تحریم اقتصادی- آزمایش بر ایران، اجرا در روسیه

1- همزمان با دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد و افزایش قیمت نفت، دنیای غرب دست به آزمایش بزرگی زد و تحریم هایی را بر علیه ایران اجرا کرد که در نوع خود و با موقعیت ایران بی سابقه بود. پیش بینی بسیاری کارشناسان از "تحریم نفتی" ایران، افزایش قیمت نفت و به تبع آن فروپاشی اقتصادهای صنعتی و هرج و مرج در بازارهای جهانی بود بخصوص که جهان تازه در حال کمر راست کردن از بحران بزرگ مالی سال 2008 بسر می برد.
در همین حال سرداران نظامی ایران هم تهدید می کردند که در مقابل اجرای تحریم ها، تنگه هرمز را خواهند بست و نفت را به کیمیایی نایاب در بازارهای جهانی تبدیل می کنند. اما در بحبوحه این درگیری های لفظی که قیمت نفت را به رکوردهای جهانی رسانده بود، بخشی از شاهراه اقتصاد ایران -نفت- مورد تحریم قرار گرفت و نه تنها قیمت ها در بازار افزایش نیافت که با خوابیدن التهاب شعارهای تهی مایه، قیمت ها اندکی کاهش یافت و تقریبا با "کمترین عوارض" ایران از چرخه اقتصاد جهانی -انرژی- کنار گذاشته شد.

شاید مدتی زمان لازم بود تا تاثیر عمیق تحریم های اقتصادی خود را بر ایران نشان دهد و از طرف دیگر "جهان" متوجه شود که بدون حضور یک بازیگر نسبتا مهم نیز خللی در تعاملات انرژی بوجود نخواهد آمد. بطوری که بعد از آن ضربه هولناک، غرب -بخوانید امریکا- به سمت تصویب و اجرای پروژه ای رفت که صادرات نفت ایران را به "صفر" برساند، دولت ایران که قبلتر قطعنامه ها را کاغذ پاره می خواند به سرعت درخواست ازسرگیری مذاکرات هسته ای را مطرح کرد و حاضر شد پشت میز گفتگوها بنشیند. و بخش بعدی تحریم ها تا امروز معلق ماند.
از آن زمان ایران هم نتوانست علیرغم شعارهایش، بطور موثری تحریم ها را "دور بزند" و نهایت تلاشها و شعارهای  آیت الله خامنه ای و رییس جمهور محبوبش در تلاش برای "دور زدن تحریم ها" به مشتی کلاه بردار مانند بابک زنجانی رسید و نه تنها سودی نرساندند که به حیثیت "نظام" ضربه زدند! و بستری شد برای سایر داستان های فساد مالی که بسیار شنیده ایم.

2- تمامی تبعات تحریم های اقتصادی برای ایران مورد انتظار و پسند غرب قرار گرفت و حتی به فراتر از خواسته هایشان رسیدند. این نتایج شیرین باعث شد که "گزینه تحریم" در کنار گزینه های دیگر مانند جنگ نظامی و... در مواجهه با "دولت ها" بطور جدی بر روی میز غرب -جهان- قرار بگیرد.
حدود یک سال پیش که روسیه در واکنش به حوادث اوکراین و سرنگونی دولت هوادارش، وارد دخالت مستقیم و نهایتا انضمام شبه جزیره کریمه به خاکش شد، تصور نمی شد که غرب بجز گزینه نظامی -که رغبتی به آن نداشت- واکنش دیگر و درخوری بتواند نشان دهد، بخصوص که اتحادیه اروپا در بحران مالی گیر افتاده بود و دولت اوباما جدیت لازم برای برخورد با روسیه نشان نمی داد. کمااینکه قسمت عمده ای از انرژی اروپا به روسیه وابسته است و هرگونه تحریم اگر با واکنش متقابل روسیه مواجه می شد می توانست اثرات معکوس بر اقتصاد کشورهای صنعتی اروپا داشته باشد و خانه های اروپاییان در زمستان سرد بماند.

اما بازهم با این شرایط، غرب سلاح تحریم همراه با نفت را برداشت و به جنگ روسیه رفت. تحریم های اندک و هدفمند -در مقایسه با ایران- همراه با کاهش ارزش نفت -و انرژی- باعث شد که در مدت کوتاهی ارزش روبل روسیه به نصف کاهش یابد و علاوه بر تاثیرات کوتاه مدت، شرایط برای حضور سرمایه گذاران در روسیه -که تضمین آینده اقتصادی هر کشوری هستند- سخت شود و بسیاری آنجا را ترک کنند.
روسها که بعد از دهه ها تجربه زندگی در پشت دیوارهای آهنین کمونیستی، چند سالی زندگی در "اقتصاد آزاد" را مزه مزه می کردند، سطح رفاه و وضعیت اقتصادیشان بهبود یافته بود و شاخص ها رضایت آنان از حاکمیت و سیاست های پوتین را نشان می داد، با شرایطی سخت مواجه شده اند بین آنکه بر سیاست های کشورگشایانه دولت مهر تایید بزنند و با شرایط سخت مالی زندگی کنند یا آنکه به قوانین مورد قبول جهانی سر بنهند و -بدون میانبر- آرام آرام پیشرفت کنند.

3- علیرغم تمام شباهت ها، بزرگترین و مهمترین تفاوت میان ایران و روسیه این است که حاکمیت در ایران درصد قلیلی از جمعیت را نمایندگی می کند. به این معنا که اندک افرادی از ایرانیان سیاست های جمهوری اسلامی را قبول دارند و خط مشی حکومت مورد قبولشان است. اما در روسیه "حاکمیت پوتین" نماینده طرز فکر غالب مردم روسیه است و سیاست هایش منطبق بر رضایت و خواست روس هاست. مثلا انضمام خاک کریمه گرچه از دید جهانی نامعقول، اما مورد پسند و شادی اکثر روسها قرار گرفت.
به همین علت، به فرض نارضایتی عمومی مردم روسیه از دولت، این نارضایتی به احتمال زیاد در سیاست های دولت پوتین منعکس می شود و در نهایت می تواند موجب قدرت گرفتن احزاب مخالف اما ضعیف فعلی شود.
در مجموع می توان گفت که قدرت در روسیه با سهولت بیشتری نسبت به ایران دست به دست می شود، و مردم نقش تاثیر گذاری در سیاست های دولت متبوعه خود دارند. به این جهت شکل تحریم ها در روسیه با ایران تفاوت دارد و مردم به شکل غیرمستقیم تر و محترمانه تری تحت فشار قرار دارند!

در این قالب، سال 2015 میلادی، سالی مهم برای مردم روسیه خواهد بود، چرا که پیش بینی می شود قیمت نفت در این سال همچنان پایین بماند و طولانی شدن رکود اقتصادی می تواند باعث تغیر نظر مردم و ایجاد فرصت تغیر در سیاستهای جاری شود. گرچه که در یک احتمال ضعیفتر ممکن است در این سال معامله ای بین غرب و روسیه بر سر -برنامه اتمی- "ایران" شکل بگیرد.

پی نوشت:
1- سال نوی میلادی را بر تمامی فارسی زبانان سراسر جهان علی الخصوص هموطنان مسیحی تبریک عرض میکنم.
2- پوتین برخلاف همتای ایرانی اش، در نظری راجع به کاهش قیمت نفت، علت آن را مجهول دانست و احتمال عرضه و تقاضای طبیعی بازار را رد نکرد!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

درود بر شما با این مطالب ارزشمندی که منتشر می کنید. مطمئن باشید که مطالب وزین شما تاثیرگذار است.

اگر صلاح دانستید در مورد بروز مجدد علائم زندگی در جنبش سبز بعد از روز دانشجو و چشم انداز پیش روی آن نیز بنویسید.

آرسین گفت...

با تشکر دوست گرامی،
از قدیم گفته اند، "قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود". امید است که پیوستن این قطرات باعث تغیر شود...

اما در مورد جنبش بعد از روز دانشجو گرچه جنب و جوشی در دانشگاه ها براه افتاده، اما جنس آن اندکی با جنبش سبز متفاوت است و فراگیر نیست. به همین علت دقیق نمی توان در مورد خصوصیات آن قضاوت کرد که آیا هیجانات طبیعی محیط جوانی مثل دانشگاه است (که مدتها بشکل مرگباری خفه بود) یا همان وضع اما با هدایت و سوپاپی کنترل شده برای خروج فشارهاست.

سرخوردگی جوانان و فرورفتن به تاریکخانه ها و زندگی زیرزمینی علاوه بر مشغول شدن به زندگی روزمره و مشکلات اقتصادی، رمق هرگونه هماهنگی و جنبشی را کشیده و فضای اعتراضی باقی نگذاشته. اندک فریادهایی که شنیده می شود، اعتراضات صنفی و معیشتی پراکنده است که با "وعده ای" آرام می شوند.