معضل یا نعمت حضور مردم در صحنه های اجتماعی؟ به بهانه حمله به مردم حاضر در صحنه


ساختمان پلاسکو در روز روشن بعد از ساعتها زبانه آتش و دود، مقابل چشم حیرت زده مردم فروریخت و طبق معمول هر حادثه ای در ایران با حواشی و موضوعات مختلف همراه بود که گاه دست کمی از ماجرای اصلی ندارد.

یکی از این حاشیه های پررنگ این حادثه حضور انبوه مردم جهت سرکشیدن و مطلع شدن و گاه ثبت خاطره بود که گرچه چند ساعتی بیشتر طول نکشید و با جدی شدن حادثه، مدیریت شهری مردم را به بیرون راند. که هرچه گذشت حلقه مطلعین حادثه را تنگ تر کرد تا جایی که خبرنگاران رسمی را هم راه نداد و جهت پوشاندن عمق فاجعه حتی دست به نصب پارچه ای جهت جلوگیری از اطلاع رسانی کرد.
همین حاشیه پررنگ کافی بود که سردار طلایی یکی از مدیران نظامی سابق و فعلی شهر تهران اساسا تمامی تقصیرات و ناکارآمدی های پیشتر گفته را بگردن مردم مزاحم فعلی -همیشه در صحنه سابق- بیاندازد و تمام!

اینکه متاسفانه فرهنگ عمومی در زمان حوادث کم است و مشارکت مردم از حد سرک کشیدن و کنجکاوی بیرون نمیرود و هیچگاه مثلا به کمک و خاکی شدن دست و لباس تماشاچیان نمی رسد حقیقتی تلخ است. اما اگر از بیرون به این واکنش مردم نگاه کنیم می بینیم که حکومت نه تنها با این خصلت مردم مشکلی ندارد که گاه آن را می ستاید.
قطع اندام یا اعدام در ملاعام از این دست اتفاقات است که بسیار در ایران رخ داده و می دهد، و همین مردم همیشه در صحنه گوسفندوار نظاره گر -بی عمل- بوده اند و گاه مشتاقانه در اولین ساعات سحرگاه با بچه هایشان حضور بهم می رسانند و هیچ سردارطلایی نه تنها ناراحت از حضورشان نمی شود که تلاش دارد مخاطب بیشتری جذب کند!

سوی دیگر این رفتار گاها پرخطر ریشه در نبود جریان شفاف، لحظه ای و بی طرفانه اطلاع رسانی دارد. در حوادثی از این دست معمولا شبکه های خبری با ارسال خبرنگار و تصویربردار به محل حادثه پوشش زنده ای از حادثه ارسال می کنند و در کشورهای پیشرفته تر حتی با استفاده از هلیکوپتر ها و وسایل پروازی، تصویربرداری بی وقفه با دید مناسب و بی خطری چه برای حادثه دیدگان و نیروهای امداد، و چه برای خود خبرنگاران فراهم می کنند. (گرچه گاهی حضورشان به کمک می آید و مثلا در صحنه های تعقیب و گریز با تعقیب مقصرین امکان فرار را گرفته و به پلیس کمک می کنند.)

طبیعتا اگر چنین پوشش خبری عالی و حرفه ای بلافاصله با انتشار خبر ماجرا از محل حادثه، در تلویزیون تک تک شهروندان پخش می شد. دیگر خبری از این جماعت کنجکاو و ازدحام مردم نبود و حتی کسانی که بنوعی درگیر ماجرا بودند نیز ترجیح می دادند بدون در خطر انداختن جان خودشان از روند اتفاقات و امداد رسانی ها اطلاع کسب کنند.

اما دریغ از حتی یک رسانه نوشتاری مستقل و قابل اعتماد برای مردم. بماند که انحصار تصویر و رسانه در دست سازمان عریض و طویلی است که فراتر از انگیزه و مصلحت اندیشی، تا بخواهد پوشش خبری ایجاد کند بارها خبرهایش سریعتر در شبکه های اجتماعی دست بدست شده، و بعلاوه حکایت چوپان دروغگویی را دارد که حتی اگر یکبار هم در عمر رسانه ای اش بخواهد راست بگوید هیچ کس باور نخواهد کرد! (گرچه خودم هم بعید میدانم روزی راستی از این دستگاه که برای دروغ پراکنی طراحی شده شنیده شود!)

در بسیاری از حوادث اجتماعی امروزه به مدد رشد تکنولوژی و ارتباطات انتشار تصویر آنلاین بسیار عادی شده. از دوربینهای ثابت نظارتی تا امکان پخش آنلاین از هر تلفن هوشمندی که تمامی تصاویر را ثبت و نشر می دهند وجود دارد. و ناگفته پیداست حق هر انسانی است که به اطلاعات عمومی اینچنین دسترسی داشته باشد.

حال عده ای کاسه داغتر از آش -فرهنگی- تنها یک طرف ماجرای ازدحام جمعیت را می بینند و چنان آن را غیرعادی و انسانی نشان می دهند که مدیران نالایق می توانند بر موج بوجود آورده اینان سوار شوند و از مهلکه بازخواست بگریزند. فارغ از اینکه همین ازدحام هم خود معلول دیگر "سومدیریت رسانه ای" همین نظام است.
شاید حتی بتوان نبود فرهنگ عمومی کمک و امداد رسانی و اضطرار را که باید در مدارس آموزش داده شود هم جز لیست بلند سومدیریت های جمهوری اسلامی قرار داد، اما چون جنس آن فرهنگی است و نیازمند کار طولانی و تربیت نسلی است. فعلا آن را لحاظ نمی کنم. در اینجا فقط به نکاتی اشاره می کنم که تنها به تغیر رویه و به گردش یک قلم نیازمند است و راه حل فوری مشکل است.

شاید از همینجا بتوان اشاره ای داشت به منطقه پرواز ممنوع فراز محل سکونت آیت الله خامنه ای و اتفاق چند روز پیشتر که پهبادی کوچک دستمایه تیراندازی توپ های ضد هوایی منطقه و به تبع آن رعب و ترس مردم ساکن در مرکز تهران شده بود.

با داشتن چنین رهبر محبوبی که در مرکز شهر خانه کرده و در همین خانه اش تنها دو لشگر زبده، محافظت از جانش را به عهده دارند و بدلیل هزینه هنگفت و تدارکات پیچیده حتی نمیتواند از منطقه اش خارج شود و مثلا نماز میت دوست 60 ساله اش را در محل تدفینش -مرقد آیت الله خمینی- بخواند و گنبد آهنینی که در حریم بالای منزلش ایجاد کرده بعید است که بتوان به پوشش هوایی خبری در تهران امید داشت.
اما حداقل می توان با گذاشتن دوربینی بدون نیاز به تفسیر و با پخش زنده همان چیزی که کل این شهروندان عزیزان تلاش دارند ببینند را نشانشان داد و بسادگی از ازدحام بی مورد جلوگیری کرد.

اما حکومتی که فراری از شفافیت است و مردم را اغیار می داند که باید خود و عملکرد مجعولش را از دیده ها مخفی کند و اساسا مشروعیتش در گروی "ابهام و ترس" مردم است. نمی تواند که در هیچ حادثه خرد و کلانی تغیر رویه دهد و شفاف شود. این موضوع ریشه طولانی به طول انقلاب، مصلحت نظام و امریکا ستیزی به عنوان حکومتی طرفدار شفافیت و آمار دارد. دستورکار خادمان ملت از سوی رهبر معظم مشخص است "کش ندهید" -بخوانید اعلام عمومی نکنید-. چرا که نظام مشروعیتش و فاصله اش را روزانه  با سقوط چنان نزدیک می بیند که هر باد -بخوانید شفافیت- خبری می تواند کاشانه اش را با خود ببرد. حتی یک پهباد کوچک فیلم برداری در نزدیک گنبد آهنین حریم رهبر تحمل نمی شود.

با این وضعیت تعجبی ندارد که داشتن یک دوربین زنده پیوسته و بدون تفسیر مردم را در جریان سوء مدیریت مدیران نظام قرار دهد یک آرزو باشد و شاهد فرهنگی باشیم که مردم برای بدست آوردن خبر موثق جانشان را بخطر بیاندازند و حتی از ماشین های امداد بالا روند که بتوانند یک ثانیه بیشتر تماشا و با دوربین های دستی ثبت کنند.

کاش منصف باشیم و بی دلیل به همدیگر نتازیم و سعی کنیم جلوی گل آلود شدن آب را از سرچشمه بگیریم. که بسیاری منتظر نشسته اند که از این آب گل آلود ماهی شان را بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست: