استحاله می شویم!

آیت الله خامنه ای در چند هفته اخیر بسیار فعال بوده و جلسات متعدد و سخنرانی های نسبتا زیادی در این بازه کم از او مخابره شده است.
تقریبا بعد از ماه ها حضور کمرنگ وی، به ناگاه بعد از رد شدن خطر عدم توافق مجلس امریکا با توافق هسته ای، او هم به ناگهان فعال شد و بعد از محول کردن مسئولیت پرونده هسته ای به گردن مجلس در حال پایان، تلاش به بازگشت به اریکه قدرتی کرده، که مدتی بود در سکوت اجباری اش تا حدی به حسن روحانی و دولت رسیده بود.
همینطور بدلیل موضع گیری های دوپهلوی او، مدتی بود که نیروهای وفادار به نظام و عمله حکومتی، دقیقا نمی دانستند که باید چه کنند و شعارهای تجمعات غیرقانونی شان علیه چه کسان یا کشورهایی باشد!

اما هر روز که می گذرد، مشخص می شود که نظر آیت الله چیست و دغدغه های امروزش به کجا بر می گردد. او بدرست دریافته که جمهوری اسلامی به شکل سابق و تحت نظر ربع قرن زمامداری او در آستانه تغیر است و راهی که می رود به "استحاله نظام" ختم خواهد شد.
خشم امروز آیت الله اما هیچ ربطی به داستان همیشگی "تهاجم فرهنگی" و "جنگ نرم" سابق ندارد. چرا که مدتهاست مردم راهشان از حکومت جدا کرده اند و تغیرات بازگشت ناپذیر در جمعیت و فرهنگ اتفاق افتاده و راه برگشتی ندارد. نگرانی های رهبر، امروز به انعکاس صدای مردم در حکومت جمهوری اسلامی باز می گردد.
اینکه دولت به عنوان اولین بخش از "نظام اسلامی" شروع به تغیر سیاست های همیشگی و دشمن ستیزانه آیت الله خامنه ای کرده است و آیت الله از این شکست در ایدئولوژی و آرمانهایش شکایت دارد.

آیت الله خامنه ای دیگر دغدغه اصلی اش موضوعات امروز نیست و می داند که تحت فشار سرنیزه و اقتصاد، مردم امروز هیچ توانی برای مخالفت و تغیر ندارند. اما چیزی که او را برآشفته است، "آینده" است. او دریافته که نسل های جدید دیگر "وفاداری" پدرانشان را به "نظام" ندارند و هیاهوی انقلاب 57 در حال خاموش شدن در صفحات تاریخ است.
تقریبا ترجیع بند نگرانی های او مربوط به آینده "نظام" است، چه استحاله دشمن و چه نیروهای متعهد به نظام.

اما بطور کلی آشفتگی رهبر به دو عامل مهم برمی گردد که اتفاقا در اثر رهبری اشتباه خود وی بوجود آمده است:
اول- پافشاری بر سیاست غلط "آرمانگرایی کور انقلابی" که موجب شده به سخیف ترین شکلی حکومت به بن بست تمام آرمانگرایی ها و شعارهای پوچ و توخالی در مبارزه با استکبار و جامعه فاضله اسلامی برسد، با قبول مذاکره با "بزرگترین دشمن انقلاب، یا همان شیطان بزرگ" و بدتر از آن "رسیدن به تفاهم با دشمن قسم خورده ملت ایران"!
مشخص است که رسیدن به این بن بست سیاسی ممکن نبود بجز با رهبری داهیانه آیت الله خامنه ای و یکدندگی و پافشاری او بر شعارهای تاریخ مصرف گذشته طی 3 دهه گذشته.
دوم- داشتن این تفکر که می توان با افراد متعهد به ایدئولوژی دینی و ولی فقیه به پیشرفت -از نوع اسلامی- رسید. حمایت اخیر رهبر از دانشجویانی که با بورسیه ها و حمایت های دولت به تحصیل ادامه می دهند، نشان از زنده بودن این نگرش در تفکرات آیت الله خامنه ای دارد.

طبیعی است که وقتی رهبر بخواهد مشروعیتش را از آسمان بگیرد و با احکام بدوی تلاش بر اداره یک کشور داشته باشد، افرادی که بدور وی جمع می شوند بتدریج خالی از تخصص و تعقل می شوند و کم کم دغل ترین و شیادترین افراد مقرب ترین خواهند شد، نتیجه این انتخاب، ناکارآمدی حکومت، چنگ زدن بیشتر به دامن دین و در نهایت تنفر بیشتر عموم از دین خواهد بود. همه اینها در حالی است که در جهان امروز حتی داشتن دولتمردانی متخصص و کارآمد هم، تضمینی بر پیشرفت نمی تواند باشد.

استحاله نظام، نوعی تغیرات بنیادین در ساختار قدرت است که بدون تعویض حکومت انجام می گیرد و تقریبا نوع عمیقی از اصلاحات است. بستن مسیر تغیر جامعه باعث شده که خواست عمومی مردم که در دهه 70 به شکل اصلاحات می توانست تحقق یابد، امروز به شکل "استحاله نظام" دغدغه اصلی رهبر شود.
آیت الله خامنه ای توجه ندارد که این تغیرات چه در ظاهر انجام شود و چه بطور مخفی، جریان گذرنده ایست که نمی توان آن را با بخشنامه و سرنیزه متوقف کرد. فشار ظاهری تنها این تغیرات را به عمق می برد و به محض برداشته شدن فشار، این تغیرات دوباره به سطح می آید و خود را آشکار می کند.
دولت و در ادامه بخش متحجر حکومت برای ادامه قدرت راهی ندارد بجز استحاله! چرا که تا امروز از حداکثر زور مدنی برای جلو گرفتن از تغیرات جامعه استفاده شده و دیگر راه عملی برای مقابله با تغیرات وجود ندارد. خصوصا که هم فشار اقتصادی در داخل و هم فشار سیاسی از داخل استفاده از زور بیشتر را ناممکن کرده است.
آیت الله خامنه ای این را دریافته و همچنان تلاش می کند جلوی مسیر تغیرات را سد کند.

پی نوشت:
1-  ساختن تصویری مقدس و خطا ناپذیر از رهبر به عنوان نماینده آسمانی دین -امام- در حاکمیت که باعث شده او هیچ مسئولیتی در سیاستهای تحت فرمانش را نپذیرد و تلاش کند به بن بست رسیدن مذکور را با فرافکنی و عدم پذیرش نیاز به تغیر مرتفع کند
2- شکست آیت الله خامنه ای در سیاست اتمی و ناچاری او از مذاکره با دشمن 25 ساله اش، چنان شکست و خفتی در میان دوستان و دشمنانش ببار آورده که مجبور شده برای نمایش اقتدار حتی پرده از مخفی ترین مراکز موشکی -بخوانید تنها نقطه قوت نیروهای مسلح- بردارد.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

با درود بر آرسین و سپاس از تحلیل خوب

جلوگیری از استحاله امکانپذیر نیست اما می توان شدت و ضعف آن را تا حدودی کنترل کرد.

آرسین گفت...

پراگماتیست عزیز،
استحاله به شکلی که چهارچوبهای فرهنگی به آن جهت بدهد انجام خواهد شد و این فرهنگ عمومی از حیطه کنترل افراد خارج است.
حتی مقابله حکومت هم تنها حضور و بروز آن را کم و زیاد میکند، محتوای آن در اختیار هیچکس نیست.

خُسن آقا گفت...

عرضه اوراق بهادار از طرف دولت نشان خوبی است از به ته دیگ خوردن کفگیر حکومت است. بدون پول آیت الله دیگر نمی تواند اوباشی را که حکومت اش را نگهداری می کنند باج بدهد.از آن سو هم سپاهیان وفادار یکی یکی دارن در سوریه فدای بشار اسد می شوند.
تو گویی حضرت رهبر از همه جهت بازنده شده و تنها مانده مترسکی که آن بالا است و آن هم بزودی با بادی فروخواهد ریخت.
من مانده‌ام کدام آدم نادانی قرار است اوراق بهاداری را که حکومت حتی نامش را هم گذاشته (صکوک) را خریدار کند.

آرسین گفت...


حسن آقای گرامی،
اوراق بهادار فروختن، نوعی قرض از آینده است به این امید که بعدا وضع خوب بشود و قروض مسترد شود. اما اگر به هر دلیل سلسله پیش بینیها درست از آب درنیاید، دولت متضرر و بدهکار خواهد ماند.
و چون دولت تنها عرضه کننده مهم دلار در ایران است، طبعا باز هم با افزایش نرخ دلار -و گرانی تقریبا همه چیز- این بدهی معوقه پرداخت خواهد شد که با توجه به کاهش ارزش پول در زمان بازگشت پولها، به نوعی دولت بخشی از پول را برداشته است...

باید دید استقبال مردم و بازار چطور خواهد بود. در ایران حس جمعی اقتصادی نشان دهنده حقیقت سیاست و اعتماد مردم به دولتمردان است.

در سوریه هم همانطور که اشاره کردید، تلفات و زمینگیری بغد از حضور روسیه بیش از پیش بینیها بوده که بزودی راجع به آن خواهم نوشت.