آیا باید مانع رسیدن هاشمی به قدرت شد؟


تعدادی از فعالان سیاسی مجازی و وبلاگ نویسان، تاکید دارند که سابقه تیره هاشمی رفسنجانی در بقدرت رساندن آیت الله خامنه ای یا جامعه بسته دهه 70 نشانه ای از نداشتن صلاحیت وی برای کاندیداتوری و در نهایت بدست گرفتن قدرت اجرایی است.
این افراد ادعا میکنند به قدرت رسیدن هاشمی صرفا "مُسکن" وضع کنونی هست یا تنها عمر حکومت "آیت الله" را افزایش می دهد که این مطلب ناخودآگاه به بهتر شدن وضع موجود -بخوانید فاجعه- دلالت می کند.  این نکته شاه بیت انتقادات این گروه در عدم حمایت از رفسنجانی یا اصرارشان بر تحریم کلی انتخابات است. 

از طرف دیگر این روشنفکران دنیای مجازی همچنان ادعا می کنند که خراب شدن وضع موجود با تحریم بیشتر و افزایش فقر، سبب "شورشی" می شود که در نهایت به بوستان دموکراسی و باغ سکولاریسم می رسد! ایشان یا نمی دانند یا توجه نمی کنند که کشوری که در آن شاخص های اقتصادی به نهایت پایین است، مردم به وعده ای غذا، رای و اندیشه شان را می فروشند و فساد و رشوه و آدم فروشی در حداکثر ممکن خواهد بود. (البته نه به اختیار که به اجبار، اما در طولانی مدت تبدیل به فرهنگ خواهد شد).

شاید که بتوان با شورش نان یا جنگ داخلی حکومت فعلی را از بین برد (شاید، چرا که مثلا در کره شمالی علیرغم فقرشدید براندازی اتفاق نیافتاده)  اما به هیچ عنوان نمی شود بر پایه "فقر و گرسنگی" دموکراسی ساخت. مردمی که برای وعده ای غذا رایشان را می فروشند به دموکراسی نخواهد رسید. پس بدون شک حکومت برخواسته از کشوری قحطی زده، حکومتی دیکتاتوری خواهد بود همانطور که بارها در تاریخ ایران بعد از هر دوره قحطی و فقر عمومی دیکتاتوری شکل گرفته است.
و این چرخه تبدیل دیکتاتوری به قحطی و بالعکس تکرار خواهد شد.

گرچه که هنوز اعتقاد دارم آیت الله خامنه ای به حدی هشیار نیست که خطر موجود برای کشور و حتی خودش را تشخیص دهد و راه را برای ورود هاشمی رفسنجانی باز کند. اما در صورت کاندید شدن هاشمی باید از وی حمایت کرد، به 5 دلیل:

1.  عملا در شرایط فعلی هیچ گزینه بهتری پیش رو نداریم. (منظورم بجز شعارهای آرمانگرایانه است)

2.  اگر عقلانی نگاه کنیم، -فرقی ندارد که مخالف یا موافق جمهوری اسلامی باشیم،- اضافه شدن 4 سال به عمر جمهوری اسلامی فرق چندانی در نهایت نخواهد داشت و قطعا بدتر از 8 سال گذشته نخواهد بود. اما شانس شروع تغیر کم هزینه و از درون، اضافه خواهد شد. حتی اگر تصور کنیم حمایت از هاشمی قمار باشد، در این شرط بندی چیزی از دست نخواهیم داد، اما شانس بهتر شدن را افزایش داده ایم.

3.  فارغ از مباحث حقوق بشری، حتی به صرف عملکرد مثبت اقتصادی هاشمی در دوران گذشته، همین رشد اقتصادی، پایه ای خواهد بود که فضا را برای بحث های پیشرفته تر اجتماعی مثل اصلاحات، آزادی یا دموکراسی یا حتی همان حقوق بشر باز خواهد کرد.

4. در حالی که هیچ کسی حاضر به از خود گذشتگی و انجام فعالیت های هزینه بر نیست -که توقعی هم نمی توان از مردم داشت برای فداکاری از جان و مالشان- تنها راه بهتر شدن وضع موجود صرفا از "تغیر در بالای هرم قدرت" بوجود خواهد آمد نه قاعده آن. به عبارت دیگر انتظار در تغییر از سطح جامعه -در شرایط کنونی- تنها رویا پردازی خواهد بود. همانطور که می بینیم بسیاری از دور مردم را تشویق به تحرک و فعالیت خیابانی می کنند و به قول معروف از بیرون گود فریاد "لنگش کن" سر می دهند که نه تا الان نه تا هیچ وقت به نتیجه نخواهد رسید.

5 همچنین حضور رفسنجانی در قدرت مانعی برای سایر فعالیت های دوستان برانداز یا آرمانگرا نخواهد بود و ایشان می توانند همچنان به فعالیت های مجازی و واقعی شان ادامه دهند. حتی بهتر است بجای آنکه مانع یکدیگر در جهت بهتر کردن وضع موجود باشیم، هرکس بنا به اعتقاد و توانش در جهت کمک به ایجاد "ایرانی آباد" تلاش کند. و مطمئنا حمایت از رفسنجانی هیچ عقبگردی از وضع موجود ایجاد نخواهد کرد.

اینکه تعدادی ابراز می کنند که این اتفاقات نمایش رژیم است یا هاشمی با رضایت خامنه ای آمده و غیره.. به نظر من بیشتر بدلیل این است که مدت زیادیست که از جامعه ایران و فضای سیاسی آن دور هستند و مانند یک خارجی که همه ایرانی ها را یکسان می بیند به فضای سیاسی ایران نگاه می کنند. متاسفانه این گروه اخیر علیرغم اینکه بشدت دور از فضای واقعی ایران هستند اما چنان به خود اعتماد دارند و با تحکم حرف میزنند که انگار پشت در بیت رهبری نشسته اند و شاهد پشت پرده نظام هستند.

در آخر نه می خواهم توصیه ای به شرکت در انتخابات بکنم و نه تحریم آن. چرا که اولا ما ایرانی ها به تعداد خودمان -75 میلیون- تحیلی متفاوت و قوی از شرایط سیاسی- اجتماعی داریم، و ثانیا نتیجه انتخابات در جمهوری اسلامی می تواند صرفا نتیجه مشارکت مردم نباشد!
اما شدیدا اعتقاد دارم که از هر روزنه ای برای بهبود وضع فعلی باید استفاده کرد. و در این شرایط که مشکلات اقتصادی کمر مردم را شکسته است. اولویت بهبود شرایط با اقتصاد و معیشت مردم است نه آزادی و نه دموکراسی.
اگر به قدرت رسیدن رفسنجانی باعث شود که مرهمی هرچند اندک بر شکم گرسنه کودکان ایران گذاشته شود یا اندکی عقلانیت به حاکمیت افزوده شود (همانطور که مخالف و موافق ادعا می کنند) باید از وی حمایت کرد. چرا که بدون ثبات و رفاه اقتصادی هیچ فعالیت دیگر سیاسی- فرهنگی به نتیجه نخواهد رسید.
هرکسی هم که در شرایط فعلی -نیمه قحطی بدون چشم اندازی به آینده- بدنبال دموکراسی و سایر ارزش های والای جامعه می گردد، آشنایی با الفبای سیاست نداشته و صرفا آب در هاون می کوبد.

پی نوشت:
 همچنان باور به تایید صلاحیت هاشمی رفسنجانی ندارم و بعید می دانم با خشمی که در اردوگاه اصولگرایان از ثبت نام او بوجود آمده اجازه شرکت در انتخابات به وی داده شود. مگر به حکم شخص خامنه ای که او هم آنقدر دوراندیش به نظر نمی رسد.

۲ نظر:

Ali گفت...

اولا با طعنه ما را روشنفکر خواندن و تفکر را ملک مطلق خود دانستن کار درستی نیست. دوما ما حق رای ندادن داریم و از این حق خود استفاده کرده و دلایلش را هم آزادانه در فضای مجازی و حقیقی برخواهیم شمرد.به سابقه آقای رفسنجانی کاری نداریم و فرض یکنیم ایشان تمام و کمال تغییر کرده اند همانطور که هر کسی میتواند تغییر کند. مسئله اینست که ایشان توان پیشبرد اهداف " خودشان" را خواهند داشت یا نه, اهداف ما بماند. فرمودید تحریم و فقر باعث شورش نخواهد شد و باعث گدایی لقمه ای نان میشود. این دقیقا شرایطی است که شما با رای خود پذیرفته اید. بگذارید حاکمیت سیاست تک صدایی خود را بدون ریختن خون مخالفان ادامه دهد تا خودش از نفس بیافتد به جای دائما فرصت دوباره به حاکمیت دادن. چطور از رفسنجانی حمایت کنیم که دائم سر سپردگی به رهبری را به ما و خودش و رهبری یاد آوری میکند. حضور رفسنجانی مانعی برای فعالیتهای جنبش سبز است که رادیکال تر و غیر دولتی و سراسر ملی است. این منحرف کردن جنبشی ملی و آن را مقید به بازی و استراتژی سیاسی کردن همان کشتن این جنبش است. مسئله اینست که آقای رفسنجانی حتی جرات بیان روشهای عملی و جزئیات خروج از بحران را ندارد زیرا ایشان داخل نظام است. اگر مخالفان آقای رفسنجانی بر او میتازند به دلیل صف آرائی روشن و مشخص و به چالش کشیدن حاکمیت مطلقه نیست بلکه به این دلیل است که ایشان علنا جانشینی خدا بودن رهبری را تایید نکرده اند , سوای این تفاوت ماهوی اساسی بین رهبری و آقای رفسنجانی نیست بلکه ایشان خود را وزنه ای احساس میکنند که آنقدر که لایق ایشان بوده فضای سیاسی در اختیلرشان قرار نگرفته. رای ندادن ما چالشی جدی تر از رای دادن شما و از سر گرفتن بازی اصلاح طلبی است بدون هیچ بضاعت عملی و حقیقی که مقابل قدرت مطلقه فقیه بیایستید.

آرسین گفت...

دوست عزیز علی،
گرچه با نگاه به وضع موجود این برداشت را از اوضاع سیاسی ایران و مواضع طرفین ندارم اما اگر چنین می بینید نتیجه درستی گرفته اید. قصد تلقین یا تحمیل نظر ندارم اما توصیه میکنم کمی با جزییات بیشتر به اوضاع نگاه کنید.
بعید می دانم رفسنجانی 80 ساله در این شرایط و بعد از شکست 84 دوباره به کارزار انتخابات آمده باشد صرفا برای همراهی با خامنه ای که عناصر ریز و درشت کم ندارد.
ضمن اینکه باید از هرکسی در حد شخصیت و جایگاهش انتظار داشت. انتظار ابراز نظر رضا پهلوی یا حتی موسوی از هاشمی انتظاری بیهوده است.
حتی به فرض شما-که هاشمی بسیار به رهبر نزدیک باشد- همین که شخصی از اطرافیان خامنه ای بجز پژواک صحبت او حرف متضادی بزند ارزشمند است.