پیشی گرفتن در تملق و خاکساری، تنها نکته جلسات رای اعتماد


روز اول رای اعتماد فرصتی برای وزرای پیشنهادی فراهم نشد تا صحبت کنند و هرچه بود صحبت نمایندگان مجلس دست چین شده توسط قدرت بود. که تملق گویی و چاپلوسی این "نوکران قدرت" چندان تازگی ندارد و عجیب نیست، همینطور که سالهاست وضعیت مجلس بجای محل نمایندگان مردم به تریبون نمایندگان قدرت یا همان شخص آیت الله خامنه ای تغیر شکل پیدا کرده است.

اما نکته جالب این سخنرانی ها نه در صحبت های نمایندگان، که در نطق های وزیران پیشنهادی است. اینکه ایشان بدون شرم و خجالت سعی دارند خود را نظرکرده ویژه رهبر بدانند،  به حدی که حتی بعضی صحبت خود را با نام آیت الله خامنه ای آغاز می کنند! و در خاکساری و دستبوسی گوی سبقت را از همتایان مجلسی شان ربوده اند!

با توجه به شعارها و منش دولت و وزرا که بر عدالت و میانه روی تاکید داشته و دارند، این سطح از تملق و چاپلوسی در پیشگاه رهبر جمهوری اسلامی بسیار هشدار دهنده و نشانگر موفقیت آیت الله خامنه ای در قبضه قدرت مطلقه و بازسازی فرهنگ استبدادی در سطح مسئولین رده بالای نظام اسلامی دارد. چرا که وقتی این افراد با این طرز فکرها تحت تاثیر جو "غلام خانه زاد"ی قرار می گیرند، این نشان از عمق فاجعه خالص سازی فکری و فرهنگی اهالی سیاست از کسانی دارد که حتی اندکی منتقد و مخالف وضع موجود اند. (با دیدن این نطق ها تصور اینکه اگر بجای حسن روحانی مثلا حداد عادل یا سعید جلیلی رییس جمهور شده بودند وضعیت نطق های وزرای پیشنهادی چه بود سخت است!)

متاسفانه، این صحنه ها مجلسی کاملا فرمایشی و نظامی استبدادی را نمایش می دهد و بوضوح نشان دهنده شکست پروژه مشروطه کردن قدرت شاهی بعد از بیش از یک قرن تلاش آزادی خواهان ایرانی است.

بُعد دیگر داستان که باید برای خود آیت الله خامنه ای زنگ خطر باشد، همین تفویض همه امور به نظر شخص اوست. چرا که وقتی تمامی مسئولین و اطرافیان مجیزگو و فرمانبردار شخص همایونی باشند، -همانطور که تعدادی از وزرا از عملکرد خود با آدرس دادن به نظرات شخص رهبر اشاره کردند- تمامی مسئولیت فعالیت های درست یا غلط مجموعه عریض حکومتی بر گردن شخص آیت الله قرار می گیرد و تقریبا همان اشتباه شاه مخلوع ایران برای او تکرار می شود.
شاید تنها تفاوت این دو نفر در سن حکمرانی شان باشد و احتمال دارد که آیت الله خامنه ای قبل از چشیدن مزه سقوط، دیگر در قید حیات نباشد.

جمع بندی وضع موجود تنها دو نکته را نشان می دهد:
1 اول آنکه هیچگاه سرنوشت انقلاب ها به وضع بهتر از حکومت قبل ختم نشده است. چرا که زمینه های بهتر شدن اجتماعی یک شبه فراهم نمی شود. (و انقلاب اسلامی هم مستثنی نیست)

2 و دوم آنکه نتیجه حکومت تمامی مستبدان و زورگویان تاریخ -همانطور که سرنوشتشان مشابه است- یکی است و آن هم "تباهی زندگی مردمی است که در آن دوره خاص زندگی می کنند".

هیچ نظری موجود نیست: