ترکیه اسراییل ایران

این روزها خبر سفر رجب طیب اردوغان به کشورهای مصر، تونس و لیبی و همچنین واکنش اسراییل به اظهارات دولت ترکیه بابت عذرخواهی و پرداخت غرامت حمله به کشتی ترک و ... بهانه ای شد تا کمی در رابطه با سیاست های خارجی کشور بنویسم.

نقش ترکیه در منطقه و بخصوص در دنیای اسلام در حال پررنگ شدن است. تقریبا تمامی کشورهای اسلامی عربی خواهان الگو قرار دادن ترکیه به عنوان سرمشق یک جامعه سکولار امروزی و مسلمان هستند. این نکته با توجه به آنکه ترکیه کشوری عربی نیست اهمیت دوچندان دارد زیرا تعصب اعراب بر انحصار فرهنگ اسلامی نیازی به شرح ندارد و فرهنگ اسلامی-عربی امری بدیهی و جا افتاده محسوب می شود.

این محبوبیت ترکیه بدست نیامده مگر به چند اصل:
اول مواضع جدی و غرور آمیز با دولت اسراییل که از بعد از خرد شدن وجه اعراب تاکنون وجود نداشته است. البته از آن جهت می گویم وجود نداشته که اهمیت این پیروزی ترکیه از جهت غیر نظامی بودن و در عین صلح طلبی و با استفاده از دستگاه دیپلماسی است نه نیروی نظامی. ترکیه برای اولین بار در عین استحکام، با زبان نرم و بدون خشونت و تهدید به جنگ خواهان بازپس گیری حق خود شده است. (البته این برخوردها قبل از این نیز از ترکیه دیده شده، اما این بار بزرگتر و جدی تر است.)
دوم ایفای نقش مرجع و میانجی در مناسبات میان کشورهای مختلف و منطقه، به عنوان مثال می توان از نقش کلیدی ترکیه در مذاکرات هسته ای ایران با غرب نام برد و این روزها ارتباط با مردم کشورهای عربی قیام کرده. لازم به ذکر است که این دستاورد نتیجه سالها اجرای سیاست خارجی " تنش صفر" ترکیه با سایر کشورهاست.
سوم رشد قابل قبول اقتصادی در شرایط بحران اقتصادی جهانی که باز هم به کمک سالم سازی روابط سیاسی و متاثر از آن به دست آمده است.
و چهارم داشتن جامعه ای آزاد از نظر دینی که در عین حال در آن مسلمانان محترم شمرده می شوند و پل ارتباط فرهنگی میان مسلمانان دنیای امروز با جهان غرب هستند، نمونه ای که نشان می دهد بدون نیاز به برخورد تمدن های غرب و اسلام، می توان جامعه ای مسلمان با الگوی غربی داشت.

از طرف دیگر ایران به عنوان نماد قدیم استکبار ستیزی و مخالفت با غرب و پرچمدار بودن جهان اسلام، این روزها به ورطه تروریسم، دیکتاتوری، فساد دولتی و انزوای جهانی افتاده است. تقریبا با تمامی همسایگان خود مشکل دارد و علنا از دیکتاتورهای همپیمان خود حمایت می کند بدنبال بمب اتمی است و دچار تحریم های جامعه جهانی شده است، بطوری که دیگر نه در جهان و نه در منطقه خریداری برای حرفهای خود نمی یابد.
سیاست های ثابت چند دهه گذشته جمهوری اسلامی بجز سالهای اول که بدلیل شرایط آنروز دنیا، شعارهایی زیبا و مهم شنیده می شد. امروز دیگر خریداری ندارد و عملا نشان داده است که بجز آسیب و ضرر به خود ایران به نتیجه دیگری نرسیده است.
بعد از بیش از 30 سال گذشت از انقلاب ایران هنوز آمریکا دشمن شماره یک شناخته می شود و شعارهای "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسراییل" در ایران همچنان رونق خود را دارند.
اما در عمل می بینیم که فشاری که ترکیه بر حکومت اسراییل وارد می کند -جهت احقاق حق خود- چندین برابر فشاری است که در این سالها شعار، جمهوری اسلامی بر اسراییل وارد کرده است، گو اینکه اسراییل با ترکیه روابط دیپلماتیک و حتی قراردادهای نظامی مشترک نیز دارد.
حکومت ایران سال هاست که از مرحله انقلاب خارج نشده است و علیرغم گذشت سالها همچنان در ماه های اول انقلاب بسر می برد. البته به نظر من این مشکل از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ناشی می شود که بعد از گذشتن از مرحله انقلاب و جنگ که به ناچار نیاز به داشتن "رهبر انقلاب" داشت، دیگر نتوانست از دست این "جایگاه بی مسما" رها شود و بدلیل ساختار غلط و نفوذ بسیار" شخص رهبر با دیدگاه های واپس گرا" در امور جاری مملکت دچار این سکون و عقب افتادگی گردید که همچنان از آن رنج می برد. به عنوان مثال همچنان دیدگاه آیت الله خامنه ای در مورد تحولات منطقه (بهار عربی) الگوبرداری از "انقلاب اسلامی ایران" به عنوان "بیداری اسلامی" است!

از طرف دیگر، همگامی ترکیه با تحولات جهانی و ایفای نقش پررنگ در معادلات منطقه ای باعث شده که تتمه قدرت نفوذ ایران در جوامع مسلمان که بعد از افول تدریجی و رشد ناگهانی در سالهای ابتدایی ریاست جمهوری احمدی نژاد (با شعارهای تندی که برضد استکبار و اسراییل می داد) از ایران گرفته شود. البته در این میان از نقش مردم در سال 88 و برخورد حکومت و بازتاب آن در رسانه های جهان نباید غافل شد، تلنگری که مردم دو سال پیش در لوای "جنبش سبز" به اقتدار جمهوری اسلامی وارد کردند امروزه خود را در سیاست خارجی نشان می دهد.

می توان گفت که اسراییل بدلیل ثبات تقریبی سیاسی و ثابت ماندن خط مشی هایش از ابتدای تاسیس تاکنون، خط کش مناسبی جهت سنجش قدرت دولت های دیگر در ایجاد اجماع نظر در جامعه مسلمانان دارد. به عبارت دیگر هر دولت منطقه که امروزه بتواند از موضع قدرت با اسراییل صحبت کند مقبول جامعه مسلمانان منطقه خاورمیانه خواهد بود. البته این روزها دیگر بازار خشونت و جنگ طلبی کساد شده است و بایستی این اقتدار از طرق غیر نظامی کسب شود همانطور که جنگ 5 سال پیش حزب الله لبنان و اسراییل امروز دیگر فروغی ندارد.
لازم به ذکر نیست که علت منفور بودن حکومت اسراییل از ابتدا تاکنون نیز همین قلدر مآبی و زورگویی است.

مسیری که ترکیه جهت ثبات و استقلال سیاسی در پیش گرفته است فرسنگ ها با شعارهای "استقلال" در جمهوری اسلامی تفاوت دارد.
ترکیه به عنوان عضو ناتو با روابط خوب سیاسی و رشد اقتصادی بالا در تلاش برای پیوستن به اتحادیه اروپا است و "جمهوری اسلامی" تنها با حمایت نظامی و کمک "حق وتوی" روسیه و چین در تحریم و مشکلات اقتصادی و سیاسی دست و پا می زند.
نه تنها دیگر توان مذاکره با ترکیه جهت جلوگیری از نصب رادارهای آمریکا و ناتو در خاک کشور ترکیه را ندارد، بلکه بایستی تحت فشار ترکیه میان دوستی با ترکیه و حمایت از دیکتاتوری سوریه، یکی را انتخاب نماید.

معظم له و بی بی سی!

کاریکاتور از نیک آهنگ کوثر در رابطه با پخش مستند "خط و نشان رهبر" از شبکه فارسی بی بی سی و برخورد شدید حکومت با ارسال پارازیت و دستگیری چند نفر.


توان ایستایی حکومت و انتخابات آینده

این روزها خبرهایی از اعتراض مردم استان های شمال غربی کشور به خشک شدن دریاچه ارومیه و بی توجهی مجلسیان به وضعیت این دریاچه به گوش می رسد.
تا کنون دو تجمع شکل گرفته که بشدت و با فضای امنیتی شدید سرکوب شده است. گرچه همچنان فعالیت برای دامنه دار کردن این اجتماعات و اعتراضات ادامه دارد اما چشم انداز این اعتراضات نیز سکوت و خاموشی است، حتی اگر با امتیازی پنهان همراه باشد اما جنبه امنیتی آن کاملا آشکار است.

اگر به قبل تر نیز نگاهی بیاندازیم به تجمعی که برای آب بازی در تهران شکل گرفت حتی با اینکه از ابتدا این مراسم ها دارای مجوز از اماکن ذیربط بودند اما بعد از انتشار خبر کاملا امنیتی با آنها برخورد می شود و البته نمونه های دیگر تجمعات با انگیزه های غیر سیاسی مشابه را نیز می توان نام برد.
تمامی این رویداد ها در نقاطی با هم اشتراک دارند، اولا همگی اهدافی غیر سیاسی را دنبال می کردند (که البته بعد از برخورد سنگین حکومت با اتفاقات بعد از انتخابات 88 همگان دانستند که اعتراضات سیاسی خط قرمز حکومت محسوب می شود که حکومت از هیچ عمل سبوعانه ای جهت برخورد با آن رویگردان نیست.)
دوما ایجاد تجمعات هرچند کوچک با پایگاه شبکه های مجازی اجتماعی. و ثانیا برخورد شدید و امنیتی حکومت با این تجمعات از دیگر نقاط مشترک این حوادث بوده است.
در اینجا از سایر فشارهای "روزمره شده" حکومت مانند "طرح امنیت اجتماعی"، "ورود به منازل مردم برای جمع آوری ماهواره" یا "برخورد با اهالی فرهنگ و هنر" صرف نظر می کنیم.

این اقدامات حکومت آگاهانه یا ناآگاهانه سبب بالابردن پتانسیل اجتماعی برضد خود می شود. از طرف دیگر بدلیل یکسان تعریف شدن اقدامات امنیتی برای تحرکات اجتماعی. هرگونه اعتراضی معادل با براندازی نظام تلقی شده و اصولا مردم برانداز دیده می شوند مگر خلاف آن ثابت شود.
در چنین شرایطی هزینه های نگهداری حکومت افزایش می یابد و با گذشت زمان این سیکل معیوب تنگ شدن دامنه آزادی های اجتماعی بشدت حکومت را فرسوده خواهد کرد.
حکومت از هرگونه تجمع مردمی حتی قانونی آن نیز می ترسد. مناسبت های سیاسی مانند روز قدس، مذهبی مانند روزعاشورا یا سنتی مانند چهارشنبه سوری بصورت محدود و تحت تدابیر امنیتی برگزار می شوند.

حال تصور کنید با این وضعیت حکومت می خواهد انتخاباتی برگزار کند که از یک طرف شرکت مردم در آن را نشانه ثبات، امنیت و آزادی بداند و از طرف دیگر هیچ علاقه ای به چنین تجمعات اجتماعی ندارد (تجمعات قبل از انتخابات قبل را فراموش نکنیم).
چنین شرایطی هرگونه دولت و حکومتی را به چالش کشیده و منهدم می کند حتی اگر شرایط خارجی را نیز مطلوب بدانیم چه برسد به حکومت جمهوری اسلامی که بیش از مشکلات داخلی با مشکلات خارجی دست به گریبان است.
شرکت مردم یا حتی نشان دادن شرکت مردم در انتخابات از نیازهای ابتدایی حکومت جهت بقا و حفظ قدرت چانه زنی در روابط خارجی است.  امروزه امنیت خارجی دقیقا در نقطه مقابل امنیت داخلی حکومت قرار گرفته است، با توجه به آنکه دولتمردان و مشاوران رهبر کدام یک را مهمتر و خطرناک تر بدانند گرایش حکومت به سمت مقابل در ماه های آتی خواهد بود.
گرچه که در بلند مدت هر کدام از این روشها نیز به بن بست منتهی خواهد شد. حداقل تا زمانی که شکاف بین حاکمیت و مردم - که اتفاقا بسیار عمیق شده است- وجود خواهد داشت.

و اتفاقا به دلیل بن بست بوجود آمده که به نظر من بیشتر با رویکرد سیاست خارجی می باشد، آیت الله خامنه ای با تحریف واژگان و خنده دار ترین شیوه، خواسته است که راه را برای دستورات متناقض خود در آینده باز کند که این می تواند نشانه ای از چرخش از سیاست های کنونی حکومت باشد.
البته با رویکرد "عنایات آقا" این تصمیمات مطرح و اجرا خواهد شد که متاسفانه همین شیوه اجرا نیز نه تنها محبوبیت و مقبولیتی برای رهبر ایجاد نمیکند بلکه سالهاست که اصلاحات به شیوه "اوامر ملوکانه" منسوخ شده است. (با وقوع بهار عربی این تغییرات حتی در جوامعِ قبایلی عربی- آفریقایی نیز در حال از بین رفتن است.)

ضرباتی که این روزها بر پیکر حکومت وارد می شود بسیار سهمگین است، متصور است که هرکدام از این اتفاقات روزمره در کشور ما برای هر کشور با دولتی دموکرات و پاسخگو وارد می شد. تا سطح رفراندوم و حتی تغییر دولت پیش می رفت اما در ایران به مدد جامعه آرام ایرانی و حکومتی غیر پاسخگو و همچنین درآمد بالای نفتی حکومت این ضربات را تحمل می کند. هرچند که روز به روز پتانسیل های اجتماعی بالاتر می رود.

بعد از تحریر: خبر تجمع در "بام تهران" از سری تجمعات با خواستگاه مجازی و متقابلا برخورد شدید حکومت را نیز می توان به لیست بالا اضافه کرد.