مجلس خبرگان مهم می شود!

1- با نزدیک شدن به موسم انتخابات، اختلافات میان گروه های درون حکومت افزایش پیدا کرده و هرگروهی تلاش می کند تا حداکثر افراد مورد نظرش را به مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی وارد کند.
در سالهای قبل نمایندگی و انتخابات مجلس شورای اسلامی بسیار مهمتر از مجلس خبرگان -خفتگان!- تلقی می شد، چرا که هیچکدام از 88 پیرمرد خبرگانی نه اجازه و نه جسارت بازخواست و بررسی عملکرد رهبر را نداشتند و بود و نبود این ارگان هیچ تاثیری در عملکرد نظام -رهبر- نداشت.
اما با بروز نشانه های بیماری و کهولت در آیت الله خامنه ای این مجلس به محل اصلی درگیری های قدرت جناح های مختلف جمهوری اسلامی تبدیل شده است. از یک اصلاح طلبان و جناح چپ با کمک هاشمی رفسنجانی می خواهند از سد شورای نگهبان بگذرند و به خبرگان راه یابند و از سوی دیگر جناح اصولگرا که اهرم چندانی برای رد صلاحیت در دست ندارد، تلاش می کند با تبلیغات تخریبی و هیاهو به آنان حمله کند. حضور حسن خمینی، حسن روحانی و روحانیون نزدیک به میانه روها حداقل این حسن را برای حکومت دارد که تنور انتخابات را داغ می کند و به تبع آن مشارکت مردم افزایش می یابد.
این افزایش مشارکت در نهایت باعث مشروعیت بخشی به تصمیمات مجلس خبرگان در مورد رهبر احتمالی آینده می شود که موجب قوام نظام است و چندان برای مجموعه جمهوری اسلامی بد نخواهد بود.

از سوی دیگر آیت الله خامنه ای چنان افسار مجلس شورای اسلامی را سفت گرفته و نمایندگان مانند عروسکان خیمه شب بازی همگی یکصدا منویات ایشان را تکرار می کنند که حضور و عدم حضور نمایندگان مخالف تقریبا تاثیری در جریانات تصمیم گیری کلان ندارد و به تبع آن انتخابات این مجلس نسبت به مجلس خبرگان کم رنگتر از قبل شده است. اما در این صحنه نیز دولت روحانی مدتهاست زمینه حضور افراد میانه رو و حتی اصلاح طلب را آماده کرده و همینطور با اجرای فرآیند انتخابات زمینه دخالت در -روند- انتخابات برای سپاه و رهبر سخت تر از دولت قبل شده است.
اما بر خلاف مجلس خبرگان -که حساسیت بالاست و نامزدها شناخته شده هستند-، نمایندگان مجلس شورای اسلامی براحتی می توانند توسط شورای نگهبان تارومار شوند و باز هم تنها به خودی ها اجازه ورود به مجلس داده شود.

2- بعد از اتمام دوران دولت احمدی نژاد مدتها بود که آیت الله خامنه ای یک تنه وظیفه افراطی گری و برخورد با مخالفان داخلی و خارجی را انجام می داد. اما در چند هفته گذشته لاریجانی قوه قضاییه نشان داد که می تواند جایگزین مناسبی برای رییس سابق دولت باشد و بدون تفکر و حتی منطق جواب مخالفان رهبر را بدهد و آتش تندروی را زنده نگه دارد.
مضحک ترین سخنانش هم مربوط می شد به جوابگویی به هاشمی رفسنجانی که از نظارت خبرگان به رهبر اسم آورده بود و این سبک مغزترین عضو خاندان لاریجانی با کمال اعتماد به نفس گفته بود که "در قانون اساسی اسمی از نظارت بر رهبر آورده نشده است!" حقیقتا وقتی ریاست قوه قضاییه تا این حد به قانون اساسی ناآشنا باشد یا عامدا و برای چاپلوسی چنین اظهارات خلاف واقعی را مطرح می کند، می شود پیش بینی کرد که کل سیستم قضایی ایران در چه شرایطی باشد...!

فعلا همه چشمها به نظر رهبر و دست شورای نگهبان است تا ببینند چه کسانی از این شورا عبور می کنند و نظام تا چه اندازه اجازه می دهد که نظارت متفاوت در ارکان حکومت راه یابند. این میزان از حضور منتقدان وضع فعلی خود بازتاب وضع حکومت و مخمصه ای دارد که در آن گرفتار شده است.
چرا که گذشته نشان داده در شرایط نارضایتی مردم و ضعف حکومت، نظام به صداهای مخالف اجازه شنیده شدن می دهد و بالعکس. اکنون که وضعیت اقتصادی حکومت در اغما فرو رفته و فشار اقتصادی سو مدیریت و تحریم بیش از همیشه به مردم فشار وارد می کند احتمال دارد که نظام به اندک مخالفانی اجازه حضور در ارکان قدرت بدهد. هم برای جلب نظر مردم به منظور مشارکت در انتخابات، هم جهت استمرار نزاع های سیاسی در مجلس و سرگرم نمودن مردم در چهار سال آتی.

در نهایت آنکه هنوز چند هفته ای تا اعلام نتایج گزینش شورای نگهبان باقی مانده و در روزهای آتی شیوه اجرای برجام و خبرهای مهم لغو تحریم ها می تواند وزنه سیاسی را به نفع دولت یا مخالفان سنگین تر کند.

پی نوشت:
1- در آستانه انتخابات خبرگان، توصیه می کنم مقاله فرهاد رهبر در رابطه با مجلس خبرگان -یک سال پیش نگاشته شده- را مطالعه کنید.

هیچ نظری موجود نیست: