قصه دردناک ضحاک و اسیدپاشی بر روی جوانان ایران


در افسانه های ایران زمین آمده است که روزی حاکمی بر این سرزمین فرمان می راند که با اهریمن همدست بود و از بوسه شیطان بر دوش او دو مار رویید که از مغز جوانان ایرانی تغذیه می کردند. هر روز باید 2 جوان کشته می شدند تا مارهای جناب پادشاه از آن تغذیه کنند و پادشاه "آرامش" یابد...

داستان مفصل است و همه شنیده اید. با شنیدن خبر اسید پاشی به زنان اصفهانی این داستان در خاطرم زنده شد. روزی دو جوان قربانی جاه طلبی های حاکمی می شوند که جز ظلم و تباهی حاصلی برای مردم ندارد...

نکات جالبی در این افسانه وجود دارد:
1- ضحاک علیرغم تمام جنایاتش، در انتهای داستان هیچگاه به قتل نمی رسد، بلکه در "دماوند کوه" به بند کشیده می شود.
2- مارهای ضحاک از "مغز جوانان" تغذیه می کنند! نه اندام دیگر بدن و نه مغز کهنسالان. مشخص است که مغز نمادی از علم و حکمت است و "جوان" نمادی از شور و زندگی؛ همینطور "مار" در زمره پست ترین و مخوف ترین جانوران است.
3- جوانان ایرانی نه برای خوراک "شاه" که برای خوراک "مارهای پادشاه" کشته می شوند. (کمترین منفعت به هزینه)
4- تنها نتیجه سیر کردن مارهای پادشاه، "آرامش خاطر" پادشاه است. هیچ فایده دیگری از کشته شدن جوانان حاصل نمی شود.
5- در افسانه، ضحاک هزار سال پادشاهی می کند و در انتها با خشم آهنگری که تمامی فرزندانش طعمه مارهای شاه شده اند، از قدرت به زیر کشیده می شود.
...و بسیار دیگر جزییات ظریف و نهان که قابل توصیف نیست.

وضعیت امروز ایران از نظر مهاجرت مغزها، بیکاری و اعتیاد جوانان، اعدام، تصادفات و دهها مورد دردناک دیگر تفاوت چندانی با سیاه ترین دوره "افسانه های ایران" ندارد. اینها بجز موارد خاص عدم حق تحصیل جوانان، زندانی کردن آزاد اندیشان و ... و مورد اخیر اسید پاشی به روی جوانان ایرانی است.
حتی کلمات هم از توصیف وضع اسفناک امروز ایران عاجزند.

به جرات، نقالان این افسانه هم هیچگاه به ذهنشان خطور نمی کرد که روزی برسد که وحشیگری و ظلم بر مردم، چنین آشکار و بی دلیل در روز روشن جوانان ایران را به کام نیستی بکشد و سیاه ترین روزهای تاریخ ایران نه در افسانه که در واقعیت اینگونه رقم بخورد.

خودکامگی حاکم ایران و عدم آرامش او باعث مصیبت و سختی زندگی میلیون ها ایرانی شده است، بازیچه اتمی رهبر به قیمت تحریم های کمرشکن و فشار اقتصادی، بر پشت تک تک مردم ایران سنگینی می کند. همینطور خفقان ناشی از ترس او از برخواستن هرگونه صدای حق طلب، روح مردم را اسیر کرده و گلویشان را فشرده است.
تمام دستگاه تبلیغات و لشکریان و جیره خواران بکار گرفته شده اند که شاید آن بازیچه یا این خفقان، بتواند اندکی "آرامش خاطر" برایش فراهم کند یا در بهترین حالت چند روزی عمر حکومت ظلم را افزایش دهد.
غافل از اینکه روزی "فریدون" معاصر برخواهد خواست و با کمک "کاوه" ایران را از شر این ظلم نجات خواهد داد. امیدوارم که برخلاف افسانه عمر حکومت ضحاک، طولانی نباشد.

پی نوشت:
1- بسیار از شنیدن خبر اسید پاشی ها، و بدتر از آن ایجاد جو "رعب و وحشت"، خشمگین و اندوهناکم.
2- مشخص است که جو روانی و واکنش به اسید پاشی بسیار بیشتر از پیش بینی برنامه ریزان این حرکت بود و اینان سراسیمه بدنبال جمع کردن ناآرامی بوجود آمده هستند، و بدلیل حماقت بیش از حد این افراد -مانند انتخابات 88-، بازهم نتوانسته اند پیش بینی چنین واکنش گسترده را کرده و احیانا راه حلی برای آن از قبل آماده کنند.
3- مضحک ترین فرافکنی، منصوب کردن این عمل وحشیانه به سرویس های اطلاعاتی کشورهای دیگر خصوصا اسراییل است! اینان فکر می کنند دستگاه های امنیتی سایر کشورها هم مثل ج.ا مسئول قتلهای وحشیانه و ایجاد رعب و وحشت هستند.

4- با خانواده قربانیان حوادث همدردی و برای مردم اصفهان خصوصا زنان و دختران این خطه آرزوی آرامش و امنیت دارم.

هیچ نظری موجود نیست: