سپاه تشنه تشنج در منطقه و ایران

بعد از حملات هوایی عربستان به یمن، عربستان آسمان یمن را "منطقه پرواز ممنوع" اعلام کرد. به این معنی که رفت و آمدهای هوایی به این کشور تحت نظر عربستان خواهد بود.
از سوی دیگر هفته پیش ایران تلاش کرد که هواپیمای شامل کمکهای بشر دوستانه به یمن بفرستد که بدلیل مواجهه با این ممنوعیت میسر نشد.
اما دوشنبه، خلبان "صداقت" ماموریت یافت که بدون توجه به اخطارهای جنگنده های عربستان هواپیمایش را در صنعا بنشاند و به نوعی ایران به اعلام منطقه پرواز ممنوع عربستان دهن کجی کند و آن را نادیده بگیرد. با این توجیه که هواپیمای ایرانی از آسمان عمان وارد یمن شده و در حریم هوایی عربستان نیست.
تدارک کنندگان این عملیات، احتمالا در "اتاق فکر سپاه" با این نیت که جنگنده های سعودی به هیچ عنوان جسارت حمله هوایی به هواپیمای باری ایران را ندارند وارد بازی خطرناکی شدند که در صورت موفقیت، اولا جسارت خود را به رخ رقیب منطقه ای بکشند و ثانیا معبری باز کنند برای رساندن کمک به حوثی های درگیر در یمن.
چرا که یمن بجز مسیر هوایی و دریایی راه دسترسی دیگری برای سپاه ندارد. و کشتی های امریکایی و عرب در مرزهای دریایی یمن لنگر انداخته اند و اجازه هیچگونه دسترسی به کشتی های ایرانی را نمی دهند. علاوه بر اینکه فرستادن سلاح از طریق دریا این خطر را دارد که در صورت بازرسی کشتی، ادعای کمک تسلیحاتی ایران به یمن مدرک دار شود.

در اینکه تصمیم گیرندگان عرب، جسارت سرنگونی هواپیمای ایرانی را ندارند، شکی نیست؛ اما مقامات سپاه هیچگاه فکر نمی کردند که درجلوی چشم خلبان، باند فرودگاه را هدف قرار دهند و با پاتک بداهه اعراب، نقشه شان نقش برآب شود. خصوصا  فردای روزی که فرمانده کل سپاه متکبرانه از "موج بعد تحولات منطقه" خبر داده بود که منجر به سقوط آل سعود می شود!
ناکامی سپاه در بازکردن مسیر دسترسی به یمن نشان می دهد که فرماندهان سپاه همچنان درحال آزمون و خطا و زورآزمایی نظامی با همسایه -قدرتمند- جنوبی هستند. درحالی که نه درایت لازم را دارند و نه تسلیحات مناسب برای اجرای این روش*.

این اتفاق، همزمان با کشاندن کشتی تجاری عبوری شرکت مرسک به سواحل بندرعباس، نشان از علاقه سپاه برای تحریک کشورهای منطقه و جهان، و شاید تاثیر گذاری بر روند توافق هسته ای و به هم زدن روندعادی سازی روابط میان ایران و جهان داشته باشد. چرا که هم از نظر اقتصادی "رفع تحریم ها" و "حضور شرکت های خارجی" ضربه بزرگی به انحصار و رانت خواری سپاهیان است و هم از نظر "وزن آنها در ساختار قدرت سیاسی"، زمانی که درگیری یا خطر تهدید نظامی وجود نداشته باشد، بتدریج اهمیتشان را از دست خواهند داد. طبیعی است که این سازمان با تمام وجود از رفع تشنج و هرگونه عادی شدن روابط ایران با جهان و کشورهای همسایه جلوگیری کند.

نارضایتی فرماندهان سپاه از دولت روحانی و تلاش برای ایجاد مشکل و سنگ اندازی در راه دولت قابل حاشا کردن نیست. بجز حملات لفظی و شدید ترین آن در دو هفته گذشته که دیپلمات های ایران را با "سرب داغ" -استعاره از ترور- تهدید کرند، تلاش دارند که  در عمل هم مشکل زا شوند و مثلا با بستن راه کشتی تجاری، دولت را به چالش جدید جهانی مواجه کنند.
این تضاد منافع سپاهیان تحت نظر رهبر با دولت روحانی از دید آیت الله خامنه ای هم پوشیده نماند و به جهت جلوگیری از باز شدن همین شکاف در پیش چشم مردم، پیشاپیش امسال را سال "همدلی" نامگذاری کرد و سپاهش را به تبعیت از دولت فراخواند.

البته بازهم خطای محاسباتی سرداران عمدتا کم سواد و فربه سپاه باعث می شود که با این اقدامات حلقه نظارت و سختگیری های جهانی در مورد وضعیت هسته ای -و نظامی- سخت تر شود. زیرا دولت مصمم است که به هرقیمت بند تحریم های جهانی را از گردنش باز کرده و مشکلات بزرگ اقتصادی را حل کند. مشکلاتی که تقریبا حیات و ممات دولت -بخوانید نظام- به آن بستگی دارد (این موضوع را حتی آیت الله خامنه ای هم متوجه شده). اما سپاهیان بدون توجه به منافع ملی و حتی منافع نظام، تلاش دارند که سهمشان را از این دیگ حفظ کنند، به این تصور که اگر این دیگ برای آنها نجوشد، فرقی نمی کند که دیگر چه چیز در آن بجوشد.
حسن روحانی در سخنرانی روز کارگر، مستقیما سپاهیان را با نام "دلالان تحریم" تشویق کرد که به فکر "شغل دیگری" باشند و البته کیست که نداند، ایشان نه تنها هیچ هنری برای سیر کردن شکمشان ندارند، که حتی اگر هنری هم داشتند، مزه پول باد آورده و کارنکرده به این سادگی ها از زیر زبانشان خارج نمی شود.

علی رغم تلاش دولت روحانی -تدبیر-، ماجراجویی های سپاه به شکل خطرناکی می تواند ایران را که بعد از سالها قرار است به ثبات نسبی برسد به باتلاق درگیری های بی پایان نظامی -حتی نیابتی- بکشاند. چرا که هنوز سکان اداره کشور در دست آیت الله خامنه ای است و قابلیت این را دارد که با واکنشی به سرعت تحریک شود و تصمیم نامعقولی بگیرد.
از سوی دیگر دولت و پادشاه جدید عربستان هنوز استقرار نیافته اند و جواب تحریک آمیز ایران را با حداکثر احتیاط و به شکل تدافعی می دهند. معلوم نیست که در صورت قوام گرفتن سلطنت جدید سعودی، همچنان پاسخ های ایشان در حد واکنش محتاطانه باقی بماند.

پی نوشت:
1-* سیستم نظامی ایران بر اساس تجربه تجاوز عراق به ایران و تهدید نظامی امریکا و اسراییل بر اساس دفاع و مقابله موشکی شکل گرفته است. تقریبا همان شیوه ای که حزب الله لبنان در مقیاس کوچکتری انجام می دهد.
به همین دلیل بنیان نظامی ایران در مواجهه با کشوری مثل عربستان که تجهیزات هوایی و نظامی بروز خریداری می کند و مردمان مسلمان و همسایه دارد به هیچ عنوان کارا نیست. حتی زرادخانه های موشکی ایران -ستون فقرات دفاعی- در مقابل تهدید گروه های تکفیری مانند داعش هم کارایی ندارد.
2- با پیشرفت و گسترش تکنولوژی و تسلیحات، تقریبا می شود که گفت که جنگها ارتباط چندانی با سطح تسلیحات ندارند و تنها عامل اقتصادی یعنی پول است که تعیین کننده پیروز میدان در هر درگیری نظامی است. چرا که کشوری که نتواند سلاح مورد نیازش را بخرد یا بسازد، زودتر از پا در خواهد آمد.
3- بازگرداندن غول رها شده سپاه به چراغش، اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است و احتمالا نیازمند فروپاشی سازمانی سپاه فعلی است، و این تنها به دو شرط تقویت دولت و دیپلماسی -به تبع ضعیف شدن سپاه- و تغیر نظر رهبر یا خود او،  نیاز دارد.

۶ نظر:

ناشناس گفت...

با تغیر ولیهد و افراد دولت عربستان، ضد ایرانی تر شدند
سپاه این بار اشتباه کنه کارش تمومه!

خُسن آقا گفت...

تحلیل بسیار خوبی است تنها یک نکته در این تحلیل به خوبی باز نشده و آن هم جایگاه خامنه‌ای در این بازی سیاسی است.
من هنوز مانده‌ام این شل کن سفت کن‌های خامنه‌ای از چه جهت است.
آیا به این علت است که از کودتای سپاه می‌ترسد یا اینکه از دولت ترس دارد.
گمان من بر این است که ترس خامنه‌ای است که این همه سردرگمی در داخل حکومت ایجاد کرده. توجه داشته باشید شخصی که به سن 80 سالگی نزدیک می‌شود دیگر از آن اعتماد به نفس سابق برخوردار نیست خصوصا وقتی که یکی یکی ملاهای دور و برش به جهنم علیا عزیمت می‌کنند و باعث ترس بیشتر مقام گند رهبری می‌شوند.
من هنوز بر این باورم که این سال همدلی هم تنها باد معده موقتی بوده وگرنه خامنه‌ای خواستار همدلی نیست او تبعیت و سرسپردگی مطلق می‌خواهد و بس.

آرسین گفت...

حسن آقای عزیز،

ممنون از نکته شما،
به نظر من خامنه ای بتدریج از سالهای جنگ و بعد در زمان رهبری به سپاه وابستگی پیدا کرد و در مقابل دست آنها را در امور اقتصاد باز گذاشت. او از ابتدا اساس قدرتش را نه برمبنای قانون و دولت که از راه سرسپردگان مذهبی دیروز که فاسدان اقتصادی امروز هستند بنا کرد.

اما قبضه قدرت سپاه در زمان احمدی نژاد، نشان داد که مجموع این سرداران و این سیستم نه تنها توان اداره کشور را ندارد که مشکلات عدیده ای مثل مساله هسته ای را کور کرد و نظام -بخوان آیت الله خامنه ای- را به بن بست و خطر سقوط برد.
خامنه ای دهه 90 فهمید که تکنوکرات ها برای اداره کشور لازمند و هم دست از حمایت احمدی نژاد برداشت و هم شروع به خاموش کردن آتش جنگ با دنیا کرد که نتیجه واضحش حضور روحانی در انتخابات و مذاکره با امریکا بود. (دعوت خامنه ای از مردمی که حتی ج.ا را قبول ندارند در انتخابات فراموش نشود!)

حالا همانطور که گفتی خامنه ای هم پیرتر و محافضه کارتر شده و هم فهمیده که راهی که تا امروز آمده اشتباه است. اما دیگر نه توان و نه جسارت مقابله با عقبه عظیم بی مخش را -که قدرت پوشالی اش به آنها بسته است- ندارد.
علت این اتصالی ها و شل کن سفت کن ها هم همین است.

تا جایی که من از اوضاع داخلی متوجه میشوم. به نظر می رسد که حتی در بسیاری موارد، خامنه ای تصمیم گیری های مهم را به دولت روحانی سپرده با حداقل بسیار از آنها -معتدلین- حرف شنوی دارد.
آخرین موضع گیری هسته ای اش در حد یک فرد بسیار کارآزموده و دیپلمات بود! که از طبع آتشی مزاج و دشمن دوستش بسیار فاصله داشت!

خامنه ای برخلاف امپراطوری عظیم و دیکتاتوری اش، به افکار عمومی بسیار حساس است و بارها به مسئولان تذکر می دهد که مشکلات مدیریتی و فساد ها را کششش ندهند! این مبحث "همدلی" هم نه برای همدلی با مردم که برای جلوگیری از علنی شدن دعوای خونین دولت و سپاه (افراطیون طرفدارش) گفته. وگرنه در خفا همچنان همان کشمکش برقرار است.
نشانه اش، چرخش 180 درجه ای وزیر کشور در مورد افشای "پولهای کثیف"! احتمالا نمایندگان مجلس و سپاهیان به خامنه ای شکایت برده اند و او به ماجرا ورود کرده و از روحانی خواسته که مساله را کششش ندهد! ولی قطعا روحانی هم امتیازاتی از طرف مقابل گرفته که ساکت شده. چرا که این شیوه بگم بگم های دولت بیشتر حالت امتیاز گیری -خصوصا نزدیک به انتخابات مجلس- دارد تا حرکتی جهت افشای واقعی و به دست قانون سپردن مفسدان!

خلاصه اینکه دعوا همچنان بر سرلحاف ملاست و سر مردم بیکلاه است. گرچه در دولت روحانی فضای تنفس و معیشت مردم اندکی فراختر از جناح مقابل است.
و همین آزادی های نامحسوس، غنیمت است برای گسترش فکر و تحمیل حقوق انسانی به حکومت، که برگرداندن آن ناممکن و پرهزینه خواهد بود.

مطلب طولانی شد و امیدوارم با این جویده گویی منظور را منتقل کرده باشم.

آرسین گفت...

یک نکته را هم فراموش کردم که اشاره کنم و آن اینکه،
خامنه ای شخصیت چندان "جان دوستی" ندارد، برخلاف افرادی مثل جنتی و علم الهدی.
او چندان از مردن واهمه ندارد، گرچه عوارض پیری همه را در بر میگیرد،
و اعتماد به نفس و جسارت را کاهش می دهد!

پراگماتیست گفت...

با درود بر آرسین و سپاس از تحلیل خوب

اگرچه در نبردها میان جمهوری اسلامی و حکومت های مرتجع عرب هم سو با سپاه هستم به این دلیل که در ایران زندگی می کنم و اگرچه موفقیت سپاه را در زمینه نظامی بلکه شبه نظامی بر همسایگان از بابتی قابل تحسین می دانم، عملکرد آن را بیشتر لات بازی می دانم تا امپراتوری سازی و تمدن سازی. به علاوه بزرگترین موفقیت جمهوری اسلامی در عراق بوده است که این موفقیت در حقیقت هدیه آمریکا بوده است. در خلاء قدرت ناشی از سقوط صدام دخالت در عراق برای ایران کار دشواری نبود و مگر شاه زمان صدام کردها را تجهیز نمی کرد؟

به نظرم اگر شاه به جای جمهوری اسلامی حاکم بود از فرصت خلاء قدرت ناشی از سقوط صدام بهتر استفاده می کرد و بدون لات بازی های جموری اسلامی و بدون تحریک عمیق اهل تسنن و این همه دعوای فرقه ای عراق را همسو با ایران می کرد.

در مورد بمباران باند فرودگاه درست نوشته اید. گزینه هوشمندانه ای بود که سپاه پیش بینی نکرده بود.

آرسین گفت...

پراگماتیست گرامی،

فرمایشات شما کاملا صحیح است و مشکل از آنجاست که فرماندهان ارشد سپاه و اساسا کسانی که در سالهای اولیه تشکیل سپاه جذب آن شدند و در آن باقی ماندند در حد همین فرهنگ "لات بازی" و "زرنگ بازی" خودمان بودند. و دقیقا در دنیای کلاسیک آن زمان همین "زرنگ بازی" ها بعلاوه اندکی ذکاوت، بسیار کارآمد می نمود و در جنگ 8 ساله جلوه می کرد.

اما این تفکر بعد از جنگ هم در سپاه باقی مانده، شاید بشود با "لات بازی" منفعتی کسب کرد -که همان هم بدلیل عوض شدن سبک جنگِ دشمنان کلاسیک با چریکی مثل داعش نمی شود- اما به هیچ عنوان ظرفیت تشکیل یک ساختار امپراطوری فراگیر را ندارد.

این عدم توانایی کمتر به ظرفیت سازمانی و هوشی، و بیشتر به ایدئولوژی گرایی شدید سپاه -که فلسفه وجود آن هم هست- بر می گردد.

در مطلب "رویای امپراطوری ایرانی" هم متذکر شدم که قاسم سلیمانی -علیرغم توانایی ها و مزیت هایش- بشدت نگاهی ایدئولوژیک محور دارد، و بدیهی است که از دریچه تنگ مذهب نمی شود امپراطوری تشکیل داد. آن هم امپراطوری با اقلیت شیعه!