حکومت دروغ

دروغ و تفکری که اعتقاد دارد می توان با دروغ، مشکلات را حل کرد متاسفانه در دولت روحانی هم امتداد پیدا کرده و شاید کمی کمتر و مخفی تر از دولت احمدی نژاد فعالیت می کند، اما مظاهرش گاه و بیگاه نمایان می شود.
هنوز دروغ آشکار جواد ظریف در مورد نداشتن "زندانی عقیدتی" هضم نشده بود که فاجعه دروغ "ورزشگاه تبریز" به بمب خبری این روزها تبدیل شده است.
توجیه های بسیاری از طرف موافقان و دست اندرکاران این افتضاح خبری منتشر شده که اغلب بر "مصلحت اندیشی" و حل مشکل اعتراضات" هواداران تیم تراکتورسازی تبریز دور می زند.

گرچه تمامی حکومت های دیکتاتوری جهان با مساله دروغ آشنا هستند و همیشه با استفاده از "دروغ پراکنی" و "تبلیغات کذب" سعی دارند که بیشتر، قوی تر و بهتر از چیزی که هستند خودشان را نمایش دهند و در این راه بالاجبار از اخبار کذب استفاده می کنند. اما دروغ گویی لبه تیز دیگری هم دارد که برضد سیستم دروغگو عمل می کند و آن "افشای حقیقت" است. در حکومت های توتالیتر، اگر حکومت بتواند به هر وسیله راه دستیابی مردم به رسانه های غیر حکومتی، و آمار حقیقی را ببندد، شاید بتواند با بمباران تبلیغات کذب، بدون ترس از افشای حقیقت بر ذهن مردم تاثیر بگذارد، مثال آشکار این وضعیت حکومت "کره شمالی" است.
اما در جامعه ای مانند ایران و با حکومتی مثل جمهوری اسلامی، هر دروغ مسئولین و مقامات، بلافاصله تبدیل به ضد خود می شود و نه تنها دردی از حکومت دوا نمی کند که مشکلی بر مشکلات آن می افزاید. جالب است که چنین نکته آشکاری تابحال درس عبرت رهبر و سایر مسئولین نشده و نمی شود!

صدا و سیمای جمهوری اسلامی به عنوان قویترین ابزار تبلیغاتی جمهوری اسلامی که هم در عرصه رسانه صوتی و تصویری بی رقیب است و هم از بودجه هنگفت دولتی لبریز شده، به دلیل رعایت نکردن همین یک اصل ساده "صداقت"، اعتباری در میان ایرانیان ندارد و اخبار آن تنها به شرط تائید از سوی سایر خبرگزاریها -عمدتا خارجی- و البته "حس درونی مردم" مورد پذیرش قرار می گیرد. بعلاوه بارها مسئولین همین سازمان از کمبود مخاطب گله کرده اند و با اجرای طرح هایی مثل جمع آوری دیش های ماهواره ای سعی کرده اند که مردم را -به زور- مخاطب این رسانه بی اعتبار کنند.

این وضعیت متاسفانه در ورزش و علی الخصوص فوتبال هم در حال تکرار است. مسئولان نادان فکر می کنند که با انتشار خبر دروغ می توانند اوضاع را تحت کنترل بگیرند و مدیریت کنند. در حالی که اصلا فکر نمی کنند که به فرض محال که در این بازی و امسال بتوانند جلوی تحرکات مردم معترض را بگیرند، آیا در سالهای دیگر مردم به اظهارات و اقدامات آنها اعتماد می کنند؟
ایشان با کمی دوراندیشی یا حتی عبرت از گذشته می توانستند دریابند که از بین رفتن این "اعتماد" تاثیری بمراتب بدتری از تخلیه ناراحتی با حتی شکسته شدن چند صندلی خواهد داشت. اگر صندلی شکسته می شود و یا اموال عمومی تخریب می شود، اولا مختص این شهر یا این بازی نیست و ثانیا بدلیل نبود فرهنگ جمعی، ورزشی و.. است. که خود آن نیازمند پیشگیری، پی گیری و حرکت فرهنگی، انضباطی است، نه صداقت مسئولین.
چنانکه در کشورهای دیگر با هوادارانی بمراتب متعصب تر، این اقدامات انجام شده و جلوگیری شده است.

اشکال نظام جمهوری اسلامی اینجاست که بدلیل ماهیت مذهبی و ذات دیکتاتورمآب، به مردمی نادان (رعیت، مقلد) و سرپرستانی  دانا (ارباب، مجتهد)، باور دارد. در این الگو مردم، توده ای نادان تصور می شوند که مانند اطفال صغیر نیازمند مراقبت، راهنمایی، ارشاد -حتی به شیوه فیزیکی- هستند و آن قلیل خواص دانا مجاز به انجام و صدور هرفرمانی هستند طبق آنچه آنها در ذهنشان "خوب/نیک" تصور می کنند.
تقریبا تمامی حرکت های فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی از این دیدگاه نشات می گیرد و با این الگو منطبق است. اعم از: فاسفه شورای نگهبان،
فیلترکردن اینترنت و نظارت بر محتوای دسترسی مردم،
اجرای احکام اسلامی به ضرب و زور نیروی انتظامی در اماکن عمومی و خیابانها،
بستن روزنامه ها و زندانی کردن یا فراری دادن افراد با تفکرات متفاوت،
اجرای احکام "قصاص اسلامی" با توجیه ترساندن مردم از عاقبت بدی!،
و حتی ارشاد مردم به سمت حکومت، دین و برنامه های فرهنگی مانند اردوهای راهیان نور.
همه این مثالها، نمونه هاییست از آنچه عده قلیلی تصور می کنند -یا با استناد به آن توجیه می کنند که- بجای مردم باید تصمیم بگیرند و در ورژن معاصر آن و در قالب جمهوری باید محیطی پاستوریزه برای انتخاب مردم در اختیار آنان قرار داد.
قطعا بخشی از این دیدگاه کبیر به صغیر یا عاقل به نادان، "گفتن دروغ" و "شیره مالیدن" بر سر مردم است.

به دو دلیل عمده مقامات جمهوری اسلامی نمی توانند علیرغم دیدن مضرات این روش از آن دست بردارند. اولا آنکه توان و جایگزینی برای بهبود شرایط ندارند و ادعاهای پوچشان بسیار بزرگتر از توان آنهاست. مثلا مدعای -حکومت- نیابتی خدا -آسمانها- بر زمین دارند، درحالی که از هر نیروی خارق العاده و معجزه محرومند و برای بهبود شرایط نیاز به متخصصان زمینی دارند. ثانیا، بدلیل ماهیت خودکامگی مجبور به ادامه دروغند چرا که هرگونه اعتراف صادقانه می تواند ماهیت وجودی شان را زیر سوال ببرد چرا که مثل سایر دیکتاتورها نه به شایستگی که به زور بر مسند امور نشسته اند و "حرف حق" مبنی بر پرسش از لیاقت و توانایی، جایگاه ایشان را به چالش می کشد.
به همین دلیل است که حتی آیت الله خامنه ای در مواجهه با بزرگترین فسادهای مالی تاریخ ایران، همه مسئولان را به سکوت و علنی نکردن اتفاقات با کلید واژه "کششش ندهید" امر می کند.

متاسفانه این فرهنگ دروغگویی، بطور ابتدایی در فرهنگ خود مردم هم جاری است و چون هرکس خودش را داناتر و محق تر از سایرین تصور میکند به خود این اجازه وجدانی را می دهد که به بقیه دروغ بگوید. که اگر این بنیان دروغ -نقطه ضعف- در بستر جامعه وجود نداشت، هیچگاه وضعیت حکومت-مردم به این شکل درنمی آمد.

مساله دروغگویی چاره ای ندارد بجز آموزش و آگاهی دهی. تنها افزایش بینش و شعور اجتماعی است که نشان می دهد که برآیند جامعه ای همه به یکدیگر دروغ می گویند "هیچ" است. و نه تنها خوشبختی در "دروغ" وجود ندارد که دروغ حتی نمی تواند مشکلی از صدها مشکل رو به افزایش را حل کند.

پی نوشت:
1- تصویر بالا صحنه ای از برنامه کودک تلویزیون ایران در چند روز گدشته، که در آن برنامه از "کلید دروغ" به عنوان "کلید خانه بدی ها" اسم برده می شود و بدلیل شباهتش با کلید روحانی خبرساز شد.
2- در جوامع مدرن، دروغ یکی از بدترین جرایم شناخته می شود و از نظر جامعه و قانون اظهارات فردی که حتی یکبار دروغگویی اش ثابت شده، بی اعتبار و فاقد ارزش است. بسیاری از مقامات بلندپایه نیز درصورت برملا شدن اظهارات دروغشان، مجبور به استعفا یا برکناری می شوند.
2- مطالب "بهشت اجباری" و " از انقلاب 57 تا مراسم پاشایی" هم جنبه های دیگری از دروغ به عنوان پایه مشکلات اجتماعی بیان شده است.

۲ نظر:

خُسن آقا گفت...

من نه علاقه‌ای بیشتر از حد معمول به فوتبال دارم نه فوتبال ایران را چندان می‌ شناسم. ای کاش کسی که فوتبال ایران را می‌شناسد توضیح می‌داد این همه شامورتی بازی حکومت و دروغگویی در تغییر نتیجه فوتبال از چه نظر است.
چرا حکومت اینگونه احمقانه رفتار می‌کند وقتی که می‌داند اگر ترک ها را جری کند یک مرتبه دیدی ریختند توی خیابان و کل حکومت سید علی را زیر و رو کردند. خلاصه این خریت حکومت را من اصلا درک نمی‌کنم.
اگر من جای مسئولین بودم اصلا سعی می‌کردم تبریزی‌ها برنده شوند.

آرسین گفت...

خسن آقای گرامی،
چیزی که به نظر می رسد بی عقلی مسئولان رده پایینی است که بدون توجه به عواقب کارهایشان برای حفظ "صندلی ها" و در عالیترین مقام، "اموال عمومی" یا حفظ آرامش، دست به چنین اقدام مضحکی زده اند.
متاسفانه مسئولین در جمهوری اسلامی نه بر مبنای دانش و تخصص که بر اساس تعهد و ایمان انتخاب می شوند، و وضع همین می شود که می بینیم.