نامه ای سرگشاده از سوی آیت الله خامنه ای به جوانان غربی منتشر شده که این بار آنها را نه به مطالعه اصل اسلام! بلکه به "تعامل" یا بهتر بگوییم "تحمل" مسلمانان -خصوصا ساکن کشورهای غربی- فراخوانده است.
ظاهرا مانند نامگذاری سالها، این شیوه پیام دادن هم در حال تبدیل شدن به عادتی است که بعد از هر عملیات تروریستی "اسلامگرایان در کشورهای غربی"، رهبر مسلمین جهان "جوانان غربی" را به تعمق بیشتر در اسلام فرا بخواند و ضمن عرضه اسلام خودش -شیعی- لگدی هم به اسلام عربستانی -سنی/وهابی- حواله کند.
از روند رو به افول آیت الله خامنه ای در نگارش و انگیزه های درون نامه که بگذریم، اصرار دیکتاتوری مسلمان برای ارتباط با جوانان آزاد غربی توی ذوق می زند و ناامیدی او از تاثیر گذاری بر جامعه خودش، رهبران، افراد پخته و میانسال، عقلا و خردمندان را به نمایش می گذارد.
رهبر ایران با اینکه هیچ تجربه موفقی از ارتباط با جوانان -مردم- درون ایران ندارد و بجز قشری اندک، تقریبا تمام جوانان او را دیکتاتوری مستبد می دانند که دوران قدرتش باید با مرگش پایان یابد، تلاش می کند طوری اسلام و جوامع اسلامی را معرفی کند که گویی او یک متفکر اسلامیست، نه رهبر یک کشور مسلمان که دارای اختیارات فراقانونی و بلامنازع است.
حتی اگر فرض کنیم که جوانی غربی از سرکنجکاوی بخواهد جستجویی در کارنامه رهبری آیت الله خامنه ای داشته باشد، شاخصی را در جامعه ایران نخواهد یافت که در دوران رهبری او بهتر شده باشد.
آیت الله خامنه ای در حالی از تحمل و مدارا با مسلمانان در کشورهای غربی دم می زند که حکومت اسلامی تحت رهبری او حتی عقاید دیگر فرقه های اسلامی را تحمل نمی کند و نه تنها یک مسجد اهل سنت در پایتخت ده میلیون نفری ایران وجود ندارد که حتی "نمازخانه های" این اکثریت مسلمان هم تخریب می شود!
آیت الله خامنه ای در حالی از تحمل و مدارا با مسلمانان در کشورهای غربی دم می زند که حکومت اسلامی تحت رهبری او حتی عقاید دیگر فرقه های اسلامی را تحمل نمی کند و نه تنها یک مسجد اهل سنت در پایتخت ده میلیون نفری ایران وجود ندارد که حتی "نمازخانه های" این اکثریت مسلمان هم تخریب می شود!
تکلیف دیگر اقلیت های دینی یا حتی بدون دین که دیگر مشخص است. بهاییان از حقوق شهروندی محرومند و گورهایشان هم تخریب می شود، دراویش حق اجرای آداب مذهبی خود را ندارند و بدلیل عقایدشان زندانی می شوند، حکم ارتداد مجازات مرگ دارد، نوکیشان مسیحی و آیین های دیگر علاوه بر نداشتن اجازه برگزاری مراسم، سالها تحت شدیدترین نظارت های اطلاعاتی باید زندگی کنند و حتی کسانی مثل "محمدعلی طاهری" که نه ادعای دین جدید دارند و نه تداخلی با مذهب شیعه جعفری، تحمل نمی شوند.
در خارج از مرزهای ایران هم حکومت اسلامی تحت رهبری داهیانه آیت الله خامنه ای وضع بهتری ندارد. روابط جمهوری اسلامی با تمامی همسایگان خصمانه و در بهترین حالت سرد است. شخص آیت الله خامنه ای بدترین تهدید ها و ناسزاها را نثار موجودیت اسراییل می کند و یهودیان را ساکنین نامشروعی می داند که بزودی باید آن سرزمین را ترک کنند. تقریبا در هر سخنرانی مشغول تهدید یا تحقیر پادشاهان و حکام سایر "کشورهای اسلامی" است، بجز آنکه عملا تا حد توان نظامی و سیاسی به مخالفان این کشورها برای خرابکاری یا سرنگونی این حکومت ها کمک می رساند. در عراق و سوریه بدون توجه به مردم بی گناه، سرگرم یارگیری و جنگ نیابتی با دیگر کشورهای منطقه است. و از نظر مقبولیت تا حدی در دومین کشور شیعه جهان افول کرده که امسال خودش از زائران شیعه خواسته که از عکس او در قدرت نمایی اربعین -شیعی- استفاده نکنند!
مجموع عملکرد داخلی و خارجی نگارنده نامه به جوانان غربی، چنان است که هرکس که اندکی آگاهی و مطالعه از وضع فعلی یا سابق ایران داشته باشد در میابد که قصد او از نوشتن نامه نه تنها تطهیر دامن خود و زدن صورتکی از صلح جویی است که اقدامی کاملا سیاسی و در ادامه جنگ مذهبی با گروه های دیگر مسلمان در منطقه خاورمیانه است.
اما دانستن اینکه چرا مخاطب جوانان غربی هستند چندان سخت نیست، طبیعی است که مخاطب او نمی تواند مسلمانان کشورهای غربی یا منطقه باشد چرا که اولا بهتر از هرکس انگیزه رهبر شیعه ایران را می دانند، و ثانیا اکثریت مسلمانان انگیزه ای برای تعقل یا تغیر گرایش دینی ندارند. همینطور مخاطب نامه نمی تواند انسان عاقل و فهمیده ای باشد، نوشتن نامه به کودکان و نوجوانان غربی هم در فرهنگ غرب پذیرفته نشده و "سواستفاده از کودکان و نوجوانان" معنا می شود. می ماند جوانان که به زعم آیت الله، هنوز تجربه و دانایی کافی ندارند و شاید که موثر افتد.
اما دانستن اینکه چرا مخاطب جوانان غربی هستند چندان سخت نیست، طبیعی است که مخاطب او نمی تواند مسلمانان کشورهای غربی یا منطقه باشد چرا که اولا بهتر از هرکس انگیزه رهبر شیعه ایران را می دانند، و ثانیا اکثریت مسلمانان انگیزه ای برای تعقل یا تغیر گرایش دینی ندارند. همینطور مخاطب نامه نمی تواند انسان عاقل و فهمیده ای باشد، نوشتن نامه به کودکان و نوجوانان غربی هم در فرهنگ غرب پذیرفته نشده و "سواستفاده از کودکان و نوجوانان" معنا می شود. می ماند جوانان که به زعم آیت الله، هنوز تجربه و دانایی کافی ندارند و شاید که موثر افتد.
وگرنه وجه اشتراک آیت اللهی که در دهه هفتم عمر خود زندگی می کند، ذهنش انباشته از آموزه های فرتوت مذهبیست، در امنیتی ترین اماکن جهان زندگی می کند، بدلایل امنیتی از ابزار الکترونیکی یا حتی ایمیل استفاده نمی کند، با معدود افراد چیده شده اطرافش ارتباط دارد، حداقل 25 سال است که مکالمه ای دوطرفه از او با هیچ بنی بشری منتشر نشده، و طبعا با جهان مجازی ارتباطی در حد صفر دارد، با جوانان امروزی جوامع غربی که در جهان دارای اینترنت متولد شده اند، یکی از اساسی ترین لوازم زندگی شان گجت است، موسیقی گوش می دهند، می رقصند، گیم بازی می کنند و سلفی شان را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند و...، هیچ است!
پی نوشت:
1- همزمان با انتشار نامه خبر ممنوعیت نوازندگی زنان در ارکستر سمفونی ملی اعلام شد، در حالی که خبر رسید در دیگر ام القرای اسلام -عربستان- زنان برای اولین بار مجوز یافتند که در رای گیری شورای محلی شرکت کنند.
2- مثلی بین جوانان رایچ است که می گویند، اگر اعتماد به نفس رهبر را کاکتوس داشت، میوه هلو میداد!