توان ایستایی حکومت و انتخابات آینده

این روزها خبرهایی از اعتراض مردم استان های شمال غربی کشور به خشک شدن دریاچه ارومیه و بی توجهی مجلسیان به وضعیت این دریاچه به گوش می رسد.
تا کنون دو تجمع شکل گرفته که بشدت و با فضای امنیتی شدید سرکوب شده است. گرچه همچنان فعالیت برای دامنه دار کردن این اجتماعات و اعتراضات ادامه دارد اما چشم انداز این اعتراضات نیز سکوت و خاموشی است، حتی اگر با امتیازی پنهان همراه باشد اما جنبه امنیتی آن کاملا آشکار است.

اگر به قبل تر نیز نگاهی بیاندازیم به تجمعی که برای آب بازی در تهران شکل گرفت حتی با اینکه از ابتدا این مراسم ها دارای مجوز از اماکن ذیربط بودند اما بعد از انتشار خبر کاملا امنیتی با آنها برخورد می شود و البته نمونه های دیگر تجمعات با انگیزه های غیر سیاسی مشابه را نیز می توان نام برد.
تمامی این رویداد ها در نقاطی با هم اشتراک دارند، اولا همگی اهدافی غیر سیاسی را دنبال می کردند (که البته بعد از برخورد سنگین حکومت با اتفاقات بعد از انتخابات 88 همگان دانستند که اعتراضات سیاسی خط قرمز حکومت محسوب می شود که حکومت از هیچ عمل سبوعانه ای جهت برخورد با آن رویگردان نیست.)
دوما ایجاد تجمعات هرچند کوچک با پایگاه شبکه های مجازی اجتماعی. و ثانیا برخورد شدید و امنیتی حکومت با این تجمعات از دیگر نقاط مشترک این حوادث بوده است.
در اینجا از سایر فشارهای "روزمره شده" حکومت مانند "طرح امنیت اجتماعی"، "ورود به منازل مردم برای جمع آوری ماهواره" یا "برخورد با اهالی فرهنگ و هنر" صرف نظر می کنیم.

این اقدامات حکومت آگاهانه یا ناآگاهانه سبب بالابردن پتانسیل اجتماعی برضد خود می شود. از طرف دیگر بدلیل یکسان تعریف شدن اقدامات امنیتی برای تحرکات اجتماعی. هرگونه اعتراضی معادل با براندازی نظام تلقی شده و اصولا مردم برانداز دیده می شوند مگر خلاف آن ثابت شود.
در چنین شرایطی هزینه های نگهداری حکومت افزایش می یابد و با گذشت زمان این سیکل معیوب تنگ شدن دامنه آزادی های اجتماعی بشدت حکومت را فرسوده خواهد کرد.
حکومت از هرگونه تجمع مردمی حتی قانونی آن نیز می ترسد. مناسبت های سیاسی مانند روز قدس، مذهبی مانند روزعاشورا یا سنتی مانند چهارشنبه سوری بصورت محدود و تحت تدابیر امنیتی برگزار می شوند.

حال تصور کنید با این وضعیت حکومت می خواهد انتخاباتی برگزار کند که از یک طرف شرکت مردم در آن را نشانه ثبات، امنیت و آزادی بداند و از طرف دیگر هیچ علاقه ای به چنین تجمعات اجتماعی ندارد (تجمعات قبل از انتخابات قبل را فراموش نکنیم).
چنین شرایطی هرگونه دولت و حکومتی را به چالش کشیده و منهدم می کند حتی اگر شرایط خارجی را نیز مطلوب بدانیم چه برسد به حکومت جمهوری اسلامی که بیش از مشکلات داخلی با مشکلات خارجی دست به گریبان است.
شرکت مردم یا حتی نشان دادن شرکت مردم در انتخابات از نیازهای ابتدایی حکومت جهت بقا و حفظ قدرت چانه زنی در روابط خارجی است.  امروزه امنیت خارجی دقیقا در نقطه مقابل امنیت داخلی حکومت قرار گرفته است، با توجه به آنکه دولتمردان و مشاوران رهبر کدام یک را مهمتر و خطرناک تر بدانند گرایش حکومت به سمت مقابل در ماه های آتی خواهد بود.
گرچه که در بلند مدت هر کدام از این روشها نیز به بن بست منتهی خواهد شد. حداقل تا زمانی که شکاف بین حاکمیت و مردم - که اتفاقا بسیار عمیق شده است- وجود خواهد داشت.

و اتفاقا به دلیل بن بست بوجود آمده که به نظر من بیشتر با رویکرد سیاست خارجی می باشد، آیت الله خامنه ای با تحریف واژگان و خنده دار ترین شیوه، خواسته است که راه را برای دستورات متناقض خود در آینده باز کند که این می تواند نشانه ای از چرخش از سیاست های کنونی حکومت باشد.
البته با رویکرد "عنایات آقا" این تصمیمات مطرح و اجرا خواهد شد که متاسفانه همین شیوه اجرا نیز نه تنها محبوبیت و مقبولیتی برای رهبر ایجاد نمیکند بلکه سالهاست که اصلاحات به شیوه "اوامر ملوکانه" منسوخ شده است. (با وقوع بهار عربی این تغییرات حتی در جوامعِ قبایلی عربی- آفریقایی نیز در حال از بین رفتن است.)

ضرباتی که این روزها بر پیکر حکومت وارد می شود بسیار سهمگین است، متصور است که هرکدام از این اتفاقات روزمره در کشور ما برای هر کشور با دولتی دموکرات و پاسخگو وارد می شد. تا سطح رفراندوم و حتی تغییر دولت پیش می رفت اما در ایران به مدد جامعه آرام ایرانی و حکومتی غیر پاسخگو و همچنین درآمد بالای نفتی حکومت این ضربات را تحمل می کند. هرچند که روز به روز پتانسیل های اجتماعی بالاتر می رود.

بعد از تحریر: خبر تجمع در "بام تهران" از سری تجمعات با خواستگاه مجازی و متقابلا برخورد شدید حکومت را نیز می توان به لیست بالا اضافه کرد. 

هیچ نظری موجود نیست: