رونق اقتصادی به شکل دستوری!


این روزها ایران در مسایل هسته ای در تعادل و تعاملی همراه با سکون با قدرت های جهان به سر می برد که بخش عمده آن ناشی از داغ شدن حوادث اوکراین و دعوای روسیه با غرب بر سر مناقشات داخلی اوکراین است.
این توافق تا حدی است که مثلا BBC فارسی که عملا نمایشگر سیاست خارجه انگلیس است، برنامه هایش را بیشتر به افغانستان اختصاص داده و در حداقلی از انعکاس خبرهای ایران بسر می برد. به قول دوستی تبدیل به تلویزیون ملی افغانستان شده است!

شاید تنها اتفاقات مهم اخیر بعد از سکون در مذاکرات هسته ای، اصلاحات اقتصادی و تصمیمات جدید دولت در رابطه با وضعیت سود بانکی و وضع مالی کشور است. بعد از آنکه حباب خوشبینی بورس خالی شد و شاخص های افزایش یافته با روی کار آمدن دولت جدید و توافق هسته ای شروع به نزولی شدن کرد، دولت تصمیم گرفت که جهت کاهش تورم، رونق تولید و واقعی سازی نرخ سود فعالیت های اقتصادی، دستور به کاهش سود بانکها بدهد.
طبیعی است که در اقتصاد امروز جهان هیچ فعالیت سالم اقتصادی سودی معادل 30 یا 40 درصد ندارد و پرداخت سود بالا بجز دامن زدن به تورم و افزایش توقعات از فعالیت های اقتصادی هیچ نتیجه ای ندارد.
از طرف دیگر تجربه نشان داده که کاهش سود بانکی در ایران باعث خارج شدن سرمایه از بانکها و رفتن پول به سمت بازارهای طلا، دلار، و مسکن خواهد شد و کمتر بخش آن به سمت بورس پیش خواهد رفت. اما به نظر می رسد که دولت این بار عزم کرده که همزمان با کاهش سود بانکی، نرخ دلار، طلا و حتی مسکن را کنترل کند، تا بخش بیشتری از سرمایه ها به بازار بورس برود.
شاید اگر اقتصاد ایران دچار این تورم سرسام آور نبود و همزمان نبود تحریم باعث رونق بورس و افزایش سرمایه گذاری می شد. این شوک به اقتصاد، باعث زنده کردن "اقتصاد در حال احتضار" کشور می شد و به تبع آن مشکلات دیگر مثل بیکاری و تورم حل می شد، اما وقتی سایر مسیرهای توسعه بسته است، پول خارج شده از بانکها جذب تولید نخواهد شد و به سمت دلالی و واسطه گری و بازهم افزایش بیشتر تورم خواهد رفت. خصوصا آنکه تورم 40 درصدی ایران خود منبعی از سود برای واسطه گری، احتکار و دلالی است و بی ثباتی روزانه جای هیچگونه سرمایه گذاری بلند مدت -که اصل توسعه اقتصادی است- را باقی نمی گذارد.

در این میان حتی طرح های دولتی عمرانی هم در رکود به سر می برند و هیچ سرمایه گذاری مولدی انجام نشده و تنها اتمام برخی پروژه های دولت قبل در دستور کار است.
در بخش صنعت که نماد  آن وضعیت خودروسازی کشور است وضع چندان مناسب نیست چرا که همچنان علاوه بر افزایش قیمت محصولات، خودروسازان بزرگ با کمک های مستقیم و غیر مستقیم دولتی به بقای خود ادامه می دهند. و رکود در فروش در حال رکورد زدن است!
در بخش کشاورزی وضع از این هم بدتر است و نبود آب، قیمت ارزان محصولات کشاورزی همراه با سنتی بودن -غیر اقتصادی بودن- روش های کشت باعث شده که این بخش نتواند نه سرمایه چندانی را جذب کند و نه بهره وری متناسب با سرمایه گذاری های انجام شده را داشته باشد.
صنایع نفت و جانبی آن نیز مورد تحریم قرار گرفته و این بخش از فرسودگی و نبود تکنولوژی های جدید روز بشدت رنج می برد. تقریبا تولید و اشتغال درحداقل وضعیت بعد از جنگ قرار دارد.

در این سالها تجربه نشان داده که دخالت هرچه کمتر دولت در بازار و اقتصاد باعث رونق بیشتر اقتصاد شده و دقیقا هرجا که دولتی تلاش کرده با توجه و اختصاص منابع آن را تقویت کند باعث ضرر و زیان و نتایج معکوس شده است!
تلاش های اخیر دولت هم با اینکه از نظر جهت متناسب با توسعه درنظر گرفته شده اند اما بدلیل نبود ثبات سیاسی و ثبات تصمیم گیری در مدیریت کشور باعث شکوفایی نخواهد شد.

تا زمانی که هر مسئولی در کشور در امور سیاست خارجی، داخلی، اقتصاد و .. نظر می دهد و تاثیرگذار است، وضع اقتصاد و معیشت مردم بهتر از این نخواهد شد. مگر آنکه مانند سابق در سایه توافق هسته ای حاصل شده، تحریم فروش نفت برداشته شود و پول نفت در شریان اقتصاد کشور جریان یابد و سو مدیریت ها و فسادهای کلان حاکمیت را بپوشاند.

البته همین توافق هسته ای هم از گزند دخالت های مسئولین کشوری و لشکری و نمایندگان مجلس مصون نیست و با این روند به هم ریخته تصمیم گیری و مداخلات مدیریتی بعید است که توافقی به دست آید که از نظر اقتصادی برای ایران مثمرثمر باشد، چرا که همچنان هیچ تضمینی از سوی ایران به ثبات تصمیمات گرفته شده وجود ندارد و دیگر حتی رهبر هم نمی تواند حرف پایانی -فصل الخطاب- را بدون حرف و حدیث سرداران سپاه و نمایندگان مجلس بزند.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

مرگ بر الله
مرگ بر محمد
مرگ بر اسلام
مرگ بر آخوندها (بلند)

«مسلمانان سابق»

میم ت گفت...

آرسین عزیز
با توجه به چند نوشته شما که اینجانب خوانده ام ، به نظر می رسد از قدرت تحلیل بسیار خوبی برخور بوده و در عین حال از جانب انصاف نیز خارج نمی شوید(بویژه در نوشته خود در باره سردار سلیمانی) و بابت آن به شما تبریک می گویم.
اما به نظر اینجانب آنچه اکثر تحلیل گران اقتصادی و اجتماعی همیشه در ایران از آن غفلت کرده اند ، روخدادها و شاخصهای اجتماعی ، جمعیتی و فرهنگی است که البته بیشترین تاثیر را در اتفاقات صده اخیر ایران داشته است امروز هم این عدم توجه در بخشهای اجتماعی ، فرهنگی و جمعیتی از سوی صاحبان اندیشه بوضوح مشاهده می شود و من کمتر تحلیلی را در این زمینه و بطن وضعیت اجتماعی ایران مشاهده می کنم .
خواهشمندم اگر در این زمینه تحلیل یا مقاله مناسبی دارید در وب لاگتان منتشر نماید .
سوال دوم : اگر به سرگذشت گاندی در شش سال زندانی شدن ایشان نگاهی بیندازیم که توانست بعد از آن به ریاست کنگره ملی برسد و شرکت هند شرقی را از هند بیرون کند آیا شرایط امروز ایران را حائز شرایط آن دوران هند می توان دید یا خیر
با تشکر . میم ت

آرسین گفت...

میم ت گرامی،

متشکرم از حسن توجه شما، و لطفی که به من و این وبلاگ دارید. همیشه تلاشم این بوده که بدون جهت گیری و با رعایت انصاف –فرازمانی- به موضوعات پرداخته شود و خوشحالم که این مطلب مورد توجه شما قرار گرفته است.
اتفاقا مطلب بعد تا حدی مربوط به مساله جمعیت و معضلات بشکل بسیار خلاصه، تیتروار و البته هشدار دهنده است.
علیرغم گرفتاری روزمره تلاش خواهم داشت که مطالب را سریعتر بروز کنم و بیشتر به نگرانی های فرهنگی بپردازم. شاید در آینده نه چندان دور بطور سریالی جنبه های مختلف مسایل فرهنگی در لابلای مطالب دیگر بگنجانم. بسته به فراغت و فرصت بدست آمده.

در مورد سوال دوم شما:
من دقیقا متوجه منظورتان از نظر وجه اشتراک شرایط نشدم، اما بطور کلی وضعیت فرهنگی- جمعیتی هند تفاوت و تشابهاتی با ایران دارد. تشابه از این نظر است که مردم هند مانند ایران "مردمی آرام" و با "حداقل فرهنگ خشونت" هستند، اما از نظر مدارا با نظرات مخالف هندی ها سعه صدرشان بیشتر از ایرانی ها است. تنوع –فکری فرهنگی- در جامعه هند پذیرفته شده اما این موضوع هنوز در ایران یک تابو است.

تفاوت عمده دیگر نفوذ پذیری فرهنگی است. هندی ها برخلاف ایرانیان بسیار نفوذ پذیرند. به عنوان مثال هندی ها در تاریخ، نسبت به تهاجم خارجی –از نظر فرهنگی- بدون مقاومت بوده اند، براحتی زبان و فرهنگشان عوض شده. در تاریخ هند بارها زبان رسمی عوض شده و از زمان نادرشاه تا امروز از فارسی تا انگلیسی تغیر کرده است! در حالی که ایرانیان فرهنگ مهاجمان را قلب می کنند و مقاومت بسیار دارند. می بینید که هنوز فرهنگ عربی و اسلام مورد مقاومت ایرانیان است. و ایرانیان قدیم تر ورژن شیعه را ساختند که نوع ایرانی شده –اپوزیسیون- فرهنگ اسلامی است. همچنان –بدرست- از دید اعراب، شیعه بدعت دینی است!)

شاید پاسخ کلی مطلب شما منفی باشد چرا که تجربیات تاریخی دو ملت بسیار متفاوت است و نفوذ و تاثیر انگلستان در هند فراتر از یک شرکت و موارد خاص است. همانطور که فرهنگ انگلیسی هم با نسبت کمتر تحت تاثیر فرهنگ هندی قرار گرفته است. این موضوع، مورد مشابه ای در ایران ندارد. (نزدیک ترین مثال معاصر نفوذ بخشی از فرهنگ اجتماعی-رفاهی امریکایی در ایران است).

موفق باشید
آرسین