تمدید مذاکرات، تلاش برای تسلیم نشدن

خامنه ای و سرداران سپاه
مواضع غرب در گفتگوهای هسته ای علیرغم تغیرات، تاکنون از منطق قابل دفاعی برخوردار بوده است.
اما اینکه دو طرف نمی توانند به توافق برسند، بدلیل سابقه رفتارهای نظام ایران در مساله هسته ای است. دقیقتر می شود گفت که اشکال کار یکی از "زرنگ بازیهای" سپاه و آیت الله خامنه ای در مخفی کاری سایت های غنی سازی منشا می گیرد و دوم امروز که ایشان تصمیم به تسلیم گرفته اند، انتظار دارند که با قسم و آیه غرب قبول کند که دیگر از روند گذشته دست کشیده اند -که حقیقتا کشیده اند و نیت شان عوض شده-.
این "ماجراجویی های اتمی" سالهای گذشته اما امروز گریبان نظام را گرفته و غرب تنها به چشمان خودش باور دارد و بجز بازدید مراکز مشکوک هیچ ادله دیگری را باور نخواهد کرد. منطق هم همین را حکم می کند که بدلیل سابقه توسعه زیرزمینی مراکز غنی سازی، هرگونه سازش با ایران باید در صورت بازدید از مناطق مشکوک، همراه باشد.

از طرف دیگر حاکمان ایران که بدون توجه به امکان لو رفتن -باخت- برنامه های غنی سازی شروع به این قمار کردند امروز نظارت بین المللی -غربی- را مخل دیگر اهداف توسعه طلبانه نظامی می بینند. به عبارت دیگر درست است که آیت الله خامنه ای بعد از مواجهه با سنگ "حساسیت غرب بر برنامه هسته ای" و تحریم های فلج کننده تصمیم گرفته که آبرومندانه میدان "دستیابی به بمب هسته ای" را حتی به هزینه تعطیلی تمام سیستم هسته ای ایران، ترک کند اما دیگر انتظارش را نداشت که همین اشتباه به نظر اندکش موجب شود که غرب یک گام بزرگتر به سمت نظارت به تمام فعالیت های مشکوک هسته ای -نظامی اش- بردارد.

طبعا مخالفت با بازدیدهای غرب نه قابل چانه زنی است و نه منطق عقلی دارد. همانطور که حسن روحانی هم تلاش دارد فاصله میان آیت الله با غرب را به بهانه "بازدید های مدیریت شده" پل بزند و به شکل آبرومندی به این خواسته غرب گردن نهد. این بند از توافق بیش از "کلمات" اهمیتی دوچندان در "اجرا" خواهد داشت که درصورت پذیرش ایران و عدم اجرای آن می تواند وضع را بمراتب به بدتر از حالت فعلی برگرداند.

از سوی دیگر اگر فرض کنیم که غرب بتواند به اماکن و تاسیسات نظامی و موشکی آیت الله خامنه ای دسترسی داشته باشد، دیگر اساسا چیزی برای دفاع باقی نمی ماند چرا که ربع قرن است که جمهوری اسلامی تحت رهبری آیت الله خامنه ای تلاش کرده که توان نظامی اش را درحد یک مقابله تمام عیار با قدرتهای برتر جهانی برساند و پایه های تختش را نه بر مشروعیت و مقبولیت مردمی، که بر موشکها و توان نظامی استوار کند.
حال دسترسی دشمنان خودساخته آیت الله به این اماکن نظامی اش، تقریبا در حد مرگ برای او دردآور است و البته راهی بجز قبول آن پیش پایش وجود ندارد.
بلندپروازی های اتمی نظام با مشاورت سرداران -نادان- سپاه، ایران را به سمت این تله هسته ای راند و هر روز که در آن جلو می روند حلقه مشکلات بیشتر و بیشتر گلوی نظام را می فشارد و بیرون آمدن از آن غیرممکن تر و پر هزینه تر می شود.

کمتر از 10 سال پیش غرب با دادن بسته های تشویقی اقتصادی تلاش کرد تا ایشان را از ادامه مسیر هسته ای منصرف کند، اما امروز بجز تعطیلی کامل هسته ای، نظام باید نظارت های سرزده غرب را نیز بپذیرد، در حالی که مشوقش تنها آزاد شدن پولهای بلوکه شده -خودش- و باز شدن "امکان" تجارت با جهان است با اقتصادی خرد شده در اثر تحریمها!
و از سوی دیگر، این بار خروج ایران از مذاکرات هسته ای به معنی تمایل سران حکومت به توسعه سلاح های هسته ای تعبیر می شود و احتمالا با پاسخ تحریم های سنگین تر غرب و رساندن ایران به شبه وضعیت کره شمالی و همزمان با تهدید هرلحظه ای حمله برق آسای نظامی خواهد بود.
وضعیتی که دیگر نه در توان تحمل مردم و نه حاکمان بلندپرواز ایران است. خصوصا که بازهم با ندانم کاری های سرداران سپاه وضعیت منطقه به آشوبی گرفتار شده که کنار ماندن از آن خود نیاز به امکانات و تلاش زیادی دارد.

با وجود همه تهدید ها و اشتباهات چندین ساله اما حضور دولت روحانی و تکنوکراتهای معقولتر در حاکمیت، امروز احتمال توافق و بستن این پرونده خطرناک را بیش از هر زمان دیگری فراهم کرده است.
طبیعتا ایران باید چندسالی پای "سردردهای ناشی" از مستی نفتی حاکمانش بنشیند و اگر بتواند با تغیر رفتارش اعتماد غرب را جلب کند می تواند امید داشته باشد که دوباره حاکمیت ملی و تمامیت ارضی اش در کنترل خودش قرار گیرد، که در غیر اینصورت روز به روز به لبه "قحطی و وابستگی" همزمان نزدیکتر خواهیم شد.

پی نوشت:
مردم ایران طبیعتا به عنوان اولین قربانیان جاه طلبی های هسته ای نظام، بیشترین هزینه فشارهای غرب به ایران را متحمل می شوند و بجز مسیر انفعال تنها با همبستگی و ایجاد کمپین های سیاسی، می توانند اهرمی ایجاد کنند برای رفع مشکلات پیش آمده.

هیچ نظری موجود نیست: