نگاهی به دین در ایران

در ابتدا این را عرض کنم که هدفم از تاسیس این وبلاگ بیشتر وبلاگی با موضوعات اجتماعی و فرهنگی بود اما به نظر می رسد که بدلیل وجود یک حکومت دینی و آنکه بخش زیادی از فرهنگ امروز ما آمیخته با موضوعی به نام دین است، پرداختن به موضوعات دینی به عنوان بخشی از فرهنگ اجتماعی است و نه صرفا مباحث دینی.

تاریخ ایران تا کنون  ادیان مختلفی را به خود دیده است از قدیم دین میترایی، تا زرتشت و اسلام. نکته ای که در اینجا وجود دارد برخورد ایرانیان با دین است. ایرانیان تاکنون نشان داده اند که بعد از گرایش به دین جدید تقریبا تمامی آداب و رسوم دین قبل را رها کرده اند و مانند ربات هایی که برنامه ریزی شان عوض می شود کلا تبدیل به هویت و شخصیت جدیدی شده اند. این را میتوان مقایسه کرد با مثلا کشوری مانند هند که از ادیان 5000 سال پیش مانند هندو تا ادیانی که قدمت چند صد ساله دارند - مانند سیک- در کنار هم زندگی می کنند.
این شیوه تفکر و برخورد با ادیان علاوه بر کم نظیری نشان دهنده نکاتی است که میتواند در پیش بینی آینده به ما کمک کند.

متاسفانه یا خوشبختانه ایرانیان پس از پذیرش دین جدید به دین قدیم خود پایبند نبوده اند و بنا به خاصیتی نانوشته همگی در پذیرش سیستم جدید از هم سبقت جسته و خود را سریعا با نظم جدید هماهنگ کرده اند. (نوعی مد گرایی و خاصیت گروه پذیری در رفتار دیده می شود.) اهمیت این رقابت گاه از موضوع خود دین نیز مهم تر می شود!

این مساله اغلب همراه با این نکته می باشد که ایرانیان در نهایت در عمل به دین خود را آزاد می بینند و قید چندانی را حس نمی کنند، به عنوان مثال پس از 1400 سال از ورود دین اسلام به ایران همچنان ایرانی در پذیرش این دین مشکل دارد و حتی مذهبیون بنا به موقعیت های خاص هم راه های مفری در این دین برای خود قرار داده اند و هم از آنها حمایت کرده است. (مباحث روابط متقابل اسلام و ایرانیان کاملا مفصل و مهم است که در پست های دیگر جداگانه به آنها خواهم پرداخت.)

از طرف دیگر نیز با بررسی جامعه ایران می توان گفت که ایرانیان چندان افراد مذهبی نبوده اند، و هیچگاه عقاید مذهبیون افراطی پذیرفته نشده اند.

با توجه به نکات گفته شده هرسیستمی که بخواهد هرنوع دینی را بصورت افراطی و تحمیلی بر ایرانی عرضه کند، بدلیل عدم پذیرش مردم، آب در هاون کوبیده و محکوم به شکست است.
شاید تنها حکومت شناخته شده به روش دینی در تاریخ ایران همین جمهوری اسلامی باشد. که تصادفا بنا به همزمانی اتفاقات سیاسی با رهبری دینی بوجود آمده است. اما برخلاف روند اولیه تشکیل آن هرچه که از عمرش می گذرد دینی تر شده و طبیعی است که مردم ایران نتوانند خود را با این سیستم هماهنگ کنند و تلاش های روز افزون حکومت جهت مذهبی کردن و گسترش دین با شکست و مبارزه منفی مردم مواجه می شود.

البته این نکته از ذهن دور نماند که بخشی از دین گریزی امروزه جامعه ایران به انگیزه های سیاسی انجام میشود. و باورهای مذهبی عامه در حواشی دین و داستانها و گاه خرافات که حتی با اصل دین درتناقض است می باشد. اعتقاد به باورها و روایتهایی از قبیل عزاداری عاشورا، سفره نذری، اماکن متبرکه، امام زمان و ... که تقریبا موضوعیتی با اصل دین اسلام ندارند در مقابل اصول دینی مانند توحید، نماز، زکات و ... بسیار پررنگ تر هستند.

می توان پیش بینی کرد که در دنیای امروز با پیشرفت علم و تکنیک و در کل آگاهی انسان به جهان و رشد علم و سواد آموزی در میان ایرانیان، دین ایرانی بتدریج از میان خواهد رفت و تنها به دوصورت آنهم محدود تبدیل شود اول دین به شکل ایدئولوژی و در قالب سایر ایدئولوژی ها و بصورت علمی و دوم عقاید و باورهایی عامیانه و در سطحی نازل.

نکته آخر این که ایران کشوری از دنیای شرق دسته بندی می شود و بدیهی است که در این کشور متافیزیک یا اعتقاد به ماورا از سطح خرافه های ساده تا خدا پرستی پررنگ باشد. حتی پررنگ تر از آموزه های اصلی دینی اسلام. که من در این کوتاه سخن حساب این قبیل اعتقادات را از دینداری به معنای "سمبل انسانی دین" جدا دانسته ام.

هیچ نظری موجود نیست: