مسببین حوادث اصفهان کیستند؟


1- می گویند در روزگار قدیم، پادشاهی همراه با لشکرش از روستایی عبور می کرد. اتفاقا فصل پاییز بود و شاخه های درختان سیب در زیر بار محصول سر خم کرده و در مسیر پادشاه و لشکریان بودند. اندکی نگذشته بود که وزیر خودش را به شاه رساند و گفت "اعلی حضرت، سیب های این روستا به خوشمزگی و شیرینی معروف اند، دستی دراز کنید و یکی را میل فرمایید".
پادشاه نگاهی به وزیر می کند و می گوید: "اگر من به مال این روستاییان دست دراز کنم و "یک سیب" بچینم، لشکر پشت سر من چیزی از محصول این آبادی باقی نخواهند گذاشت!"

حال این حکایت ماجرای اسیدپاشی و سخنان امام جمعه اصفهان و سایر روحانیون بلند پایه و البته اقدامات بی خردانه مجلس است.
محمدتقی رهبر -امام جمعه اصفهان- حالا که واکنش ها شدید شده و امنیت روانی و فیزیکی شهر و کشور به هم ریخته می گوید که "من نگفتم از تذکر لسانی فراتر بروید!" (من فقط یک سیب چیدم!) ناگفته نماند که ایشان و سایر امامان جمعه در اقدامی هماهنگ تا قبل از واکنش مردم به ماجرای اخیر، یکصدا تبلیغ "واکنش قاطع تر نسبت به بدحجابی" می دادند، که در اقدامی موازی مجلس شورای اسلامی هم قوانینی در حمایت از مجریان امربه معروف و نهی از منکر تصویب کرد.

در خوشبینانه ترین حالت می توان تصور کرد که این اقدامات وحشیانه شاید به دستور مستقیم این افراد نباشد، اما اینان هنوز به جایگاه خود آشنایی ندارند و نمی دانند که هر سخن جهت دار آنان مسبب اقدامات افراطی و شنیع هوادارانشان است.
اگر امامان جمعه عنوان "امام" به معنای راهنما را یدک می کشند و نسبت به جایگاه خود آشنایی ندارند، که اصلا چه امامی هستند و مردم را به کدام سمت راهنمایی می کنند؟  و اگر هم عامدانه قصد تحریک پیروانشان را دارند که "آمر" جنایات رخ داده محسوب می شوند و باید در پیشگاه مردم مجازات شوند.

وقتی آیت الله خامنه ای در نماز جمعه 29 خرداد 88، از "حمایت مردم ایران" سلب مسئولیت می کند -و مقصر اتفاقات بعدی را اشخص دیگر می پندارد- بدیهی است که گماشتگان و لشکریانش دقیقا فردای آن روز، مردم را می درند و جنایات بی سابقه ای در تاریخ ایران رقم می زنند. حال اگر رهبر کشور و یا امام جمعه اظهار کنند که این جنایات به امر آنان نبوده باید یا به عقل آنان شک کرد یا به نیتشان. مگر می شود رهبری نداند که لشگر درندگانش منتظر یک اشاره او برای پاره کردن مردم بی دفاع هستند؟!

این استدلال دقیقا در مورد سرکوب های زمان پهلوی از سوی همین افراد مطرح می شد و شخص اول مملکت را مسئول تمامی مشکلات خرد اتفاق افتاده می دانستند. حال سادگی است اگر فرض کنیم که این افراد نمی دانند و یا فراموش کرده اند نقش کلیدی سخنان و رفتارهایشان را در مقلدان و طرفدارانشان.

2- مابقی واکنش های دستگاه های امنیتی و پلیسی نسبت به برخورد با عاملان این حوادث تماما صحنه سازی و احمق پنداشتن مردم است. از بیان نقش سرویس های اطلاعاتی خارجی در حوادث تا خصومت های شخصی و بد حجاب نبودن افراد آسیب دیده.
عجیب است که با 5 سال تبلیغات مختلف و اعلام آمادگی برای کنترل هر ناآرامی، هنوز هیچ دستور کار و هماهنگی برای اقناع افکار عمومی در دستور کار نیروهای مختلف امنیتی و نظامی نیست!
بدتر از آن، برخلاف تبلیغات نیروهای انتظامی بر نظارت بر همه اعمال شهروندان و دستگیری عده ای جوان در "پشت بام" در کمتر 6 ساعت (که آن هم دروغ است) بعد از گذشت چندین ماه هنوز ایشان بدنبال "سرنخ" اتفاقات رخ داده در "خیابان" هستند!

امروز نیروی انتظامی خبر از دستگیری مظنونان می دهد، فردا قوه قضاییه تکذیب می کند! و همینطور سایر اظهارات کذبی که بیان می شود و توسط دیگرانی در ارگان های دیگر تکذیب می شود.
این به هم ریختگی نشان می دهد که علیرغم 5 سال تبلیغات "دژ آهنین"، هنوز نظام نسبت به کوچکترین اتفاقی آسیب پذیر و شکننده است.
حتی رو کردن کارت "مرگ آیت الله کنی" -5 ماه مرده- و تبلیغات آن هم نتوانست، توجه افکار عمومی را از این سبوعیت منحرف کند و حتی بدتر؛ این تبلیغات موازی، انتظار بیشتری برای حمایت "دولت مردمی" از مردم برانگیخت.
شاید اگر عمق فاجعه اندکی کمتر بود، این رفتارهای متناقض و دستپاچه، دستمایه خنده و انبساط خاطر عموم می شد... اما حیف که درد از توان تحمل فراتر است و تلخی این طنز دامن زنان این سرزمین را گرفته است.

3- مجلس که در همه کشورها مدافع حقوق مردم است، در ایران بدون توجه به اتفاقات پیش آمده و بدون توجه به عواقب سخنان و قوانین مصوبش، طبق همان دستوری که قبلتر امامان جمعه مبلغ آن بودند، بر قانونی کردن وحشیگری در خیابان ها اصرار دارد.
که اگر "نمایندگان مردم" -بخوانید رهبر- ذره ای دغدغه مردم داشتند، حداقل تصویب این طرح را به تعویق می انداختند نه اینکه رسما و فورا "اسید" بر زخم و روح مردم بپاشند.

4- هرج و مرج امروز قابل توصیف نیست، شاید تنها آمار مهاجرت سال آینده زنان و جوانان ایران، همراه با افزایش نرخ کشته شدگان مهاجران غیر قانونی ایران در دریاهای جهان، بتواند پرده از فشار روانی بر مردم ایران کنار بزند.
مگر می شود شب و روز با احساس ترس و ناامنی زندگی کرد؟ مرگ در راه "زندگی آرام" به مراتب بهتر از زندگی تحت لوای "دولت اسلامی" با رعب است.

پی نوشت:
1- امیدوارم مردم عملگرای اصفهان تا حصول نتیجه و رسیدن به حقوق مدنی شان که همان برچیدن این ساختارهای غیر قانونی و غیرپاسخگو است -حداقل در شهرشان، میدان مبارزه را ترک نکنند.
2- متاسفانه هیچ راهی بجز زور برای گرفتن حق نیست، البته بهترین راه همان مبارزات بدون خشونت است. انتخاب پوشش از حقوق اولیه هر انسان است که حتی "دولت اسلامی ایران" هم باید آن را به رسمیت بشناسد.
3- عکس بالا، رژه "یگان موتورسوار" در شهر اصفهان.

هیچ نظری موجود نیست: