صحنه هایی از تولید دیکتاتور در فرهنگ ایرانی

شاید این عکس به اندازه کل توضیحاتی که میدهم گویا باشد:



اعتقاد دارم که مشکل حکومتی- سیاسی ایران ربطی به شکل ظاهری حکومت و افراد درون آن ندارد، چه سیستم "شاهی" باشد چه "جمهوری سکولار یا اسلامی"، تا زمانی که فرهنگ "دیکتاتور پروری" از بین نرود، هر "شخص درقدرت" تبدیل به فردی خودکامه و غیرپاسخگو خواهد شد.
شاید این عکس تنها نمادی از فرهنگ غلط ما باشد و بسیار خنده دار چرا که اساسا ریاست جمهوری و دموکراسی را به بازیچه گرفته است.

در تمامی دوران ها و ادیان، دست بوسی و ابراز خشوع و کوچکی تنها در مقابل قدرت ماورایی پذیرفته شده است و حتی شاهان و قدرتمندان هم به عنوان نماینده یا نماد آن "ماورا" مورد پرستش و تکریم قرار می گرفتند. این رسم بسیار کهن با تغیر بینش و افزایش شعور انسان بتدریج بشکل سمبلیک برای پادشاهان و به شکل اعتقادی برای روحانیون مذهبی درآمد. بعد از منسوخ شدن سیستم های پادشاهی و رواج دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و در نهایت تقدس زدایی از ارکان قدرت دیگر این رسم هم از میان رفت و حتی در ایران رسم دست بوسی اربابان قدرت بعد از "انقلاب اسلامی" کمرنگ شد. گرچه که کماکان در دوران معاصر هم روحانیون بلندپایه استثنا هستند.

در دوران حاضر، بوسیدن دست رییس جمهور تنها به جک شبیه است و بیشتر از نشانه احترام، نشانه تمسخر یا توهین به آن رییس جمهور است، چرا که فرد بوسنده آگاهانه یا ناآگاهانه صفتی (تقدس) را به رییس جمهور می دهد که فاقد آن است.
این در حالی است که حتی فرض کرده ایم  آقای روحانی رییس جمهور است نه صرفا کاندیدای ریاست جمهوری!

بسیاری حکومت ایران -جمهوری اسلامی- را علت این عقب ماندگی می دانند و تصور دارند که با تغیر سیستم سیاسی در ایران مشکل خودکامگی و دیکتاتوری برچیده خواهد شد. اما غافل از بستر دیکتاتور پرور فرهنگ ایرانی هستند. هیچ فرد یا دسته ای در ابتدا شکل خودکامه ندارد. همانطور که رضا پهلوی قبل از رسیدن به سلطنت یا رفتار و گفتار آیت الله خمینی قبل از 57 با بعد از آن تفاوت داشت.

همانطور که می بینیم، این -مشکل- فرهنگ ماست که بر سر حاکمان خود تاج سروری می گذارد.


پی نوشت:

فیلم کوتاهی از "تشویق های بی مورد" ایرانیان از سخنرانی دبیر جلسه شورای ملی (رضا پهلوی دوم) در خارج از کشور.
(در مدت زمان 10 دقیقه سخنرانی و 3 دقیقه پرسش و پاسخ، رضا پهلوی بیش از 11 بار مورد تشویق حضار قرار می گیرد!)

واقعا انتظار ما در صورت به قدرت رسیدن او اگر بغیر از احیای نظام شاهنشاهی باشد اشتباه است، چرا که تاج شاهی را نه او، که خود ما بر سر او می گذاریم و بعدتر ناله میکنیم که این پهلوی هم مانند پدرش مستبد و خودرای است!


۳ نظر:

Admin گفت...

سلام
لطفا با آی دی من در یاهو مسنجر تماس بگیرید: ixsman56
پیشنهاد همکاری داشتم

ناشناس گفت...

با سلام. البته قربان شما صاحب خبر هستید. ولی مشکلات ایران خیلی زیاد است.این اصلا حات دموکراسی چیگری و اینها در ایران همه اش کشک است. در ایران بین یک تا دو میلیون ادم حسابی هست. بقیه ول معطلند. قصد جسارت ندارم. طبقه متوسط ایران اوضاعش داغون است. فقیر فقراء که جای خود دارند. می ماند بخش به اصطلاح روشنفکر و تحصیلکرده ها. که بخش عمده ای در خارج کشورند. که انها هم به ضرس قاطع می توانم به شما دوست نازنین باسواد خودم عرض کنم که همه از دم بقول روانشاد صادق هدایت شاگرد کله پزند. خوب چی باقی ماند. بلانسبت شما گ....ز. نه خودت را خسته نکن. بجایی نمی رسیم. بقول زنده بماند یاد مرحوم اخوان بگفت ایا امید رستگاری نیست. صدا نالنده پاسخ داد اری نیست.

آرسین گفت...

ناشناس عزیز،
مفصل صحبت من به شما در پستی با عنوان "اعتراض در نیویورک، سکوت در تهران" گفته شده. اما خلاصه اینکه:
چاره ای نداریم بجز آنکه همه با هم هل دهیم و این سنگ تحجر و عقب ماندگی را از پای مملکت بگشاییم. وگرنه هیچ نیروی غیبی و دلسوزی جایگزین مردم این کشور با هر سطح سوادی وجود ندارد.

البته همانطور که همه از ایرانی خراب و تحقیر شده و منزوی رنج می بریم، ایرانی آباد و آزاد و پیشرفته باعث افتخار و آرامش خودمان و نسل های بعد خواهد بود. چه در ایران باشیم و چه در هر کجای دنیا، با قامتی ایستاده و بدون سرافکندگی ملی ایرانی بودنمان مانند مدالی بر سینه تک تک ایرانیان خواهد درخشید.

برای رسیدن به این خواسته به حق باید یکایک مان تلاش کنیم. راه دیگری نیست!