد نشان می دهد به اقتصاد موازی ارگان های تحت نظر آیت الله اشاره کند و یک قلم واردات غیرمجازی که طبق گفته های کاندیداهای انتخابات دهها میلیارد دلار و بدون تعرفه و ضابطه است.
2. حسن روحانی گرچه این دوره -دوم- بسیار جنجالی ظاهر شده، اما عملکرد سابق و بخصوص 4 سال گذشته اش نشانی از بچالش کشیدن تصمیمات رهبر ندارد، احتمالا علنی کردن اعتراضاتش توسط آیت الله برای کاهش چانه زنی های پشت پرده دولت با اوست. چیزی که عیش ایشان را منغص می کند!