توهم قدرت نظامی، اشتباه استراتژیک جمهوری اسلامی، متجلی در حماس


در بحبوحه مشکلات و درگیری های خاورمیانه، درگیری جدیدی میان اسراییل و حماس از حدود یک هفته گذشته آغاز شد که از همان ابتدا تلاش های بین المللی و منطقه ای برای پایان آن در جریان بود.
مصر دیروز پیشنهاد آتش بس و مذاکره را ارائه کرد که دولت اسراییل برای ساعاتی آن را پذیرفت، اما گروه حماس حتی منکر شنیدن آن از مجاری رسمی شد. و به این شکل همچنان درگیری میان این دو گروه ادامه دارد.

نگاهی به شیوه جنگ میان غزه و اسراییل، همراه با حمایت لجستیکی و اطلاعاتی-نظامی ایران از حماس نشان می دهد که طرز تفکر تصمیم گیرندگان جمهوری اسلامی تا چه حد خطرناک و -حداقل برای مردم ایران- مرگبار است.

این جنگ مقیاس کوچکی از روشی است که جمهوری اسلامی بر اساس آن معادلات نظامی اش را تنظیم کرده است.
خلاصه جنگ:
حماس موشک های انبار و مخفی شده اش را به سمت اسراییل شلیک می کند، بدون هدفگیری دقیق و غیر قابل پیش بینی و از سوی دیگر اسراییل با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی بطور بسیار دقیق اقدام به حمله هوایی و هدف قرار دادن اماکن فلسطینی می کند.
در این شیوه درگیری -بدلیل تفاوت غیرقابل مقایسه نظامی اسراییل با حماس- تلفات چندین برابر به فلسطینیان تحمیل می شود.
تا اینجا، شاید مساله طبیعی باشد که در یک درگیری هرکس به اندازه بضاعت نظامی اقدام به حمله یا دفاع کند، اما مساله آنجاست که چرا گروه حماس که به "طرفداری" فلسطینیان درحال جنگ است از پیشنهاد آتش بس حمایت نمی کند و جلوی کشتار و خرابی بیشتر را نمی گیرد؟ وقتی که چشم انداز درگیری همچنان تلفات و خرابی چند برابری به غزه بوده و حتی اسراییل هم حاضر به قبول آتش بس شده است.

دقیقا دیدگاه خطرناک جمهوری اسلامی از پاسخ به این سوال شروع می شود که تصور می کند "موشک های مقاوت باعث شده که اسراییل حاضر به قبول آتش بس شود و هرگونه توافق به ضرر جبهه مقاومت و به نفع غرب خواهد بود". این همان دیدگاه غلطی است که باعث ادامه یافتن جنگ 8 ساله بعد از فتح خرمشهر شد. و دنباله آن تا امروز و سخنان آیت الله خامنه ای خطاب به ظریف ادامه دارد. (در توصیه به برگزاری "تور نظامی" برای وی!)

اینان تصور می کنند که تسلیحات نظامی شان باعث قبول آتش بس طرف مقابل یا در خصوص ایران عدم استفاده از گزینه نظامی است. و بدلیل منشا -تفکر- مستبدانه نمی خواهند، یا نمی بینند که فشار افکار عمومی به عنوان تنها عامل پیشگیرانه از هرگونه حمله نظامی به چه میزان موثر است.
در مناقشه اخیر "اسراییل و حماس" بدلیل آنکه اسراییل به عنوان دولتی رسمی که موظف به تامین امنیت مناطق تحت تسلطش است، بعد از بمباران غزه از سوی همپیمانان خودش -امریکا- مورد مواخذه قرار گرفت، و تا قبل از رد آتش بس از سوی حماس هیچ دلیلی بر استفاده از قدرت نظامی در مناطق تحت نظرش نداشت.
واکنش وزیر امورخارجه امریکا نسبت به رد پیشنهاد آتش بس مصر، توسط حماس، نشان دهنده تاسف عمیق "جان کری" از عدم درک حماس نسبت به عواقب جنگ گسترده بود و تقریبا این میزان از بی مسئولیتی را تنها با عنوان "گروه تروریستی" توانست توصیف کند.

جمهوری اسلامی و به تبع آن سایر گروهک های وابسته اش -از نظر فکری و نظامی- نمی خواهند -بعید می دانم نتوانند- عظمت و مرگبار بودن ماشین جنگی غرب را درک کنند و باور کنند که با موشک ها و تسلیحات دست چندم چینی و روسی شان به هیچ عنوان نمی توانند برنده هیچگونه درگیری نظامی باشند.
پوشالی بودن قدرت نظامی ایران در مقابل قدرت غرب، هم در مناظرات انتخاباتی سال 88 از میرحسین موسوی و هم در سال 92 از جواد ظریف شنیده شد و بلافاصله به شدیدترین شکلی مورد تهاجم قرار گرفت. بدون شک هرکسی که اندکی درک از وضعیت ایران و جهان داشته باشد به این مساله پی می برد. (گرچه که دیکتاتورها آخرین افرادی هستند که معمولا پی به این مساله می برند اما آیت الله خامنه ای با تلاش -خنده دار- برای افزایش نفوس نشان داده که این پیام مهم را درک کرده است. البته خود این مساله اشتباه دیگریست)

حقیقت این است که برای مقابله نظامی با ابرقدرتهای بزرگ، در درجه اول باید از نظرعلمی دارای زیرساخت و امکانات مشابه بود و این پیشرفت محقق نخواهد شد مگر آنکه سایر زیرساخت های اقتصادی، رفاهی، آموزشی، اجتماعی و.. برای پرورش نسلی دانشمند داخلی و جذب آنها فراهم شود که چنین چیزی در دنیای امروز میسر نخواهد بود مگر با تعامل با سایر ملل جهان علی الخصوص قدرت های بزرگ و ایجاد مراودات علمی، اقتصادی؛ فنی و... . بجز این روش هیچ روشی از جمله ازدیاد "نفوس گرسنه" هم چاره کار نخواهد بود.
البته شاید بتوان چند صباحی تحت قیمومیت سایر ابرقدرت ها و بطور نیابتی جنگید، اما اولا که استقلال ملی از میان می رود و ثانیا کشور تبدیل به صفحه شطرنج بزرگان می شود و تلفات انسانی و ساختاری که به کشور تحمیل می شود غیر قابل جبران است. همانطور که سوریه در مقیاسی کوچک تبدیل به مکان هماوردی تفکر شیعه و سنی و جنگ نیابتی ایران و عربستان شده و خرابی اش تا دهه ها برای مردم سوریه باقی خواهد ماند.

امروزه با همه پیشرفت حماس در موشک اندازی و هواپیمای بدون سرنشین و.. اگر لحظه ای تصور کنیم ارتباطات یا افکار عمومی جهان وجود نداشت، ماشین جنگی اسراییل در ظرف چند ساعت می توانست غزه را از حیات خالی کند و نامی از آن باقی نگذارد.
اما افکارعمومی غربی - تاکید بر غربی چرا که شرقی ها خود با مفاهیم حقوق بشری بیگانه هستند و کمتر ساختارهای قدرت برآمده از مردم دارند- است که به این ماشین آدم کشی مهار زده است و از اسراییل به عنوان متحدش انتظار دارد که در ازای بخشش تسلیحات پیشرفته، از آن در جهت غیر انسانی استفاده نکند.

تردیدی نیست که دولت ایدئولوژیک اسراییل اگر روزی بتواند توجیه/دلیل قابل قبولی برای استفاده از ماشین جنگی اش علیه فلسطینیان داشته باشد، درنگ نخواهد کرد. مسیری که جمهوری اسلامی با تجهیز تسلیحاتی تدریجی گروه های مقاومت فلسطینی در پیش پای آنان گذاشته است.
از سمت دیگر همین انتقال تکنولوژی و موشک و پهباد و .. است که باعث شده غرب در مورد وضعیت اتمی ایران هیچگونه نرمشی نشان ندهد. و اثرش در بن بست مذاکرات هسته ای این روزها به آشکار دیده می شود.

پی نوشت:
1- این نوشته تنها انتقاد از طرز تفکر ج.ا است و در رابطه با درگیری غزه، هر طرف را به اندازه مسئولیتش مقصر می دانم.
2- جالب آنکه در خبر رسانی این درگیری، تلویزیون ایران به طرز خنده داری میان "مظلومیت مردم غزه" و "حماسه موشک پراکنی!" گیر افتاده است و در یک خبر کوتاه چند دقیقه ای بطور متناوب بین این دو تغیر موضع می دهد.