بشار اسد "تنها" در روسیه

وضعیت سوریه آنقدر آشفته است که سطح بالاتر درگیریهای جدید، هیچ احساسی را بر نمی انگیزد. بیش از سه هفته از حضور نظامی مستقیم روسیه در سوریه گذشته و برخلاف پیش بینی ها هیچ تغیر قابل توجهی رخ نداده است.
گرچه جای مهاجمان و مدافعان عوض شده، اما بر روی زمین هیچ اتفاق چشمگیری نیوفتاده است. بعد از 3 هفته حضور روسیه مشخص شده که این کشور همان سیاست -زمین سوخته- جنگ در افغانستان را در پیش گرفته که در کوتاه مدت و مناطق خالی از جمعیت موفق به نظر می رسد اما در شهرها قابل انجام نیست و در بلند مدت نارضایتی را بالا می برد و موجب شکست مهاجم می شود.
اینطور به نظر می رسد که استراتژی نظامی روسیه، -دولت سوریه- ابتدا حمله هوایی سنگین با هواپیما و بیشتر هلیکوپتر به مواضعی است که نیروهای زمینی قصد فتح آن را دارند و در اصل تخریب هرچه بیشتر آن روستا و منطقه، بعد حمله زمینی با تانک و ادوات سنگین که تا اینجا تقریبا مقاومتی وجود ندارد. اما بعد از پیشروی، پاتک مخالفان باعث توقف و حتی عقب نشینی می شود و اینگونه شده که علیرغم حملات سنگین نیروهای دولتی و پشتیبانی هوایی، پیشروی بسیار کند است.

روسیه در افغانستان تا قبل از مجهز شدن مجاهدین افغان به موشکهای دوش پرتاب استینگر -امریکایی- همین سیستم را اجرا می کرد. هلیکوپترهای سنگین روسی مانند تانک پرنده بر فراز دره ها و کوههای محل اختفای مجاهدین می ایستادند و با شلیک موشک و گلوله، زمین را به آتش می کشیدند و از هر جنبنده ای خالی می کردند و به این شکل پیش می رفتند. (نیازی به ذکر نیست که تلفات در این تاکتیک بسیار بالاست و تخمین زده می شود در جنگ افغانستان و شوروی حدود 3 میلیون افغان کشته شده باشند.) بعد از مجهز شدن مجاهدین افغان به موشکهای استینگر، این سیاست شخم زدن با موشک و جلو رفتن روسها بکل تعطیل شد و اتکای سنگین ارتش شوروی به هلیکوپتر و خلع سلاح آنها موجبات شکست روسیه فراهم شد تا حدی که در عقب نشینی نیروهای روس، بسیاری از ادوات جنگی مانند هلیکوپتر و هواپیما در خاک افغانستان جا ماند.

به این برهه تاریخی اشاره کردم که متذکر شوم که این استراتژی چقدر پرهزینه و کم فایده است و دیگر در کشوری مانند سوریه و سال 2015 فرسوده و بی فایده است.
البته به نظر نمی رسد که روسیه بجز حفظ اسد -در شرایط فعلی- تمایل بیشتری به فتح سوریه داشته باشد و همین که مطمئن شود اسد سقوط نمی کند برایش کافیست. چرا که نفع روسیه نه اشغال نظامی سوریه یا مبارزه با داعش، که داشتن اهرم فشاری برای چانه زنی با غرب است. خصوصا راجع به مسایل مهمتری مثل اوکراین و تحریم و نفت و..

مهمترین نشانه این "استخوان لای زخم" هم این است که درحالی که ترکیه -عضو ناتو- خبر از جلسه اضطراری و بررسی تجاوز جنگنده های روسیه به خاک ترکیه می دهد، چندی نمی گذرد که خبر از توافق میان امریکا و روسیه در پرواز بر فراز سوریه منتشر می شود.

بر روی زمین اما پیشروی کند است و تلفات بالاست. ادامه این روش اگر به دستاورد قابل توجهی منجر نشود، جنگ در حالت تعادل جدید باقی می ماند. دستاورد مهم نیروهای دولتی می تواند بازپس گیری شهر حلب باشد که از نظر تبلیغاتی و روحیه بسیار به احتضار فعلی بشاراسد کمک می کند. اما اشکال اینجاست که وسعت شهر زیاد است و در مناطق شهری نمی توان از حمله سنگین هوایی استفاده کرد.

این وضعیت تعادلی جبهه نبرد اما، برای نیروهای مزدور که در سوریه می جنگند، مخرب است. اجیران ایرانی و افغانی که عمده به طمع پول و کمتر به دلیل ایدئولوژی در سوریه می جنگند، برای کشته شدن و جنگ لایتناهی داوطلب اعزام نیستند و به جنگ برای شغل و کسب درآمد نگاه می کنند - با این تفاوت که این شغل خطرناکتر است و احتمال کشته شدن زیاد- اما اگر این احتمال به قطع تبدیل شود یا جنگ فرسایشی شود، بسرعت روحیه شان را از دست می دهند و دوباره جنگ به حالت قبل باز می گردد (پیشروی کند اما پیوسته مخالفان بشاراسد تا سقوط او).
اما این ماجراجویی و حمایت برای ایران بدون هزینه نیست، روز به روز هزینه به شوق آوردن مزدوران لبنانی و سوری و پاکستانی بالاتر می رود و حمایت از اسد سخت تر. تا حدی که همین امروز هم مقامات رسمی دولت ایران از گزینه های بعد از اسد صحبت می کنند و تنها تمایل دارند که دوران گذار قدرت در سوریه در سایه نفوذ آنها و با حضور اسد برگزار شود. (که احتمالا دستشان برای تقلب در "انتخابات ناگزیر" و روی کار آوردن دولت متمایل به ایران باز باشد).

بشار اسد، بعد از آوارگی میلیونها شهروند سوری و کشتن صدها هزار از آنها به نظر می رسد که به راه حل ایران و روسیه تمکین کرده است. و می داند در هیچ سناریویی، دیگر سهمی از قدرت ندارد. شاید بزرگترین آرزویش امروز این باشد که بتواند در سایه حمایت روسیه از محاکمه "جنایات جنگی" خلاص شود. در این حالت، بعد از ترک قدرت باید خاک سوریه را ترک و احتمالا تا آخر عمر در روسیه زندگی کند.
حتی به نظر می رسد که سفرش به روسیه تضمینی برای فردای بعد از قدرت و احتمالا هماهنگی های آنزمان باشد. چرا که سفری کوتاه، به تنهایی و پر استرس به روسیه هیچ توجیه دیگری نمی تواند داشته باشد.
بشار اسد سرازیری قدرت را لمس کرده و می داند که حضور نظامی 2 کشور خارجی، حتی در صورت پیروزی جنگی، هیچ مشروعیتی برای او ایجاد نمی کند. فعلا او در بهترین حالت کارتی در دست پوتین است، تا زمان موعود وی را به زمین بزند و از حریف امتیاز بگیرد.

پی نوشت:
1- روسیه چندان با حضور داعش مشکلی ندارد. چرا که برخلاف گفته های پوتین، حضور داعش باعث شده که جنگجویان مسلمان چچنی و سایر نقاط روسیه به آن بپیوندند و حداقل تا بقای داعش در آن مناطق بمانند. مگر آنکه به هر دلیل این رزمندگان بخواهند به موطن اصلی شان بازگردند.
2- غرب -بخوانید امریکا- بسادگی افغانستان نمی تواند در سوریه مخالفان را به موشکهای ضدهوایی مانند استینگر مجهز کند، چرا که نزدیکی سوریه به لبنان و اسراییل، و جغرافیای منطقه باعث می شود که هرگونه سلاح استراتژیک بدست هرگروهی برسد و علاوه بر خطر برای اسراییل، این سلاح ها -ضد هوایی- خطر حمله به هواپیماهای غیرنظامی را نیز ایجاد می کند.
خصوصا که هم تجربه در بازپس گیری این سلاح ها از مجاهدین افغان و هم نشت دیگر تجهیزات در سوریه، نشان داده که مگر در حالت اضطراری، غرب تمایلی به تجهیز مخالفان بشار اسد به سلاح های پیشرفته ندارد.
3- درگیری های جدید در اسراییل بارقه های امیدی در حکومت ایران ایجاد کرده که بتواند آرامش را از سرزمین اسراییلی و فلسطینی سلب کند و شاید در بهترین حالت در هیاهوهای منطقه پای اسراییل را هم به درگیری و تلفات باز کند.
4- عکسهای بالا، سفر اخیر بشاراسد به سوریه را نشان می دهد. سفر بشاراسد بدون هیچ "هیات همراه" و تنها با حضور میرزا بنویسی بوده که در تمام تصاویر سربه زیر در حال یادداشت است!

۱ نظر:

پراگماتیست گفت...

با درود بر آرسین و سپاس از تحلیل خوب

اگرچه نمی توان آینده را درست پیش بینی کرد، من نیز به موفقیت آمیز بودن پروژه سوریه پوتین تردید جدی دارم. می پذیرم که ائتلاف جدید می تواند پیشروی کند و مناطق مهمی را از کنترل شورشیان خارج کند، اما این که بتواند سوریه یکپارچه برقرار سازد و امنیت آن را تامین کند دور از ذهن است.

دیروز از جهادیهای سوریه شنیدم که آنجا که پوتین بتواند از ما زمین بگیرد، نمی توانیم تاو شلیک کنیم، اما او منتظر بمب کنار جاده ای باشد.

چنان که در نظرسنجی های مستقل دیده می شود اکثریت قابل توجه مردم سوریه از اسد متنفرند و نمی توانند او را به عنوان حاکم بپذیرند. تا تداوم حضور او در قدرت سوریه روی خوش نخواهد دید. مشکل اینجاست که هرچه روسیه و ایران بررسی می کنند می بینند که در نظام کنونی کسی نمی تواند جایگزین او باشد (مگر با تزلزل) و بعد از او قدرت در دست علویها نخواهد ماند و این یعنی پیروزی مخالفان.