علوم انسانی، علوم حیوانی!


خبر جدید اضافه کردن 120 رشته "اسلامی" به علوم انسانی  باعث شد که اشاره کوچکی به این بحث داشته باشم.

تقریبا از حدود 10 سال پیش و چندی بعد از آمدن دولت اصلاحات، بحث علوم انسانی داغ شد و این رشته هم که تا قبل از آن جز پست ترین رشته های انتخابی عموم دانش آموزان و دانشجویان بود مورد توجه قرار گرفت (همیشه بعد از رشته های شاخه پزشکی و مهندسی بود).

تا چند سال بعد این توجه عموم به علوم انسانی مورد توجه حکومت قرار نگرفته بود و تقریبا بموازات اتفاقات سیاسی دوران اصلاحات و اهمیت فکر و اندیشه، دانشجوها و فعالان اجتماعی شروع به انتقاد از وضع سیاسی اجتماعی کردند. حکومت بعد از برخوردهای فردی و گروهی و پی گیری سر منشا این مشکلات به "علوم انسانی" رسید و محتوای آموزشی آن، که نمایان گر انسان مدنی و مدرن طبق آموزه های علمی و مانند بقیه علوم، طبیعتا با منشا بعد از انقلاب صنعتی اروپا - رنسانس- بود.
بعد از آن زمان، بدنبال راه حل شروع به مبارزه با این آموزه های انسانی کرد نه به جهت درستی یا غلط بودن آن بلکه بیشتر بدلیل مزاحمت فعلی آن در حکومت. و در خط مقدم این حملات شخص آیت الله خامنه ای قرار گرفت با سخنرانی هایی در مورد علوم انسانی و غرب و اسلام و سایر تفکراتی که به نظرشان لازم جهت ادامه حیات بود.

تقریبا این صحبت ها در دوران ریاست جمهوری خاتمی جدی گرفته نشد (که بارها خامنه ای از آن دوران انتقاد کرده است) اما در دوران احمدی نژاد این صحبت ها تبدیل به عمل شد و امروز در آخرین گام بعد از حذف و اضافه بسیار در محتوا و تغیرات بنیادین، 120 رشته اضافه شده به این مجموعه. عناوینی مانند " پیامبر شناسی"، "ارتباطات، گرایش حج و زیارت" یا "فقه پزشکی" و دهها عنوان دیگر با همین مضامین که لب هر خواننده ای را به لبخند باز می کند!

در نهایت اینکه مشکل حکومت و شخص آیت الله خامنه ای با علوم انسانی بیشتر از جهت سیاسی و انتقاد به ساختار حکومت بوده و برخلاف تبلیغات حجیمشان ربطی به اسلام و دین ندارد.
البته بدلیل آنکه از نظر محتوا تمامی علوم انسانی مدرن منتقد و زیر سوال برنده تمامی ادیان دنیای قدیم هستند و هیچ دینی نمیتواند پاسخگوی سوالات مطرح شده باشد و رقابتی آزاد با علم جدید بکند، حذف فیزیکی اشاعه علوم جدید تنها راه حل تمامی حکومت های دینی قدیم است. اما "علمای شیعهِ ایرانی" تاکنون با هوش ذاتی که داشته اند توانسته اند با اصلاحات و تغییراتی در دین به اسم اجتهاد، دین را در جهت علم نشان دهند و آن را زنده نگه دارند.
اما نسل جدید علمای اسلامی بدلیل حاکم بودن در قدرت، دیگر نیازی به تطبیق دینشان با علوم روز حس نمیکنند و ساده ترین گزینه که "حذف فیزیکی" است را انتخاب کرده اند. و همچنان استوار، بر اندیشه های پوسیده شان پا فشاری میکنند.

پیش بینی نتیجه چندان سخت به نظر نمیرسد. اگر گروه حاکم در دین که دیگر نیاز به اصلاح دین نمیبینند 100% غالب بودند بزودی اسلام شیعی به کلکسیون ادیان منسوخ اضافه میشد. اما بدلیل آن معدود علمای دین که درگیر حکومت نشده اند و همچنان هوشمندانه دین اسلام را در راستای تمامی پیشرفت های علم بشری از "فیسبوک تا اتم و تکامل" آپدیت میکنند. این دین حفظ خواهد شد. حال بنا بر اینکه کدام گروه بیشتر غالب باشند میزان دینداری مردم و سرنوشت دین و حکومت تعیین می شود.
متاسفانه دیگر کاسه دین بدلیل استخراج های بی رویه "جمهوری اسلامی" از آن در حال خالی شدن است و دیگر استفاده از اسلام برای بقای چنین حکومتی ممکن به نظر نمیرسد، چرا که با گسترش انفجاری علوم بعد از عصر روشنفکری در اروپا دیگر تطبیق ادیان کهن با این شاخه ها بسیار سخت و ناممکن شده است.

مثلا امروزه تطبیق رشته های روانشناسی مدرن یا پزشکی یا حتی اخلاق  بطور خاص با منابع معدود و آمیخته با خرافات دینی بیش از اینکه به بقای دین در اجتماع  و به تبع آن حکومت دینی کمک کند. مسخره بودن تفکرات دینی را در مقابل علم نوین نشان می دهد. که خود باز هم از بین برنده بیشتر دین و حکومت ایدئولوژیک اسلامی است.

علوم انسانی شاید آخرین و تنها زمینه دست اندازی حکومت برای تغییر جریان فکری جامعه باشد اما بدلیل قدرت بالای این رشته و دست خالی بودن "دین کهن اسلام" از سلاح های ساخت روز جریان مذهبی بازنده است. از طرف دیگر خلاء های زیاد ایدئولوژی اسلامی هیچگاه نمیتواند حتی مانند ایده های مارکسیستی یک سیستم بسازد و پاسخگوی مشکلات جدید باشد.
خصوصا وقتی که بدنه هوشمند مذهبی هم با حکومت همکاری نمیکنند و در انزوا هستند.

هیچ نظری موجود نیست: