در بی خبری روزهای زیبای اردیبهشت، چه خبر؟

با اتمام عملیات عربستان در یمن و شروع دور دیگری از مذاکرات هسته ای به قصد نوشتن توافق های انجام شده، خبر سیاسی مهمی در منطقه -وحتی  جهان- رخ نداده و موجی از آرامش سیاسی باعث شده که "اخبار اجتماعی" به صدر موضوعات رسانه ها برسد.
 گزیده ای از حوادث رخ داده در روزهای گذشته:

1- شاید جنجالی ترین خبر سیاسی روزهای گذشته، اعلام برداشتن منع تحویل موشک های ضدهوایی S300 به ایران بود که از سوی شخص پوتین اعلام شد. طبیعی است که رسیدن این سلاح به دست ایران، انجام عملیات های هوایی احتمالی بر ضد ایران -بخصوص مواضع هسته ای و نظامی- را بسیار سخت می کند و به تبع آن کشورهای عربی منطقه و اسراییل بشدت با این اقدام مخالف هستند. اعلام شد که نتانیاهو با شخص پوتین تلفنی صحبت کرده، اما از شواهد اینطور برآمد که صحبت ها نتیجه ای در بر نداشت، تا اینکه اسراییل رسما عنوان کرد که نیازهای نظامی کشور اوکراین را با تجهیزات پیشرفته تامین خواهد کرد! چندی نگذشت که وزارت خارجه روسیه اعلام کرد که این برداشتن موانع تحویل موشک های S300  صرفا موضوعی حقوقی است و قرار نیست عملا به زودی این موشکها به ایران داده شوند!
و باز هم روسیه -کشور دوست و برادر- یک بار دیگر پایبندی خودش را به تعهدات و وعده های داده شده عملی کرد! البته بعضی مفسرین تحلیل می کنند که همان اعلام خبر تحویل موشکهای پیشرفته به ایران هم، به نیت ضربه زدن به توافق هسته ای ایران صورت گرفت و روسیه همان زمان هم هیچ علاقه ای برای تحویل این موشکها به ایران نداشت.

2- در داخل ایران، بعد از پوشش خبری صدا و سیما از تصادف دو خودروی لوکس متعلق به چهره های سرشناس کشوری و ورزشی موجی از ابراز نظرها در فضای مجازی و حقیقی به راه افتاد که دنباله آن حتی در سخنرانی آیت الله خامنه ای هم ادامه پیدا کرد. یکی از قربانیان این تصادف ها نوه آیت الله ربانی شیرازی، از فعالان مذهبی و پایه گذاران جمهوری اسلامی بود که بدلیل تصادف در خودرویی چندصد میلیون تومانی همراه با دوست دخترش، مورد توجه مضاعف قرار گرفت.
اینکه فرزندان افراد انقلابی که معمولا با شعارهای ضد سرمایه داری و طرفداری ساده زیستی و برابری توده مردم با حاکمان به قدرت رسیده اند، در همان کاخ ها و تجملات گذشته زندگی کنند چندان عجیب نیست (داستان قلعه حیوانات). اما اینکه تفکرات مذهبی و ایدئولوژیک -از عالیترین و رادیکال ترین حالت*- در کمتر از 2 نسل بکل رنگ می بازد، بسیار جالب توجه است!

3- خبر دیگر داخلی آوردن "رونی کلمن" قهرمان پرورش اندام، به ایران و بردن اون به بهشت زهرا و قطعه شهدا و تقدیم گل و قرائت فاتحه خصوصا برای شهیدان حزب الله لبنان بود! این حرکت تنها از زیرکی و نبوغ هوش ایرانی بر می آید که به تنهایی کل ساختار پوشالی مذهبی و ایدئولوژیک حکومت را به سخره گرفت و تقلید مضحکی کرد از آمدن امام شهدا به بهشت زهرا، و به چالش کشیدن الزامات احمقانه مذهبی که حکومت برای دادن مجوز به بخش خصوصی مورد نیاز می داند.
جالب است که در میان تمام شخصیت های ممکن، رونی کلمن برای این مراسم انتخاب شده! که نه شخصیتی سیاسی، نه اندیشمند، نه علمی، و نه حتی سلبریتی و هنرمند است. برای کسانی که با جهان سرمایه داری آشنا هستند بدیهی است که با پرداخت پول مکفی می توان هر شخصیت رسانه ای را به هرکار مضحکی واداشت. پذیرش این واقعیت اما برای جمود فکران مذهبی قابل هضم نیست و تصور می کنند که این نمایشها نشانگر حقانیت آنان است. همانطور که مرحوم هوگوچاوز برای گرفتن وام های بلاعوض به دستبوس آیت الله خامنه ای می رفت و چفیه برگردن می انداخت!

4- همینطور در عرصه پزشکی که معمولا با شایعات فراوان همراه است چندین خبر اشتباهات پزشکی در کنار اعتراض صنف پزشکان به سریال "درحاشیه" مطرح شد، که متاسفانه باعث توقف این سریال طنز شد. طنز ماجرا اینجاست که قریب به اتفاق همین جامعه تحصیلکرده مملکت، از وجود دیکتاتوری و نقد ناپذیری حکومت جمهوری اسلامی شاکی است و تقریبا تحصیلکرده ای نیست که حداقل در دوران دانشجویی خواب جامعه ای آزاد را ندیده باشد! اما در عمل همین تحصیلکردگان که قشر پیشرو و روشنفکر هر جامعه هستند، خود آستین بالا می زنند و آینه کوچک خودنمای معوج -طنزی- را می شکنند که نشان دهند همین دیکتاتوری بی در و پیکر جمهوری اسلامی، بهتر از هر حکومت جایگزینی خواهد بود که به امید این اقشار متوسط و بالای جامعه چشم به تحقق آن داریم!
حقیقتا این معضل عظیم انحصارطلبی و نقد ناپذیری باید مورد توجه جامعه شناسان قرار گیرد، چرا که با این وضعیت، هر صنف و طبقه ای که به مسند قدرت برسد آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود. گرچه ممکن است بعضی عنوان کنند که درصد کوچکی از پزشکان معترض به طنز یا نقد بوده اند، اما نباید از یاد برد که ما از میانگین یا قشر عامی جامعه اسم نمی بریم و اندک درصد نخبگان و تحصیلکردگان "دیکتاتور مسلک" خطر بزرگی برای جامعه و فرهنگ عمومی هستند، چرا که نگاه مردم عامی تر به این بظاهر تحصیلکردگان و روشنفکران جامعه است و اثرات آن حکم "گلوله غلتان برفی" دارد.

5- در آخر به سخنان جنجالی روحانی و رحمانی فضلی -وزیر کشور- اشاره می کنم که یکی "وظیفه پلیس را عمل به قانون و نه اسلام" آورده و دیگری جزییات بیشتری از "پولهای کثیف" داده که بعد از دیدار با نمایندگان مجلس اظهارات خودش را پس گرفته و سایر حواشی که در خبرها هست.
به نظر می رسد که دولت روحانی تاکتیک حمله و عقب نشینی احتمالا به هدف سرگرم نگه داشتن و تهدید مخالفانش را درپیش گرفته است. در این روش دولت ادعای نسبتا واقعی و برضد مخالفانش را مطرح میکند و با فشار آنان عقب نشینی می کند. مثال واضح آن، توصیف فساد سپاه پاسداران به عنوان "نهادی که پول و رسانه و اسلحه دارد" بود که با فشار سپاه او عنوان کرد که منظورش "سپاه" نبوده است!
این روش حمله که تابحال توسط جمهوری اسلامی برضد اپوزیسیون خارج ازکشور و مخالفان سیاسی اش استفاده می شد، به این شکل است که خبر اول مثل بمب در رسانه ها صدا می کند و گستردگی و عمق زیادی در ذهن مخاطبان دارد، اما خبر دوم و تکذیبیه نه تنها به گوش بسیاری نمی رسد که تقریبا همه متوجه می شوند که تحت تاثیر فشارهای سیاسی صادر شده است.
این سیستم حمله، خبررسانی رسانه های مخالف را مشغول به انتشار اخبار ضد و نقیض می کند و تفریبا از کار می اندازد.

به نظر می رسد که دولت روحانی علیرغم جایگاه بسیار شکننده تر نسبت به دولت خاتمی، از حملات فلج کننده به دولت اصلاحات درس گرفته است و بجای موضع تدافعی و سیبل حملات تندروان قرار گرفتن، تصمیم دارد که حمله کننده باشد حتی اگر به قیمت تکذیب و انکار -و انگ بیخاصیتی- تمام شود. حداقل تا پایان سال و انتخابات مجلس باید منتظر این تاکتیک سیاسی دولت برعلیه مخالفان و حمله به اردوگاه اصولگرایان باشیم. همزمان که عرصه ابراز بیان، برای فعالان سیاسی و اجتماعی بازتر می شود.

پی نوشت:
1- در شیوه حمله خبری علیه مخالفان حکومت، عمده خبرها بصورت کذب مطرح می شود که باعث از بین بردن اعتماد مردم به فعالان شود. سبک ثابت این شیوه حمله خبری معمولا اعلام روابط غیر اخلاقی یا فساد مخالفین است، از مجریان BBC فارسی گرفته تا مسیح علی نژاد و محمد نوری زاد و سایر فعالان سیاسی موثر که برضد جمهوری اسلامی و ایدئولوژی های حکومتی فعالیت می کنند. (نقطه اشتراک آنها نه نابودی جمهوری اسلامی که جدا کردن نهاد دین از حکومت -سکولاریسم- است)
2-* آیت الله ربانی شیرازی از معتقدین به فعالیت سازمان یافته مذهبی همراه با خشونت و استفاده از اسلحه -سبک شیعی داعش- بوده، مخالف شدید فرقه بهایی است و صدور فتاوای قتل رهبران بهایی در سالهای قبل از انقلاب را در کارنامه دارد. جالب است که او مانند نواده خود در حادثه رانندگی کشته می شود.
3- عکس بالا نوه های خامنه ای در حال بازی در نماز عید فطر

۲ نظر:

پراگماتیست گفت...

با درود بر آرسین

اصولا ولی فقیه محبوبیت مردمی ندارد و به همین دلیل درافتادن با کسی که محبوبیت مردمی دارد به دلیل گسترش رسانه های آزاد برای او هر روز بیشتر از روز قبل گران تمام می شود. انتخابات مجلس جو را بازهم به نفع روحانی تغییر می دهد.

پیروزی ارزشمند و بی سابقه در اتاق بازرگانی نشانه خوبیست.

این همان فرایند آب شدن برف جمهوری اسلامیست.

آرسین گفت...

به نکته جالبی اشاره کردید.
نظام ناچار به تغیر رفتار و مدارا با مردم است.