اینترنت و آیت الله ها!


1- برخلاف این تفکر رایج که مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی را افرادی نالابق و فاقد هرگونه برتری نسبت به دیگران ارزیابی می کنند، اعتقاد دارم که در هیچ زمانی هیچ فردی، -حتی در حکومت شترگاوپلنگ جمهوری اسلامی- بر اساس قرعه یا تصادف به منصبی نرسیده است.*
گرچه ممکن است علت تفاوت همیشه از سمت مثبت و مفید نباشد، مانند "صفات متمایز کننده احمدی نژاد"! اما قطعا ویژگی هایی منحصر به فرد آن شخص را از بقیه جدا می کند.
در رابطه با علمای دینی و ساختار مذهبی حوزه های علمیه هم، وضعیت به همین شکل است. مثلا آیات اعظام: احمد جنتی، مکارم شیرازی، علم الهدی، مصباح یزدی و سایر مراجع تقلید یک شبه و تصادفی به این جایگاه و رتبه نرسیده اند و هرکدام از این افراد حتی اگر اندکی شامل حمایت های خارج از عرف هم شده باشند، اما قسمت اصلی جایگاهشان را با گذراندن دوره های علوم حوزوی و در نهایت درک معرفت دینی کسب کرده اند. و در زمره افرادی با عمیق ترین شناخت از محتوای دین هستند.

2- حال با این مقدمه می خواستم اشاره ای کنم به مساله "سرعت اینترنت" و "رسانه های آزاد" و علت ترسی که به  حق در دل علمای اسلام افتاده است.
مدتی است با اعلام خبر افزایش سرعت اینترنت و ارائه "اینترنت سریعتر" بر روی موبایل ها، فریاد وااسلاما و مخالفت شدید از حوزه های علمیه و علمای اسلام شنیده می شود. که وجه مشترک آنها مصداق "کفر"، "شیطان"، "فتنه"، "فحشا" و غیره،  دانستن اینترنت و حتی شبکه های اجتماعی است.
تقریبا بطور یکپارچه و یک صدا بالاترین مناصب مذهبی در ایران از توسعه اینترنت ابراز ناخرسندی و اعلام خطر کرده اند.
شاید جای تعجب باشد که در کشوری با این همه مشکلات و بحران های مختلف اعم از کمبود آب، تنگنای معیشتی مردم، فحشا و فساد ناشی از فقر، گستردگی اعتیاد به مواد مخدر و الکل، و حتی دشمنان قسم خورده ای مانند "داعش"، چرا حواس آیت الله ها عمیقا درگیر مساله اینترنت که به ظاهر لوکس دیده می شود، شده است.

3- ارتباط قسمت 1 و 2 اینجاست که شدیدا اعتقاد دارم که آیت الله هایی مانند جناب علم الهدی یا مکارم شیرازی، با شناخت کامل به نقطه درستی انگشت گذاشته اند، "اینترنت و آگاهی". نمی توان تصور کرد که افرادی با گذارندن یک عمر در شناخت مذهب مانند آیت الله علم الهدی یا مصباح یزدی، بینش درستی  نسبت به دین اسلام نداشته باشند -که برعکس شناخت ایشان از دین بسیار دقیق و کامل است- و علاوه بر آن بدلیل در اختیار داشتن حوزه و مدیریت طلاب جوان با مطالب روز و پرسش ها و ایرادات وارد شده به دین نیز آشنا هستند.
از سوی دیگر، ارتباطات مجازی و اینترنتی حوزه های علمیه هم به بهانه تلاش ایشان برای گسترش آرمان ها وتبلیغات مذهبی، از اولین، کامل ترین و بالاترین کیفیت اینترنت در داخل ایران استفاده می کنند (حتی برتر از بسیاری دانشگاه ها). و امروزه آیت الله ای یافت نمی شود که مانند "بیت" اش -که دفترکار و پاسخگویی به مردم است-، وبسایت اینترنتی و رساله آنلاین یا بخش پرسش و پاسخ -استفتا- مجازی نداشته باشد.

4- با در نظر گرفتن تمامی این نکات، می توان معنای هشدار آیت الله ها از گسترش اینترنت در جامعه -بخوانید آگاهی عمومی- را درک کرد.  ایشان متوجه شده اند علیرغم تمام ادعاهای دهان پر کن دینی و حتی شستشوی مغزی روزانه طلاب جوان، هنگامیکه این طلاب با فضای مجازی و اینترنت درگیر می شوند دچار تغیر نگرش به موضوعات دینی می شوند، پس براحتی می توانند نتیجه گیری کنند که جوانان عامی جامعه (بر اساس نگرش خواص و عوام ایشان) در ارتباط با اینترنت چه تفکراتی پیدا خواهند کرد!

5-اینکه آیت الله ها چرا اینقدر از آگاهی مردم و ابزار آن که اینترنت است می ترسند به دو قسمت قابل تقسیم است:

اول اینکه ایشان به تجربه در یافته اند که هیچ جوابی برای پرسش های منطقی و نسبتا جدید به دین وجود ندارد و در جنگ جدید با احتمال قریب به یقین مغلوب هستند. چرا که در اینترنت هوادارانشان بشدت اندک است، بدلیل ماهیت مجازی، هیچ ابزار ترس و سانسوری نمی تواند مانع از بیان دیدگاه های مخالف شود(مانند ارتداد)، در نتیجه از هر سه جنبه در فضای مجازی بازنده اند. (اگر احتمال پیروزی داشتند بالعکس به عنوان اولین مبلغین گسترش اینترنت در کشور داد سخن می دادند و تلاش می کردند که با ابزار نوین و تقریبا رایگان اینترنت حوزه های فکری و پیروانشان را گسترش دهند.)

دومین دلیل ترس آیت الله ها از اینترنت به منافع مالی و جایگاه اجتماعی ایشان بر می گردد. اینان می دانند که دین در شرایطی مقبولیت دارد و گسترش می یابد که ناآگاهی، فقر، و خرافات وجود داشته باشد و هرگونه تشکیک و آگاهی در آموزه های دینی باعث از بین رفتن ارادت و "ایمان" پیروان می شود که مستقیم یا غیر مستقیم منابع مالی و حمایتی علمای دینی را به خطر می اندازد.

6- به دلایل بالا آیت الله ها، بدرستی خطر رواج آگاهی،با "ابزار نوین اینترنت" را بزرگترین دشمن خود ارزیابی می کنند (چرا که مانند سیستم آموزشی یا دانشگاه ها، قابل کنترل و محدود کردن نیست) و با حساسیت زیاد و خشمگینانه، به چشم رقیبی جدی به آن نگاه می کنند.
از این منظر، سایر مشکلات اعم از عوامل محیطی مانند خشکسالی، تحریم و ناکارآمدی، گرانی و حتی نارضایتی مردم، تاثیری بر حوزه نفوذ -جایگاه- آیت الله ها ندارد چرا که در بدترین سناریو باعث بن بست سیاسی و تغیر رژیم سیاسی خواهد شد (نه تغییر در باورهای مذهبی مردم).

7- ناگفته نماند که علمای سایر ادیان و مذاهب هم با این مشکلات (آگاهی عمومی و اینترنت) دست و پنجه نرم می کنند. اما تفاوت آیت الله های ایرانی با همتایان خارجی شان، در"سطح توقعات" ایشان است. سالهاست مبلغان مسیحی در تعاملی با جوامع سکولار خود قرار گرفته اند و به اندک پیروان با ایمان خود دلخوش اند. اما آیت الله های ایرانی به کمتر از حکومت به کل جامعه و بهره برداری از کل منابع اقتصادی ایران، راضی نیستند و به شدت با اندک پیروان سایر ادیان -بهاییان، دراویش، مسیحیان و..- یا دگراندیشان برخورد می کنند.

از نظر ایشان هیچ خطری بدتر از "آگاهی" و "شکست هنجارها" نیست. واضح ترین نشانه های این طرز فکر در سخنان، احکام قتل دگر اندیشان، حمایت از مسدود کردن تمامی روزنه های رشد فکری اعم از دنیای مجازی اینترنت یا حتی آموزش علوم انسانی در دانشگاه ها دیده می شود.
با توجه به این نشانه ها می توان پی برد که بر خلاف تصور عموم، ترس علما از اینترنت، ناشی از جهل و ندانستن مزایا یا ماهیت اینترنت نیست، بلکه دقیقا به علت شناخت محتوای دین، علوم نوین و ابزار اینترنت است!

8- پیش بینی آینده تقابل آیت الله ها و اینترنت، چندان دشوار نیست! اینترنت هم مانند تکنولوژی های دیگر به آیات اعظام تحمیل خواهد شد و جامعه فارغ از خوش آمد یا منافع فلان فرد خاص، حرکت خود به سمت جلو را ادامه خواهد داد. که به دنبال آن حوزه نفوذ علمای دین روز به روز کوچکتر و سطحی تر خواهد شد. و این روند حتی به سختی ادامه خواهد داشت، همینطور که میزان نفوذ احکام "علمای چند دهه پیش" در مردم با امروز قابل مقایسه نیست.

پی نوشت:
* بجز چند ماه اول انقلاب 57


۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
من بعنوان یک ایرانی دیندار و سکولار ستسز باید اعتراف کنم کاملا حق با شماست .
و متاسفانه علما دینی با اگاهی کامل سر مردم و پیروان خویش که امثال من هستیم براحتی شیره مالیده و از نادانی ما و پیروان خویش نهایت استفاده را کرده اند.
و چقدر واضح داعش اینه تمام نمای اقایان شده است.
ولی یک نکته را نباید فراموش کرد که خمینی کبیر از جنس دیگری بود. شاید شما بخواهید او را به این دغلکاران پیوند زنید ولی شما و هم اینها خوب میدانید که پیوند ناجور و نا همگون است.
اگر چه روشهای امام را کامل و بدون نقص نمیدانم ولی انتقاد پذیری این مرد بزرگ همه بدیهایش را میتوانست در دراز مدت اصلاح کند که متاسفانه اغیار نگذاشتند.

آرسین گفت...

ناشناس گرامی،
من با شما هم عقیده هستم که آیت الله خمینی -تقریبا- از جنس دیگری بود! اما دو اشکال وجود دارد، اول آنکه که او هم برای به یقین رسیدن زمان زیادی نیاز داشت، که متاسفانه این زمان از طول عمر وی بیشتر بود.
و دوم اینکه او استثنا بود، و مابقی قاعده اند نه بالعکس!
یعنی آنکه متاسفانه افراد رشد یافته در سیستم مذهبی بدلیل ماهیت واپس گرای دین (همیشه نگاه به گذشته دارد جهت الگو گیری) و تقدس (نقد ناپذیری) از آخرین گروه های هر جامعه هستند برای پذیرش تغیرات اجتماعی...

گرچه کل روحانیون عقب مانده ترین گروه تغیری جامعه هستند اما در مقام مقایسه با همقطاران، آیت الله خمینی نشان داد که یک و سر و گردن بالاتر است.
که اعتقاد شما به او نیز از همینجا ناشی می شود.