چرا اروپا یکباره به پناهندگان سوری توجه کرده؟

درحالی که زمان به آرامی به ضرر دولت سوریه در حال گذر است، اروپاییان تصمیم گرفته اند از هرج و مرج خاورمیانه استفاده کنند و در یک سیاست برد-برد به نفع خودشان معرکه ای برپا کنند، که حقیقتا تا حد زیادی در این کار موفق شده اند.

در چند هفته گذشته، پوشش خبری سنگین از سیل مهاجران سوری از ترکیه به اروپا -آلمان- و طبعا حواشی آن پای ثابت گزارش های رسانه های غربی و بخصوص اروپاییست. مشکلی که بعد از 4 سال به یکباره ظهور کرده و تبدیل به معیار سنجشی شده برای ارزیابی انساندوستی کشورهای غرب اروپا!
چندی پیش نیز کشور آلمان به یکباره اعلام کرد که به حدود یک میلیون مهاجر سوری حق اقامت و کار و زندگی اعطا میکند. حقیقت آن است که آلمان تقریبا موتور اقتصاد اتحادیه اروپاست و نه تنها با وامهای کلان اقتصاد کشوری مانند یونان را بگردش می اندازد که مقصد نیروی کار متخصص در داخل اتحادیه اروپا هم هست و نیازی به گفتن ندارد که یکی از پایه های هر اقتصاد پیشرویی "نیروی کار" است. نه فقط نیروی متخصص و ماهر که در جهان اقتصاد امروز نیروی ارزان کار نیز نقش تعیین کننده ای در رقابت های اقتصادی دارد.
مطمئنا سیاستگذاران آلمانی نه به کشورهای اروپایی که به رقبای اقتصادی جهانی شان مانند چین و امریکا و هند و برزیل نگاه می کنند و می دانند برای بقا علاوه بر متخصصین بور اروپایی به کارگران ارزان قیمت -عمدتا مهاجر- نیاز دارند و امروز که تنور مهاجرت و آوارگی داغ است بهترین شرایط برای چسباندن نان "کسب نیروی ارزان کار" است.

طبیعی است که هرکشوری که اقتصادش ظرفیت پذیرش و جذب نیروی کار داشته باشد، به حکم منطق باید از چنین وضعیتی حداکثر استفاده را بکند و این نه تنها به نفع کشوری میزبان که بسته به شرایط، به نفع افراد مهاجر نیز هست.

مساله اقتصادی البته یک جنبه مزیت مهاجران سوری به کشورهای اروپایی عمدتا غربی هست و نباید از منفعت سیاسی که این کشورها از حضور تعداد چشمگیر مهاجران سوریه ای می برند غافل شد. بدیهی است که دیر یا زود سرنوشت کشور سوریه باید از طریق صندوق های رای مشخص شود و هرکس که سهم جمعیتی بیشتری داشته باشد طبعا برنده قدرت و آینده سوریه خواهد بود. حال اینکه تعداد قابل توجهی از آوارگان سوریه ای در کشور یا کشورهای خاصی اسکان داشته باشند، خواه ناخواه نظر مساعدتری نسبت به کشور میزبان خود خواهند داشت و این شرایط در فضای امروز که جنگ سوریه، میدان رویارویی دوباره قدرت های شرق و غرب شده بسیار مهم تلقی می شود.
از یک سو روسیه و ایران و حتی چین در یک جبهه خواستار حفظ بشاراسد در قدرت هستند و از سوی دیگر غرب و متحدانشان تلاش بر سرنگونی او دارند. این دوقطبی درگیری باعث شده که هرطرف تلاش کند به هر وسیله تعادل را به سمت خود بکشد ضمن آنکه معذوریات افکار عمومی و عدم دخالت مستقیم نظامی را حفظ می کند.

پذیرش مهاجر سوریه ای شاید یکی از هوشمندانه ترین روش های یارگیری در این بحران باشد.
خصوصا که شیوه مهاجر پذیری اروپا بیشتر از کمک بار تبلیغاتی وسیعی دارد. اینکه خانواده های آواره سوری مجبور باشند پای پیاده یا از طریق قاچاقچیان به کشورهای پذیرای آنها برسند، بیشتر زمینه ساز یک فیلم مستند درام است تا یک روند طبیعی! چرا که کشور میزبان می تواند براحتی از طریق دریایی یا هوایی یا حتی زمینی و ریلی این آوارگان را از ترکیه بطور مستقیم به کمپ پناهندگان کشور خود منتقل کند و هزینه ای که این افراد به قاچاقچیان می پردازند برای گذر از دریا و خشکی را مستقیم خرج هزینه ایاب و ذهابشان کنند بدون آسیب و خطر مرگ. خصصوصا که در مبدا احراز هویت و سازماندهی افراد راحت تر و بسادگی انجام می شود، که برای کشور میزبان مزیت است.

شاید در جهان بی رحم طبیعت همین اسکان دادن آوارگان کار انسانی و قابل تقدیری محسوب شود، اما نباید ساده انگاری داشت و ندید که چطور میزبانان این آوارگان از رنج انسانی آنها فیلم و گزارش خبری تهیه می کنند، صرفا برای سنگین کردن کفه معادلات قدرت به نفع خودشان. حتی اگر کودکانی قربانی این روش ظالمانه قدرتنمایی آنها شوند -که چه بهتر و خوراک خبری جذاب تری آماده شده است-.

پی نوشت:
1- هدف از نوشتن این مطلب سیاه نمایی یا سفید نمایی "مهاجر پذیری" یا طرح توطئه های دایی جان ناپلئونی نیست! بیشتر تلاش شده که نگاه واقعی مخاطب فارسی زبان را به پدیده "رسانه ای" مهاجران سوری معطوف شود، تا بتوان فراتر از احساسات، نگاه واقع بینانه ای به شرایط منطقه و جهان داشت.
2- طبعا حس انساندوستی اروپاییان ارزشمند است و باید قدرداشته شود، اما این هیچ ارتباطی به سو استفاده دولت ها از شرایط آوارگان سوری که بزودی رنج سرمای اروپا نیز به لیست مشکلات سفرشان اضافه خواهد شد، ندارد.
حتی اگر به صرف تبلیغات و جلوی دوربین به کسی کمک کنیم، -به شرطی که پشت صحنه آن را پس نگیریم!- ارزش آن کمک نباید نادیده گرفته شود.

۲ نظر:

خُسن آقا گفت...

دقیقا همین بحث را از طریق تلفن با یکی از دوستان داشتم که بیش از 35 سال است که مقیم آلمان است. او برعکس من بر این عقیده بود که این لشکر کشی پناهندگان، عاقبت به ضرر آلمان و اروپا خواهد بود. البته ناگفته نماند که او بیشتر نگران موقیت خودش به عنوان یک طبعه آلمان بود تا عواقب سیاسی این ماجرا.
من دقیقا هم نظر شما هستم.
تازه اگر تعداد پناهندگان سوری که در ترکیه و لبنان اسکان داده شده‌اند نگاه کنیم می بینیم که این پناهندگانی که به اروپا می آیند قطره‌ای هستند از یک اقیانوس. و از همه مهم تر اینها که به اروپا می‌رسند اکثر انسانهای تحصیل کرده تر و دارای امکانات مالی بیشتر و موقعیت اجتماعی بهتری هستند تا آن بیچاره‌هایی که پشت مرزهای تریکه یا لبنان اسکان داده می‌شوند!

آرسین گفت...

حسن آقای گرامی،
حقیقتا زمان مشخص خواهد کرد که آیا پذیرش مهاجر در این حجم، در نهایت به نفع کشور میزبان خواهد بود یا به ضررش.
احتمالا تصمیم گیران کشورهای میزبان با استناد به شناخت و تجربیات سابق تشخیص داده اند که از این فرصت جذب نیرو بهره ببرند و نوعی سرمایه گذاری نیروی انسانی انجام دهند، مانند کشور امریکا در قرون 19 و 20 ام.