توافق ایران و جهان در گامهای نهایی

به نظر می رسد که نتایج مذاکرات تقریبا پشت پرده هیئت -مذهبی- امریکایی که به تهران آمده بودند مثبت بوده و به دنباله آن مذاکرات این روزهای نمایندگان جمهوری اسلامی و کاخ سفید، چشم انداز روشنی را نشان می دهد.
اقدام پیش دستانه اوباما در تمدید تحریم های ایران در وضع فعلی، نشانه دیگری از بهتر شدن دیپلماسی مذاکره میان جمهوری اسلامی و امریکاست. چرا که همانطور که در ایران منتقدان دولت لحظه ای ساکت نمی شوند -حتی به اشاره های غیر مستقیم آیت الله خامنه ای-، در امریکا نیز فشار لابی های رادیکال تر بر دولت اوباما در 6 ماه پیش رو قطعا بیشتر می شد و نتیجه منازعه شان با دولت اوباما هم مشخص نبود. به این شکل اوباما قدمی مهم در بهبود روابط با جمهوری اسلامی برداشت. (چرا که هر روز هم که توافق هسته ای به شکل علنی مطرح شود، دولت اوباما می تواند تحریم ها را لغو کند.)

بدلیل آنکه عملکرد دولت امریکا در مذاکرات هسته ای نسبتا شفاف است (خصوصا در مقایسه با ایران)، می توان از پیشرفت های شکل گرفته حدس زد که توافق یکطرفه بدست نیامده و قطعا طرف ایرانی هم از امتیازات زیادی چشم پوشی کرده است. چرا که طبیعت توافق های اینچنینی آن است که هر طرف مذاکره بنا به وزن سیاسی و قدرت چانه زنی اش امتیاز گرفته یا از دست خواهد داد. و بدیهی است جمهوری اسلامی که امروز در ضعیف ترین موضع و تحت فشار تحریم های کمرشکن حاضر به مذاکره "جدی" شده است، طبیعتا امتیازهای بیشتری داده است، تا گرفته باشد.

از طرف دیگر هر کودک ایرانی هم می داند که هرگونه توافق با امریکا یا حتی 5 کشور دیگر قدرتمند جهان، نمی تواند بدون اذن آیت الله خامنه ای صورت بگیرد، چرا که اولا نه طرف های مذاکره دوبار از یک سوراخ -دولت خاتمی- گزیده می شوند و نه در ایران هیچ کس بدون اجازه آیت الله خامنه ای دست به چنین کاری می زند.
پس علیرغم بدبینی ذاتی آیت الله خامنه ای به آمریکا و مذاکره، او دستور مذاکره و توافق را -با آگاهی از تمامی امتیازهای داده شده- صادر کرده است و سخنان چند هفته پیش سردار فیروزآبادی به جبهه خودی مبنی بر توقف کارشکنی و تبلیغات علیه توافق هسته ای دولت، بی دلیل نبوده است.

برای دولت اوباما که در سالهای انتهایی حاکمیت 8 ساله بسر می برد، برگرداندن ایران به جمع کشورهای جهان و اردوگاه بلوک غرب می تواند بزرگترین موفقیت پرونده سیاست خارجی اش باشد. این انگیزه بخصوص با روی کار آمدن دولت میانه روی روحانی بیشتر شد و در تست آزمایشی مذاکرات اولیه هسته ای -با دولت روحانی-، قابلیت اجرای خود را نشان داد. همزمان فشار تحریم ها و روی کار آمدن دولت روحانی که گزارشگر اصلی وضع -اقتصادی- کشور به آیت الله خامنه ای است، موقعیت بخصوصی برای توافق میان میانه روهای ایران و امریکا فراهم کرده است.
شواهد نشان می دهد که دوطرف -دولت اوباما و روحانی- نسبت به وضعیت طلایی بوجود آمده آگاهی دارند و در حال تلاش برای برقراری ارتباط میان دو کشور هستند. خوشبختانه! سطح تنش هم به حدی بالا است که هرگونه اختلال و سنگ اندازی جدی -نه غرغرهای افراطیون- یکسره دو کشور را به ورطه درگیری نظامی می کشاند و به همین دلیل دست تندرو ها در هر دو کشور بسته است و تنها حاصل اجتماعاتشان بیانیه های -بی خاصیت- سیاسی است.

روند مذاکرات و تسلیم آیت الله خامنه ای هم به شکلی است که روز به روز به شکل برگشت ناپذیرتری جلو می رود و هر روز احتمال ترک و یا شکست مذاکرات کمتر می شود (البته اگر اتفاق عجیبی رخ ندهد که نخواهد داد)، چرا که حتی آیت الله خامنه ای هم بعد از ربع قرن جنگیدن با "دشمن فرضی" طعم آرامش را خواهد چشید! و حس نبود "دشمنی" که بخواهد تاج و تخت را برباید و فارغ شدن از انجام وظیفه تاریخی، بسیار شیرین و پایدار خواهد بود.

جالبتر اینکه زودتر از همه، نشانه های چندگانگی -بخوانید تغیر- مواضع علیه "توافق ایران و غرب" از سمت اسراییل شنیده می شود و بزودی حزب باد داخلی -دلواپسان- نیز با استشمام بوی کباب -و متوجه شدن نرمش تاریخی آیت الله خامنه ای- تغیر موضع خواهند داد و خودشان پیشگام ارتباط با جهان برای "صادرات نرم" اسلام و انقلاب می شوند!
(شعار تاریخی تشیع هم که همواره " پیروزی خون بر شمشیر" بوده است!)

پی نوشت:
1- اینکه چه عواملی باعث "نرمش قهرمانانه" آیت الله خامنه ای شده اند، خود بحث مفصلی است، اما نارضایتی کارگزاران حکومت هم در آن بی تاثیر نبوده است (مقاله قبل)
2- آنقدر در منجلاب و پستی مشکلات گیر افتاده ایم که فرصتی برای بازخواست فرصتهای سوخته این چند ده سال نیست، فعلا باید با قدرت به جلو حرکت کرد و با ثبات شرایط به جزییات این عوامل پرداخت.

هیچ نظری موجود نیست: