سرنگون کردن هواپیمای ایرانی، نشانی از سپاه تا بن استخوان فاسد و متلاشی شده

الف. در پست قبل اشاره کردم که سرنگونی هواپیمای اوکراینی حامل ایرانیان الیت با موشک های سپاه نه فقط خبر یک رسانه های جهان شد، که باعث شوک شدیدی در کل جامعه ایران شد.
فاجعه ای که از هر زاویه ای به آن نگاه کنیم بجز ناکارآمدی و درد و بی کفایتی دیده نمی شود.

1. اگر فرضیه اشتباه اپراتور صحیح باشد، نشان از نیروی ناهماهنگ، آموزش ناقص، سازماندهی بهم ریخته است. که بهیچ عنوان با فیگور جنگ طلبانه سرداران سپاه جور در نمی آید!
2. اگر شایعه هک شدن پدافند توسط امریکا صحیح باشد که اساسا باید فاتحه کل سیستم پدافند هوایی خوانده شود! تازه هنوز امریکا قصد تعرض نداشته اینطور موشک های سپاه از ایرانیان قربانی می گیرد، وای به روزی که جنگ بشود!
3. اگر تصور شود شلیک به عمد و برای پیشاپیش مقصر نشان دادن امریکا در حمله محدود و احتمالی بوده باشد، بازهم استفاده از سپر انسانی جهت مظلوم نمایی، بیشرمانه ترین و سبوعانه ترین حرکت تاریخ سپاه خواهد بود بسیار بدتر از داعش.
4. بجز خود نفس سقوط هواپیما و کشته شدن بی دلیل ایرانیان، اینکه این هواپیما محتوی ایرانیان نخبه بوده که در میانه های آسمان شب در زمانی که همه خوابند، به خارج از کشور میرفته و این حقیقت که روزانه دهها هواپیمای مشابه در سکوت ایران را ترک می کنند خود درد مضاعفیست. و دردناکتر آنکه شایع شده اپراتور شلیک کننده دیپلمه ای بوده که جان دهها تحصیلکرده و سرمایه کشور را گرفته است.
5. قریب به 30 سال است که ج.ا در مانیفست ضدیت با امریکا و جنایات امریکا علیه مردم ایران اشاره به سقوط هواپیمای مسافربری 598 سال 67 داشته و دارد. فیلم آیت الله خامنه ای دست بدست می شود که بهیچ عنوان ادعای اشتباه از سوی امریکا پذیرفته نیست و "غلط کردید اشتباه کردید"ش زمزمه شعارهای مردم معترض شده است.
این اتفاق نه فقط ضربه مهلکی به پروپاگاندای جمهوری اسلامی است که تنها اشتباه مرگبار امریکا علیه ایران که استفاده تبلیغاتی داشت را به سایه خواهد برد.
(اشاره به این نکته هم خالی از لطف نیست که عمر سلطنت آیت الله خامنه ای آنقدر زیاد شده و جهان آنقدر تغییر کرده که سخنان رهبر جوان بنوعی تهدید و توهین به رهبر فعلی محسوب می شود! و چه ننگی برای رهبر انقلابی ازین بالاتر که به چشم خود مرگ خودش -و آرمانهایش- را مشاهده می کند در حالی که هنوز در قدرت است!)
6. و اما فاجعه بزرگتر از سقوط هواپیما سقوط وجدان و شرافت در سپاه و کل حاکمیت و دستگاه تبلیغاتی اش است. بفرض که خطایی رخ داده باشد، 3 روز پنهانکاری توام با تهدید و رگبار تبلیغ دیگر هیچ آبرویی برای نظام اسلامی باقی نگذاشته است. اینکه نظام اسلامی تا نهایت توان دروغ می گوید و فقط زمانی که حقیقت قابل انکار نباشد یا پای دولتهای خارجی در میان باشد وادار به اعتراف می شود که آنهم همانطور که عالیترین سرداران نشان دادند بازهم با چاشنی دروغ و فریب همراه است.

و موارد بیشتر و دردناکتر مثل حمایت دولت های خارجی از اتباعشان، دیدار چهره به چهره نخست وزیر کانادا با بازماندگان هواپیما، برگزاری مراسم سوگواری و در مقابل سکوت سران حکومت و دوباره حملات گستاخانه سرکوبگران دولتی به مردم معترض و غمدار...

ب.  اما در این فرصت بهتر است اندکی به جزییات حادثه دقت کنیم و اینکه چرا احتمال خرابکاری منتفی و حتی احتمال سهوی بودن حادثه کم است.
به نظر می رسد که فرضیه هک کردن سیستم نظامی آنقدر دور از ذهن و بی آبرویی کل سیستم موشکی ایران است که نیازی به توضیح ندارد و احتمالا مانند خبر شلیک موشک بزودی خود سپاه آن را رد خواهد کرد.

اما اینکه چرا احتمال سهوی بودن حادثه کم است:
از سخنان سردار حاجی زاده (فرمانده مستقیم هوافضا و پدافند هوایی سپاه) اینطور بر می آید که اپراتور پدافند هوایی 1.هشداری مبنی بر حمله موشکی امریکا دریافت کرده 2. زمان اندکی (10 ثانیه) برای تصمیم گیری داشته 3. نتوانسته با مقامات مافوق خودش تماس بگیرد. 4.این اختیار را داشته که درصورت عدم دریاف دستور، شلیک کند (آتش به اختیار).
خب در پاسخ به عذر اول سردار باید پرسید که چه کسی هشدار حمله موشکی امریکا را به این اپراتور داده بود؟ آیا این هشدار به تمام یگان های پدافندی هوایی داده شد بود یا فقط این پایگاه گرفته بود؟ آیا از مرزهای ایران تا فرودگاه امام (در نزدیکترین فاصله صدها کیلومتر) هیچ پدافندی وجود نداشت که حمله موشکی را پاسخ دهد؟
ناگفته پیداست که صداقتی در این کلام وجود ندارد.
در مورد دوم و زمان تصمیم گیری بجز آنکه محاسبات مختلفی انجام شده که نشان می دهد زمان تصمیم کافی بوده، باید توجه کرد که تصمیم گیری صرفا بر مبنای یک شناسه (فرضا اشتباه) نیست. اندازه هواپیمای مسافربری 200 برابر یک موشک است و علاوه بر تفاوت فاحش سایز، جهت و سرعت و ارتفاع هم هیچ تشابهی به حمله ندارد. شاید اگر هواپیما قصد ورود و فرود داشت اشتباه میتوانست رخ دهد. اما چرا باید موشک کروز امریکا به سمت خارج از تهران با سرعت کمی در حال اوجگیری باشد؟!

مورد سوم بسیار جالب و قابل توجه است. اینکه ظاهرا اپراتور تلاش به برقراری تماس از دو سیستم جداگانه کرده و یکی آنتن نمیداده! و دومی شبکه شلوغ بوده! یعنی پدافند هوایی سپاه که سیستم های بسیار پیشرفته شناسایی و شلیک و.. دارد عاجز از برقراری یک تماس صوتی ضروری است. مثل آن است که ادعا کنیم ماهواره مخابراتی به فضا پرتاب کرده ایم اما عاجز از ساخت دستگاه گیرنده امواج آن هستیم!

و نکته آخر اینکه هر سایت پدافند هوایی به سلیقه و نظر خود عمل میکند، که اگر اینطور باشد بازهم فرمانده این یگانهای پراکنده باید آگاه باشد که چنین یگانهای خودمختاری دارد و قبل از اعلام آماده باش، از ارگانهای دیگر مثل سازمان هواپیمایی کشوری و فرودگاهها و... بخواهد که در زمان آماده باش نیروهایش نه فقط پروازهای مسافربری را متوقف کنند که تمامی پروازهای عبوری از آسمان ایران و کشورهای همسایه را آگاه کنند.
البته بازهم چنین اپراتورهای گیج و آتش به اختیاری بزرگترین خطر برای هواپیماهای جنگی ایران خواهند بود!
علاوه بر موارد بالا، با توجه به اطلاعات جدید، مثلا انتشار تصاویر شلیک دو موشک با فاصله زمانی نسبتا قابل توجه، بنظر می رسد که سرنگونی هواپیمای مسافربری چندان سهوی نمی تواند باشد.

شخصا اعتقاد دارم که این اتفاق را باید در راستای نابودی سپاه ارزیابی کرد. همانطور که در بخش ابتدایی پست پیشین اشاره کردم، ازبین بردن سرداران سپاه و در راس آنها سیلمانی، بخشی از نوار تخریب سپاه است. سناریوی مرگ سلیمانی می توانست برای حکومت برگ برنده ای باشد جهت تبلیغات و از یک سو مظلوم نمایی و از سوی دیگر نمایش الگوی عملی از یک پیرو ولایت و کسی که باید سرلوحه آحاد جامعه اسلامی ایران باشد. همانطور که در چندروز اول شاهد تحرک پرطمطراق حکومت برای استفاده از این مرگ بودیم.
باور دارم سرنگونی هواپیما با سیستم موشکی سپاه ترور کل زرادخانه موشکی سپاه است. که احتمالا بدست نفوذی ها و جاسوسان رخنه کرده در سپاه رخ داده است.
یکی از یادگارهای نظام شاهنشاهی پهلوی برای مردم ایران صنعت هوایی پیشرفته و افتخار ملی بوده است. حتی امروز هم مردم ایران به حد زیادی نسبت به هواپیما و صنعت هوایی غرور و حساسیت دارند و چنین حادثه ای فراتر از مثلا غرق شدن کشتی یا هر حادثه دیگری ذهن و حس ایرانیان را درگیر می کند. حال سیستم موشکی ولایت فقیه دقیقا غرور و حساسیت ایرانیان را نشانه گرفته است.
این اتفاق همراه با پنهانکاری احمقانه سرداران سپاه و تبلیغ بر جنبه تراژیک حادثه، موجب شد که اولا مرگ سلیمانی و بهره برداری حکومت از آن اتفاق به حاشیه رانده شود، ثانیا ماهیت ناکارآمد و آشفته سپاه بیش از پیش نمایان شود. بجز آنکه دست سپاه به شکل جدیدی به خون مردم آلوده شد که خود این رویارویی با مردم به معنی نابودی است.

پی نوشت:
1. این مطلب را قبلتر از سخنرانی بی محتوای آیت الله خامنه ای نوشته بودم و می شود گفت که با صحبتهای رهبر هیچ مجازات یا پیگیری از سوی حکومت بیشتر از چیزی که شاهد بودیم اتفاق نخواهد افتاد. و البته دیده شد که هنوز شخص آیت الله نتوانسته از شوک مرگ سلیمانی بیرون برود.
2. ماجرای عدم تمایل ارسال جعبه سیاه هواپیما به مراجع خارجی گرهی دیگر بر اسرار ناپیدای حادثه سقوط هواپیما اضافه می کند. (چیزی که شاید بدتر از اعتراف به شلیک موشک به هواپیمای مسافربری باشد)



نگاهی به زمینه ترور سلیمانی و حوادث بعد از آن


بطور بسیار فشرده اتفاقات اخیر رو مرور میکنم، اولا جهت ثبت در حافظه خودم و جمع، که اخیرا لشگری از سایبری های ولایی صرفا به جعل تاریخ حتی چند روز گذشته می پردازند و با پراکندن شایعات و مطرح کردن بحث های حاشیه ای سعی در منحرف کردن اذهان از فاجعه سپاه و آشفتگی نظام اسلامی دارند. و ثانیا شاید پاسخی به بعضی از پرسشهایی که مطرح شده است.

1. خبر مرگ قاسم سلیمانی برای کسانی که چندان پیگیر اخبار سپاه قدس، منطقه و سیاست خارجی ایران نبودند شوک آور بود. خصوصا طرفداران جمهوری اسلامی که گویی پتکی بر سرشان خورده باشد حتی لحظه ای تصور مرگ ابرقهرمان ولایت را هم نمیتوانستند بکنند و تا ساعاتی گیج بودند!
اما چه شد که امریکا تصمیم گرفت بازوی بلند نظامی نظام را قطع کند؟ و چرا بدون واهمه از تبعات احتمالی این کار را انجام داد؟ و دهها پرسش دیگر مربوط به وضعیت ایران در منطقه و سپاه قدس:

پاسخ آن است که روند "سردار کشی" چند ماهی بود که از سوی اسراییل کلید خورده بود. اسراییل با چراغ سبز روسیه و با نگاه به خارج کردن ایران از سوریه و مرزهایش هرجا که فرصتی یافت حملاتی به نیروهای ایرانی در شهرهای سوریه  و علی الخصوص فرودگاهها و پایگاههای ورودی ایران کرد. که در ابتدا کمابیش با پوشش خبری رسانه های وابسته به سپاه و تهدید به انتقام و سایر تبلیغات همراه بود. اما بتدریج با خالی شدن دست سردارسلیمانی از نفوذ در سوریه و مرگ فرماندهانش دیگر حتی خبرهای حمله اسراییل تنها از سوی رسانه های سوری و اسراییلی مخابره شد و نظام ترجیح داد که سکوت کند.

اوج حملات و سکوت رسانه های دولتی در روزهای اعتراضات آبان ماه 98 رخ داد. وزیر جنگ تازه منصوب نتانیاهو در یک شب به 20 پایگاه سپاه قدس حمله کرد و نه تنها مسئولیتش را پذیرفت که تهدید کرد که دوران بی پاسخ ماندن تحرکات ایران علیه اسراییل به پایان رسیده و ازین پس حمله کنندگان در روز شب به خانه نخواند رسید!
بدلیل قطع بودن ارتباطات ایران و درگیری حکومت با مردم تقریبا هیچ خبری ازین حملات سنگین به گوش مردم ایران و خصوصا طرفداران نظام نرسید و سپاه قدس همچنان ترجیح داد که در شرایط وانفسای داخلی در مقابل دشمن خارجی سیاست سکوت و عدم مقابله را پیش بگیرد.
طبعا با مرگ بلندپایه ترین فرماندهان نظامی سپاه قدس و سکوت اجباری نظام در مقابل آن، هدف بعدی بزرگتر می توانست باشد. بدون واهمه از هیچگونه واکنش عملی از سوی ایران.

از طرف دیگر عدم توجه دیپلماتیک امریکا به درخواست میانجی گری روحانی در ژاپن و باز کردن راه تنفسی (اقتصادی) برای رژیم تهران. باعث شد که آیت الله خامنه ای از مسیر سپاه تلاش کند که به امریکا فشار بیاورد جهت اندک امتیاز اقتصادی و بازگرداندن به میز مذاکره. روش سپاه همانطور که سابقا دیده شده بود حملاتی پراکنده از طریق نیروهای نیابتی به اهداف و منافع اقتصادی امریکایی در عراق بود. که باعث کشته و زخمی شدن چند امریکایی شد.
این حمله بهانه ای شد برای پاسخ نسبتا سنگین ارتش امریکا به گروههای نیابتی ایران -حشد الشعبی-.  حکومت چون توان و قصد درگیری نظامی نداشت تلاش کرد این بار با قدرت نمایی جمعیتی و حمله نسبتا نمادین به سفارت امریکا در عراق تلاش کند که  به امریکا فشار وارد کند. که با دخالت نیروهای نظامی دولت عراق و نظر مراجع این کشور این حرکت خاموش شد. بنظر میرسد این دومینوی کنش و واکنش در گام بعدی حمله ای سنگین تر می بود از سمت قاسم سلیمانی و حشد الشعبی به خونخواهی 25 عضو کشته شده این گروه که امریکا پیش دستی کرد و در اقدام غافلگیرانه قاسم سلیمانی، فرمانده حشد الشعبی و جانشین حزب الله لبنان را بمحض ورود به عراق ترور کرد.

دومینوی امتیاز گیری و درگیری با امریکا به نیت مذاکره، تمام شد.
و نه فقط این بازی تمام شد که آیت الله خامنه ای یکی از دو ستون اصلی نظامی اش را از دست داد. (سیاست دفاعی ایران در این سالها بر مبنای دو بازوی "گروههای نیابتی و دست دراز ایران در منطقه" و "توان موشکی" بنا شده بود، در غیاب دستیابی به بمب هسته ای. اکنون آیت الله باید تعادلش را تنها بر موشکهایش حفظ کند که بسیار بی ثبات است، در فرصتی جدا به آن خواهم پرداخت)

2. اما حوادث تلخ دی ماه همینجا به پایان نرسید. سپاهیان و آیت الله خامنه ای قول تلافی و انتقام دادند و همزمان حداکثر تلاششان را کردند که ازین "شهید راه ولایت" معبری بسازند برای رد شدن از رود خونی که یک ماه پیش از مردم دورترشان کرده بود. متاسفانه این تلاش منجر به کشته شدن و مجروح شدن بیش از 300 نفر از مردم کرمان (زادگاه سلیمانی) شد و مراسم تشییع موقتا نیمه تمام باقی ماند.
همان شب سپاه در ادامه نمایش به انتقام از خون سردار سلیمانی 17 موشک به سمت یکی از دورترین پایگاههای نظامی امریکا در عراق شلیک کرد که اندکی بعدتر فاش شد که این حرکت با اطلاع رسانی پیشاپیش به تمامی دولتهای ذی نفع رخ داده بجهت جلوگیری از تلفات انسانی احتمالی و ترس از واکنش شدیدتر دولت ها خصوصا ترامپ. (صرفا نمایشی از اینکه ما می توانیم ولی فعلا نمی کنیم! و البته اقنای افکار تمام هوادارانی که منتظر حرکت سختی بودند)
البته از شب حمله سپاه تا صبح فردای پیام دولت امریکا که اعلام کرد حملات تلفات جانی نداشته و موضوع ادامه درگیری منتفی است نفس تمام ایرانیان در سینه حبس بود و کابوس جنگ با امریکا در یک قدمی تعبیر شدن بنظر میرسید. که با این اعلام انصراف، جهان آرامش پیدا کرد.

3.از سوی دیگر در حادثه ای بی نظیر دقایقی بعد از پرتاب موشکهای نمایش خشم، خبر رسید که هواپیمای مسافربری اوکراینی صدها کیلومتر دورتر از محل مناقشه و موشک سقوط کرد! همزمانی این انتقام سخت سپاه و سقوط هواپیمای تجاری باعث شد که از ابتدا این دو واقعه بهم گره بخورد و با توجه به فعالیت سپاه این حادثه مشکوک به سپاه نسبت داده شود.
قوی شدن شبکه های اجتماعی و تکنولوژی باعث شد فیلمهایی به اشتراک گذاشته شود از لحظات سوختن در آسمان و جدا شدن قطعات هواپیما و در نهایت سقوط هواپیما. و همزمان انتشار اسامی و سرگذشت و هویت مسافران این هواپیما که بمانند همه هواپیماهای با مقصد خارجی در اکثریت حامل نخبگانی بود که جلای وطن می کردند. که این سرنوشت و خروج بی سر و صدای تحصیلکردگان، سوز مضاعفی برای همه ایرانیان داشت.

از لحظه حادثه حاکمیت ایران فارغ از هر جناح و نگاهی تلاش کرد که از هر تریبون ممکن حادثه سقوط هواپیما رو به نقص فنی، کارخانه سازنده، محتویات بار مسافران و هرچیزی بجز برخورد موشک (پدافند هوایی) منتسب کند! یک روز بعد از حادثه نخست وزیر کانادا که اتباع آن بیشترین جمعیت بعد از ایران را داشتند بنا به شواهد (که افشا نشد) حادثه را اصابت موشک دانست و بعد از 3 روز انکار و انحراف حقیقت بالاخره سپاه پذیرفت که به اشتباه هواپیما را سرنگون کرده. و البته بازهم تلاش کرد که از موضع قهرمان ملت و قهرمانها هم اشتباه میکنند این مساله را مطرح کند و با دلایل کودکانه.
تا این زمان مشخص نیست که حقیقتا انگیزه سپاه از چنین حمله ای چه بوده و آیا واقعا آنقدر که بنظر می رسد تشکیلات نظامی اش از هم پاشیده و ناهماهنگ است یا شاید آنطور که نشان می دهند نیروی انسانی پدافند بعد از 5 روز آماده باش و استرس حقیقا دچار چنین اشتباه فاحشی شده است؟!
به این موضوع هم بطور جداگانه خواهم پرداخت.
اما چیزی که باقی ماند بجز اشتباه احتمالی، 3 روز دروغگویی تمام عیار تمامی افراد و رسانه های وابسته به حکومت و تهدید مخالفان نظریاتشان بود. حقیقتی که خیلی زود افشا شد (قبل از ورود کارشناسان پروازی خارجی) و مردم اندوهگین و محزون را خشمگین به خیابانها کشاند.
و در دو شبی که حقیقت برملا شده هرچه حکومت تلاش کرد چند روزی با نشان از آشتی ملت با آیت الله خامنه ای نمایش دهد برباد رفت و دوباره شعارهای ضد نظام و ولایت فقیه و سپاه در خیابانهای ایران شنیده شد بنوعی دنباله حوادث آبان ماه و بازگشت کابوسهای نظام و سقوط.

پی نوشت:
1. بنظر می رسد حکومت بعد از کشتار فاجعه بار آبانماه تاحدی متوجه شده که نیروی سرکوبش را تنها به سلاحهای مرگبار مجهز کرده که هرگونه به میدان فرستادنشان موجب کشته شدن کثیری از مردم می شود و عواقب بدتر از اعتراضات را بدنبال دارد. در فاصله کوتاه آبان تا دی مشخص است به نیروهای سرکوب گفته شده اندکی سر سلاح ها را پایین بگیرند و به پاها شلیک کنند. خوشبختانه تاکنون خبری از کشته شدن مردم در درگیری ها نیست و فقط خبر استفاده از گاز اشک آور و مجروحان از پا منتشر شده است.
2. مرگ قاسم سلیمانی از آن جهت اندوهناک بود که بسیار سریع و بشکل ترور اتفاق افتاد. چنین افرادی باید در دادگاه های جنایات جنگی چشم در چشم قربانیان و در منظر جامعه جهانی پاسخگوی جنایاتشان باشند و محاکمه شوند.
3. حمله پدافند یک کشور به هواپیمای مسافربری خودش تاکنون در جهان سابقه نداشته. که با درایت نظام جمهوری اسلامی این فاجعه به تابلوی ننگین فجایع حکومت اضافه شد!

4. اگر فرصت کردید حتما این مقاله 6 سال پیش مربوط به سردار سلیمانی را بخوانید.

دست به نوشتن نمی رود. دلها سنگین است.
روزهای سختی با آغاز زمستان و سال جدید میلادی شروع شده که قربانی اصلی آن مانند همیشه مردم بی پناه ایران هستند.

شروعی دیگر خواهم داشت در این خانه متروکه و در پرغم ترین روزهای سرد و منجمد زمستان. به امید ادای دین به مردم خونگرم ایران و ایرانی آزاد و آباد و روزهایی گرم و شاد.

تسلیت به همه انسانها علی الخصوص مردم فلات ایران.

با حزن و احترام،
آرسین