مختصری از تشابه و تفاوت های دولت خاتمی و روحانی


اینکه خواستم مقایسه ای بین دولت روحانی و خاتمی انجام دهم بخاطر وجه اشتراک این دو دولت در شعارهای اصلاح طلبی و تدبیر است. البته داشتن میراث بدهی های مالی و تورم بالا هم از نظر اقتصادی دیگر وجه اشتراک این دو دولت بوده. همینطور میراث روابط تیره و محدود ایران با دولت های جهانی در بخش سیاست خارجی، دیگر شباهت این دو دولت است.
عمیق تر که نگاه کنیم می بینیم که علت وجودی این دولت ها صرف نظر از میزان رای و صحت آن، خستگی جامعه از روند قبلی است و این دو دولت در فریاد "نه" به سیستم قبل -و نه دقیقا تایید ماهیت خودشان- است که مورد اقبال عمومی قرار گرفته اند.

شاید اگر این شباهتهای اساسی نبود هیچگاه دو دولت خاتمی و روحانی قابل مقایسه نمی شدند، چرا که تفاوت های زمانی و رفتاری زیادی با هم دارند.
تقریبا تمامی تفاوت آنها مربوط به زمان روی کار آمدنشان است. دولت خاتمی زمانی روی کار آمد که 8 سال از دوره سازندگی و جنگ گذشته بود و جامعه مدنی نوین ایران بتازگی شروع به اعلام نیازهایش کرده بود، روند حوادث در آن زمان سریع بود و پس از بازسازی های نسبتا موفق اقتصادی و فیزیکی بعد از جنگ، جو تغیرات سریع، به مسایل اجتماعی و فرهنگی رسید، که با مقاومت اقلیت مذهبی و نمایندگی آیت الله خامنه ای، متوقف شد. اما امروز سیر تحولات اجتماعی- سیاسی جامعه ایران کندتر شده و امیدها به تغیر از بین رفته است و در نهایت با افزایش اختناق، افراد محافظه کارتر شده اند. اوج این وضعیت بعد از سرکوب خیابانی و گسترده مردم در سال 88 قابل مشاهده است.
سطح توقعات از دولت خاتمی و روحانی تقریبا به یک میزان بود/است اما دولت روحانی با مخالفینی به مراتب ورزیده تر و قوی تر روبروست و هرگونه تلاشش برای باز کردن رخنه تنفس در زمینه اجتماعی بسرعت و شدت مسدود می شود. او تنها مجاز شده که وضعیت اقتصادی و سیاست خارجی -گلوگاه نظام- را بهبود دهد.
به عنوان مثال با روی کار آمدن دولت جدید، دولت سعی کرد رفع فیلتر شبکه های اجتماعی را بطور خزنده انجام دهد که با مقاومت شدید اصولگرایان و طرفداران رهبر مواجه شد و ده ها مثال دیگر که بخش دیگر آن به آزادی سران جنبش سبز مربوط می شد که علیرغم شعارهای دوران کاندیداتوری حسن روحانی، رسما با مخالفت آیت الله خامنه ای مواجه شد.

در زمان دولت خاتمی، مخالفان دولت. از شخص آیت الله خامنه ای تا نمایندگان مجلس و قوه قضاییه، تا سالها در شوک ناشی از "نه بزرگ" ملت به رهبر بودند و جرات سرکوب هر جریان، روزنامه و صدای مخالفی حداقل در فضاهای خاص مانند دانشگاه ها را نداشتند. حتی مجلس -هفتم- اصلاحات براحتی توانست از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و عملا قدرت اجرایی رهبر در قوه قضاییه خلاصه شود. در آن زمان دستگاه سرکوب عمومی شکل نگرفته بود و فرمانبرداری از رهبر از سوی مسئولان لازم شمرده نمی شد. در یک کلام هنوز آیت الله خامنه ای قبضه قدرت را در دست نداشت.

از زاویه ای دیگر، در زمان خاتمی، سیاست ها و بازی گردانی های هاشمی رفسنجانی غالب بود که باعث می شد توازن قدرت میان خامنه ای-رفسنجانی به سود رفسنجانی باشد و دولتمردان او بتوانند همیشه یک گام از مخالفانشان جلوتر باشند.
در زمان کنونی هم، رفسنجانی تلاش بسیاری برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری کرد که موفق نشد، اما توانست ناپلئونی شاگردش را به قدرت برساند. اما این بار بازی عوض شده است، چرا که نه دیگر رفسنجانی ابرقدرت جمهوری اسلامی است و نه نقشه هایش دیگر تازگی دارد و تقریبا قبل از اجرا منقضی می شود.
مثال ها بهتر منظور را می رسانند:
زمانی که وزرای دولت روحانی در فیس بوک جولان می دانند و زمزمه لغو فیلترینگ بود، هاشمی رفسنجانی با حمایت، آن را امر مبارکی دانست! اما دیگر وزن سیاسی او به حدی نبود که نه تنها سپر حمله مخالفان به دولت شود، که خود او هم مورد تهاجم قرار گرفت.
مثال دیگر تلاش دولت روحانی برای ارتباط با امریکا و عادی سازی روابط است که با حذف شعار "مرگ بر امریکا" از تریبون های رسمی جمهوری اسلامی تلاش برای ایجاد یک جرقه و مسیر دارد، که باز هم هاشمی رفسنجانی با روایتی از امام خمینی به کمک او می آید اما این بار نیز هیچکدام موفق نمی شوند، و مخالفان دوباره و حتی شدیدتر به شعارهای سابق می پردازند.

در کل، نقشه های تکراری، نداشتن عقبه سیاسی و مردمی قوی همراه با رقیب قوی، زیرک و با تجربه باعث شده دولت روحانی به هیچ کدام از اهداف اصلاح طلبانه اش نرسد و دولتی بی خاصیت و ناکارآمد جلوه کند. با اینکه شاید بر روی کاغذ و از نظر فنی، از دولت خاتمی قوی تر باشد.

وضعیت اقتصادی اسفناک امروز ایران شاید آخرین تیر بر پیکر ناتوان دولت روحانی باشد. و اصلی ترین تفاوت در "طول عمر" میان دولت روحانی و خاتمی. دولت خاتمی میراثی از سرمایه گذاری ها و بازسازی های اقتصادی و صنعتی را برداشت کرد و دولت روحانی میراثی از صندوق خالی و بدهی های معوقه بدون هیچ زیرساخت متناسب با رشد 10 سال گذشته.
سال آینده آتش اقتصاد برای دولت روحانی شعله می کشد و معلوم نیست که آیا او می تواند از آن به سلامت عبور کند یا خیر.
فساد گسترده اقتصادی، کارشکنی سپاه و سایر ارگان های تحت نظر رهبری، تحریم و خزانه خالی از یک سمت و ناچاری از افزایش قیمت ها، لغو سوبسید کالاهای اساسی و حذف اقشار وسیعی از شمول یارانه بگیران از سمت دیگر اعتراض ها به دولت را افزایش خواهد داد.
این وضعیت دقیقا نقطه مقابل دوران ریاست جمهوری خاتمی است که در آن زمان نرخ ارز نسبتا ثابت شد، تورم کاهش پیدا کرد و نوعی ثبات اقتصادی و آرامش روانی بازار سرمایه را فراگرفت.

در مجموع این دو دولت علیرغم شباهت ها، تفاوت های بسیاری دارند و گرچه شخصیتا روحانی بسیار زیرک تر از خاتمی است، اما شرایط نسبت به گذشته بسیار تغیر کرده و سخت تر شده است، در حدی که حتی اتمام یک دوره ریاست جمهوری روحانی هم سخت می نماید.

هیچ نظری موجود نیست: