انهدام دین در سیاست

به مناسبت روز مبعث، نهم تیر خبری منتشر شده است از آیت اله خامنه ای که طی جلسه ای با حکومتیان، اعلام نظری در مورد حوادث سوریه کرده اند. و بر اساس گفته ایشان که حرکت اعتراضی مردم در سوریه " انحرافی" است و ما-منظور حکومت ایران است!- از ایشان حمایت نمی کنیم، و سایر سخنان مشابه که این توطئه استکبار و دشمن است و از این قبیل... لازم دیدم به نکته ای اشاره کنم:

بدیهی است که هرگاه فکری شکل می گیرد و بر اساس آن فکر عملی انجام می شود بر اساس ماهیت آن عمل، افراد دیگر نسبت به آن موضعی پیدا می کنند. ارتباط هرروزه ما پر است از این اعلام موضع ها و جهت گیری ها. و در اکثر مواقع (از روی احتیاط  می گویم اکثر مواقع، شخصا هنوز مثال نقض آن را ندیده ام) این جهت گیری بر طبق مواضع خود فرد است.

این شکل از جهت گیری بر اساس منافع، زمانی که یک فرد تبدیل به گروه می شود نیز برقرار است و بدیهی است که هنگامی که آن گروه دارای قدرتی می شوند نمود بیشتری  می یابد، زیرا هم دارای بعد رسانه ای و پخش خبر گسترده می شود و هم تبعات تصمیم گیری بیشتری پیدا می کند.
 هر حکومتی با هر روشی را نیز که تصور کنیم، به نوعی دارای منافع است که حاکمان آن حکومت سعی در حفظ منافع آن دارند که این طبیعی است، زیرا اگر حکومت از منافع خود دفاع نکند مانند بدنی که نظم و سیستم ایمنی نداشته باشد بزودی از هم می پاشد.

حال ما در ایران حکومتی داریم که ادعا می کند بر اساس الگو ها و پارادایم دینی و آسمانی بنا نهاده شده و بنوعی دنباله حکومت ادیان ابراهیمی بر روی زمین است.(همراه با مشروعیت آسمانی) و قبل از آن نیز از نظر ایدئولوژیک علمای شیعه اعتقاد دارند که قسمتی از پازل دین بعد حکومتی آن است و بدون حکومت دینی، دین مسلمانان کامل نمی شود.( در اینجا از بیان جزئیات و علل صرف نظر کرده ام)

از طرف دیگر دنیایی وجود دارد که بر اساس منافع مادی و نه آسمانی بنا شده است، و تئوری حکومت دینی ادعا دارد که سیستم حکومتی دینی برتر از سایر سیستم های زمینیِ مبتنی بر منافع همراه با رذایل اخلاقی می باشد.
تا اینجای کار صحبت از نظریه ها و آرمان و ایده آل ها بود، که حتی قبل از پیدایش جمهوری اسلامی نیز علمای دینی بر رویای یک روز حکومت صالحان عقیده داشتند.

مانند سایر تئوری های حکومتی که امروزه جزئی از تاریخ شده اند، گذشت زمانِ بیش از سه دهه از عمر این تئوری نشان داده است که در عمل این تئوری که "ورورد اخلاقیات در سیاست باعث پاک شدن سیاست می شود" غلط از آب درآمده است و دقیقا برعکس "سیاست باعث شده است که اخلاقیات به بازی گرفته شود".

به عنوان مثال همین موضع گیری رهبر ایران در برخورد با اعتراضات مردمی در کشور های عربی گرچه ممکن است از نظر منافع کاملا صحیح باشد و مانند سایر حکومت ها حکومت ایران نیز بخواهد از این حق برخوردار باشد که از هم پیمانانش دفاع بکند اما این دفاع از منافع وقتی که همراه با ادعای حکومت عدل علی (صالحان) باشد، اخلاقیات و در اینجا همان دین را به مسلخ می کشاند.

فارغ از بعد سیاسی در ذهن همه افراد علی الخصوص مسلمانان این سوال شکل خواهد گرفت که تفاوت اعتراض مردم بحرین، مصر، تونس و.. با اعتراض مردم سوریه چیست؟ و چرا حکومت الهی میان بندگان خود تفاوت قائل می شود؟ خون کدام انسان رنگین تر است؟ مسلمان مصری یا سوری؟(حال ما کاری به داعیه رهبر مسلمین جهان بودن ایشان نداریم که دارای تناقض بسیار است.)
و متاسفانه در این کشاکش اخلاقیات با سیاست، اخلاقیات قربانی منافع سیاسی می شود. و این مساله به تجربه ثابت شده است.(چرا که حکومت و سیاست از جنس زمینی است و ما نیز شامل قوانین زمین هستیم، پس به ناچار سیاست وجه غالب کشمکش است.)
ضمن آنکه چنین حکومتی -جهت افزایش مشروعیت- هرچه بیشتر به ریسمان دین چنگ می زند و خود را بیشتر به دین پایبند نشان می دهد، بیشتر دین را آلوده و باطل  میکند.

این سیر لاجرم به دو شکل پایان خواهد پذیرفت: اول آنکه قبل از اتمام آبروی دینی و اخلاقی، حکومت یا زمامداران دین عملا پایان ادغام دین و سیاست را اعلام نماید. یا آنکه آنقدر از جیب دین خرج نماید که دیگر برای دین اعتباری باقی نگذارد و همه مردم -دیندار- جهت رهایی از حکومت و سیاست هایش از دین براعت جویند.

این نکته را نیز اضافه کنم که به شخصه علاقه دارم که گزینه اول رخ به دست شخصیتی دینی صورت پذیرد بلکه بخشی از آبروی از دست رفته احیا شود. که این برعهده کسی نیست بجز عالمان و حوزه های علمیه مذهبی و اندیشمندان مستقل دینی.

پانوشت: با توجه به سکوت مطلق خبری رسانه های دولتی ایران در ارتباط با اخبار کشور سوریه، مشخص نیست خبر اعتراض در سوریه چطور به نظر ایشان رسیده است!؟

هیچ نظری موجود نیست: