نگاهی به سوال همیشگی انتخابات ایران: رای بدهیم یا ندهیم؟!

مانند هر انتخابات دیگر در جمهوری اسلامی همیشه این سوال در میان ناراضیان و مخالفان حکومت بوجود می آید که رای دادن به گزینه بد -در مقابل بدتر- باعث بهبودی اوضاع است یا عدم شرکت در انتخابات و مشروعیت ندادن به رژیم.

خوشبختانه در اینکه هردو گروه رای دادن جهت اصلاح -هرچند اندک-، یا رای ندادن و مشروعیت زدایی از حکومت، هردو خواستار پایان این چرخه معیوب حکومت اسلامی و یافتن اندک حقوق شهروندی، معیشت، بیان و.. هستند، شکی نیست.
طرفداران رای دادن استدلال می کنند که کمتر شدن خفقان و سرکوب خود پله ای جهت نیل به آزادی و برابری است و حتی حوادث سال 88 را از دستاوردهای رای دادن و مشارکت مردم نشان می دهند.
در مقابل طرفداران تحریم انتخابات، عملکرد 30 ساله اخیر جمهوری اسلامی را مثال می آورند که در مجموع چه با مشارکت و چه بدون مشارکت وضعیت مردم بهبود نیافته و حتی بعد از 8 سال دولت میانه روی خاتمی و کمی بهبود اقتصاد و روابط خارجی ایران با جهان، با قدرت گرفتن حاکمیت، جاه طلبی ها و سرکوبها در دولت بعد شدت گرفت و بازهم به جای اول بازگشتیم. بعلاوه که رییس جمهورهای آیت الله خامنه ای هرکدام با زبان خود به "مهره" بودنشان اعتراف کرده اند و اینکه "تدارکاتچی" بیش برای نظام نبوده اند.
همینطور اگر ریزتر به چینش کاندیداهای ریاست جمهوری درهر دوره نگاهی بیاندازیم مشخص می شود که نظام طبق صلاحدید خود و برنامه هایی که در سر دارد این افراد را در مقابل رای مردم قرار می دهد. و به قول معروف سرنخ های بازی و سیاست در دست افرادی است که با رای مردم جابجا نمی شوند.

تقریبا هر دو گروه درست استدلال می کنند. طرفداران رای دادن به تغییر اندک اما سریع باور دارند که به این شیوه ذره ذره می توانند بنیان قدرت را دگرگون کنند و طرفداران تحریم به مبارزه مدنی طولانی و مشروعیت زدایی از رژیم اعتقاد دارند.
هر دو روش در تئوری کارآمد و صحیح است، اما متاسفانه در عمل نه طرفداران مشارکت در انتخابات توانسته اند نوار پیروزی و تغیرات اندکشان را حفظ کنند، -مثلا بگویند فلان شاخص درطول زمان بدلیل رای دادن بهتر شده- و نه طرفداران تحریم انتخابات آنقدر هوادار داشته اند که اولا عدم مشارکتشان را به رخ حکومت بکشند و ثانیا در طول زمان ثمره این مشروعیت زدایی را نشان دهند.
ضعف گروه هواداران مشارکت این است که حتی اگر نظام براثر خواست مردم و انتخابات چند قدمی به عقب برداشته، باز با مشروعیت یافتن و بهبود اوضاع، نه تنها قدم های عقب رفته را جبران کرده که بدلیل توانایی که پیدا کرده توانسته بی پرواتر به حوزه های زندگی مردم و حتی سیاست خارجی هجوم ببرد. همینطور ضعف گروه طرفداران تحریم این است که تحریم انتخابات، دستاورد عملی کوتاه مدت قابل نشان دادن ندارد و نیازمند صبر است، چیزی که در فرهنگ ایرانی تقریبا تعریف نشده است! همه بدنبال حل یک شبه و بقول حکومتی ها "جهادی" مشکلات هستند.

برهمین اساس یکی از استدلال های بی بنیان طرفداران مشارکت در انتخابات این است که رای ندادن مردم نه تنها برای حکومت مهم نیست که در جهانی که پر از بی عدالتی و آشوب است و نسبت به مرگ کودکان سوری بی تفاوت نگاه میکند، این حرکت دیده و شنیده نخواهد شد. در پاسخ باید گفت که برعکس. در جهان امروز، وضعیت فرق متفاوت است. دیکتاتورترین رهبران جهان هم نیاز به نمایشی به اسم انتخابات دارند! حتی صدام در عراق و کیم جونگ اون در کره شمالی در ظاهر از صندوق رای مردمشان خارج می شوند. حتی در همین سوریه، بشاراسد حتی اگر در تمامی جبهه های جنگی پیروز شود -در مقابل بدوی ترین گروه بشری، داعش- دست آخر باید خود را به رای مردم سوریه بگذارد وگرنه حضورش هیچ توجیحی نخواهد داشت. نمونه دیگر پوتین و شبه جزیره کریمه است. آشکارترین تجاوز به خاک همسایه در دوران معاصر تنها با مشروعیت از صندوق رای قابل توجیه است. دیگر زمان ارباب و رعیتی تمام شده و صندوق های رای هستند که تعیین می کنند یک حکومت تا چه حد قدرت دارد و برقرار می ماند، بلاشک.

در نهایت آنکه -شخصا- اعتقاد دارم که هنوز مشخص نیست کدام روش راه حل قطعی خلاصی از وضع موجود است. ممکن است روزی با رای مردم یک فرد بظاهر حکومتی به قدرت راه پیدا کند اما در عمل بسمت مردم و حقوق آنان گردش پیدا کند و چهارچوبهای موجود را بشکند (علت محبوبیت فوق العاده و حصر موسوی و کروبی). با این ایراد که اگر همچین فردی پیدا نشود تنها بقای جمهوری اسلامی بیشتر شده و رای مردم مهر تاییدی برعملکردهای معیوب و جنایاتش خواهد بود. از سوی دیگر مشخص نیست که رای ندادن تا چه حد بتواند بر حکومت فشار وارد کند و میوه مشروعیت زدایی چه زمانی و با چه کیفیتی چیده خواهد شد.

پی نوشت:

1. این روزها حسن روحانی با دست گذاشتن بر روی خط قرمزهای نظام تلاش دارد که از خود چهره ای "ساختارشکن" عرضه کند، کسی که می تواند قدرت نظام را به چالش بکشد و درصدد جلب رای افراد خاکستری است. نگاهی به 4 سال فرصت سوزی و مماشات با حکومت در موضوعات جنجالی که دوره نامزدی گذشته وعده کرده بود مانند رفع حصر موسوی و کروبی یا بی عملی نسبت به حرکت های تندروها مثل آزمایش موشکی و حمله به سفارت یا حتی برگزاری کنسرتها، نشان از ساختگی بودن این موضع گیری ها دارد.
حسن روحانی اگر یک درصد سخنان امروزش در زمان ریاست جمهوری به این خط قرمزها نزدیک شده بود، امروز محبوبیتی بمراتب بیشتر داشت. شخصا به لفاظی های این روزهای روحانی نه خوشبینم و نه امیدی به عملی شدن آنها دارم.
2. مشخص است که توصیه ای جهت رای دادن یا ندادن به هیچ یک از عزیزان ندارم. هرکس با توجه به درک و شناخت خودش از اوضاع سیاسی باید به گونه ای عمل کند که درآینده از آن پشیمان نشود.
به نظر من رای دادن مانند قمار است، احتمال کمتر برد(تغیر وضع فعلی) و بیشتر باخت (مشروعیت بخشی به وضع موجود) وجود دارد -چرا که بازی را حکومت طراحی کرده- اما رای ندادن گرچه احتمال برد یک شبه را ندارد اما نتیجه اش در دراز مدت مطمئن تر است. تا اینکه هرکس چقدر ریسک بپسندد!
3. این موضوع برای انتخاباتهای محلی مثل شوراها صادق نیست. چرا که حکومت دیکتاتوری نه توان و نه علاقه ای به مسائل خرد و معیشتی مردم ندارد و خوشبختانه کاندیداهای این شوراها نیز از فیلتر شورای نگهبان رد نمی شوند. اما متاسفانه همزمانی دو انتخابات می تواند دست حکومت را برای تقلب و مخدوش کردن گزینه تحریم انتخابات باز بگذارد.

۲ نظر:

خُسن آقا گفت...

مطلب بسیار جامع و کاملی بود
من اما برخلاف شما که هیچ توصیه‌ای به خواننده نمی‌کنید، به همه توصیه می‌کنم رای ندهند.
موسوی و کروبی و خانواده ایشان اگر درگیر شدند و حالا در حصر هنوز مقاومت می‌کنند نه برای ترویج دموکراسی این کار را کردند و نه برای سیر کردن شکم گرسنگان. آنها بهتر از خامنه‌ای به این درک رسیده بودند که این راهی که حکومت می‌رود عاقبت اش سقوط است و آنها که دوران "امام" را دوران "طلایی" می‌دانند یقینا برای نجات ایران به میدان نیامده بودند. آنها آمده بودند تا خود و کشتی در حال غرق شدن را از طوفانی که در پیش است است نجات دهند.

آرسین گفت...

حسن آقای عزیز،
حقیقتا پیش بینی آینده سخت است و شرکت در انتخابات ج.ا یک قمار است با احتمال باخت زیاد. اما همیشه درصد اندکی شانس پیروزی وجود دارد. از این جهت نمی شود توصیه کرد که در انتخابات شرکت نکنید!
چرا که یک درصد ممکن است بعد از حضور مردم در انتخابات، شاهد اتفاقات مشابه 88 باشیم و لرزه هایی به پیکره نظام وارد کند که جدا شدن بخش هایی بیشتر هوادارانش را درپی داشته باشد و ذات پلید قدرت طلبی از پشت نقاب مذهب بیرون بیاید.
بنظر من مهمتر از شرکت در انتخابات، بالانگه داشتن خواست مردم از حکومت است. چه رای بدهند و چه ندهند.
اینکه مردم به روحانی راضی شوند فاجعه است. روحانی باید پله ای باشد برای رسیدن به حقوق انسانی و طبیعی مردم نه هدف.
مهم است که این خواسته حفظ شود. که بعضی اعتقاد دارند این با رای دادن راحتتر محقق می شود.
فراتر از آن هر شخص نسبت به سرزمین و جامعه اش حس مسئولیت و تعلقی دارد که اعتقاد دارم اگر مردم فریب داده نشوند -که خوشبختانه نسل جدید و نتایج انتخابات های اخیر نشان داده نمی شوند- خود بخود به رهایی و آرزوهایش می رسد.