منتقدین بالفطره!

با اعلام خبر به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای و ابراز شادمانی بخشی از مردم ایران،عده ای از مخالفان و منتقدان رژیم جمهوری اسلامی شروع به بهانه گیری هایی کردند که در نوع خود بی سابقه و ارزشمند جهت مطالعه وضعیت ایشان است. مطمئنا بسیاری از ایشان نه مواجب بگیر جمهوری اسلامی هستند و نه از حضور تحریم ها منتفع می شوند، اما جالب است که از شنیدن خبر برداشته شدن تحریم ها ناراحت شده اند!
گویی که تحریم ها لقمه نانی از سفره رهبر برداشته یا روند اختناق و فلاکت مردم را کند کرده است، که فردا با برداشته شدن آنها رهبر فربه تر و مردم فقیرتر شوند.
این گروه که عمدتا دور از گود زندگی مردم، استدلال هایی برای دغدغه های بی محتوایشان می آورند که بعضی در نوع خود بسیار مضحک است. عده ای -مانند دلواپسان داخلی- از دست رفتن حقوق هسته ای ملت را بهانه مخالفت با توافق هسته ای می کنند انگار که در صورت محدود نشدن برنامه هسته ای، دکمه بمب اتمی ساخته شده در اختیار این اپوزیسیون قرار می گرفت و قرار بود آن را بر سر بیت رهبری بکوبند! و عده ای دیگر طوری برخورد می کنند که فکر می کنی آنها بودند که تحریم ها را وضع کرده اند و حالا جمهوری اسلامی -که دستشان نمی رسد پس مردم خوشحال- باید پاسخگوی هزینه های تلف شده در این سالهای تحریم باشند! (مگر تا بحال جمهوری اسلامی دولتی پاسخگو بوده است؟!)

بعض دیگر بطور خلاصه ناراحتند که چرا مردم شادند! برای این گروه اساسا فرقی نداشت که توافقی صورت بگیرد یا خیر، مواضعشان همین ابراز نگرانی و ناراحتی بود، اگر توافق نمی شد مرثیه اتلاف منابع و احیانا حکومت خودکامه می سرودند و حالا که توافق شده ناله فرصت های از دست رفته، قرارداد لوزان چای و به زعم خودشان تلاش برای پاسخگو بودن حکومت سر می دهند.

این عده در حالی که از ماهها تا هفته قبل از توافق از "سرکشیدن جام زهر" به عنوان پیروزی استراتژیک و شکست جمهوری اسلامی نام می بردند، با اعلام خبر توافق هسته ای طوری مواضعشان به یکباره عوض شده که از شریعتمداری کیهان و نتانیاهو نخست وزیر، افراطی تر مخالف هرگونه توافق و رفع تحریم ها هستند!
نگاهی عمیق تر به این ورژن اپوزیسیون نشان می دهد که آنها صرفا دغدغه هایی دارند بدون هیچ راه -دردسترس-حل آن و مخالفت را نه از جهت بهبود اوضاع که بدلیل آنکه منتقد هستند انجام می دهند. این افراد کلا مخالف هر دستاوردی چه درجهت منافع مردم و چه در خلاف آن هستند. چرا که -طبیعتا- آن دستاوردها کل مشکلات را به یکباره حل نمی کند و ایشان یا راه حل جادویی -خیالی- حل تمامی مشکلات بطور یکشبه را قبول دارند، یا هر عاملی که سبب شود نارضایتی مردم نسبت به شرایط کاهش یابد را "خیانت به آرمانها" و موجب بقای جمهوری اسلامی دانسته و مردود می دانند. انگار که حکومت بدیل آرمانشهری شان در پشت مرزهای کشور ایستاده و فقط منتظر سرنگونی جمهوری اسلامی است یا اساسا پیشگو هستند و از تاریخ سقوط جمهوری اسلامی خبر دارند که اتفاقات را بر اساس تغیر تاریخ سرنگونی نظام دسته بندی میکنند. بدون توجه به اینکه تا آن تاریخ فرضی دور 70 میلیون ایرانی امروز هم حق زندگی دارند.

توضیح بیشتر در مورد این "جاماندگان نگران اجتماع" اطاله کلام است و تنها از باب نگرانی قابل ذکر است که این منتقدین آرمانگرا در هرحکومتی خراشنده روح و روان مردم هستند و با افزایش آزادی بیان حضور آنها می تواند تنها سنگ انداز برداشتن هر قدم مثبت باشد، چرا که ما همیشه در شرایط واقعی زندگی می کنیم با انبوهی از کمبودها و مشکلات؛ و در هرقدمی تنها دست گذاشتن بر مشکلات آن هم بدون داشتن راه حل بیش از آنکه پیش برنده باشد، مانع راه است. (به همین دلیل ایشان -ناخودآگاه- مانع محکمی بر دستیابی به حق آزادی بیان هستند)
شخصا مانع دیدن آرمانها و قدم برداشتن به سمت ایده آلها نیستم و اتفاقا از آن استقبال می کنم اما برای رسیدن به هر هدفی باید گام به گام حرکت کرد، از اشتباهات درس گرفت تکرار نکرد و نقاط مثبت را هم دید و حداقل خوشحال شد!

به این دوستان دلواپس جدید که تمام هم و غمشان را بر نشان دادن زشتی ها و کاستی ها و کمبودها گذاشته اند توصیه می کنم که یکبار دیگر بطور بی طرفانه به حوادث نگاه کنند و بجای ماندن و تکرار ناکامی های گذشته، تلاش کنند که از آن اتفاقات درس بگیرند و با حرکت رو به جلو قدمی به سمت همان آرمانشهر رویایی شان بردارند.
همینطور لازم به ذکر است که شرایط واقعی هیچ ارتباطی به بایدها  و نبایدهای ذهنی ندارد و طرح آمال بدون آنکه هیچ نشانه واقعی از ظهور آن در جهان واقعی وجود داشته باشد ارزش بررسی ندارد. یا حداقل این دوستان که میان آرزوهای خودشان عوطه می خورند تا زمان رسیدن به شواهدی مبنی بر مواضع جدیدشان سکوت کنند.

آرزوی زندگی شاد و همراه با آرامش برای تمامی ایرانیان در کشور ایران دارم و امیدوارم روزی را شاهد باشیم که بدون پیش داوری و باذهنی باز بتوان اتفاقات را تحلیل کرد. کینه ها و عقده ها جای خود را به دوستی و همبستگی بدهند و تفاوت های فکری مانعی جهت دیدن اشتباه حقایق نباشد؛ این تفاوت ها تنها در حوزه نظری و کلامی و علمی ارزشمند هستند.
به امید روزی که  دیدن لبخند بر لب دیگر هموطنان موجب شادی یکایک ما شود و عامل آن باشیم.

۲ نظر:

پراگماتیست گفت...

با درود بر آرسین

درست می فرمایید. "دیگی که برای ما نمی جوشه می خوام کله سگ توش بجوشه." قطب نمای حرکت این عزیزان هست. البته مدتی پیش به این نتیجه رسیدم که وجود "هنگ نق نقوها" می تواند برای ما مفید باشد. چرا که بخشی از اپوزیسیون برای دستیابی به نتایج بهتر با بلندنظری بسیاری مشکلات جمهوری اسلامی را نادیده می گیرد اما گروهی که تا به کوچکترین کار نادرستی برمی خورد به سرعت هوار راه می اندازد در جنگ روانی و نمایش مظلومیت منجر به گرفتن امتیاز موثر است به خصوص زمانی که با اساتید این جنگ روانی در ستیز باشیم؛ شیعه پانصد سال است که سرکوب حسین بن علی را تبدل به تراژیک ترین واقعه دنیا کرده است.

آرسین گفت...

پراگماتیست عزیز،

نکته ای که بیان کردی، از نظر چانه زنی و پلیس خوب و پلیس بد، خوب است اما به شرطی که این قسمت اپوزیسیون آن یکی دیگر را قبول داشته باشد و بالعکس، چیزی که امروز وجود ندارد. دقیقا در نقطه مقابل حکومت که یکپارچه عمل می کند اپوزیسیون تابه حال چنین توانی نداشته.

بغیر از آن، همانطور که گفتم نگران منفی بافی ها و سنگ اندازی های این طیف در فردای آزادی بیان و مطبوعات و قلم هستم. چون از طرفی جامعه منفی نگر ایران را می شناسم که با حافظه کوتاه مدت پتانسیل خوبی برای مشتعل شدن توسط این جرقه ها هستند.

البته در فرایند رسیدن به دموکراسی چاره ای نیست بجز بلوغ فکری مردم، و در خانه آخر باید هرکس خودش بتواند فارغ از تبلیغات گروه ها تصمیم "صحیح" بگیرد. اما در میان مدت این "منفی بافان آرمانگرا" می توانند مشکل زا شوند.
(یکبار جامعه ایران از این سوراخ در زمان دولت مصدق گزیده شده است)