آرگو، اسکار و سیاست


جایزه اسکار 2013 امسال به فیلم آرگو داده شد. این فیلم که برداشتی از ماجرای گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا در سال 1358 در تهران است توانست جایزه بهترین فیلم را از آن خود کند. اما امسال برخلاف رویه گذشته اعلام برنده جایزه اسکار را بانوی اول امریکا یعنی میشل اوباما انجام داد.

طبیعی است که مناقشات هسته ای ایران و مشکلات سیاسی منطقه این نکته را برجسته کند که انتخاب فیلم آرگو دلایل سیاسی داشته است. خصوصا که انتخاب این فیلم با حضور همسر رییس جمهور امریکا انجام شده است.
باید این نکته را در نظر گرفت که انتخاب فیلم های سینمایی توسط افرادی انجام می شود که مانند من و شما انسان هستند و ناگزیر تحت تاثیر محیط و اتفاقات پیرامون. همانطور که ما -ایرانیان- از دیدن صحنه های فیلم آرگو به دلیل نشان دادن ایرانیانی خشن یا ساده لوح برآشفته می شویم. این افراد نیز در زندگی روزمره خود بارها نام ایران را شنیده و می شنوند.

برخلاف نظر عمومی -ایرانی- و اولین واکنش های رسانه های جمهوری اسلامی که حضور میشل اوباما را نشانه ای از سیاسی بودن انتخاب برترین فیلم امسال بیان می کنند. به نظر من این کاخ سفید و شخص اوباما بود که از این اتفاق -برگزیده شدن فیلم آرگو- استفاده تبلیغاتی و سیاسی کرد. چرا که در اسکار هیئتی 6000 نفره رای خود را بصورت مخفی بیان می کند و تنها اعلام نتایج می ماند و مراسم اهدای جوایز که بصورت عمومی برگزار می شود.
نوع حضور میشل اوباما -که بصورت تله کنفرانس بود- هم نشان می دهد که این قسمت از برنامه مانند وصله ای به سایر قسمت ها چسبانده شده بود، و برنامه ای از مدتها قبل برای حضور وی فراهم نبود.
به عبارت دیگر اگر فیلم دیگری مورد انتخاب قرار می گرفت بعید بود که باز هم اعلام آن توسط همسر اوباما انجام میشد.

در نهایت آنکه شاید بخاطر حجم حضور ایران در صدر اخبار دنیا و تحلیل ها و مسایل ناشی از آن مسایل ایران حتی در حوزه های دیگر مانند هنر سینما در ضمیر ناخودآگاه رای دهندگان اسکار باشد اما اینکه صرفا انتخاب آرگو بخواهد نشان دهنده یک مساله صرفا سیاسی باشد بی معنی است چرا که این فیلم صرفا برداشتی از ماجرای تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری است (به شکل هالیوودی) و نه چیزی را سفید و نه سیاه نشان نمی دهد (برخلاف فیلم هایی مانند 300 که سیاه نمایی عمدی در آنها است).

البته این نکته هم باید در نظر گرفته شود که کل دیدگاه امریکایی نسبت به مساله تسخیر سفارت امریکا در سال 1979 بسیار منفی و سیاه تر از چیزی است که ما -ایرانیان- از خاطرات آن سال به یاد داریم. و منفی تر بودن تِم فیلم در جامعه امریکایی -که رای دهندگان هم عمدتا از آن هستند- اصلا دیده نمی شود. شاید اگر روایت ایرانی مشابه از فیلم وجود داشت در مقایسه این تفاوت به چشم میرسید. مانند عمده فیلم هایی که در مورد آلمان نازی و جنگ جهانی دوم تاکنون در جهان ساخته شده است.

چرا جمهوری اسلامی از حکومت اسلامی طالبان بدتر است؟


معمولا همه ما حکومت ها را با یک سری از قوانین و دستورات می شناسیم که خود این قوانین و دستورات معمولا دارای پشتوانه ای تاریخی یا ایدئولوژیک و فرهنگی و سایر زمینه ها می باشد.
مجموع این قوانین نشان می دهد که حکومت سکولار، دیکتاتوری یا سلطنتی و ... است.

حال بهتر است کمی دقیق تربه شیوه حکومتی جمهوری اسلامی نگاهی بیاندازیم.
(از آن جهت مقایسه را با حکومت اسلام طالبانی در افغانستان مقایسه می کنم که به نظر می رسد حتی در بین مسلمانان نیز هیچ کسی بدتر از این نوع حکومت سراغ ندارد.)

در ابتدا جمهوری اسلامی از انقلاب مردمی زاییده شد و طبیعی است که انقلاب مترادف آشوب و بی نظمی ودگرگونی است، که اتفاقا همین اتفاق نیز در انقلاب ایران رخ می دهد و دقیقا ساختار سیستماتیک، منظم و بروکراتیک قبلی را دگرگون می کند، اما تا امروز بعد از گذشت بیش از 30 سال هنوز جایگزینی برای آن ارائه نمیدهد. سیستم حکومتی امروز ایران دارای بخش بزرگی باقیمانده از زمان قبل از حکومت اسلامی است که معمولا این بخشها یا بسیار مهم بوده اند که قابل تغییر نبوده اند -مانند سیستم بانکداری یا ثبت اسناد- یا آنکه وجودشان به حدی بدیهی بوده است که فکر تغییر در آن بوجود نیامده -مانند قوانین راهنمایی و رانندگی و یا روش استفاده از تکنولوژی های روز دنیا-

بخشی از قوانین نیز حذف شده اند که بخش کوچکی را تشکیل می دهد که عمدتا با ساختار اسلامی حکومت مشخصا برخورد داشته است و اما بخش آخر قوانینی است که در جمهوری اسلامی بنا نهاده شده است و می توان گفت تقلیدی از هیچ کشور دیگری نیست و البته تنها نیز در ایران وجود دارد و این بخش از قوانین تمایز دهنده ایران قبل از جمهوری اسلامی با بعد از آن است.-مانند حجاب اجباری و سایر احکامی که وجود دارد اما قانون مشخصی ندارد.-

پیدا کردن سایر مثال ها را به خودتان می سپارم و در اینجا فقط بطور تمثیلی از وضعیت حجاب و پوشش در جامعه نام می برم.
بعد از انقلاب بدلیل ماهیت اسلامی رهبر انقلاب، انقلاب به اسلامیت تعبیر شد که البته در آن زمان مردم نیز نارضایتی چندانی نداشتند. بتدریج با قدرت گرفتن روحانیون در ارکان حکومت روز به روز حکومت در دامن اسلامیت لغزید و احکام نامشخص اسلامی سعی در بروز خود در این جامعه تازه بوجود آمده کرد، حجاب اجباری اسلامی هم به دنبال همین اتفاقات زاییده شد و کسانی مامور شدند با بی حجابان مقابله کنند که تا امروز در نامهای مختلف فعالیت داشته اند.

تا اینجا در ظاهر مشکلی به نظر نمی رسد اما مشکل از اینجا آغاز می شود که از ابتدا تا امروز تعریف مشخصی از حجاب ارائه نشده است. هنوز هیچ قانونی مشخصی مرز میان رفتار عادی و مجرمانه را توضیح نمی دهد که بتوان فردی را در آن "قانون شکن" دانست. در اینجا تنها مرجع تشخیص حد قانون، "قضاوت فردی" مامور قانون است.
این دقیقا مانند این است که بگوییم سرعت بالا ممنوع است و بدون مشخص کردن حد "سرعت غیر مجاز"، مجازات تخلف کنندگان را به ماموران راهنمایی و رانندگی بسپاریم که به سلیقه خود "خودروی با سرعت بالا" را جریمه کنند! حال تصور کنید چنین شرایطی چقدر باعث هرج و مرج می شود.

حال اگر به حکومت طالبان نگاهی بیاندازیم می بینیم که با همه عقب افتادگی ها و بی سیستمی ها در مورد سیستم"امر به معروف و نهی از منکرشان" دارای قانون تعریف شده بودند. تعریف "ریش بیش از مشت" را خیلی ها شنیده اند. همین تعریف ساده برای هرکس چهارچوبی مشخص می کند که می داند امروز که پا در خیابان می گذارد آیا در کسوت "قانون شکن" است یا خیر. اما در ایران هر لحظه، هر مامور می تواند به هر فردی "اعتراض کند و او را "قانون شکن" بداند.
این روزها اخطار گشت ارشاد را خیلی ها دریافت کرده اند. حتی افرادی محجبه در تعریف اسلامی. نکته دیگر سطح اسلامیت حکومت است که بنا بر موقعیت و نیاز تغییر می کند. معمولا نزدیک انتخابات آزادتر و به سلیقه آقایان تشدید می شود.
حکومتی که حتی تحمل "لباس رنگی زنان توریست" را ندارد جلوی دوربین خبری رئیسش با زنی بی حجاب گفتگو میکند.
بنا به مصلحتی نانوشته قوانین تغییر میکنند.
به همین دلیل است که خیلی ها هنوز وجود حکومت با تمام ابعاد آن بعد از انقلاب 57 را قبول ندارند و سیستم فعلی را تنها یک ساختار نیمه انقلابی- حکومتی می دانند. البته یک مزیت انقلابی بودن برای حاکمان جامعه پاسخگو نبودن به عواقب تصمیم گیری ها است. مثلا اینکه آیت الله خامنه ای بعد از گذشت 23 سال از حکومتش - درصلح کامل- هنوز خود را انقلابی می داند ریشه در نوع نگاهش دارد که با چاشنی " بی مبالاتی"، "هیجان زدگی" و "غیر پاسخگویی"  همراه است.

بغیر از بسیار رفتارهای افراطی امروز جمهوری اسلامی که از آن با "طالبان شیعی" اسم برده می شود، از اساس نوع نگاه تفکر حاکم، ساختار "مسئولیت پذیر عرفی  یک حکومت نیست" و هنوز از عالی رتبه ترین فرد مملکت تا خرد ترین آن، مسئولیت کارهای انجام داده شان را نمی پذیرند.

کمتر در ایران دیده می شود که سقوط هواپیما مقصری غیر از خلبان فوت شده داشته باشد، یا کسی مسئولیت آتش سوزی مدرسه ای دور افتاده را برعهده بگیرد، یا حتی در مقیاس بزرگتر مثلا رهبر مسئولیت خسارت ناشی از تحریم های بین المللی بر جان و مال مردم را برعهده بگیرد. (بحث اختلاس ها و فساد اقتصادی به کنار)
این بحث جنبه های مختلف دیگر هم دارد که بنا به موقعیت در آینده بیان خواهم کرد و به اثرات آن در جای جای زندگی ایرانیان خواهم پرداخت.
اینجاست که به شخصه حتی حکومت طالبان را، از نظر اجرای قانون و حکومت قانونمدار - بخوان دیکتاتوری- برتر از جمهوری اسلامی با هرج و مرج می دانم که هیچ کس وضعیت خود را در قبال حکومت نمی داند. از پوشش ساده صبحگاهی تا امنیت روانی و سرمایه گذاری - نه صرفا اقتصادی- در آینده.

پی نوشت:
1.عکس تزیینی است.
2. اصل این مطلب را بیش از یک سال پیش نوشته ام.

پیش فروش سکه، پینوکیو و عیدانه دولت


خبر اهدای عیدی 70 و 90 هزار تومانی به مردم و خبر پیش فروش سکه به مبلغ یک میلیون تومان تقریبا همزمان منتشر شد. جالب اینکه اجرای هر دو طرح از اول اسفند شروع می شود.
براحتی می توان کمبود نقدینگی دولت و جمع آوری پول از دست مردم را در این طرح دید که از طرف دیگر دوباره به مردم بازگردانده می شود.
طرح عیدی دولت به مردم جزییات چندانی ندارد و بدلیل تبلیغ وسیع همه از آن باخبرند. اما فروش سکه "یک میلیونی" نیاز به بررسی بیشتری دارد، جهت تنویر افکار عمومی به چند نکته اصلی آن می پردازم.

جزییات این طرح را در 3 بند قابل بررسی است:

1. سکه بعد از 6 ماه تحویل داده می شود و قیمت آن مطابق با خواست بانک مرکزی در آن زمان خواهد بود. یعنی اینکه این مبلغ یک میلیون تومان علی الحساب بوده و "هیچ ارتباطی" با قیمت سکه تحویل داده شده -در شهریور- ندارد! (قیمت سکه درآن زمان به روز تعیین خواهد شد.)

2. سود سپرده هر سکه یک میلیون تومانی، 18% است که البته %6 از آن جهت مالیات کسر میشود! یعنی در واقع 12% سود خواهد داشت. به عبارت دیگر، به ازای مدت 6 ماه، هر سکه یک میلونی مبلغ 60 هزار تومان سود خواهد داشت.

3. به هر نفر تنها 10 سکه داده می شود یعنی 10 میلیون تومان از هر نفر گرفته خواهد شد و قابلیت بازگرداندن پول قبل از سررسید وجود دارد اما با شرایط بالا.

براساس گزارش بانک مرکزی، نرخ تورم ماهانه در دی ماه (قبل از شروع تحریم های اخیر نفت در برابر کالا) برابر با 1.7 درصد بود. این عدد در کنار رقم سود خرید طلا که  2% است یعنی ماهانه تنها 0.3 % سود به متقاضیان داده میشود! که با مبلغ  1 میلیونی هر سکه، معادل 3 هزار تومان سود ماهانه است!! این مبلغ در صورتی است که فرض کنیم تورم ثابت بماند و افزایش پیدا نکند!

به بیان ساده تر این ماجرا هیچ ارتباطی به سکه طلا ندارد و نوعی سرمایه گذاری 6 ماهه با سود 12% است که تنها از اسم طلا استفاده کرده اند برای فریب مردم ساده دل -باقی مانده!-. با این تفاوت که پول را آخر سال 91 می گیرند و سال 92 پس می دهند! 
تمامی این محاسبات با خوشبینانه ترین حالت و بر اساس اعداد اعلام شده بانک مرکزی انجام شده است، و بدیهی است بر اساس تورم حقیقی، سود مردم منفی است یعنی مردم به دولت سود پرداخت می کنند!
 یاد داستان پینوکیو افتادم که به دلخوشی درخت طلا، سکه های طلای خودش رو هم از دست داد. امروز بانک مرکزی و دولت تنها کمی این داستان رو تغییر دادن اما ماهیت اون همچنان همان "پینوکیو و درخت طلاست"!
مردم باید هوشیار باشند.

رمز گشایی از تحریم و گرانی های اخیر


از چند روز قبل تحریم های جدید ایران آغاز شد و مثل همیشه این سوال مطرح است که آیا تحریم ها اثر دارد؟
این سوالی است که خیلی ها در ذهن خود دارند. عده ای، "سودجویی افراد داخلی" و عده ای "تحریم های خارجی" را در گرانی و مشکلات موثر میدانند.
اینکه حقیقت چیست و مشکلات اقتصادی امروز ایران ناشی از چه عواملی است نیاز به توضیح بیشتر دارد.

طبیعی است که تحریم ها مشکلاتی را در اقتصاد کلان ایران ایجاد می کنند اما این مشکلات به هیچ عنوان از جنس مشکلاتی نیست که مردم در زندگی روزمره آن را احساس کنند، حداقل در کوتاه مدت (منظورم در شدید ترین حالت بازه کوتاه کمتر از 2 یا 3 سال است). و البته هدف تحریم کننده ها هم همین بیان شده است: "کمترین فشار بر زندگی مردم و بیشترین بر دولت ایران."

از سمت دیگر عدم مدیریت صحیح اقتصادی و وجود فساد شدید اداری به دلیل نبود نظارت و رسانه های آزاد باعث شده که سوء استفاده کنندگان تحریم ها را بهانه ای قرار دهند و مشکلات "روزمره" اقتصادی بوجود بیاورند. در این میان می شود مجموعه دولت و حکومت را به عنوان یک "سواستفاده کن بزرگ" نام برد. اما این ادعا بی دلیل نیست. نگاهی به اتفاقات یک سال گذشته بیاندازیم:

دولت بلافاصله با آغاز تحریم ها عدم عرضه دلار در بازار را شروع کرد. این مساله باعث بالا رفتن قیمت دلار شد که بدلیل آنکه تنها عرضه کننده دلار در اقتصاد ایران "دولت" است سود مستقیم این مساله تنها و تنها به جیب دولت می رود.این مانند آن است که تنها یک پمپ بنزین در شهری باشد. بدیهی است که سود ناشی از گران فروختن بنزین تنها به جیب آن شخص می رود و کلیه افراد آن شهر -به نسبتی- ضرر خواهند کرد.
در دنباله این گران کردن دلار و عدم عرضه آن، صدها و هزاران بنگاه اقتصادی خدمات و کالاهای خود را گران کردند و باز هم فضا برای احتکار و سایر سودجویی های کوچکتر باز شد. این قسمت همان قسمتی هست که مردم حس کرده و می کنند، به شکل گرانی.
 فراموش نکنیم که تحریم ها آثار دراز مدت دارند به عنوان مثال تحریم صنعت هوایی ایران بعد از 30 سال اثر خود را نشان داد یا البته سایر تحریم های نظامی هیچگاه در زندگی مردم حس نشد. تحریم مثل فردی است که آخرین وعده غذایی را خورده و دیگر دسترسی به غذا ندارد. نبود غذا بلافاصله احساس گشنگی ایجاد نمیکند بلکه بعد از گذشت زمان بتدریج مشکل بروز میکند.
پس تمامی "فشارهای آنی" که گفته می شود ناشی از تحریم های جدید است، هیچ ارتباطی با ماهیت تحریم ندارد.(شاید تنها اثر روانی داشته باشد که آن هم قابل کنترل است به آسانی.)

اما اینکه چرا حکومت چنین فشارهای زیادی را با عدم عرضه دلار به مردم تحمیل میکند علت دیگری دارد که ریشه در ایدئولوژی و سیاست دارد. همزمان، تجربه یک جنگ 8 ساله به "حکومت جهموری اسلامی" یاد داده که برای روزهای سخت آماده باشند.
و اتفاقا امروز بر خلاف جنگ قبلی تدارک رسانی به جبهه های جنگ پرهزینه تر است چرا که امروزه این جنگ ایدئولوژیک بی پایان در جبهه سوریه و حزب الله و سایر وابستگان جمهوری اسلامی انجام میشود و حکومت برنامه ریزی کرده که حتی در صورت نداشتن درآمد حتی یک دلار بتواند چندین سال در مقابل "دشمن" ایستادگی کند.
حمایت از گروه ها و کشورهای ضد اسراییلی، خرید طلا از ترکیه، گشایش یک میلیارد دلار اعتبار برای حکومت سوریه و پیشنهاد کمک مالی به مصر از نشانه های این تصمیمات است.
قطعا یک دولت قحطی زده چنین حاتم بخشی هایی نه می تواند و نه می کند.

حسن دیگر این فشار بر مردم، تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی، از آثار تحریم های "غرب" بر زندگی ایرانیان است، مشکلاتی مثل نبود دارو وکالاهای حیاتی. هرچند که علت اصلی تمام اینها فساد دولتی، رانت و عدم اختصاص بودجه به این بخش است اما قطعا چنین فریادهایی در تصمیم گیری کشورهای غربی بی تاثیر نیست. ضمن اینکه دولت ایران هم همچنان در افکار عمومی مظلوم نمایی خواهد کرد.

به تجربه هم ثابت شده است که کنترل مردم ایران در شرایط فقر و مشکلات اقتصادی آسان تر است. چرا که تاریخ ایران هم نشان می دهد خواست های سیاسی مردم و تحرکات آنها هنگامی رخ داده که مشکل اقتصادی کمتری داشته اند. (مثال بارز انقلاب اسلامی). این مساله طبیعی است چرا که وقتی طبق آمار رسمی حداقل حقوق در ایران تقریبا 5 برابر زیر خط فقر است مردم بیش از پیروزی فلان کاندیدا از کمک 100هزار تومانی -25 دلاری- دولت خوشحال می شوند.

با وجود اینکه رهبر و دولتمردان در داخل بر نداری و قناعت و تحمل تا عبور از "پیچ تاریخی" اصرار میکنند اما در رفتار های بیرونی و روابط خارجی هیچ تفاوتی با قبل که ندارند هیچ، بلکه تهدید بیشتری هم می کنند. (مثل برگزاری مانورهای مختلف نظامی یا نشان دادن توانمندی های نظامی یا هسته ای پیشرفته) در این حالت دولت با افزایش قیمت دلار به قیمت فقر عمومی ایرانیان قصد رسیدن به اهداف خارجی و ایدولوژیک خود را دارد.
البته نمی شود از گروهی معدود در ایران که از مزایای این فساد و فشار سود می برند و جیب خود را پرتر میکنند غافل شد. افزایش ماشین های گران قیمت چند صد میلیونی در خیابانها و بوجود آمدن طبقه جدیدی از افراد ثروتمند در این روزها علیرغم فقر عمومی اکثر مردم ایران به این دلیل است.

متاسفانه امروزه مردم ایران بدون متولی مانده اند و در میان رقابت دایه (کشورهای خارجی) و نامادری (حکومت جمهوری اسلامی) گیر افتاده اند و در حال له شدن هستند.
می شود گفت که هم "وضع تحریم اقتصادی بر سر مواضع هسته ای نظام!" و هم "بوجود آمدن گرانی در اثر تحریم ها!" هردو ساختگی، سیاسی و تنها رقابت "دایه" و "نامادری" است.

شخصا امیدوارم این جنگ بی پایان که به قیمت از دست رفتن روزهای خوب، فرصتهای طلایی، و سرمایه های انسانی ایرانیان است بزودی تمام شود و حکومت ایران به نمایندگی شخص آیت الله خامنه ای به عنوان "نامادری مردم ایران" -یا ناپدری!- بعد از چند ده سال هدر دادن ارثیه این کودک یتیم، کمی با عطوفت بیشتر رفتار کند و کوتاه بیاید.

چند نکته از صحبت های جناب خامنه ای!


گرچه صحبت های آیت الله خامنه ای تکراری و بر اساس "حرف مرد یکی است" بود. اما چند مورد بامزه داشت که تیتر وار بیان میکنم:

1. قدمت آیت الله در قدرت اینقدر زیاد شده است که دولتمردان امریکا رو " نو به میدان آمده ها"! خطاب میکنه! بنده خدا فکر میکنه چند ده سال در قدرت موندن باعث افتخاره! (حکومت دیکتاتوری چه شکلیه؟)

2. بنده خدا یا اشتباه براش ترجمه کردن یا کلا بدلیل کهولت سن متوجه نمیشه که مذاکره برای نشان دادن "حسن نیت" نیست. مذاکره رو انجام میدن که شاید بشه "مشکلی" رو حل کرد. البته این در مورد بشر امروز صادقه که مشکلاتش رو با حرف زدن حل میکنه نه با چماق!
البته فکر کنم ایشون هنوز فرق "مذاکره" و "گپ دوستانه" رو متوجه نمیشه که مذاکرات هسته ایمون هم اینطوریه.

3. برای اولین بار از زبان آیت الله خامنه ای شنیدم که پیشنهاد مذاکره یعنی "فروختن ژست ابرقدرتی"! نگو من خودم چه ابرقدرتی بودم از بچگی!

4. ما که سنمون قد نمیده، ولی وقتی آیت الله خامنه ای میگه "امریکا در 60 سال اخیر به هیچ کدام از وعده ها عمل نکرده" من شخصا باور میکنم. و میفهمم چرا اینقدر با روسیه و چین روابط نزدیک داره. چون روسها هنوز 30 سال بیشتر نیست که به وعده هاشون عمل نکردن و امریکایی ها 60 سال البته چین هم کمتر از 10 سال هست. حالا شما باشین به کیا بیشتر اعتماد میکنین؟!


تکنولوژی پایین، تنها علت باخت احمدی نژاد در مجلس





 احمدی نژاد در اقدامی حساب شده جهت افشاگری و بی آبرو کردن علی لاریجانی در مجلس و از میان برداشتن وی - یکبار برای همیشه - با دست پر به مجلس استیضاح رفت. اولتیماتوم ها را از قبل داد و یک روز تمام جلسه پارلمان را تحمل کرد.
نواری که او در دست داشت یکی از بهترین مدارک برای خاتمه دادن به سلطنت برادران لاریجانی در جمهوری اسلامی بود.

اما متاسفانه کیفیت پایین صدای پخش شده، تمام برنامه او را به هم زد. چرا که نتوانست با پخش فیلم و صوت برادر لاریجانی در مجلس، نمایندگان را میخکوب و متوجه آس رو کرده اش بکند و شلوغی بیش از اندازه و پیش بینی نشده نمایندگان حامی لاریجانی هم کل برنامه او را به هم زد.
از اینجا بود که نقشه احمدی نژاد به  دلیل کیفیت پایین تکنولوژی اش خراب شد و علیرغم دست و پا زدن های بسیار و تعریف ماجرا از زبان خودش،  بازی برده را باخت و با عصبانیت و دست خالی از مجلس بیرون رفت. ( گفته اند "عطر آن است که خود ببوید   نه آنکه عطار بگوید"!).

اگر نقشه اش عملی میشد و میتوانست جو مجلس را بدست بگیرد و بشوراند علیه لاریجانی، هم در مقابل ملت سربلند میشد و هم در نظر خامنه ای محبوب تر به نظر میرسید و در ماه های پایانی دولت هم در فضایی بدون رقیب جدی می تاخت.
اما تنها تلاش احمدی نژاد -تعریف داستان رخ داده از زبان خودش-  نه تنها وضع را بهتر نکرد بلکه جو مجلس را علیه او برگرداند و چون نتوانست ضربه کاری -و نهایی- را به لاریجانی بزند که او را گیج کند و از میدان بیرون کند، لاریجانی زخم خورده بازگشت، تمرکز کرد و ضربه ای مهلک را به او زد.
احمدی نژاد در جلسه استیضاح مغلوب لاریجانی نشد بلکه مغلوب نوار بی کیفیت و اجرای بد خودش شد. و بخاطر همین هم لحظه به لحظه میدان را واگذار کرد و با عصبانیت، تمرکزش را از دست داد.

احمدی نژاد اما، همچنان مقاومت خواهد کرد مثل انتشار فیلم ماجرا در یوتیوب. و سعی خواهد کرد بدون توجه به اتفاق افتاده همچنان کنترل بازی را در اختیار بگیرد، اما دیگر آن فرصت طلایی برای ریشه کن کردن لاریجانی ها و به تبع آن ها دامادشان- مطهری فرزند- را از دست داد.

بجز دعواهای دنباله دار احمدی نژاد و برادران لاریجانی، تنها مورد جذاب پیش رو، شکل برخورد آیت الله خامنه ای با این قضیه است که دیر یا زود رخ خواهد داد.

جشن شادی لاریجانی و مجلس بعد از پیروزی بر احمدی نژاد

تصاویر کاملا گویای تخلیه فشاری است که احمدی نژاد - بکمک خامنه ای- در این چند ماه به مجلس تحمیل کرده بود.
تمامی هواداران صورت "قهرمان" را می بوسند!



شادی و شعف در صورت تک تک نمایندگان دیده میشود بعد از فتح الفتوح!

تحلیل ماجرا در پست بعدی...

قاهر 313 ، اسباب بازی برای سرگرمی عوام

بعد از انتشار اخبار "ساخت نانو" و "ارسال میمون به فضا"، این جنگنده ایران سومین خبر منتشر شده توسط رسانه های ایران در چند روز اخیر است.
به نظر می رسد که این خبرسازی بیشتر کار دولت احمدی نژاد باشد تا سپاه و نیروهای نظامی چرا که هیچ اسمی از فرماندهان سپاه -که معمولا در چنین نوآوری هایی نقش دارند- یا حتی آیت الله خامنه ای دیده نمیشود. و حتی هیچ عکسی هم بجز احمدی نژاد و وزیرش دیده نشده از مقامات بالاتر نظامی. ( با تصور اینکه فرض کنیم که حقیقتا حکومت ایران به چنین تکنولوژی دست یافته)

نکته اول که به ذهن می رسد پرت کردن حواس مردم از مشکلات اقتصادی و روزمره و همچنین کم کردن فشارهای مخالفان داخل حکومت است بر دولت.
اینکه احمدی نژاد مسئولیت چنین دروغ های بزرگی را بر عهده می گیرد هم واضح است. او از ابتدا به این شکل شروع کرده و تا کنون در مقابل "راستی" سر خم نکرده و می خواهد با همین تنها ویژگی که هیچ فرد دیگری در حکومت ایران ندارد خود را متمایز و امتیاز گیری کند.

اما اینکه چرا به قطعیت میگویم که این تنها نمایشی سخیف از  سیستمی واقعی است به چند دلیل است اول دلایل خبری که پرده برداری از این محصول همزمان با صعود دلار به رقم 4000 تومان است و دیگر آنکه هیچ کس بجز احمدی نژاد مسئولیت آن را به عهده ندارد به دلایل بالا.

دوم به دلایل عقلی، و آن اینکه هیچ شرکت، سازمان یا کشوری از پله "ساختن چرخ" به پله "ساخت ماشین فراری" نرفته است. به عبارت دیگر رسیدن به چنین تکنولوژی، پیچیدگی های بسیاری دارد که حل هرکدام از افتخارات بسیار بزرگی محسوب میشود، مثلا اگر ایران توانسته بود "موتور جت" تولید کند همین خبر سالها قبل باید منتشر میشد و نه احمدی نژاد که آیت الله خامنه ای بر سر آن رشادت ها می سرود! برای تک تک قطعات یک هواپیمای جنگنده - که از هواپیمای مسافری بسیار پیشرفته تر است- همین وضعیت وجود داشت. از سیستم ناوبری تا رادار تا ارابه فرود، یا حتی تکنولوژی تولید بدنه های سبک و...
این واقعیت که ما حتی در کشور تونل بادی نداریم که این جنگنده در آن آزمایش شود قبل از پرواز و در حین طراحی و ناگهان خود "جنگنده عملیاتی" به نمایش در آید تنها در دولت احمدی نژاد و از شخص او بر می آید!


دلیل سوم این عکس است که در آن قسمتی از نمای داخلی بدنه  هواپیما دیده میشود که بیشتر به مخازن آب "پلی اتیلن" شبیه است تا بدنه هواپیما و همچنین می توانید شکل صندلی یا قسمت پنل جلوی کابین را مشاهده کنید که بیشتر به کاردستی بچه گانه می ماند تا هواپیمای جنگی! قسمت جالب آن هم سیم مثلا رادیوی بالای پنل است که از پشت بیرون زده و برای جلوگیری از دیده شدن آن یک "کلاه" را درجلوی آن قرار داده اند که در تمامی عکسها مشخص است! همچنین قسمت پنل کناری هم بدلیل تنگی فضا در زیر بدنه قرار گرفته که دیدن آن از جایگاه خلبان ممکن نیست!

البته تنها قسمت "بدنه فایبرگلاس" هواپیما که در پشت صندلی و کنار صندلی خلبان خودنمایی میکند ساخت ایران بوده و تقریبا این همان قسمت است که وزیر دفاع "جناب سردار وحیدی" هم بر آن تاکید میکند و البته به عنوان "تنها ویژگی منحصر به فرد" این هواپیما بیان میکند. این ویژگی فایبر گلاس -همان سپر های جوشن خودمان- البته با ترکیب با تکنولوژی های پیشرفته تر می تواند در بدنه وسایل پرواز بکار رود بدلیل سبکی. اما نه در بدنه هواپیمای جنگی که باید سرعت و  فشارهای زیادی را در مانور های هوایی تحمل کند. شاید در چند وسیله پروازی کوچک با سرعت کم و با مانور محدود ممکن باشد -آن هم بعد از آزمایش های بسیار- اما نه در چنین ادعای بزرگی.
در نهایت آنکه این اسباب بازی هم مثل سایر خبرهای این روزها تنها نقش "حواس پرت کن" میتواند داشته باشد چرا که این بازی ها را نه خارجی ها باور میکنند و نه کسانی که کوچکترین اطلاعی از پرواز و مهندسی دارند.
متاسفانه مردم عامی ایران تنها مخاطبان این دروغ ها هستند.
با اینکه این دروغ ها از زبان شخص منفور حکومت "احمدی نژاد" گفته میشود اما نمیتواند مورد تایید سایر مقامات از جمله آیت الله خامنه ای نباشد.

پی نوشت:
1. در عکس اول سیم برق سکوی نمایش، عجیب خودنمایی میکند!