بررسی برنامه های اقتصادی 8 کاندیدای ریاست جمهوری -قسمت 2 (آخر)


محمدرضا عارف:
گرچه تحصیلات مرتبطی با پست هایش نداشته اما بیشتر از سایر کاندیداها با کار اجرایی در حد ریاست جمهوری آشناست و شعارهای اقتصادی او بیشتر برپایه/دنباله شعارها و فعالیت های دوران خاتمی و اصلاحات است. او هم مانند سایر کاندیداها بر مهار تورم و اشتغال زایی تاکید دارد و از مهمترین برنامه هایش احیای "سازمان برنامه و بودجه" و افزایش اشتغال از طریق "گردشگری" است. گرچه خود او هم می داند که در صورت ریاست جمهوری چندان کاری نمی تواند بکند اما برنامه های اندک و اجرایی را تهیه کرده است. بدون آنکه خط قرمزهای نظام که بحث از تحریم و انرژی هسته ای باشد را رد کند. گرچه وی بیشتر شعارهای تکراری می دهد و احتمال انتخاب او زیاد نیست اما در عمل بعید است که کمتر از محمد خاتمی ظاهر شود، و پیش بینی می کنم که در زمان او، اقتصاد ملایمی تجربه خواهد شد.


غلامعلی حدادعادل:
وی بیشتر از تخصص و تجربه، بیشتر بدلیل مطرح شدن و نزدیکی با رهبر به انتخابات راه پیدا کرده و برنامه های عنوان کرده اش برای اقتصاد هم تقریبا مطابق با همین سیاست -بی برنامگی- است. در واقع او چندان برنامه مشخصی ندارد و در پاسخ به سوالات هم استقاده از تیم متخصص "اقتصاد با گرایش اسلامی" را نشان میدهد. به نظر نمی رسد که او چندان جدی به ریاست جمهوری فکر می کند و به احتمال زیاد در روزهای پایانی به نفع شخص دیگری کنار خواهد رفت. اساسا او -مانند افراد اطراف  قدرتمندان- بدون شخصیت مستقل است و براحتی به شکل محیط اطراف در میآید. او همانقدر که میتواند پدرزن  خوبی برای مجتبی خامنه ای باشد همانقدر هم میتوانست پدرزن رضا پهلوی بوده و در خدمت آن خاندان موفق باشد.


محمدباقر قالیباف:
سابقه نسبتا خوبی در اداره شهر تهران و نیروی انتظامی دارد و بدلیل درگیری در کارهای مدیریتی-عملیاتی بیشتر نظریات اقتصادی اش -گرچه از افراد متخصص استفاده کرده- شعار گونه، انتقادی و اندکی ماهیت نظامی دارد. او بیشتر بر سابقه فعالیت هایش تاکید دارد و سعی در اثبات حرف هایش از این طریق دارد. تلاش ناشیانه او برای کسب نظر همه اقشار جامعه باعث افول بخت پیروزی اش شده است.  تقریبا برنامه هایی شبیه رضایی ارائه می کند اما نپخته و با تناقض های بیشتر(هرچه باشد رضایی سالهاست تجربه نامزدی دارد!)  اساسا او میان قدرت و مردم گیر افتاده است و این دو گانگی در صورت پیروزی او را نهایتا به قدرت متمایل خواهد کرد. در کل به نظر می رسد اگر پیروز شود بتواند حداقل هایی از عقلانیت را در اقتصاد استفاده کند و مسبب -حتی اندکی- بهبودی شود.


حسن روحانی:
چندان برنامه اقتصادی مشخصی ارائه نکرده است. روشی که برای حل مشکلات اقتصاد در نظر گرفته است حل ریشه ای مشکلات از بیرون و رفع تحریم ها و تنش های بین المللی است. او نشان داده که گرچه برنامه مشخصی ندارد اما با توجه به هوش بالایی که دارد می تواند تصمیم های سریع و خلق الساعه جهت رفع مشکلات بگیرد، با کمک همین هوش و زیرکی اش در بحث های نظری پیروز خواهد بود و می تواند اقبال عمومی مردم ایران را به خود جلب کند. (مردم ایران بسیار تحت تاثیر حرف ها و شعارها قرار میگیرند.) شاید بهترین پست برای او همان مذاکره کننده بود. در کل او -مانند ولایتی- ادعا می کند که مشکلات اقتصادی را از روش پایه ای و سیاست خارجی حل خواهد کرد و از متخصصان داخلی هم کمک خواهد گرفت. با توجه به اینکه اساسا سیاست خارجی در اختیار رییس جمهور نیست سخت است که بتوان به راه حل های وی امید داشت اما قطعا قدرت کلام و زیرکی او در تغیر سیاست های خارجی بی تاثیر نخواهد بود.


در کل با توجه به وضعیت کنونی ایران بعید است که افراد تندرو تر مانند جلیلی از بخت عمومی برخوردار شوند. شاید اگر مردم در شرایط ثبات و وضع خوب اقتصادی قرار داشتند -مانند سال 84- حاضر بودند هزینه های ریسک یک فرد ناشناخته مانند احمدی نژاد بر رفسنجانی را بپردازند به امید بهتر شدن احتمالی، اما در شرایط کنونی تنها آیت الله خامنه ای و اطرافیان ایشان هستند که خواهان ماجراجویی بیشتر و به قول خودش رد کردن این "پیچ تاریخی" می باشند.

شخصا امیدوارم با توجه به احتمال کم تقلب گسترده در انتخابات، کاندیداهای متعادل تر، هدایت "کشتی شکسته" جمهوری اسلامی را به دست بگیرند و از غرق شدن نجات دهند. چرا که با توجه به مواضع افراطی و ضعیف جمهوری اسلامی مطمئن هستم این بار عقب نشینی نظام بسیار زیاد و تا آستانه یک حکومت عقلانی خواهد بود. خصوصا که اگر دولت سوریه سقوط کند و حزب الله لبنان هم با تلفات بسیار در جنگ داخلی سوریه شکست بخورد. (که نشانه های تقابل قدرت های بزرگ از اکنون به چشم میخورد)

هیچ نظری موجود نیست: