اعدام، اعدام و باز هم اعدام. مشکل از کجاست؟


نمی شود گفت سالها، که قرن هاست بنا به آموزه های دین اسلام، قانون "قصاص" در ایران اجرا می شود. قانون "چشم در مقابل چشم" که قرنها پیش جهت حل اختلاف میان قبایل بیابان نشین عرب، بهترین قانون محسوب می شد. قانونی ساده، شفاف و راحت الاجرا، با حداقل تبعیض و مناسب برای فهم با هر سطح شعور جامعه هدف.

سوال اینجاست که آیا این قانون امروز هم کاراست؟ طبیعتا امروز دیگر ما بصورت قبیله ای زندگی نمی کنیم و در مقابل رفتارمان بجای پاسخگویی به قبیله و رییس قبیله به قانون و حکومت پاسخگو هستیم. روابط و جامعه انسانی پیچیده تر و نیازمند ابزارهای کنترلی و بازدارندگی دقیق تری است. حتی اثرات جرم هم گسترده تر و عمیق تر شده و محدود به یک قوم و قبیله نیست.

حال سردمداران جمهوری اسلامی اصرار دارند با ابزار های کنترلی (مانند قصاص) جامعه بیابانگرد 1400 سال پیش یک جامعه نسبتا مدرن با روابط پیچیده را مدیریت کنند و بدیهی است که ناتوان از ذره ای تغیر و بهبود شرایط هستند.
جالب اینکه هرچه که وضعیت اخلاقی و جرابم بدتر می شود بجای دست کشیدن از روش های بدوی و بی خاصیت و خشن، سعی در بیشتر و خشن تر کردن مجازات ها دارند به گمان اینکه کمبود "قصاص" مشکل کار است و البته باز هم نتایج نه تنها تغیر نمی کند که با پیچیده تر شدن مناسبات اجتماعی، بیشتر هم می شود و به قول کارشناسان امر، حتی چرخه ای از خشونت دولتی را براه می اندازند.

ایدئولوژی پشت مساله اعدام به گفته علمای دینی اسلام و مسئولین مربوطه، پیشگیری و جلوگیری از وقوع جرم است و صریح ترین حالت پیشگیری به ادعای ایشان در اعدام یا قصاص در "ملا عام" بوجود می آید. اینکه بقیه نتیجه ارتکاب به جرم را ببینند و دست به جنایت نزنند.
اما اندک نگاهی به وضعیت امنیت و جرم در کشورهای اسلامی دارای قانون اعدام -قصاص- مانند ایران، پاکستان، عربستان و.. و مقایسه آنها با کشورهای بدون حکم اعدام مانند دانمارک، هلند و حتی رومانی بخوبی نشان می دهد که وجود جرم و روش مقابله با آن مساله ای فراتر از اعدام است. و اگر با اعدام، امنیت به جامعه برمی گشت امروز ایران در زمره امن ترین کشورها قرار می گرفت. حال اینکه می بینیم چنین نیست و بجز چندین کشور افریقایی که اساسا حکومت مرکزی و دستگاه اطلاعاتی ندارند وضعیت امنیت در ایران چندان رتبه بالایی ندارد.

جالب اینکه پس از 35 سال از بکارگیری گسترده اعدام ها با ادعای جلوگیری از وقوع بزه و جرم. و داشتن رتبه اول بیشترین تعداد اعدام درجهان، حتی در جرایم مواد مخدر که به قول مقامات جمهوری اسلامی بیشترین مجازات های اعدام را به خود اختصاص داده، نه تنها شیوع قاچاق و اعتیاد در ایران کمتر نشده که به رتبه دوم جهانی صعود کرده ایم!

البته عده ای همواره با استدلالی غلط پاسخ می دهند که "اگر حکم اعدام نباشد میزان جرایم به مراتب بیشتر می شود".
در جواب این عده تنها چند سوال مطرح می کنم و قضاوت را به وجدان خودشان می سپارم:
1- با توجه به همان آموزه های دینی که انسان متولد شده را "پاک" می داند چرا باید عده ای به جایی برسند که دست به جنایت بزنند؟
2- آیا برطرف کردن زمینه های وقوع جرم -مانند رفع تبعیض، فقر و...- بیشتر از "پیشگیری" -بخوانید ترساندن- آن عده خاص مفید نیست؟
3- آیا مجرمان قبل از ارتکاب به جرم، آگاه به حکم اعدام در صورت دستگیری شان نیستند؟ اگر پاسخ مثبت است چرا چنین ریسک سنگینی با زندگی، آینده و خانواده خود می کنند؟

و البته با رشد علم و تکنولوژی خصوصا علومی مانند جامعه شناسی و آمار، چندسوال هم از مسئولین میتوان پرسید با توجه به داشتن نتایج عملی 35 سال حکم اعدام:
1- نتیجه عملی و آماری اعدام ها چگونه است؟ در ازای هر "اعدام در ملاعام" چند درصد جرایم کاهش پیدا کرده است؟
2- چند هزار نفر اعدامی درسال لازم است تا ریشه بزه و جنایت در ایران خشک شود؟
3- و آیا اساسا ارتباطی بین میزان اعدام و کاهش تخلفات اجتماعی وجود دارد؟

و اگر پاسخ به سوالات بالا وجود ندارد یا منفی است چرا همچنان بدون در نظر گرفتن راه های دیگر حل مشکلات اجتماعی، -مانند از بین بردن ریشه های بزه- تنها از روش "قصاص اسلامی" برای کاهش جرایم استفاده می کنید؟
آیا در استدلال اسلامی "قصاص جهت پیشگیری از جرم" تناقضی آشکاری مشاهده نمی کنید؟

در نهایت اینکه تا زمانی که زمینه های بروز جرم وجود دارد کشتن انسانها به بهانه جلوگیری از وقوع جرم تنها آمار کشتگان را بالا می برد و روز به روز نیز از قبح "حکم اعدام" کاسته می شود. این شیوه حل مشکل مانند آن است که به دلیل آمار بالای تصادفات در ایران هر روز -به بهانه تصادفی- یک کارگر شرکت خودرو سازی را اعدام کنیم. اما هیچ کس به بررسی روش های حل مشکلات ایمنی خودرو ها یا وضعیت جاده ها نپردازد. بدون توجه به ریشه مشکلات، اگر تا ابد هم کارگران خودرو سازی به بهانه آنکه خودروها ناامن است اعدام شوند هیچ تاثیری در حل مشکل تصادفات نخواهد داشت. حال آنکه در موارد بزهکاری فرد قاتل یا مجرم، خود قربانی سیستم غلط اجتماعی است.

متاسفانه فرهنگ اعدام -یا حل مشکل به بی مسئولیت ترین وجه- در ایران جا افتاده است و علاوه بر پذیرفتن این روش نادرست، حتی اجرای اعدام با استقبال گسترده مردم مواجه می شود، که این نوع برخورد مردم خود گواه آن است که "اعدام" بیش از آنکه پیشگیرنده باشد به نوعی تفریح و تنوع ذائقه -مانند سینما- تبدیل شده است، و هیچ تاثیری در کاهش جرم ندارد.

پی نوشت:
1-این مساله جدای از اعدام های سیاسی، امنیتی و با انگیزه های خاص جناحی بررسی شده است.
2- فساد عظیم سیستم قضایی و اعتراف گیری های بالاجبار، و صدور مصلحتی حکم اعدام برای عده ای از دیگر معضلات قابل ذکر این حکم بدوی است.
3- تاکید علمای دینی بر "احکام الهی" یکسان نیست، مثلا هیچ آیت الله ای از حق برده داری مسلمانان حمایت نمی کند.

هیچ نظری موجود نیست: