وضعیت امروز، احتمال جنگ محدود در خاورمیانه

1. گرچه چند روزیست تب تصمیمات جنجالی رییس جمهور امریکا فروکش کرده است، اما همان تغیر موضع و چرخش دیپلماسی اوباما به ترامپ کافی بود که گسل ها و شکاف های موجود در خاورمیانه را دوباره فعال کند.
بعد از توافق برجام، ایران که می رفت از شخصیت بد داستان به کشوری "معمولی" در خاورمیانه تبدیل شود و روابط خصمانه همسایگان بهبود بیابد دوباره درحال بازگشت به جای قبل است. سیاستمداران عربستان دوباره علنا به بیان مواضع تندشان برگشتند، اسراییل همچنان بر طبل خطر ایران برای "هویت اسراییل" می کوبد و موضع ترمیم یافته ایران-ترکیه بازهم به جدال لفظی رسید. از سوی دیگر ایران میزبان اجلاس خودساخته انتفاضه فلسطین شد و به این بهانه تمام سران محور مقاومت ابراز نظری کردند و بر مواضع خودشان با محوریت حمله به اسراییل و عربستان تاکید داشتند.
البته هنوز حتی در مجادله لفظی آستانه تنش به قبل از توافق برجام برنگشته است اما سرعت تغیر لحن سیاستمداران در یک ماه گذشته بسیار سریع بوده، و با توجه به اینکه حداقل تا 4 سال دیگر فرصت برای افراطی تر شدن وجود دارد این روند جای نگرانی دارد.

2. متاسفانه بر اساس ایدئولوژی های مذهبی و سیاسی امروز در خاورمیانه تقریبا راهی بجز جنگ های آخرالزمانی (آرماگدون) وجود ندارد. سالها ثروت بادآورده نفتی فرهنگ و عقلانیت و انسانیت را در منطقه سوزانده است و خاورمیانه نتوانسته به بلوغ فکری سایر نقاط جهان برسد. قدرتهای جهانی هم در طول این سالها ابتدا که با نفت، چرخ صنعتشان را گردانده اند و بعدتر با موج سواری بر این حماقت های قومی مذهبی فرصت های خوبی برای فروش سلاح و اجرای سیاست هایشان داشته اند، و کمتر دغدغه طرز فکر همسایه های عقب مانده شان را داشته اند.
این تفاوتها فکری در خاورمیانه مانند دو خطِ با زاویه -غیر موازی-، بالاخره دیر یا زود با هم برخورد خواهند کرد، و با روند فعلی این روز دور نخواهد بود.
تنها راه حل "پایدار"، کم رنگ شدن این خطوط است. سریع ترین راه کم اثر شدن تاثیر مذهب در دستگاه تصمیم گیرنده و اداره کشورهاست. متاسفانه هر دو کشور ایران و اسراییل رسما حکومت دموکراسی شان را بر مبنای ایدئولوژی بنیان کرده اند و هویتشان به مذهب گره خورده است، و این بسیار خطرناک است. چرا که این دو مذهب شیعه و یهود قرنها اقلیت -اپوزیسیون- بوده اند و هیچگاه در تاریخ قابل دسترس "حکومت داری" نکرده اند، این باعث شده بسیار افراطی شکل بگیرند و مملو شوند از عقاید -ایمانهای- خودبرتر بین و غیر عملی. که وقتی این افکار پوسیده بر تکنولوژی قرن 21 ام و قالب های نوین سوار می شود بسیار دهشتناک است. جهت مقایسه می توان کشورهای عرب منطقه و حتی ترکیه را اشاره کرد که اولی بطور سنتی و مذهبی و شکلی از یک تناسب و اعتدال برخوردار است -هرچند عقب مانده- و دومی تا حدی توانسته چند ده سالی به شکل مدرن و بدون مذهب تمرین دموکراسی کند و در قامت کشورهای غربی ظاهر شود، با هدف بهبود اقتصاد و معیشت و ملی گرایی. بدون تعریف حکومت در قالب مذهب.

3. وضع ایران این روزها بسیار شکننده است و کوچکترین اتفاقی می تواند ایران را به ورطه جنگ بکشاند. نبود هاشمی رفسنجانی به عنوان تصمیم گیرنده منطقی روزهای بحران -که بطور مشابه در دهه 70 مانع ورود ایران به باتلاق افغانستان شد- وضعیت را شکننده تر کرده است. گرچه دولت روحانی بسیار زیرک است اما از وزن لازم برای تاثیر گذاری برخوردار نیست و در صورت ایجاد بحران براحتی کنار زده خواهد شد. گرچه انتخابات پیش رو وزن نهایی دولت روحانی را تعیین می کند اما بجز سنگینی غیرقابل چشم پوشی وزنه روحانی -که بعید است- چندان نمی شود به عقلانیت دولت در تصمیمات نهایی چشم امید داشت. در کنار این مولفه های ناامید کننده، کهولت سن آیت الله خامنه ای و کابوس سال 88 است که جسارت را از او برای هرگونه تصمیم افراطی سلب کرده و این خوب است. 
البته میزان شیطنت ایران -به واسطه- در یمن و میزان بردباری عربستان هم در شروع یک بحران فراگیر بی تاثیر نیست. وزیر امورخارجه عربستان رسما اعلام کرده که ممکن است نیروی نظامی عربستان مستقیما در جنگ سوریه وارد شوند و احتمالا به دنبال کلید زدن یک جنگ کوچک اما مستقیم در زمین ثالث سوریه باشند و بخواهند ضرب شصتی به نیروهای ایرانی -و سوری- نشان دهند. این آتش کوچک بسرعت می تواند به جنگ مستقیم و ضربه زدن به منافع دو کشور در خاک خودشان منتهی شود که به فاصله کم پای سایر کشورها -قدرتها- هم بوسط میدان کشیده خواهد شد و بسته به زمان تسلیم ایران -که احتمالا زود نخواهد بود- آسیب اقتصادی و زیربنایی بسیاری وارد خواهد شد. در این حالت به احتمال زیاد اسراییل وارد هیچگونه جنگ مستقیم و حتی حمایت لفظی نمی شود، از ترس حملات تلافی جویانه حزب الله و البته حزب الله لبنان هم بدلیل فرسایش شدید در جنگ سوریه تمایل چندانی به درگیری با اسراییل نخواهد داشت، خصوصا که پایان چنین جنگی غیرقابل پیش بینی نیست.

این سناریو کمی ترسناک اما در چشم انداز است. عربستان می داند که ایران -بدلایل فرهنگی و تاریخی- آغاز کننده جنگ مستقیم نمی تواند باشد. گرچه بطور پیوسته و فعال صادرکننده ایدئولوژی "آشوبگر" و "خلیفه برانداز" است. اما اگر بتواند زنجیره مبهمی از حوادث را براه بیاندازد که نشود گفت کدام حرکت کنش یا واکنش کدامین حرکت بوده می تواند تعادل ایران را به هم بزند و به زعم خود سرمار را به سنگ بکوبد. چرا که اگر حرکتی نکند بزودی تفکرات سرطانی "براندازی" بزودی یکی پس از دیگری کشورهای همسایه عربستان را به کام خود خواهد کشید و اگر این جریان به اقلیت پرشمار شیعیان عربستان برسد، آل سعود هیچ شانسی برای بقا نخواهد داشت. احتمالا عربستان میان مرگ تدریجی یا درمان دردناک و پرریسک دومی را انتخاب خواهد کرد.
با روند فعلی براحتی می توان تصور کرد که مشکلات عربستان مثلا در 10 سال دیگر چقدر غامض تر خواهد شد و احتمالا فراتر از بحرین و یمن در داخل مرزهای خودش هم باید با مشکلات  متعدد -شاید جنگ داخلی- دست و پنجه کند.

راه حل بسیار بسیار بعید دیگر هم این خواهد بود که جمهوری اسلامی رسما و عملا حکومت آل سعود در عربستان را به رسمیت بشناسد و قول بدهد که هیچ فعالیتی برای براندازی -اعم از فرهنگی، نظامی، ایدئولوژیک- انجام ندهد. و روابط به شکل دوستانه، حسن همجواری و همکاری میان عرب و عجم ادامه پیدا کند. که با توجه به سابقه تاریخی، قومی، مذهبی، چنین چیزی تابحال نه رخ داده و نه تعریف شده است! و اساسا در فرهنگ خاورمیانه و اسلام روابط به شکل غالب و مغلوب و مجاهد - شهید تعریف شده. راههای دیگر مماشات و علاج موقتی بوده و بقای صلح تا زمان اطمینان از پیروزی یکی از طرفین بیشتر ادامه نداشته است!

هنوز پیش بینی حوادث سخت است. باید منتظر بود تا انتخابات پیش رو برگزار شود و همینطور دولت داری حزب جمهوری خواه امریکا به رهبری ترامپ نسج بگیرد و بسیاری حوادث دیگر که می تواند این روند فعلی را در منطقه بهم بزند. نمونه این اتفاقات جریان غالب ضد سیاست های ترامپ در امریکا و جهان و حتی پیام واضح صنعت هالیوود با اسکار فرهادی به سیاستمداران امریکاست.
آنقدر اوضاع خاورمیانه بی ثبات پیش می رود که یک حادثه کوچک و حتی نامربوط می تواند سرنوشت صدها میلیون انسان را تعیین کند.

پی نوشت:

1.
افتخار آفرینی هنرمند گرامی اصغر فرهادی و سینمای ایران را به تمامی هموطنان و هنردوستان تبریک می گویم.

2. بطرز نگران کننده ای خبر دومین جایزه اسکار در هیچ یک از رسانه های حکومتی بازتاب نیافت. این نشان می دهد که ارباب رسانه های حکومتی در موضع تهاجمی و هشدار هستند. و بشدت بر تحرکات سیاسی و منطقه ای تمرکز کرده اند.

۱ نظر:

ابوالفضل گفت...

درود...
متاسفانه به نظر میاد داریم به سمت نه یک جنگ کوچک بلکه یک جنگ جهانی میرویم؛ بسمت سال صفر(داریوش اقبالی)