استعمار چینی، سرنوشت محتوم علی خامنه ای و جمهوری اسلامی


همانطور که اعلام شد، قراردادی سر به مهر 25 ساله ای با چین بسته شد که تحت نظر مستقیم و خواست آیت الله خامنه ای و با دور زدن دولت و سایر ارگانهای عریض و طویل و بی خاصیت جمهوری اسلامی مثل وزارت امور خارجه و مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و... انجام شده است.
اخیرا حتی خبری منتشر شده که دولت چین خود انتخاب کرده که با نماینده مستقیم آیت الله خامنه ای صحبت کنند نه بخش تشریفات ج.ا مثل دولت روحانی و دیپلمات های ظریف. گرچه همچنان بخش نمایش به ایشان واگذارده شده و دست دادن و لبخند زدن و عکس گرفتن. اما کیست که نداند وزیری که اختیار ریش خود را ندارد هیچ نقش چانه زنی یا مهمی در چنین سند مهمی نداشته و ندارد.
خصوصا که بتدریج خبرهای نقش برادران لاریجانی و دستور مستقیم آیت الله خامنه ای در این معامله درز داده میشود.

در اینجا میخواهم به زمینه های این قرارداد و امتیاز دهی بپردازم و سرنوشت لاجرم دیکتاتورهایی که کمربندها را محکم بسته اند اما شلواری در کار نیست.
سیدعلی خامنه ای چه در ابتدا و چه در میانه راه رهبری مهره اکبر هاشمی رفسنجانی و آخرین بازمانده حزب جمهوری اسلامی یکی از احزاب اولیه بعد از انقلاب است. هرچقدر هاشمی زیرک و سیاس بود خامنه ای کینه ای و خشک مغز. اساسا دنیای سیاست دنیای او نبود و به بدحادثه به این مسیر گرفتار شد. سیاست انعطاف سیاستمدارانه لازم دارد که با توجه به تغیرات، سیاستمدار مواضع خود را تغییر دهد و آپدیت کند. حتی شاید ناچار شود که موضعی کاملا در تضاد با موضع قبلی خود اتخاذ کند. و معمولا تنها اصلی که ثابت باقی می ماند چیزی مثل منافع ملی یا منافع حزب است.
مثل چرخشی که خود شخص هاشمی رفسنجانی از یک محافظه کار راست به چپ و اصلاح طلب گرفت. با امید به نگه داشتن و بقای "جمهوری اسلامی". البته جمهوری اسلامی ای که بمراتب بهتر از اسلاف خود باشد و وضع مردم تحت حاکمیت بهتر از قبل شود.

اما روزگار نه فقط طبق خواست او جلو نرفت که اوضاع بگونه ای چرخید که خود هاشمی که زمانی راننده و همه کاره جمهوری اسلامی بود به زیر چرخ های ماشین جمهوری اسلامی افتاد و علاوه بر کنار گذاشته شدن، به مرگ مشکوکی طومار زندگی اش درهم پیچید.
شاید بعد از مرگ هاشمی رفسنجانی اولین چالش خامنه ای تنها شده همین فشارحداکثری دولت ترامپ و تحریمهایی بود که برخلاف دوره اول (قبل از برجام) وقتی اجرا شدند که دیگر پولهای نفت 140 دلاری تمام شده بود و پولی در خزانه برای اتلاف و اداره ماشین های جنگی راه افتاده ایدئولوژیک و ناکارآمدی و فساد داخلی وجود نداشت.
این تحریم ها راه نفس را برای دولت بست. حتی کاسبکاران تحریم و "تحریم دور زن ها" بدلیل بی پولی حکومت نمی توانند کمکی به بدنه اصلی حکومت کنند. راه چندانی پیش روی حکومت نبود که کارت قاسم سلیمانی و نفوذ منطقه ای هم از دست آیت الله گرفته شد. پس راهی به سمت مقابله حتی نامتوازن باقی نماند، تقریبا 2 گزینه برای رهبر باقی ماند. از یک سو امریکا با ارزش های دموکراتیک منتظر کرنش آیت الله خامنه ای است، که هرگونه نرمش برای رهبر تقلبی مسلمین جهان مترادف خودکشی و مرگ باشد (برخلاف رهبر قبلی و واقعی که میتوانست سیاست عوض کند و جام زهر بنوشد و همچنان محبوب و مشروع بماند.) و راه دوم راه "نه جنگ، نه صلح" یا وقت کشی به این امید که عمر بیولوژیک سیدعلی قبل از خرد شدن استخوانهای اقتصاد ایران سربرسد و درکل زمانی خریده شود و شاید که امام زمانی ظهور کند!
اما علیرغم تمهیدات اقتصادی متعدد مثل بالابردن نرخ دلار به بیش از 4 برابر و جمع آوری پول مردم از بورس و افزایش مالیات و غیره، سرعت خالی شدن خزانه فراتر از حد پیش بینی بود. تنها امید نظام به دگرگونی سیاسی در امریکا بود که حزب دموکرات بدون پیش شرط به برجام برگردد و 3 سال فشارحداکثری را نادیده بگیرد که با اینکه رییس جمهور دموکرات روی کار آمد، اما روال رفع تحریم و بازشدن نفس ج.ا طبق برنامه جلو نرفت.

سید علی خامنه ای که با اشتباه مرگبار زدن هواپیمای مسافربری و سرکوب خشن اعتراضات آبان 98 نتوانست در انتخابات مجلس همان سال هیچ اقبال عمومی را بدست آورد، پیام مردم روشن بدستش رسید. (اعتقاد دارم اعداد اعلامی رسمی بارها بیشتر از مشارکت واقعی مردم بوده است) مانند سایر حاکمانی که پایگاه داخلی ندارند. رو به دول خارجی کرده و بنظرش میرسد که امتیاز دهی خارجی می تواند قدرت از دست رفته اش را احیا کند. و در ضمن بدون توجه به نتیجه 25 سال استعمار چینی، این باقی مانده عمرش که به مادام العمر جایگاه رهبری پیوند خورده است را سپری کند.

تا اینجای کار خلاصه اتفاقاتی بود که گذشت، اما اینکه آینده چه می شود از چند راه خارج نیست:
یا اینکه روند چینی شدن مملکت اتفاق می افتد و احتمالا با تکنولوژی جدید برای همیشه تاریخ ایران منبع تغذیه اقتصاد چین و کشوری وابسته اقتصادی، سیاسی، حتی فرهنگی به چین خواهد شد و شعبه ای از حزب کمونیست چین بشکل ایرانی و احتمالا اسلامی کنترل کشور را بدست خواهد گرفت.
یا مرگ خامنه ای بشکل طبیعی یا ترور رخ خواهد داد و در بلبشوی قدرت طلبی بعد از او این قرارداد مانند سایر تعهدات اجرایی نمی شود و چین تا آرام شدن فضای سیاسی و قدرت صبر خواهد کرد.
گزینه دیگر می تواند مقاومت مردم ایران از چینی شدن و ورود چینی ها به کشور باشد، که تا زمانی که رنگ خشن و کارشکنی و خرابکاری در پروژه های اقتصادی به خود نگیرد، در سیاست خارجی چین موثر نخواهد بود. و اگر کام اژدهای چینی به شیرینی منابع ایرانی شیرین شود تا قطع سراژدها پا پس نخواهد کشید.

غرب ازین معامله چین و ج.ا چندان نگران و آشفته نیست. هرچه باشد دست آخر جنگ تجاری و صنعتی با قدرتی که تابع نظم جهانی است هزینه کمتری دارد تا لشکرکشی به کشوری خشک و بی آب با مردمی عقب مانده و فقیر. بجز اینکه در جنگ نمیشود پیش بینی کرد چه رخ خواهد داد.
اهمیت نفت هم رو به افول است، و خاورمیانه بکل دارد اهمیتش را در معادلات جهانی از دست می دهد. پیش بینی می شود دهه سوم میلادی انرژی های نوین جایگزین اکثر سوخت های فسیلی شده اند و نه تنها تولید کنندگان غول امروزی نفت کمرنگ می شوند که صنعت نفت ایران ارزش چانه زنی هم نخواهد داشت.

از دید غرب و امریکا. اگر چین بتواند به ایران نفوذ کند حداقل حسن اش کاهش رفتارهای خصمانه منطقه ای و جهانی و تغیر سیاست های شیعه گستری و وابسته شدن ج.ا به کشوری با مدیریت عقلانی خواهد بود. اگر هم چین نتواند وارد شود یا وارد شود و ضربه بخورد و سرمایه هایش از دست برود بازهم این تضعیف چین بسود غرب خواهد بود.
بعلاوه که الگوی نفوذ چین در ایران -و احتمالا بهره کشی از مردم و منابع- می تواند لولوی سایر کشورهای منطقه باشد که پیوندشان را با امریکا و غرب از دست ندهند.
چین نشان داده که هیچ چیز بجز منافع حزب حاکم کمونیست و پس از آن ملی اش را نمی شناسد. لازم باشد تا به زانو رساندن سید علی خامنه ای و جمهوری اسلامی تابع سیاست های تحریم امریکاست. اما اگر پای لقمه ای چرب در میان باشد و در بلند مدت منافع اقتصاد درحال رشد چین تامین شود با آیت الله ها قراردادهای طویل المدت می بندد و در جلوی غرب می ایستد!

متاسفانه بازنده در هر صورت مردم ایران هستند وگرنه رهبر فرزانه انقلاب حکم غریقی را دارد که یتشبث به کل حشیش! (به هر خاشاکی روی آب چنگ می اندازد تا خلاص شود.)